انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

وقتی بی‌حوصلگی مفرط در محیط کاری تبدیل به بیماری می‌شود

لوسین فوورنیه برگردان معصومه خطیبی بایگی

گفتگوی لوسین فوورنیه با کریستین بوریون، روانشناس اجتماعی

«خسته و بی‌حوصله بودن در حد مرگ» برای تعداد زیادی از کارمندانی که در محیط کاری حوصله‌شان سر می‌رود و کاری برای انجام دادن ندارند، اصطلاحی پرمعناست. خستگی، افسردگی، کاهش عزت‌نفس در محیط کاری رو به افزایش است. مراقب بی‌حوصلگی مفرط شغلی باشید! « وقت‌کشی کردن» در طول روز درست به‌اندازۀ کار مفرط برای سلامتی خطرناک است. آیا فکر می‌کنید حقوق گرفتن در قبال کار نکردن یک رؤیاست؟ اگر از آسیب‌های ناشی از آن آگاه بودید چنین آرزویی نمی‌کردید.

لحظه‌شماری برای پیان یافتن ساعات کاری، کش دادن فرجه‌های کوتاه استراحت و قهوه خوردن، وب گردی بدون هدفی مشخص … همۀ ما حداقل یک‌بار با موقعیت‌هایی به این شکل در هنگام بیکاری در محل کار روبرو شده‌ایم. ولی برای بعضی از حقوق‌بگیران بی‌حوصلگی و خستگی روزمره است و این امر خیلی زود می‌تواند تحمل‌ناپذیر شود. اضطراب، خستگی، افسردگی، بی‌حوصلگی … در کمین ماست.

درحالی‌که فرسودگی شغلی (burn – out) یا کار زدگی (épuisement professionnel) که ناشی از کار مفرط است، دیگر به‌عنوان یک بیماری شغلی شناخته‌شده است، اما بی‌حوصلگی شغلی (bore- out) همچنان امری ممنوعه در نظر گرفته می‌شود. بااین‌حال، احراز سمتی که در آن کاری برای انجام دادن وجود ندارد می‌تواند کم‌کم عذاب‌آور باشد. زیرا در پس بیکاری و وقت‌کشی در محیط کار نوعی کمبود انگیزش شناختی پنهان است که بسیار کم‌ارزش ولی درعین‌حال استرس‌زاست. رنجی که حتی می‌تواند منجر به آسیب روانی شود. افراد برای مقابله با بی‌حوصلگی و بیکاری در محیط کار، بلافاصله عادت‌های « آرام‌بخش موقت» را جایگزین می‌کنند: آدامس جویدن، سیگار کشیدن و چای و قهوه خوردن‌های مکرر. ثبت رفتارهایی از این قبیل در پژوهشی تحت عنوان « بی‌حوصلگی تا حد مرگ» که در کشور انگلیس انجام شد، نشان داد کارمندانی که در محیط کار از بی‌حوصلگی و کار زدگی ناشی از بیکاری رنج می‌برند، دو تا سه برابر بیشتر از کسانی که باانگیزه کار می‌کنند، در معرض بیماری‌های قلبی- عروقی قرار دارند.

چرا از بی‌حوصلگی و کار زدگی ناشی از بیکاری کم صحبت می‌شود؟ افراد چگونه به این عارضه مبتلا می‌شوند؟ راه‌های مقابله با آن کدام است؟ دراین‌باره با کریستین بوریون (Christian Bourion)، سردبیر مجلۀ بین‌المللی روانشناسی اجتماعی و اولین توصیفگر سندرم بی‌حوصلگی مفرط شغلی گفتگو می‌کنیم و پاسخ‌ها را از زبان او می‌شنویم. گفتنی است که وی مؤلف مقالۀ « بی‌حوصلگی شغلی دیوانه‌مان می‌کند» (ed.Albin Michel à paraitre en Janvier 2016) و هم‌چنین نویسندۀ پژوهشی بزرگ است که در سال ۲۰۱۱ با همکاری استفان تروبوک (Stéphane Trebucq) درباره سندرم بی‌حوصلگی شغلی انجام گرفت.

شما یکی از اولین پژوهشگرانی هستید که دربارۀ تعداد رو به افزایش کارکنان در معرض خطر بی‌حوصلگی مفرط شغلی در فرانسه هشدار داده بودید. این سندرم را چگونه توصیف می‌کنید؟

کریستین بوریون: پدیدۀ بی‌حوصلگی شغلی پدیدۀ جدیدی نیست و من فکر می‌کنم که امروزه، تعداد کارمندانی که در اداره کار زیادی برای انجام دادن ندارند، بسیار زیاد هستند. اگرچه معضل بیکاری در سازمان‌های کاری از سال ۲۰۰۸ در سطح اروپا موردبررسی قرارگرفته است، اما در اصل، پدیدۀ بی‌حوصلگی مفرط شغلی در فرانسه عمومیت پیدا کرد و شناخته شد. این امر به‌وضوح بیانگر سیاست استخدامی ناسازگاری است که در بخش دولتی حکم‌فرماست، سیاستی که با ساختارهای ایجاد اشتغال « برای ارائه خدمت» و نه برای پاسخگویی به نیازهای واقعی به وجود آمده است. اما دلایل عمومیت پیدا کردن بی‌حوصلگی شغلی بسیار زیاد هستند: فاصله گرفتن اختیاری از کار یا طردشدگی در بخش دولتی برای کارکنانی که نمی‌توان آن‌ها را اخراج کرد، پست‌های حذف نشده ولی پوچ و خالی از مسئولیت و خرد کردن بیش‌ازحد وظایف در بخش خصوصی…

به نظر شما چرا «حقوق گرفتن در قبال کارنکردن» برای بعضی از افراد خواستی و رشک‌برانگیز و برای بعضی دیگر تحمل‌ناپذیر است؟

کریستین بوریون: بی‌حوصلگی کاری برای ۹۰ درصد کارکنان غیرقابل‌تحمل است، اما ۱۰ درصد باقیمانده از ین پدیده راضی به نظر می‌رسند. اغلب اوقات کار برای این افراد عنصر جدایی‌ناپذیر زندگی، روشی برای خودشکوفایی، خودسازی و رسیدن به ایده آل‌ها نیست. اما ازلحاظ شغلی، هیچ کاری انجام ندادن برانگیزاننده نیست، حتی برعکس باعث می‌شود که فرد عزت‌نفسش را از دست بدهد و خود را بی‌کفایت و بی‌فایده احساس کند. بی‌حوصلگی شغلی می‌تواند دریچه‌ای به‌سوی افسردگی، زیر سؤال رفتن، تخریب شخصیتی، خمودگی و … باشد.

افراد چگونه و چرا پدیده بی‌حوصلگی شغلی را انکار می‌کنند؟

کریستین بوریون: اعتراف کردن به این‌که کسی در محیط کاری خود از بی‌حوصلگی و خستگی ناشی از بیکاری رنج می‌برد و درعین‌حال حقوق دریافت می‌کند، چندان پسندیده نیست. به‌خصوص در حال حاضر که داشتن یک شغل به‌مثابه شانسی بزرگ تلقی می‌شود. کسی که بی‌حوصلگی خود را ابراز می‌کند حتی ممکن است با تنفر همکارانش مواجه شود. اظهار رنج بردن از این پدیده هم باورپذیر نیست. علاوه بر این مشکلات نوعی خودسانسوری هم وجود دارد. در فرسودگی شغلی ما تلاش می‌کنیم تا اضافه‌کاری را کم کنیم؛ در بی‌حوصلگی شغلی در پی کاهش خستگی و خمودگی در فرد هستیم. البته به نظر می‌رسد که به‌تدریج از شدت ممنوعه بودن بی‌حوصلگی شغلی کاسته شده است. این پدیده موجبات رنجش و عذاب افراد زیادی را فراهم کرده و همین امر ترس افراد از صحبت کردن درباره آن را از بین برده است.

به افرادی که از بی‌حوصلگی شغلی رنج می‌برند، چه توصیه‌هایی می‌توان کرد؟

کریستین بوریون: اغلب اوقات تغییر دادن بعضی چیزها بدون ترک شغل دشوار است. اما می‌توان گفت که اولین گام در جهت کاهش خطرات ناشی از بی‌حوصلگی ناشی از بیکاری در محیط کار، آگاه شدن نسبت به این موقعیت است. وقت‌کشی کردن و هیچ کاری انجام ندادن در محیط شغلی فرد را در نوعی « عادی شدگی» محبوس می‌کند که به‌هیچ‌وجه طبیعی نیست! به عقب بازگشتن الزامی و رهایی‌بخش است. افراد مبتلابه فرسودگی شغلی خود را در چارچوب کار بی‌وقفه گرفتار می‌کنند و مبتلایان به بی‌حوصلگی شغلی در کسالت و خمودگی. برای کسی که از جمع کاری به‌کلی طردشده است، متأسفانه راه گریزی به‌جز استعفا وجود ندارد. برای دیگر افراد به‌خصوص جوانان که گاهی اوقات، در ابتدای استخدام در سمت‌های پوچ و بی‌فایده گذاشته می‌شوند، راه‌حل‌هایی وجود دارد. افراد باید از این موقعیت در جهت خودشکوفایی استفاده کنند و خواسته‌های واقعی شغلی خود فکر کنند. کارمندانی که با این معضل روبرو هستند باید راه‌کارهایی جهت بهبود و ارتقا شغل خود پیدا کنند، با مدیران خود وارد گفتگو شوند و به آن‌ها بفهمانند که لیاقتشان از این سمت پوچ، بی‌معنا و خالی از مسئولیت بیشتر است. برای ادامه دادن به‌پیش رفتن و خود شکوفایی باید با بی‌انگیزگی و محبوس کردن خود در زندان بی‌حوصلگی شغلی مبارزه کرد.

منبع: http://www.psychologies.com/