نگارگر نوگرا
احمد جلالى فراهانى
نوشتههای مرتبط
این بار صحبت از پیرى است که نامش با نگارگرى معاصر ایران و ایرانى عجین و حالا دیگر عکسهاى تابلوهایش به دیوار هر خانه اى میخکوب شده است. همه محمود فرشچیان را مى شناسیم. تابلوهاى چشم نوازش به بسیارى از موزه هاى جهان رفته و بوى شمیم ایرانى را به معروفترین موزه هاى هنر جهان کشانده است. فرشچیان، استاد مینیاتور امروز ایران است و این سخن به گزاف نیست…….
– متولد ۱۳۰۸ اصفهان
او در خاندانى هنرمند و هنردوست به دنیا آمد و همین خانواده او را به شاگردى استادان بزرگى چون میرزاآقا امامى و استاد عیسى بهادرى کشاند. پس از اتمام دوره هنرستان هنرهاى زیباى اصفهان به اروپا سفر کرد و در آنجا به مطالعه آثار نقاشان برجسته مغرب زمین پرداخت.
پس از بازگشت به ایران در اداره کل هنرهاى زیبا آغاز به کار کرد و پس از مدتى به مدیریت «هنرهاى ملى» و استادى «دانشکده هنرهاى زیبا» در دانشگاه تهران منصوب شد.
آثار فرشچیان در ۳۷ نمایشگاه انفرادى و ۶۲ نمایشگاه گروهى در ایران و اروپا و آسیا و آمریکا به نمایش گذاشته شده و مورد تحسین هنردوستان و هنرشناسان قرار گرفته است.
موزهها و فرهنگستان هاى اروپا به ویژه مجامع فرهنگى ایتالیا جوایز و تقدیرنامه هاى متعددى به محمود فرشچیان اعطا کرده اند که در میان آنها مىتوان به «پیکره طلایى اسکار ایتالیا» در سال ۱۳۶۴ و «نخل زرین اروپا» در سال ۱۳۶۶ اشاره کرد.
انتخاب و عضویت در «فرهنگستان اروپا» و «فرهنگستان هنر و حرف ایتالیا» و طراحى و ساخت ضریح جدید حرم مطهر امام رضا(ع) از دیگر افتخارات محمود فرشچیان است.
فرشچیان همچنین تعداد زیادى اثر از خود به چاپ رسانده که برخى از آنها عبارتند از:
کتاب نقاشى و طراحى محمود فرشچیان با مقدمه روانشاد دکتر محسن هشترودى (۱۳۵۵)، کتاب نقاشى و طراحى ـ یونسکو ـ با مقدمه مدیر کل یونسکو و بازیل رابینسون، از موزه ویکتوریا آلبرت لندن و پرفسور استوارت کرى ولش از موزه سالکرهاروارد (این کتاب به عنوان نفیس ترین کتاب هنرى عصر حاضر شناخته شده است)، کتاب شاهنامه فردوسى با بیست و یک تصویر (۱۳۷۰). کتاب حافظ با تصویر و حواشى (۱۳۷۶) و کتابى با همکارى پرفسور حسین صادقى ـ جراح عالى مقام قلب ـ درمورد افکار و اندیشه فلاسفه بزرگ با چهل تصویر.
به وی در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر اهدا شد.
موزه محمود فرشچیان که بیش از ۵۰ اثر از او را در خود جای داده است سال ۱۳۸۰ در مجموعه ۱۱۰ هکتاری کاخ سعد آباد افتتاح شد.
این بار صحبت از پیرى است که نامش با نگارگرى معاصر ایران و ایرانى عجین و حالا دیگر عکسهاى تابلوهایش به دیوار هر خانه اى میخکوب شده است. همه محمود فرشچیان را مىشناسیم. تابلوهاى چشم نوازش به بسیارى از موزههاى جهان رفته و بوى شمیم ایرانى را به معروفترین موزههاى هنر جهان کشانده است. فرشچیان، استاد مینیاتور امروز ایران است و این سخن به گزاف نیست. او سبک و سیاق ویژه خودش را دارد و سالها در پرورش و تکمیلش ممارست کرده است.
محمود فرشچیان متولد اصفهان است. شهر گل و بلبل و کاشى و فرش و قالى. خاندان و خانوادهاش هنرشناسانى چیرهدست بودهاند که تار و پود ایام کودکىاش را با هنر تنیدهاند. «از کودکى آدمى در خود فرورفته و درونگرا بودم. شاید از همسالان خود کمتر رغبت به بازى داشتم، ولى سعى داشتم خود را به کارى مشغول کنم. گچبرىها، سرستونها و نجارىها و دیوارهاى خانمان با نقوش بعضى از تابلوها و مخصوصاً نقش و نگار و رنگهاى فرشها و پردههاى قلمکار خانه پدرى، از کودکى فکر و ذهن مرا به خود مشغول مىداشت.»
فرشچیان در خانواده اى متولد و بزرگ شده است که پدرخانواده بازرگان فرشهاى اصیل ایرانى بود و دائماً با طراحان و نقاشان قالى، در تعامل و دادوستد بود. فرشچیان در این باره مىگوید: «یادم هست که برادر بزرگ من که واقعاً سمت پدرى و مرشدى مرا دارد وقتى ۹ یا ۱۰ ساله بود او را گذاشت پیش یکى از بهترین اساتید قلمزنى اصفهان تا این هنر را بیاموزد. آن موقع عقیده بین خانوادهها بود که بچهها علاوه بر تحصیل، یک هنر و حرفه جنبى هم بیاموزند تا در زندگى راهگشایشان باشد. درخانواده ما پدرم واقعاً عاشق وعلاقهمند به هنر بود و بهترین فرشهایى که در اصفهان تهیه مىشد به منزل ما مىآمد. چون ایشان نماینده شرکت فرش بود، خود ایشان هم دستگاههاى قالىبافى داشت که حاج میرزاآقاى امامى براى ایشان نقش فرش مىکشید و من در چنین فضایى رشد کردم.» مسأله مهم دیگرى که محمود فرشچیان درباره سنتهاى خانوادههاى آن دوران و تأثیر این سنتها بر رشد فکرى و تربیتى فرزندان مطرح مىکند، مسأله اهمیت دادن به هنرها و صنایع دستى است. مىگوید: «مثلاً وقتى در زمستان دور یک کرسى مینشستند، رویش یک مجمعى مىگذاشتند که نقوش قلمزنى داشت. یعنى بچه از کودکى چشمش به این نقوش در قلمزنى یا به پردههاى قلمکار و به فرشهاى خوب و از این قبیل دست ساختهاى هنرى، عادت مىکرد و این زیبایىها، حرکتها و فرمهاى اصیل هنر ایران در ذهن و روحش به صورت ناخودآگاه نقش مىبست. حتى اگر کسى مىخواست هدیه اى بدهد از صنایع دستى اصیل کشورش هدیه مىکرد و این کار هم به آن هنر ها رونق مىداد و هم از تصنع و تجمل به دور بود.»
و این شیفتگى به قلمکارى ها و نقش و نگارهاى برجسته در نقوش قلمزنى و رنگها و نمایهها در فرشهاى دست باف آن روزگار همچنان در میان اغلب آثار فرشچیان زنده است و دیده مىشود. درباره این شیفتگى مىگوید: «گاهى همراه پدرم به کارگاه قلمکاران و طراحان فرش مىرفتیم و از همان خردسالى از آن نقوش و رنگها، غرق در حیرت مىشدم و خطوط موازى و مدورى که با دست هاى پر قدرت آنان بر صفحه نقش کاغذ مىشد مرا به اعجاب و شگفتى وامىداشت. و از همان زمان روحیه عشق به هنر در من به وجود آمد و تقویت شد.»
و در همین اوان کودکى است که با هدایت پدر به کارگاه نقاشى یکى از معروفترین نقاشان آن دوران مىرود. «خیلى مانده بود به نوجوانى برسم که با هدایت پدرم به کارگاه نقاشى حاجى میرزا آقا امامى، راه یافتم. اولین سرمشق من یک آهو بود که تا صبح روز بعد در حدود دویست طرح دراندازهها و جهتهاى مختلف از آن طراحى کردم که براى استاد باور کردنى نبود و از آن به بعد مورد تشویق و تأیید ایشان قرار گرفتم.» این تشویق آن هم توسط نقاشى که مورد احترام تمام مردم بود نیروى محرکه محمود براى ادامه راه بود. گرچه به نظرش آن روزها احترام و تکریم نقاشان خیلى بیش از روزگار امروز بود. او در این باره مىگوید: «در گذشته تا آنجا که یاد دارم نقاش محترم بود. مثلاً در اصفهان شما سوار هر درشکهاى مىشدید مىگفتید مىخواهم بروم منزل حاج میرزاى نقاش همه بلد بودند و ایشان را مىشناختند یا حاج مصور الملکى که خداوند رحمتشان کند روبروى چهل ستون یک کارگاه در طبقه دوم داشت و همه ایشان را مىشناختند و محترم بودند. البته این به کارآیى و هنرشان هم بستگى داشت. دراصفهان آن موقع یک جایى بود به نام سراى حاج علینقى که تعداد زیادى نقاش در آنجا کار مىکردند. در سطوح مختلف از کارهاى هنرى تا کارهاى نازل و تجارتى و خیلى از آنها حاج میرزا و حاج مصور را به عنوان یک سرمشق و شاخص کارخودشان قبول داشتند و از کار آنها الهام مىگرفتند.»
فرشچیان تازمان ورود به هنرستان هنرهاى زیباى اصفهان که آن زمان تحت سرپرستى و تعلیم استاد عیسى بهادرى اداره مىشد، هیچ آشنایى با نقاشى ها و سبک و سیاق نقاشىهاى غربى نداشت. «من در آن زمان واقعاً آشنایى زیادى با نقاشى غربى نداشتم. تا اینکه به هنرستان وارد شدم و یک تعداد باسمههایى بود که حاج میرزا آقا داشت . خوب البته برایم ذوقانگیز بود و دلم مىخواست که آنها را هم یاد بگیرم. ولى چون از کودکى در خانواده ما ذهن و روح و فکرم متوجه آن نقش ها بود، اینها مرا رها نکرد و ادامه دادم تا امروز. ولى من نقاشى اروپایى را واقعاً تحسین مىکنم و کار اساتید بزرگ ایشان واقعاً ستایش برانگیز است.»
ورود به هنرستان هنرهاى زیباى اصفهان دوره جدیدى در زندگى هنرى فرشچیان است. چه استاد بهادرى تأثیر شگرفى بر شکلگیرى شخصیت هنرى و طریقه هنرورزى او داشت. محمود فرشچیان درباره استاد عیسى بهادرى مىگوید: «ایشان شخصیت خیلى محکمى داشت. یعنى به حرفى که مىزد و کارى که مىکرد اعتقاد داشت و پایش مىایستاد. وقتى مىدید شاگردى مستعد است همه نوع رسیدگى به او مىکرد. نه فقط از لحاظ تعلیم و تربیت که از کلیه جوانب شاگردانش را زیر بال و پر مىگرفت. نمونهاش اینکه مثلاً با شخصیتها و افراد متعینى دوست بود. از کارهاى شاگردانش براى اینها خریدارى مىکرد و شاگردها هم در عین حال که تشویق مىشدند، به زندگى شان هم کمک مىشد و این کار عادتش بود. حتى با اینکه ممکن بود خودش احتیاج مالى داشته باشد. «یک بار استاد بهادرى چهار تا از تابلوهاى مرا براى یک شخصى خریدارى کرد و شاید خود ایشان به آن پول بیشتر از من احتیاج داشت. روح خیلى بزرگى داشت. دلش مى خواست، شاگردانش خوب بشوند. او نه تنها بخلى در آموزش نداشت که بر عکس ایثارگرانه یاد مىداد.»
فرشچیان بنیانگذار مکتب خود در نقاشی ایرانی است که پایبند به شکل کلاسیک همراه با استفاده از تکنیکهای جدید برای توسعه دامنه نقاشی ایرانی است. او به این شکل هنر، روح جدیدی بخشید و آن را از رابطه همزیستی تاریخ با شعر و ادبیات تغذیه کرد تا استقلالی به این هنر بدهد که پیش از آن کمتر داشت. نقاشیهای قدرتمند و نوآورانه او پویا و گسترده و پر از جنب و جوش هستند، با تلفیقی جذاب از عناصر سنتی و مدرن، که ترکیبات سبک منحصر به فرد او در نقاشی هستند. برخی از تواناییهای او احساس فوقالعاده خلاقیت، نقوش متحرک، خلقت فضایهای گرد و منحنی، خطوط نرم و قدرتمند، و خلقت رنگهای مواج هستند. آثار فرشچیان یک ترکیب دلانگیز از اصالت و نوآوری است. آثار او از شعر کلاسیک، ادبیات فارسی، قرآن، کتابهای مقدس مسیحیان و یهودیان، و همچنین تخیل عمیق خود او تأثیر گرفتهاست.
فرشچیان چهار سال تمام نقشه فرش و طراحى نقوش را نزد استاد بهادرى آموخت. «هر روز تعداد زیاد نقشه و طرح، طراحى میکردم و عصر مىبردم خدمتشان و نظرشان را مىخواستم. مىگفتند: این خوب است و این بد است. وقتى مىپرسیدم چرا؟ مىگفت برو بایست و تماشا کن تا یاد بگیرى و رمز و رازش را دریابى و من مىرفتم آن کاشىکارىها و آن آثار با شکوه قدما را نگاه مى کردم و مىآموختم.» او در مورد استاد بهادرى معتقد است که وى استادى بى همتا در تاریخ نقوش خطایى و اسلیمى و استیل ایرانى است.« حاضرم ثابت کنم که در طول تاریخ هنر ایران، کسى را نداریم که نقوش فرش و اسلیمى و خطایى را مثل استاد بهادرى با صحت و درستى انجام داده باشد. کارش کوچکترین ایرادى نداشت. مثلاً الان وقتى تذهیب یا نقشه فرش کار مىکنند، چون فضاهاى خالى را نمى توانند درست پر بکنند با بر گچه و شاخه شکسته و… فضا را پر مىکنند. ایشان اینقدر مهارت و دانش داشتند که احتیاجى به این کار نداشت.»
نقش فرش و تذهیب چه تفاوتى با هم دارند؟ این سؤالى است که خیلى از جوانان امروزى که نقوش را طراحى مىکنند نمىدانند. فرشچیان در این باره مىگوید: «راجع به این سؤال باید خیلى حرف زد. ببینید مثلاً یک گل عباسى برگ ها و مشتقات آن یک فرم مشخص دارد. وقتى مىآید در فرش همان گل حالت دیگرى پیدا مىکند. در کاشى هفت رنگ همینطور، در کاشى معرق، در تذهیب، در قلمزنى و … در هر کدام بنا به قابلیت اجراى کار، ابعاد وکاربرد مواد اجراى کار، این گل طرح و رنگش تفاوت مىکند. متأسفانه این را امروز توجه نمىکنند، شاید یک دلیلش هم این است که مىخواهند خیلى سریع کار را تمام کنند. با عجله و بى دقت کار مىکنند. یک جوان نمىرود ببیند قدیمى ها چه تذهیبهایى چه نقش فرشهایى و به چه صورت کار کردهاند و به صرف اینکه دو تا گل مىکشد و رنگى مىگذارد فکر مىکند همه چیز تمام شده است. البته در همین دوره هم کارهاى خوب مىبینیم که انصافاً زیبا هستند.»
یکى از نکات جالب توجه در زندگى محمود فرشچیان مسأله پرورش شاگردان بنام توسط اوست که او این کار را از سن ۱۴ سالگى آغاز کرده است. در این باره مىگوید: «از وقتى که در هنرستان درس مىخواندم یعنى از ۱۴ سالگى شاگرد داشتم چون موقعیت هنرستان طورى بود که واقعاً جلب توجه افراد علاقه مند را مىکرد و مىآمدند و تماشا مىکردند و دلشان مىخواست که فرزندانشان هم نقاشى یاد بگیرند. به آقاى بهادرى رجوع مىکردند و ایشان هم به بنده محول مىکرد. بعد آمدم به تهران و در هنرستان تدریس کردم و در خلال اینها شاگردانى مىآمدند منزل من و درس مىگرفتند و هر چه داشتم… یادشان مىدادم و از هیچ نکته فروگذار نمى کردم. حتى بعضى وقت ها که مىخواستم طلا حل کردن را یاد بدهم خودم مىایستادم بالاى سر شاگرد که این کار را انجام بدهد و یاد بگیرد. چه بسا آن طلاها از بین مىرفت ولى شاگرد بالاخره طلا حل کردن یا رنگ ساختن و غیره را یاد مىگرفت.»
نخستین کار او که به طور رسمى مورد توجه نگاه هاى کنجکاو و گوهرشناس قرار گرفت در سال ۱۳۲۷ اتفاق افتاد. در انجمن فرهنگى ایران ـ انگلیس. «تابلو» دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند» را با چند اثر دیگر ارائه دادم که در سن هجده سالگى ساخته شده بود».
در تربیت شاگردان نکته مهم در مکتب فرشچیان این است که شاگردان او به هیچ وجه مقید به سبک و سیاق او نیستند. «من مطلقاً مقید نبودم که شاگردم سبک و تکنیک مرا کار بکند. اصلاً نیازى نداشتم.این مسألهاى است که در قدیم مطرح بود و نقاشان قدیم براى اینکه سبکشان باقى بماند، سعى مىکردند شاگرد را در چارچوب ذهنیات خودشان مقید بکنند. اما هر کدام از دوستان با من کار کردند، سبک و روش جداگانه اى پیدا کردند. فکر مىکنم همانطور که صورت اشخاص مثل هم نیست، ذهنیات و فکر اشخاص هم متفاوت است. یعنى آنطور که شما از زیبایى استنباط مىکنید کس دیگر طور دیگرى استنباط مىکند و من اگر بخواهم فکر و ذهنیت شما را کانالیزه بکنم شما دیگر آن چیزى که باید باشى نیستى.»
یکى از دغدغههاى اصلى فرشچیان مسأله مطالعه است. او معتقد است هنرمندان جوان باید بیشتر از اینها مطالعه بکنند. چرا که او راز موفقیت خود را همانا مطالعه مىداند. او در این باره مىگوید: «من اکثر کتابهاى مربوط به نقاشى ایرانى را مطالعه کردهام و شاید کمتر موزهاى در دنیا باشد که نرفته باشم. نه تنها تماشا مىکردم بلکه تمام این آثار را در ذهنم ضبط مىکردم و امروز اگر کار یکى از نقاشان بزرگ اروپا را ببینم مىتوانم بگویم که کار چه کسى است و مربوط به چه سبک و زمانى است.»
روش طراحى فرشچیان کاملاً ذهنى است و از مدل یا الگو خاصى استفاده نمىکند. در این باره مىگوید: «طراحىهاى من کاملاً ذهنى هستند و به شاگردانم هم توصیه مىکنم که همینطور طراحى کنند و اگر موفقیت بیشترى مىطلبند یک طرح مثلاً اگر از راست به چپ است، دوباره آن را از چپ به راست و از زوایاى مختلف به طور ذهنى طراحى کنند.»
مهمترین دغدغه فکرى فرشچیان وضعیت فعلى نگارگرى و نگارگران جوان است و اشکال ضعف هاى فراوان در این باره را در آموزش مى بیند. «فکرش را بکنید چندین دانشکده در اینجا هست که همه نقاشى غربى را آموزش مىدهند. آخر هنر اصیل ایرانى جایگاهش کجاست؟ من در چین نمایشگاه داشتم. رفتم مطالعه کردم و دیدم عمده آثار نقاشى اصیل و بیانگر فرهنگ و تفکر چین است. در هند و در ژاپن هم همینطور و خیلى به ندرت آثار غربى مشاهده مىکنید. حالا اینجا بر عکس است. امضا که برداشته شود معلوم نیست این نقاشى در کجاى دنیا انجام شده است.»
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com