انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره ابوالقاسم سعیدى

خانه دوست کجاست!

سعیدى را تا آنجا که بوده و کارهایش در ایران به چشم آمده، ما با درخت‌های او می‌شناسیم. درخت‌هایی که شاخ و برگ آن‌ها بیشتر در ترکیب‌بندی‌های نقاش آمده است تا تنه‌های آن‌ها. اینجا هم می‌توان باز به یک ارتباط طنز میان سپهرى و سعیدى اشاره کرد…

– متولد۱۳۰۴ اراک

– فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهاى زیباى پاریس برگزارى نمایشگاه‌های متعدد انفرادى در فرانسه، بلژیک، اسپانیا، سوئیس و…

– شرکت در نمایشگاه‌های گروهى متعدد در ایران و اروپا و آمریکا

– شرکت در نمایشگاه پاییزه فرانسه و دریافت جایزه «نقاشى جوان» در سال۱۳۳۸

– عضو هیئت‌داوران و کمیته تشکیلاتى نمایشگاه «نقاشى جوان» فرانسه در دوره‌های بعد

– شرکت در بى ینالهاى تهران، پاریس و سائوپولو

– دریافت جایزه از دومین بى ینال نقاشى تهران۱۳۳۹

– دریافت جایزه بزرگ پنجمین بى ینال نقاشى تهران۱۳۴۵

– شرکت در نمایشگاه «باغ ایرانى» موزه هنرهاى معاصر۱۳۸۳

– تنها نمایشگاه انفرادی ابوالقاسم سعیدی در بهار و تابستان ۱۳۹۴ در تهران برگزار شده است.

محمد شمخانى: اسطوره «سهراب سپهرى» در عالم شعر و پرداختن هم‌زمان او به دنیاى نقاشى، خیلی‌ها را واداشته که در غیابش به دوستى با او افتخار کنند و خود را از نزدیک‌ترین دوستان این هنرمند بدانند و بشمارند، آن‌قدر که این‌همه ادعا با آن همه انزواى سپهرى نه جمع می‌شود و نه جور درمی‌آید. در این میان وقتى از خواهر سهراب درباره نزدیک‌ترین دوستان برادرش می‌پرسند، او از دو نفر بیشتر نام نمی‌برد که یکى «ابوالقاسم سعیدى» است. از طرفى وقتى در شعرهاى سپهرى دنبال مفهوم درست و دقیق دوست می‌گردیم، بلافاصله به شعر «خانه دوست کجاست» برمی‌خوریم که آن را به سعیدى نقاش تقدیم کرده است.
شعرى که دایره واژگان آن نیز یک‌جورهایی به دایره واژگانى سعیدى در نقاشى نزدیک است و با مقدارى رمزگشایى یک سرى مناسبات ژرف ساختى میان آن دو می‌توان پیدا کرد.
سعیدى را تا آنجا که بوده و کارهایش در ایران به چشم آمده، ما با درخت‌های او می‌شناسیم. درخت‌هایی که شاخ و برگ آن‌ها بیشتر در ترکیب‌بندی‌های نقاش آمده است تا تنه‌های آن‌ها. اینجا هم می‌توان باز به یک ارتباط طنز میان سپهرى و سعیدى اشاره کرد و آن اینکه اگر سپهرى تنه‌های درخت را با آن خلوت و خلوص ناب به تصویر می‌کشید، سعیدى شاخه‌های همان درخت را با «صمیمیت سیال»ى در فضا نقش می‌زد و بر پس‌زمینه‌های گرم و روشن و خالى می‌آورد و جالب اینکه در نگرش هر دو دوست و هر دو نقاش هم گوشه چشمى به واپسین جنبش‌های هنرى قرن بیستم دیده می‌شود و به چشم می‌آید. آن‌قدر که می‌توان با تساهل در ترکیب‌بندی‌های سعیدى با تمام ظرایف و دقایق و ریزه‌کاری‌های مینیاتورى و ویژگی‌های بر خود ایستاى آن، گوشه چشمى هم به آثار مینى مالیستى و «ساختار پویا»ى برآمده از آن‌ها دید و دریافت کرد. این را به‌ویژه تقسیم‌بندی هندسى آثار او به بیننده می‌گوید و برآیند حرکات افقى و عمودى نقاشی‌هایش. با تمام این حرف‌ها اما، سعیدى همچنان سال‌ها بر میثاق خود با طبیعت تکیه و تأکید داشته و از شماى بیرونى و بازنمایى آن نیز به‌نوعی غافل نبوده است. به‌طوری‌که ردپاى طبیعت و درخت و شاخه‌های آن را به‌وضوح می‌توان میان آفرینه هاى او به تماشا نشست. درخت‌هایی که سر به‌سوی تجرید دارند و از هماهنگى رساى رنگ و جلوه‌های ویژه نور می‌گویند و رابطه آن‌ها با خط همان منحنی‌های سرشاخه است و حرکات مستدیرى که در هم می‌روند و مرز ملموس و مشخص آن‌ها با رنگ تعیین می‌شود. در این مورد شاید بتوان گفت که نقاش بهترین و باشکوه‌ترین بازگشت را به گذشته تصویرى و نگاه جوهرى و آرمانى هنرمندان قدیم ایران داشته است. موردى که به‌غلط درباره مینیاتوریست‌هایی چون «محمود فرشچیان» و شاگردان او عنوان می‌شود و از آن با نام «مینیاتور معاصر» یادمى گردد.
یک چنین بازگشتى به گذشته‌های قومى و تصویرى شرق را در کار نقاشان بزرگى چون «گوستاو کلیمت» هم می‌توان یافت که اغلب، با واسطه حضور انسان و بیشتر زن در تابلوهاى او نمود یافته است. رویکرد سعیدى اما آن‌قدر ایرانى است که یکى از صراط‌های مستقیم به هنر کلاسیک ایران به‌حساب می‌آید. چیزى که بعدها نیز بیش از هر قشرى موردتوجه تصویرگران کتاب‌های کودک قرار گرفت و به‌طور مشخص در آثار کسانى چون «فیروزه گل محمدى » خود را نشان داد و البته نه با آن «صمیمیت سیال » و نه با آن خلوص و خلوت و سادگى و نه با آن ارزش‌های مثبت فضاهاى منفى نقاشی‌های سعیدى. نقاشی‌هایی که خیال‌انگیزند و خیالى می‌نمایند، اما از محدوده جست‌وجوگر ذهن نقاش درمی‌آیند و فراتر و فروتر نمی‌روند. یک‌عمر پافشارى هنرمند در طرح این ایده و اصرار بر گسترش کیفى (و نه حتماً کمى) آن نیز دست‌کم از یک واقعیت خبر می‌دهد و آن اینکه رسیدن به یک چنین مقصد و مأوایى هرگز تصادفى نبوده است. آن‌قدر که مهاجرت او به فرانسه و اقامت همیشگى او در پاریس نیز نمی‌تواند فاصله‌ای میان آن بهشت زمینى و آن زبان ذهنى بیندازد. تقسیم‌بندی هندسى تابلو به افق و آسمان و زمین و فاصله‌گذاری او بین طبیعت زنده و بیرونى با طبیعت بی‌جان شاید تنها تغییرى است که دورى نقاش از ایران براى نقاشی‌های او در دهه‌های اخیر به ارمغان آورده است. به این قضیه می‌توان هم‌آیند شاخه‌ها و تنه‌ها و درخت شدن شاخه‌ها را افزود که در دوره‌های پیشین آثار و آفرینه هاى سعیدى کم‌سابقه بود و می‌نمود. آثارى که از یک ویژگى منحصربه‌فرد نیز برخوردار بودند و آن طراوت و تازگى و تمیزی آن‌ها در اجرا بود. به همین خاطر هم هست که از این هنرمند تقریباً هیچ تابلویى نمی‌یابیم که درخور امضایش نباشد و نوعى سهل‌انگاری را در اجرا و ارائه به خاطر بیاورد و شاید همان وسواس نقاش هم بود که بالاخره او را از ایران بیرون برد و در غربت نیز با اقبال خاصى مواجه کرد. این نظم و نظام را آن‌ها که با سعیدى نشست‌وبرخاست و برخوردى داشته و دارند نیز تأیید می‌کنند.

آن‌قدر که یکى از آن‌ها ـ که از پیشگامان هنر مدرن ایران نیز هست ـ نقبى به خاطراتش می‌زند و از تابلویى می‌گوید که سعیدى بعد از دو ماه کار مداوم و مستمر روى آن پاره کرده بود. تابلویى که نتوانسته بود او را درنهایت اقناع و ارضا کند و در کنار دیگر آثارش قرار بگیرد. این خصلت را تنها در نقاشانى می‌توان دید و پیدا کرد که حساسیت ذهنى بیشترى نسبت به عینیت آفرینه هایشان دارند.
کسانى که کمتر به حواشى می‌پردازند و بیشتر به جا انداختن ایده و اندیشه‌شان توجه دارند . ایده و اندیشه‌ای که در کارهاى سعیدى روندى همگون و ریشه‌ای همسان داشته و دارد. نقاشى ۷۹ساله که براى یافتن ردپاهاى بیشترى از او حالا باید به بیرون از ایران نگاه کنیم. چه او بیشتر عمر خود را در فرانسه گذرانده و مقیم فکر و فضایى رایج در آنجا بوده است. این داستان از تحصیل او در دانشکده هنرهاى زیباى پاریس آغاز می‌شود و همان‌طور هم تا به امروز ادامه می‌یابد و مگر در موارد و مدت‌هایی هرگز قطع نمی‌شود.
سعیدى چهار بار در بى ینال هاى قبل از انقلاب شرکت می‌کند که شامل دومین ، سومین ، چهارمین و پنجمین بى ینال آن دوره می‌شود.
در دوسالانه دوم به‌عنوان یکى از هنرمندان ممتاز و در کنار کسانى چون حسین کاظمى ، جلیل ضیاپور، چنگیز شهوق ، بیژن صفارى و چند نقاش دیگر جایزه دریافت می‌کند. او همچنین در پنجمین دوسالانه که تحت عنوان بى ینال منطقه‌ای به همت اداره هنرهاى زیباى کشور و با همکارى کشورهاى عضو پیمان سنتو (R.C.D) برگزار می‌گردد، موفق به دریافت جایزه بزرگ بى ینال می‌شود. رویدادى که با حضور ۵۸ هنرمند پاکستانى ، ۶۶ هنرمند ترکیه‌ای و ۳۵ هنرمند ایرانى رقم می‌خورد. علاوه براین دو جایزه، سعیدى با شرکت در نمایشگاه پاییزه فرانسه و در بخش نقاشان جوان موفق به دریافت جایزه نقاشى جوان این نمایشگاه در سال ۱۳۳۸ می‌شود که از مهم‌ترین جوایز هنرى در نوع خود به‌حساب می‌آید. این جایزه باعث می‌شود که او بعدها عضو هیئت‌داوران و کمیته تشکیلاتى نمایشگاه «نقاشى جوان» فرانسه شد.
سعیدى نمایشگاه‌های زیادى در ایران و اروپا برگزار کرده و در نمایشگاه‌های گروهى زیادى شرکت کرده است. فرانسه، بلژیک، اسپانیا و سوئیس ازجمله کشورهایى است که آثار این نقاش در آن‌ها به نمایش درآمده است.
شرکت در بى ینال هاى پاریس، سائوپولو، نمایشگاه بال سوئیس و چندین نمایشگاه گروهى دیگر نیز مواردى است که در کارنامه این هنرمند معاصر ایرانى می‌توان دید و یافت. بى ینال «سائوپولو» برزیل شاید از آخرین نمایشگاه‌هایی باشد که نقاش این اواخر براى چندمین بار در آن شرکت داشته است.
ردپایى که از سعیدى در ایران هست، آن‌قدر گم و گنگ و پراکنده است که نمی‌توان تصویر محکم و مشخصى از آن ارائه داد. در مراجعه به سال‌های قبل از انقلاب به مواردى چون شرکت او در نمایشگاه گروهى «انستیتو گوته» برمی‌خوریم که به همراه کسانى چون سهراب سپهرى، بهمن محصص ، پرویز تناولى و حسین زنده رودى بوده است و بعد از انقلاب هیچ ردپاى مستقیمى از او در ایران نمی‌بینیم و نمی‌یابیم.
به عبارتى حضور این هنرمند در این برهه به همان تابلوهایى برمی‌گردد که هرازگاهی و به بهانه‌ای در نمایشگاه‌های گروهى و موضوعی موزه هنرهاى معاصر تهران، موزه هنرهاى زیباى سعدآباد و احیاناً نمایشگاه فرهنگستان هنر ارائه می‌شود؛ همان تابلوهایى که تاریخ چند دهه پیش را دارند و قبل از انقلاب خریدارى شده‌اند.
نمایشگاه«باغ ایرانى» موزه هنرهاى معاصر در این میان، آخرین جایى است که یکى از همین آثار سعیدى را در خود جا داده است. شاخه‌های رنگارنگ یک درخت که چند قدم آن‌طرف‌تر تنه تنومندش را در تابلویى از سهراب سپهرى می‌بینیم!
***
آیدین آغداشلو می‌گوید: «ابوالقاسم سعیدی . . . یکی از پنج نقاش بزرگ هنر معاصر ماست»
داریوش شایگان، نویسنده و متفکر ایرانی معتقد است؛ در میان مُلغمه گیج‌کننده نقاشی‌های متنوع و جورواجور معاصر، نقاشی سعیدی از نوعی ثبات حیرت‌انگیز و صفا و تانی حکایت دارد که بیننده را به شگفتی می‌اندازد. آثارش احساسی دوگانه را در انسان برمی‌انگیزد، چراکه از یک‌سو می‌دانیم با آثاری مدرن مواجهیم که تمامی گسست‌های تکان‌دهنده اعصار جدید را در خود گنجانیده است، ولی از سوی دیگر نیز در ورای غنای حاکم بر این چشم‌اندازهای فیگوراتیو، تجلی دنیای غریبی نمود می‌یابد که از سلطه تاریخ فراتر می‌رود و انگار میان غیاب و حضور در حالتی از تعلیق می‌ماند.

یک نقّاشی بدون عنوان از سعیدی در حراج ۱۳۹۳ تهران ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رسید.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com