میگوید مدرس فلسفه است و به تشریفات عادت ندارد. «در کلاس درس ما جو دیگرى حاکم است. البته معترف است که «شاید مدرس فلسفه گاهى بهناچار حالات تحکمى و خطابى در کلاس داشته باشد، اما در هر صورت در درجه اول مسأله آموزش مطرح است.معلم خود را موظف میداند چیزى را بیاموزد و در عین حال به آموزش اعتقاد دارد…..
– متولد ۱۳۰۹ تبریز
نوشتههای مرتبط
ـ طى مراحل تحصیل تا اخذ دیپلم در تبریز و تهران
ـ عزیمت به فرانسه براى ادامه تحصیل در دانشگاه سوربن پاریس ۱۳۲۷
ـ دریافت کارشناسى ارشد با عنوان بررسى تحلیل استعلایى کانت زیر نظر ژال وال
ـ اخذ مدرک دکتراى فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس
ـ بازگشت به ایران و تدریس در دانشگاه ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران با پیشنهاد و توصیه دکتر یحیى مهدوى دامغانى
ـ تدریس چند دوره زبان و ادبیات فرانسه در مقاطع فوقلیسانس در دانشگاهها
ـ عضو انجمن حکمت و فلسفه و مدیر گروه غربشناسی پژوهشگاه علوم انسانى
ـ چهره ماندگار در عرصه فلسفه در نخستین همایش چهرههای ماندگار سال ۱۳۸۰
برخى از آثار او عبارتاند از:
ـ چند بحث فلسفى کوتاه
ـ فلسفه انتقادى کانت
ـ سید جمالالدین اسدآبادى و تفکر جدید
ـ درباره هگل و فلسفه او
ـ پدیدارشناسى روح برحسب نظر هگل
ـ نگاهى به فلسفههای جدید و معاصر در جهان غرب
ـ فلسفه در قرونوسطی
ـ دونس اسکوترس و کانت به روایت هایدگر
ـ منطق از نظر هگل
ـ مدارس و دانشگاههای اسلامى و غربى در قرونوسطی
ـ آشنایى ایرانیان با فلسفههای جدید غرب
ـ ترجمه مقدمه هانرى کربن بر مشاعر ملاصدرا ـ فلسفه تارى
میگوید مدرس فلسفه است و به تشریفات عادت ندارد. «در کلاس درس ما جو دیگرى حاکم است. البته معترف است که «شاید مدرس فلسفه گاهى بهناچار حالات تحکمى و خطابى در کلاس داشته باشد، اما در هر صورت در درجه اول مسأله آموزش مطرح است.معلم خود را موظف میداند چیزى را بیاموزد و در عین حال به آموزش اعتقاد دارد.
ممکن است خیلیها این اعتقاد را نداشته باشند، اما دکتر کریم مجتهدى هنوز بر این اصل و اصول معتقد است و بر آن پا میفشارد. وگرنه باید کلاس را ترک کنیم.
تمام کسانى که در ایران فلسفه خواندهاند و با فلسفه غرب آشنایى دارند با آثار دکتر مجتهدى آشنایند و به او ارادتمند. او از استادان و پیشکسوتان گروه فلسفه غرب در دانشگاه تهران است و شاگردانى که بسیارشان بعدها براى خود استادى شدند توانا و تأثیرگذار در عالم حکمت و فلسفه را به جامعه علم و حکمت این سرزمین معرفى کرده است.
دکتر کریم مجتهدى در سال ۱۳۰۹ در تبریز به دنیا آمده است و دکتراى فلسفه خود را از دانشگاه سوربن اخذ کرده است. او عضو انجمن حکمت و فلسفه و مدیر گروه غربشناسی پژوهشگاه علوم انسانى است. او از اوایل دهه ۶۰ پس از سالها دورى از وطن و تحقیق و تدریس در فرانسه به سرزمین مادریاش بازگشت و از همان زمان بهطور جد به شناساندن درست فلسفه غرب به دانشجویان و محققان ایرانى پرداخت. درباره آن سالها میگوید: در حدود بیست سال پیش وقتى من در غرب دانشجو بودم و به ایران بازگشتم، فکر کردم من که فلسفه غربى تدریس میکنم و فکر هم میکنم که باعلاقه تدریس میکنم و به نواقص کارم تا حدودى آگاه هستم ـ که البته آن موقع بیش از اینها بود ـ بهتر است ببینم پیشکسوتان ما، کسانى که در عرض این صدسال به فلسفههای غرب پرداختند چه کسانى بودند و سرنوشت آنها چه بوده است. خودمان را در آنها جستوجو کنیم و احتمالاً برنامهریزی آتى خودمان را بر اساس تجربه گذشتگانمان شکل بدهیم.
دکتر مجتهدى این کار را حداقل وظیفه خود نسبت به خودش میدانست و «فکر کردم این کار وظیفه من است. حداقل وظیفهای است که نسبت به خودم دارم. وظیفه کسى است که بخواهد پدرانش و کسانى که با او همدرد بودند و مسائل مشترکى داشتند، بشناسد.» به همین دلیل پس از سالها تحقیق و پژوهش، او موفق میشود کتابى تحت عنوان «آشنایى ایرانیان با فلسفههای جدید غرب» را به چاپ برساند.
او ضرورت پرداختن به این مقوله را چنین بیان میکند: تمام کسانى که تاریخ فلسفه تدریس کردهاند بهخوبی میدانند که در قرونوسطی ـ در قرن دوازدهم و سیزدهم ـ با پیدایش دانشگاههای غربى تا چه حد فلسفه اسلامى ـ ایرانى موردتوجه بوده است. درباره این مسائل مطالب زیادى نوشتهشده است. در قرن دوازدهم میلادى ابنسینا طورى موردتوجه قرار میگیرد که بیش از پنجاه رساله ابن سینایى پیدا میشود ـ البته ابنسینا آنها را ننوشته و آنها را غربیها به لاتین و به تقلید از ابنسینا نوشتهاند و حتى در قرونوسطی صحبت از ابنسینای مجعول است. عدهای به اسم ابنسینا، رسالاتى به سبک وى نوشتهاند. اینها را دستکم نگیرید، یعنى غرب در قرن دوازدهم هم تحت تأثیر این افکار است. ابنسینا در قرن سیزدهم کمتر مطرح است، اما در عوض این رشد موردتوجه قرار میگیرد. تمام اصالت عقل غربى یا راسیونالیسم غربى، نتیجه تقلید از این رشد و این طفیل است.تمام اینها با سند قابلاثبات است، خود غربیها هم میدانند. اگر چنین سنتهایی در غرب مؤثر واقعشده پس به چه منظور من باید در ایران به دکارت، کانت، لایگ بنتیس و اسپینوزا و هگل و… بپردازم. ما خودمان سنت فلسفى داریم.
دکتر مجتهدى دکارت را شاخص تفکر عصر جدید میداند و او را بنیانگذار تجدد میداند و میگوید: عقل دکارتى، یک عقل ریاضى است، کمى سازى است. اصالت عقل یک نوع اصالت ریاضى است و اولویت دادن به اندازهگیری عالم طبیعت است و شناختن نحوه برخوردارى از طبیعت. البته دکارت افکار خود را ازلحاظ فلسفى توجیه میکند. درصورتیکه فرانسیس بیکن در توجیه فلسفیاش خیلى ضعیف است و بیشتر کاربردى است. شما افکار فرانسیس بیکن را میپذیرید، براى اینکه مفید است و میتوانید از آنها استفاده کنید. اما دکارت زیربناى نظرى مطالب را بیان میکند و حتى شما فکر میکنید که «متافیزیسین» است و از مابعدالطبیعه میگوید.
با این حال دکتر مجتهدى معتقد است که دکارت زیربناى علوم جدید کاربردى را پیریزی میکند. «از این لحاظ او فوقالعاده است. وقتى کوژیتوى معروف دکارت «فکر میکنم، پس هستم» اولویت پیدا میکند، ما میگوییم فکر اولویت پیدا کرد و هستى را در بر گرفت. تمام اینها را ما میگوییم، اما خیلى بیشتر از اینهاست.یعنى فکر مستقل است و بر اساس همین استقلال میتوان راه را آزادانه شناخت.
دکتر کریم مجتهدى همانطور که در کتاب «آشنایى ایرانیان با فلسفه جدید غرب» نتیجهگیری خاصى درباره چگونگى برخورد ایرانیان با فلسفه معاصر و فیلسوفانى چون «دکارت» نمیکند، در پژوهشهای دیگرش هم این نکته را رعایت میکند و دراینباره میگوید: «به نظر من نتیجه قطعى که بعضى از جوانان ما خیلى شائق آن هستند یککمی تنبلى ذهنى به همراه دارد، یعنى صرفنظر خود را بگو و تمام کن. من هم یاد بگیرم و بگویم بله یا نه و تمام شود. بحث پژوهش باید بهصورت پژوهش باقى بماند. فیلسوف سؤال را حفظ میکند و اهمیت سؤال را میفهمد. بحثى که میکند در درجه اول به منظور نشان دادن عمق مسأله است. اصل ادامه تحقیق و زنده نگهداشتن نفس بحث است. فلسفه میخواهد امکانات آتى را انکار نکند. از این حیث شاید هیچ رشتهای مثل فلسفه آیندهساز نباشد. براى اینکه فلسفه فکر را در آینده طراحى میکند و ذهن را تشویق به حفظ استمرار آن میکند آنجا که فلسفه نیست، علم هم رشد نخواهد کرد. براى اینکه کاربرد فنى روزمره را از آن نتیجه خواهد گرفت.
حرفهای دکتر مجتهدى در خصوص سنت و تجدد هم شنیدنى است. او معتقد است که هم سنت میتواند کاذب باشد و هم تجدد. «سنت اگر رشد و عامل حیاتى درونى خود را انکار کند کاذب است. سنتى که حیات ندارد یکچیز کاذب است. تجدد هم همینطور. اگر تجدد به نحوى تظاهر به مظاهر فرهنگ غربى باشد صد درصد کاذب و منحط است و یک نوع فروپاشى روح به شمار میرود. انکار ارثیههای روحى انسان است که کاذب است اما اگر تجدد، جستوجوست و انسان را دوباره سربلند میکند که جستوجو کند و امید پیدا کند، آنوقت کاذب نخواهد بود. روى این اصل اختلافات نباید بر اساس معناى ظاهرى کلمه باشد. بر اساس آن سنت پویاى جوشان که در روح همه ما هست و در زبان فارسى هم که زبان سنتى ما است وجود دارد و نیز در فرهنگ سنتى ما هست تمام فلاسفه گذشته ما میخواهند که ما چیزى اضافه کنیم و تأمل بیشترى بکنیم.
ارزش این مثل تجددى است که ما را تشویق به جستوجو میکند و آینده ما و بهاصطلاح امکان کمال آتى ما را فراهم میکند. هردوی اینها به نظر من میتواند باهم همپا و همکار و سالم باشد.
بااینحال دکتر مجتهدى از بیتوجهی و یا کمتوجهی به سنت گلهمند است. ما سنت مان را نمیشناسیم. سنت فلسفى و سنت اصلى ما کجاست؟ کجا یک کتاب فوقالعاده خوب درباره ابنسینا میتوانید به من نشان دهید که بگویید نسبت به آن، این چیست؟ کدام جوان را به من میتوانید نشان دهید که به معنى دقیق کلمه، ابنسینا شناس باشد؟ اینها را باید درنظر گرفت، فقط اسامى ابنسینا و فارابى و ملاصدرا که سنت ما نیست. وقتى این سنت را در روح خودم منعکس کردم، با این سنت قدرت پیدا کردم و فکر خودم را پرورش دادم، آنگاه میتوانم از سنت صحبت کنم، آنوقت فلسفه غرب را با این سنت میتوانم بسنجم.
شاید بزرگترین دغدغه ذهنى دکتر کریم مجتهدى همین مسئله فراموشى سنت باشد و عدم شناخت هویت و ماهیت ایرانى. میگوید: ماهیت چیزى چگونه شناخته میشود؟ مطابق فلسفه کانت هویت و وحدت وقتى حاصل میآید که در غیر خود منعکس شود. من و هویت ایرانى من با غیر من فهمیده میشود. من در مقابل شما و در مقابل غرب میگویم من. من اگر نتوانم خودم را منعکس کنم که من معنایى ندارد، منى که در خیابان راه میرود، کوکاکولا میخورد، ساندویچ میخورد و میگوید سنتى هستم، این دیگر سنت نیست. اگر فرهنگ سنتى خودمان را زنده کنیم، خواهید دید که به فلسفههای غربى هم علاقهمند خواهیم شد، یا برعکس وقتیکه به نحو دقیق فلسفههای غربى را مطالعه کردیم به سنت فکرى خودمان هم بیشتر آگاه خواهیم شد. اینها در هم منعکس میشوند و اینجاست که علاوه بر این مفهوم هویت به مسئله شخصیت هم باید اشاره شود.
و جان کلام حرفهای دکتر کریم مجتهدى را میتوان در این چند جمله پیدا کرد. او واقعاً نگران فراموشى سنت درست و واقعى ـ آنچه تاکنون ناشناس مانده ـ ایرانى است. او معتقد است که شخصیت، همراه هویت است. اگر شما شخصیت را حذف کنید، هویت هم نخواهید داشت. هویت وقتى درست است که منجر به یک شخصیت بشود، وقتیکه بتوانم سرم را بلند کنم. وقتى آن شخصیت را از من بگیرند، ریشهام را هم از من گرفتهاند. البته من قبول میکنم که باید نسبت به سنتمان تعصب داشته باشیم و نباید جهت سنت را از دست داد، اما باید اول آن را بشناسیم تا حفظش کنیم.
دکتر مجتهدی از سطحى بودنها نگران است و آن را درد مزمن ایرانى ماندنمان میداند و براى علاج آن میگوید: کافى است که ما دریکی از این دو زمینه (سنت و تجدد) سطحى نباشیم، آنوقت در آن دیگرى هم توجه عمیقى پیدا خواهیم کرد.
براى دکتر مجتهدى که عمرى را در شناسایى و شناساندن درست و نقادى اصولى فلسفه غرب گذرانده درد لاعلاج جامعه ایرانى مرعوبیت آن در برابر فنون و علوم غربى است و از آن اظهار نگرانی میکند و هشدار میدهد که بهواسطه این مرعوبیت اتکاى خودمان را به خودمان از دست دادهایم و با این بى اتکایى «نهفقط گذشتهمان را از دست دادیم ـ که البته جاى تأسف دارد ـ اعتماد خودمان را نیز به تفکر از دست دادهایم. بیفکری حالا رسم است و کسى که تفکر میکند ممکن است عدهای او را خیالاتى تلقى کنند. و این به شکل مشخصهای از فرهنگ ما درمیآید که به تصور من هیچ دورهای بهاندازه این ۵۰سال اخیر نبوده است.
و او وظیفه مدرس فلسفه و هر متفکر و هر دلسوز جامعه را حداقل تأمل دراینباره میداند و با نگرانى بیحدوحصری جملهاش را به پایان میرساند. «اینقدر راحت و با سهولت به بیخیالی افتخار نکنیم. خوشحال نباشیم که بیخیال و بیفکر هستیم. این خوشحالى ندارد …» آیا کسى هشدارهاى او را جدى میگیرد؟
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com