نقل قول زیبایی که گاردنر و لیوایس در ابتدای فصل اول یعنی فصل “توسعه در خرابیها” از زاکس در مورد توسعه میآورند، که زاکس نیز در کتاب خویش(۱۹۹۲) این پاراگراف را در همان صفحهی اول آوردهاست، صحبت از توسعه بعد از جنگ میکند،”مانند برجی دریایی که کشتیبانان را به سوی ساحل راهنمایی میکند، “توسعه” به عنوان ایدهای قد برافراشت که ملتهای نوظهور را در سفرشان در تاریخ پساجنگ راهنمایی کند… امروزه برج دریایی شکافها و فروپاشیها را نشانمان میدهد. ایدهی توسعه مانند خرابهای است برروی منظر روشنفکری. توهم و ناامیدی، شکستها و جرمها همراهان پابرجای توسعه بودهاند و همگی یک داستان را بازگو میکنند: توسعه کار نکرد”.
انسانشناسی، توسعه و چالش پست مدرن
نوشتههای مرتبط
نویسندگان: کِیتی گاردنر[i]، دیوید لیوایس[ii]
۲۰۸ صفحه
انتشارات پلوتو[iii]، لندن
نقل قول زیبایی که گاردنر و لیوایس در ابتدای فصل اول یعنی فصل “توسعه در خرابیها” از زاکس در مورد توسعه میآورند، که زاکس نیز در کتاب خویش(۱۹۹۲) این پاراگراف را در همان صفحهی اول آوردهاست، صحبت از توسعه بعد از جنگ میکند،”مانند برجی دریایی که کشتیبانان را به سوی ساحل راهنمایی میکند، “توسعه” به عنوان ایدهای قد برافراشت که ملتهای نوظهور را در سفرشان در تاریخ پساجنگ راهنمایی کند… امروزه برج دریایی شکافها و فروپاشیها را نشانمان میدهد. ایدهی توسعه مانند خرابهای است برروی منظر روشنفکری. توهم و ناامیدی، شکستها و جرمها همراهان پابرجای توسعه بودهاند و همگی یک داستان را بازگو میکنند: توسعه کار نکرد”.
گاردنر و لیوایس بسیار ناامیدند از مدرنیته و نیز ناامید به آنچه انها “برساختهای استعمارگری نوین” مینامند. حتی امید زاکس و اسکوبار را درست نداسته و تفکرات و راهحلهای آنان را ادامه تسلط شمال بر جنوب میدانند. آنها معتقدند از آنجایی که عاملان توسعه، موسسات واقعی هستند، که بر دنیای اطرافشان تاثیر دارند، سالیانه میلیونها دلار خرج میکنند، و همچنین برنامهها، کارکنان و سیاستهای توسعه همگی موجودیتهایی واقعی هستند، لذا نمیتوان به سادگی آنها را تشویق کرد که دیگر وجود نداشتهباشند، با پافشاری بر این امر که آنها ساختهشده هستند و درعین حال قابل زیر سوال بردن. به همین دلیل گاردنر و لیوایس، توسعه را مجموعهای بسیار قدرتمند از ایدهها فرض میکنند که افکار و اعمال را در جهان در نیمه دوم قرن بیستم هدایت کردهاست. توسعه در کتاب این دو دلالت دارد بر مجموعهای از فعالیتها، روابط و مبادلات و همچنین ایدهها.
کتاب به روابط انسانشناسی با این حوزههای بههم مربوط و دارای چالش میپردازد. به همین دلیل است که اکثر عناوین فصول کتاب، عنوان انسانشناسی کاربردی را در خود دارند. به نظر نویسندگان کتاب، انسانشناسی و توسعه هردو با بحرانهای” پست مدرن” مواجه شدهاند و پیشنهادشان این است که هر دو شاخه چیزهای بسیاری برای همدیگر در رویارویی با این مشکلات دارند. بعد از این ابراز امید به همکاریهای دو شاخه است که نویسندگان به شرح تاریخ و معانی توسعه میپردازند. آنان همفکر با اسکوبار، شروع توسعه را از قرن بیستم میدانند به دلیل نقاط عطف تاریخی مانند “تغییر روابط جهانی بعد از جنگ جهانی، کاهش استعمارگری، جنگ سرد، نیاز به سرمایهداری جهت یافتن بازارهای تازه و ایمان ملل شمال به علم و تکنولوجی”(گاردنر و لیوایس۱۹۹۶ :۳). البته این بدان معنا است که شروع رسمی و ظهور واژه “توسعه نیافته” را در قرن بیستم میدانند، اما برای تفکر توسعه، تاریخی قدیمتر از این، یعنی سده ۱۷۰۰ قائل هستند. دوران استعمارگری و سرمایهداری. “درحالیکه در طول تاریخ همیشه تغییر اقتصادی و اجتماعی وجود داشته است، لذا آگاهی و درک از “پیشرفت” و اینکه امور میتواند بهتر از آنی که هست بشود، تنها تحت شرایط خاص تاریخی در اروپای شمالی سربرمیآورد” (گاردنر و لیوایس به نقل از لارَین ۱۹۹۶ :۴). این ایدهها نخستینبار در طول آنچه که لاریَن ” دوران سرمایهداری رقابتی” مینامد ظهور مییابند یعنی سالهای ۱۸۶۰-۱۷۰۰، عصر تغییرات رادیکال اجتماعی و تقلاهای سیاسی که در آن عصر فئودالیسم هرچه بیشتر کم اهمیت میشد. همزمان با این دوران، روشنگری نیز سربرآورد که سبب رشد منطق و عقل عامه و افزایش تاکید بر مدارا گشت. سپس در ادامه به این امر اشاره مینمایند که چگونه لارین انواع مختلف نظریهی توسعه را به فازهای مختلف سرمایهداری پیوند میدهد. اینکه ۱۸۶۰-۱۷۰۰ عصر امپریالیسم بوده و اقتصاد سیاسی کلاسیک اسمیت و ریکاردو و ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس مطرح بودند. در ۱۹۴۵-۱۸۶۰ اقتصاد سیاسی نئوکلاسیک و و نظریههای کلاسیک امپریالیسم ظهور کردند. و دوره اخیر گسترش امپریالیسم ۶۶-۱۹۴۵ با نظریههای نوسازی و بحرانهای ۸۰-۱۹۶۶ نظریهپردازان نئومارکسیست در مورد مبادله نابرابر و وابستگی همراه بود. و البته تاثیر فراوان نشر کتاب “منشا انواع” داروین را نیز بسیار موثر در این جریانات فکری میدانند. سپس در ادامه به تاریخ استعمارگری و بنیادهای فکری آن و ارتباطش با عصر روشنگری و ایدهی تغییر میپردازند. که سرانجام در ابتدای قرن بیستم ارتباط میان عمل استمارگری، تغییر برنامهریزیشده و رفاهگرایی مستقیمتر شده و دولت بریتانیا در ۱۹۳۹ “قانون توسعه مستمرات” را به ” قانون توسعه و رفاه مستعمرات” تغییر میدهد.
عصر دیگر مربوط به توسعه که این کتاب به معرفی آن میپردازد، دوران سالهای ۱۹۴۹ به بعد است که از آن تحت عنوان دوران پسااستعمار نام میبرد. بهرحال “تفکر توسعه به وضوح با تاریخ سرمایهداری، استعمارگری و ظهور معرفتشناسیهای خاص اروپایی از قرن نوزدهم به بعد پیوند دارد”(ص ۶). آنها اشاره دارند به اینکه بهرحال در قرن بیستم، توسعه معانی متفاوتی پیدا کرد. مثلا از نظر اسکوبار توسعه یک گفتمان است. یعنی شیوهی خاصی از تفکر، و منبع عمل طراحی شده جهت غربالگری میل کشورهای “توسعهنیافته” به رشد صنعتی و اقتصادی. یا توسعه در یک معنای تخصصیشده با طیفی از مفاهیم، مقولهها و تکینیکها که تولید و نشر اشکال دانش از طریق آنها سازماندهی، مدیریت و کنترل میشود. و یا توسعه در معنایش پس از جنگ جهانی دوم، یعنی توسعه به معنای رشد اقتصادی که نقطه عطفش سخنرانی ترومن است که به زعم گاردنر و لیوایس، ترومن در آن سخنرانی خواست پروژهاش را که تاکید بر رشد اقتصادی و مدرنیزاسیون داشت، از مدل قدیمی امپریالیسم جدا کند، نمونهاش IBRDبانک بود[iv] که بهبود و اصلاحات اقتصادی را مدنظر داشت نه تغییرات اجتماعی یا سیاسی. در ۱۹۷۰ زمانی که دستاندرکاران توسعه متوجه شدند که در واقعیت، “رخنه به پایین” روی نمیدهد، تاکید توسعه را برآوردن نیازهای اساسی گذاشتند و بیان کردند که توسعه باید تمرکزش بر فقر باشد. بیشتر این پروژهها رفاه محور بودند و کاری به اصلاحات سیاسی نداشتند.
در ۱۹۹۰ آرزوی پیشرفت تکنولوژیک دیگر چندان خواهانی نداشت و دلیلش مشکلات زیستمحیطی بارآمده، فروپاشی شبکههای سنتی حمایت و رشد نابرابری بود.
در همین فصل اول است که در ذکر نظریات توسعه، بیان میشود که هیچکدام از دو پارادایم قدیم توسعه نتوانستند دربرابر حملات پست مدرنیسم تاب بیاورند و دوران فرا روایتها به پایان رسیدهاست. امروزه دیگر یک مدل تئوری وجود ندارد که بتواند توسعه را شرح دهد یا یک راه حل برای مشکلات عدم عدم توسعه وجود ندارد بلکه فهم معاصر تمایل دارد نظریات مختلف را را بکار گرفته و تنوعی از استراتژیها را پیشنهاد میدهد. بهرحال پست مدرنیسم تعاریف مختلفی دارد، اما نکته قابل اشاره در کتاب انسانشناسی، توسعه و پستمدرنیسم این است که انسانشناسی همیشه برخی تمایالات پست مدرنیستی را در خود داشته است، برای مثال نسبیگرایی فرهنگی که یکی از اصول مرکزی این رشته است تاکید بر آن دارد که منطق درونی جوامع مختلف تشخیص دادهشود و بدین گونه جهان بصورت یک گوناگونی فرهنگی و متشکل از واقعیتهای گوناگون معرفی شود. البته انسانشناسی و تلاشش برای شناخت فرهنگها و جوامع گوناگون خود آماج حملات و نقد پستمدرنیستها نیز بوده است. اینکه انسانشناسان افراد جوامع دیگر را هدف نگاه بیگانهگرای خود قرار داده و به زعم خود به توصیف آنان میپردازند بسیار مورد انتقاد بودهاست. این نقدها و مباحث واکنشهای متفاوتی را در میان انسانشناسی سبب شدهاست. برخی از مردمنگاری روی برگرداندهاند و به تحلیل و واسازی متن روی آوردهاند، برخی دیگر شیوههای نوشتن را تجریه کردهاند، شمار بسیاری علاقهشان را به مردمنگاری حفظ کردهاند اما رویشان را به سمت جوامع خودشان کردهاند و یا به سمت دیگران در شمال. همانگونه که رابینو (۱۹۸۶ : ۲۵۹) مینویسد”یک راه حل “بحران بازنمایی” که انسانشناسی با آن روبرو شدهاست “مطالعهی بالا” [v] است و تحقیق بر روی قدرتمندان به جای تحقیق بر ضعیفان. که این میتواند مطالعهی قدرتهای استعماری، برنامهریزان، حکومت، و آژانسهای توسعه را دربرگیرد”.
کتاب در فصل دوم خود به مطالعات موردی متفاوت پرداخته و در نهایت بعد از برجسته ساختن مسائل و مشکلات توسعه، نتیجهگیریش آن است که انسانشناسی میتواند به شکل مثبتی در سیاست و عمل توسعه مشارکت داشته باشد.
این کتاب دارای زبانی شیوا و ساده است، و خواندن آن به علاقهمندان حوزه توسعه، توصیه میشود.
فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:
مقدمه
تقدیم و تشکر
واژهنامه
واژگان توسعه
واژگان انسانشناختی
مخففها
۱. انسانشناسی، توسعه و بحرانهای مدرنیته
توسعه در ویرانهها
توسعه: تاریخ و معانی
سرمایهداری و استعمار: ۱۷۰۰- ۱۹۴۹
دوران پسااستعمار: ۱۹۴۹ به بعد
“صنعت کمک”
نظریههای توسعه
مدرنیزاسیون
نظریهی وابستگی
مرگ نظریهی توسعه
دههی ۱۹۹۰: عصر پست مدرنیته؟
پست مدرنیزم و انسانشناسی
انسانشناسی و پساتوسعه: در جریان
۲. بکاربردن انسانشناسی[vi]
انسانشناسان، تغییر اجتماعی و نسبیگرایی فرهنگی
منشاهای انسانشناسی کاربردی در بریتانیا
منشاهای انسانشناسی کاربردی در ایالات متحده
انسانشناسی، استعمارگری و قدرت نامتقارن
انسانشناسی کاربردی پساجنگ
نقشهای توسعه کاربردی در انسانشناسی
انسانشناسان کاربردی و پروژههای توسعه
انسانشناسی کاربردی و جانبداری
نتیجهگیری
اختتام این معرفی را به بیان نظرات مجلاتی که این کتاب را نقد و بررسی کردهاند، اختصاص میدهیم:
” این اثر به دانشجویان، محققان و مدرسین انسانشناسی و دیگر رشتههای مربوط و کلیه عملگرایان، عالمان سیاسی و برنامهریزان مربوط به توسعه انسانی توصیه میشود” (ژورنال علوم اجتماعی، هند).
“اثری است واضح و به خوبی نگاشته شده و خواننده را به آسانی از برخی مجادلات بسیار پیچیده هدایت میکند” (خبرنامه توسعه اجتماعی).
” یک کتاب خوش ساخت، حساس و بازتابگر و سازنده. به شدت توصیه می¬شود که خوانده شود” (مرور سیاست توسعه).
“یک نگاه کلی جامع تاریخ توسعه و ارتباط انسانشناسی با آن، شامل بحثی از انسانشناسی کاربردی- شاخهای که اغلب توسط انسانشناسانی که در محیطهای دانشگاهی کار میکنند، نادیده گرفتهشده است” ( ژورنال تحقیق صلح).
[i] – Katy Gardner
کِیتی گاردنر، مدرس انسانشناسی اجتماعی دانشگاه ساسکس و صاحب چندین کتاب از جمله “مهاجران جهانی”، “زندگیهای محلی” (۱۹۹۵)، “آوازها در لبه رودخانه” (انتشارات پلوتو۱۹۹۷) و نیز رمان “از دست دادن گما” است..
[ii] – David Lewis
دیوید لیوایس، مدرس سیاست اجتماعی در مدرسه اقتصاد لندن است. وی نویسندهی کتابهایی مانند تجارت دانه نقره (۱۹۹۶) دورنگاههای بینالمللی بر عمل داوطلبانه (۱۹۹۹) است.
[iii] – Pluto Press 1996
[iv][iv] – International Bank for reconstruction and Development
[v] – “study up”
[vi] – Applying anthropology