وقتی صحبت از هویت و ویژگی های یک کشور وملت آن می شود یکی از شاخص هایی که در نظر نخست به ذهن متبادر می شود تاریخ است. جدای از نگاه مرسومی که به تاریخ می شود که با تعریف های علمی از تاریخ برابر است، هر کشور و ملتی برای تاریخ خود روایتی دارد، روایتی که برآمده از نگرش و فرهنگ آن ملت است و به طور دقیق با تاریخ رسمی و شناخته شده تطابق ندارد، اما در این تاریخ غیررسمی و گاه شفاهی که می توان آنرا تاریخ مردمی یا شاید هم فرعنگی نامید مجموعه تصورات، آرزوها و معیارهای آن ملت را به تماشا نشست. از سوی دیگر این تاریخ برآمده از نگرش آن ملت به خود، زمان و مکان است و همین نگرش هاست که چارچوب های تاریخ خودانگاشته یک ملت را می سازد. تاریخ مردمی ایران هم با چنین شاخص هایی روایت شده است و برای درک و شناخت آن باید با همان معیارها با آن برخورد کرد، چنانکه وقتی از منظر تاریخ رسمی و یا علمی به آن نگاه می کنیم باورکردنی نمیآید و غیرواقعی جلوه می کند. تاریخ بومی ایرانیان در منظر خود نگاهی خطی به زمان ندارد و از این رو تاریخ را بر خط زمان نسبی که به نظر واقعی می آید روایت نمی کند.
زمان در روایت ایرانی به گونه یک حلقه است که همه آن در این حلقه قرار داردو این نگرش حلقه ای به زمان همه چیز را در یک نقطه قرار می دهد، از این رو نمی توان گذشته را به معنای یک امر پایان یافته یافت و یا اینکه آینده را به مثابه زمان شروع نشده و نیامده دید، بلکه در آن گذشته امری جاریست و آینده در امروز هم حضور دارد، از همین رو همه زمان ها در یک نقطه خضور دارد و زمان جز یک زمان نیست و آن همان زمان حاضر است و همه چیز در همین زمان حاضر در حرکت است. برای همین حضور ممتد و جاریست که بسیاری از وقایع تکرار می شوند و یا اینکه هیچ چیز به پایان نهایی و تمام شدنی نمی رسد. از چنین منظری است که مشاهده می شود که بسیاری از وقایع دور با وقایع نزدیک پیوند می خورد و در هم آمیخته می شود و همه چیز از اول و خلقت روایت می گردد و در آغاز عالم ریشه دارد، در واقع همه چیز از آغاز حضور داشته است. همین نگرش به نوعی دیگر به مکان و جغرافیا نیز جود دارد. جهان جغرافیایی که این تاریخ در آن قرار دارد مکان نسبی، واقعی و ملموس نیست بلکه مکانی ست که در جهان فرهنگی ایرانیان معنا می یابد. این مکان با واقعیت و حدود شناخته شده جغرافیایی ایران تطابق ندارد. این جهانی فراتر از واقعیت است که محدود نیست بلکه حدود آن همه حدود حیات است بستر آن نیز گسترده در سطح نیست بلکه در ابعاد مختلفی گسترده است و می تواند پیش رود چنانکه بخشی از آن تا حریم آسمان هم پیش می رود و بسیاری از واقع در حریمی بالاتر و یا نادیدنی اتفاق می افتد و یا از همان جهان غیر دیدنی و بالاتر وارد جهان واقع ایرانی می شود.
نوشتههای مرتبط
از اینرو حریم مکانی تاریخ روایی ایرانیان را هم باید در چنین گستره ای نگریست. از سوی دیگر این تاریخ تنها تاریخ حضور آدمی نیست بلکه تاریخ همه عناصر حیات از مواد غیر جاندار همچون کوهها و رودها تا گیاهان و جانوران است. همه این عناصر سازنده ایران هستند و در کنار ایرانیان قرار می گیرند و در حیات و حضور ایرانیان نقش ایفاء می کنند. حتا از نظر اهمیت همه آنها را می توان در کنار هم دید چرا که در این باور هستی مجموعه ای متحد و وابسته به هم است و نمی توان تاریخ آنها را از هم مجزا نگریست. اما تاریخ رویدادها نیست که بر مبنای آنچه روی داده و می دهد روایت گردد و حتا افزایش یابد بلکه این تاریخ تاریخی ذهنی است که در ذهن ایرانی ساخته و پرداخته شده است و تاریخ تعریف ها و تعبیرهاست، یعنی برداشت ها و نگرش های ایرانیان را به تمام هستی و عناصرش را روایت می کند.
از اینرو در این تعریف ها و تعبیرها آمال ایرانی و خواسته اش نیز نهفته است. در واقع در این تاریخ ذهنی هستی آنگونه که هست روایت نمی شود بلکه آنگونه که برداشت می شود و یا آنگونه که دوست داشته می شود روایت می گردد به همین دلیل گاه به واقعیت چیزی اضافه می شود و گاه دیگر از واقعیت ها کاسته می شود و در شرایطی دیگر موضوعات مختلف به هم پیوند داده شده و در شبیه سازی ذهنی برای آنها مفهوم سازی دیگرگونه و حتا فراتر از موجودیت ظاهریشان ایجاد می شود از اینرو باید گفت که این تاریخ تاریخ ظاهرها و دیده ها نیست چرا که این نگرش هستی را در جهان ظاهری را محدود نمی سازد بلکه برای هستی و عناصرش ساحتی گسترده تر باور دارد که آنرا ماهیت اصلی شان می پندارد به همین دلیل تاریخی را که روایت می کند تاریخ ماهیت عناصر است و باید در نظر داشت که این تاریخ در ناخودآگاه جمعی نهفته است و به ناخودآگاه فردی وارد شده از اینرو امروزه هم برخورد با تاریخ هم برای این حیات فرهنگی در تداوم باور همیشگی ایرانیان نهفته است باوری که شاکله و روش انتقال و فهم خود را دارد.