عباس کیارستمی
چندخاطره از استاد…
نوشتههای مرتبط
سعید نوری
ما مردمی متناقضیم. در میان ما هستند کسانی که نادرترین دُرنای تاجدار آفریقایی را به باغ پرندگان تهران میآورند و از آن جوجه میکشند تا این پرندهی آبزی در حال انقراض را احیاء کنند. در سیرک تهران نایابترین گونهی ببر سفید در جهان را نگهداری میکنند تا بتواند تکثیر نسل کند و باقی بماند اما از نگهداری بزرگترین سرمایهی فرهنگی خویش در دنیای بینالملل عاجزیم. عباس کیارستمی، هنرمندی چندوجهی است که تا سینما هست نامش در میان بزرگترینها خواهد ماند.
ده سال پیش، اواخر سال هشتاد و پنج، در فرودگاه اورلی پاریس او را دیدم که آمد ساکش را داد و رفت که سوار هواپیما شود. از مقابلم که گذشت گفتم: «استاد! همه شما را شناختند. حتی با عینک سیاه هم مساله حل نمیشود.» لبخندی زد و گفت: «اما بیعینک حل میشود!» در افتتاحیهی بخش بینالملل جشنواره فجر سی و سوم در اردیبهشت نودو چهار که با بزرگداشت استاد کلید خورد کنار دستش نشسته بودم و همین خاطرهی فرودگاه را برایش بازگفتم. خندید و حکایت دیگری دربارهی همین عینک تیره را بازگفت. در جشنوارهای داور بوده و ردیف جلو نشسته بوده است. فیلمی از تارانتینو را نشان میدادند و خود فیلمساز هم در سالن در ردیفهای میانی نشسته بوده است. از آنجاییکه کیارستمی از فیلمهای تارانتینو خوشش نمیآمد تصمیم میگیرد از سالن خارج شود اما فکرِ دیدهشدن توسط کارگردان هنگام خروج باعثشده عینک کائوچویی تیره را از صورتش بردارد تا شناسایی نشود. گفت در سالن انتظار داشتم قدم میزدم که دستی آمد روی شانهام. برگشتم. تارانتینو بود. پرسید: « از فیلم خوشتون نیومد؟!»
کیارستمی در ونیز دوهزارو هشت فیلم «شیرین» را در مسابقه داشت. مانوئل دی اولیویرا فیلمساز فقید پرتغالی دربارهی این فیلم گفته بود که برایش یادآور ژاندارک درایر بوده است اما بسیاری از تماشاگران در میانه از سالن بیرون رفته بودند. چون فیلم پخشکنندهای پیدا نکرده بود سینماتک فرانسه با همکاری آلن برگالا برنامهای ترتیب داد تا پخشکنندههای فرانسوی فیلم را ببینند و آن را روی پرده بیاورند. من قبل از شروع نمایش فیلم در سالن انتظار به استاد سلام کردم و خوشامد گفتم چون در آن سالها پاتوق من هر روز تماشای حداقل دوفیلم در سینماتک فرانسه بود. البته برای ضبط صحبتهای او دوربین برده بودم. سالن پر بود و من در ردیف اول جا گرفته بودم. کیارستمی قبل از نمایش فیلم گفت: « قبل از نمایش فیلم نمیتوان دربارهی آن صحبت کرد چون هنوز فیلم را ندیدهایم. بعد از نمایش هم حرفی برای گفتن نمیماند چون فیلم را دیدهایم و هر حرفی قرار بوده گفته شود در فیلم گفته شده و دیگر نیازی به گفتگو نیست. اما توصیهای برای چگونگیِ دیدن این فیلم برای شما دارم. اگر از خواندن زیرنویسها خسته شدید آنها را رها کنید و فقط تصاویر را دنبال کنید. این فیلم من برای جبران فیلمهای گذشتهام که در آنها زن حضور کمرنگی داشته ساخته شده است. کاش میتوانستم موقع نمایش این فیلم بهجای این که کنار شما بنشینم روبروی شما مینشستم و عکسالعمل شما را میدیدم که برای من از هر فیلمی تماشاییتر است. امیدوارم شما وسط فیلم سالن را ترک نکنید.» سرژ توبیانا به او اطمینان داد که در سینماتک فرانسه کسی وسط فیلم سالن را ترک نخواهد کرد. من وقت نمایش فیلم چندین مرتبه گریستم و آن شب با حالی خوش و احساس افتخار و غرور از سینمای ایران به خانه رفتم. عباس کیارستمی سهم بزرگی در پیشبرد سینمای غیرهالیوودی در جهان دارد. فیلمهای او سهل و ممتنعاند و به جای ایجاد و دنبال کردن پیرنگ داستانی، در پی پاسخگویی به پرسشی هستند که برای فیلمساز مطرح است. این پرسشها در محیط به گردش درمیآیند و فضای سینمایی را سامان میدهند. از این نظر او یکی از ایجادکنندگان این شیوه از فیلمسازی در جهان است که به شدت وابسته به زندگیست و مشاهدهای موشکافانه در امر روزمره با نگاهی مدرن است.
این مطلب در همکاری انسان شناسی و فرهنگ و مجله آزما منتشر میشود.