شقایق دهقان
وقتی سراغ موضوع زبانهای صنفی میروید و بعد میگویید احتمالا وجود ندارد، باید ببینم اصلا دلیل این کار که سراغ چیزی میرویم که فکر میکنیم دیگر وجود ندارد چیست. یعنی چه کمکی به ما میکند. این را از بابت مخالفت نمیگویم ، چون بسیاری از چیزهایی که مطالعه میکنیم تا از طریق مطالعهی آنها بتوانیم به تفسیرهای تازهای از رفتارهای معاصر برسیم، چیزهایی هستند که در گذشته وجود داشتند و الان دیگر نیستند. حیات فرهنگی انسان یک چیز گسسته نیست و در آن پیوستگی مشاهده میشود. آنچه در این اصطلاح میگنجد و دهخدا هم آن را تحت عنوان لتره ضبط کرده و اولین ثبتش به بیش از هزار سال پیش برمیگردد. یعنی اصنافی که گونههای زبانی خاص خودشان را درست کرده بودند که شاید الان به آن شکل وجود نداشته باشد …
نوشتههای مرتبط
شقایق دهقان
برای شروع می خواستم کمی دربارهی زبان هایی حرف بزنیم که برخی از اصناف به صورت خاص و ویژه از آن استفاده می کردند و در واقع زبان صنف خودشان را داشتند مثل زرگرها، مطربها و…
بعضی از صنفها علاوه بر لوازم و اسباب ویژه کار خودشان زبان ویژهای برای خود داشتند.
داشتند یا دارند؟
احتمالا دیگر ندارند.
وقتی سراغ موضوع زبانهای صنفی میروید و بعد میگویید احتمالا وجود ندارد، باید ببینم اصلا دلیل این کار که سراغ چیزی میرویم که فکر میکنیم دیگر وجود ندارد چیست. یعنی چه کمکی به ما میکند. این را از بابت مخالفت نمیگویم ، چون بسیاری از چیزهایی که مطالعه میکنیم تا از طریق مطالعهی آنها بتوانیم به تفسیرهای تازهای از رفتارهای معاصر برسیم، چیزهایی هستند که در گذشته وجود داشتند و الان دیگر نیستند. حیات فرهنگی انسان یک چیز گسسته نیست و در آن پیوستگی مشاهده میشود. آنچه در این اصطلاح میگنجد و دهخدا هم آن را تحت عنوان لتره ضبط کرده و اولین ثبتش به بیش از هزار سال پیش برمیگردد. یعنی اصنافی که گونههای زبانی خاص خودشان را درست کرده بودند که شاید الان به آن شکل وجود نداشته باشد. ولی به شکلهای معاصرتری تحول پیدا کرده است که فکر میکنم باید به آن هم بپردازیم. دورهای که این زبانها وجود داشتند خیلی هم دور نیستند، یعنی خاطرم هست که در دورهی نوجوانی من از زرگری و مطربی استفاده میشد. از زمان از بین رفتنش هم خیلی نمیگذرد. یعنی در طول سی- چهل سال اخیر این زبانها کم رنگ شدند.
چه قدر از این کم رنگ شدن به تغییر و تحولات اجتماعی ربط دارد؟
مقدار زیادی از این اتفاق به شیوههای ارتباطی بستگی دارد. شیوههای ارتباطی جدید که به سرعت هم در حال پیشرفت است جایگزین شیوههای ارتباط قبلی شدهاند. جوامع صنفی هم بزرگتر شدهاند و ارتباطشان هم شیوههای نوینی پیدا کرده است.
مثل زبانی که در نتیجهی استفاده از اینترنت و کامپیوتر بین جوانها رواج پیدا کرده است و خیلی از مفاهیم را با استفاده از همین زبان به هم منتقل میکنند و ممکن است کسی که سن بالاتری دارد چیزی از صحبتهای آنها متوجه نشود.
این موضوع دیگری است. دکتر سمایی هم از آن به نام زبان مخفی اسم میبرد. این زبان، زبان جوانها و گنگهاست. («گنگ» را هم به معنای بد به کار نمیبرم). این زبان مخفی با زبان صنفی از چند جهت متفاوت است یکی این که کارکردهای اجتماعیاش با زبان صنفی فرق میکند. زبان صنفی توسط یک گروه خاص صحبت میشود. ولی، زبان مخفی متعلق به گروههای متفاوت اجتماعی با تعلقات نهادی است. یعنی ممکن است در دانشگاه تهران دانشجوها زبان مخفی خودشان را داشته باشند که الزاما با زبان مخفی دانشگاهی دیگر یکسان نیست، یا حتی دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران زبان مخفی متفاوتی نسبت به مثلا دانشکده هنرهای زیبای همین دانشگاه دارد. این زبانهای مخفی به شدت وابسته به کاربرد واژههایی هستند که یا به مفاهیم دیگر وجود دارند یا ساخته شدهاند. یعنی ممکن است رساندن معنایی خودشان دست به ساختن کلمهای بزنند که اصلا در زبان وجود ندارد یا کلمهای را به معنایی به کار ببرند که فقط خودشان از آن مطلع هستند. ولی مثلا در زبانهایی شکل مطربی یا زرگری باز اشکال مختلف ساخت زبان وجود دارد. بخش عمدهای از آنها در بافت هجایی زبان تغییر میدهند. مثلا در زبان زرگری بعد از هر هجا حرف «ز» را به کار میبرند، یا در زبان مطربی به کتاب میگویند «اِتابِکَ» Etabake یعنی جابهجایی دارند. بنابراین شیوهی ساخت وکارکردهای اجتماعی زبانهای مخفی و زبانهای شغلی با هم متفاوت است. به نظرم این دو را نه میتوان بهطور کامل از هم جدا کرد ونه میتوان باهم را یکی دانست. ما هنوز هم زبانهای شغلی داریم که ارتقاء پیدا کردهاند، ولی کارکردشان تغییر کرده است و به زبانهای تخصصی تبدیل شدهاند. یعنی مثلا وقتی پزشکان با هم حرف میزنند ما متوجه حرفهای آنها نمیشویم. وقتی پرستار از اتاق عمل بیرون میآید و به خانوادهی بیمار میگوید بیمارتان «دِثِ» شد آنها متوجه منظور او نمیشوند. اما وقتی میفهمند دث شد یعنی مُرد به سروکلهاشان میکوبند و تا قبل از آن هاجوواج هستند. باز هم تفاوت دیگری وجود دارد. زبان تخصصی میل به تخصصی شدن و بیان اصطلاحات دانشگاهی و تخصصی یک گروه متخصص است. اما زبان مطربی یا زرگری به این معنا کارکرد تخصصی نداشته است. یعنی برای سخن گفتن دربارهی کیفیات تخصصی یک حرفه به کار نمیرفته، بلکه برای سخن گفتن درون یک صنف به کار میرفته است.
اصلا می توانیم اصطلاح زبان را برای زبان های صنفی به کار ببریم؟
نه، با تسامح کلمهی زبان را در این مورد به کار میبریم. اغلب این زبانها پایهی زبانی دارند. یعنی مثلا زبان زرگری فارسی است، ولی با تغییراتی در سطح هجا به زبان زرگری تبدیل شده است. من مقالهای در نشریه فرهنگ خواندم که دربارهی همین نوع زبانها بود، ولی تمرکزش بیشتر بر زبان کولیها قرار داشت. این زبان هم بیشتر واژگانی است، اما در عین حال عمدهی واژهها، واژههایی هستند که از زبان دیگری گرفته شدهاند و دست کاری شدهاند. بنابراین اینها را نمیتوانیم زبان اتلاق کنیم. باید در این مورد با احتیاط برخورد کرد. یعنی اینها، گونهی «برساختهای» از یک زبان هستند برای اهداف خاص اجتماعی، روی برساخته بودن هم اصرار دارم به این دلیل که ما گونههای زبانی داریم، زبان فارسی گونههای جغرافیایی، اجتماعی و تحصیلی متفاوت دارد. اما آن گونهها به اصطلاح زبان شناسان، طبیعیاند. اما مثلا زبانهای صنفی کاملا براساس یک بازی ساختگی شکل گرفتهاند. اصطلاح «طبیعی» را به معنای این که طبیعتا به این شکل هستند به کار نمیبرم. منظورم این است که در طول تاریخ و روند تغییر و تحولات و زندگی زبان و گونههای متفاوتش شکل گرفتهاند اما زبانهای صنفی براساس یک بازی تصنعی شکل گرفتهاند و چه بسا از هستههای خیلی کوچک شروع شدهاند و بعد گسترش پیدا کردهاند. هر قدر هم تلاش کنید نمیفهمید از کجا آمدهاند. چرا رواج پیدا کرده و چرا از بین رفتند.
بعضی از واژگان زبانهای مخفی در زبان میمانند و در طول زمان با از دست دادن معنای اولیه خود کارکرد دیگری پیدا میکنند، اما در مورد زبانهای صنفی این طور نیست؟ مثلا بزرگی می گفت کلمه «نازک نارنجی» دو نسل قبل جزو زبان مخفی جوانان آن دوره بوده ولی حالا ما آن را راحت در بدنهی زبان به کار می بریم….
دقیقا. مثلا در شهر گلپایگان که زادگاه من است، هنوز بعضی از اصطلاحات زبان مطربی وجود دارد. البته با احتیاط این حرف را میزنم چون چند سالی است که با آنجا ارتباط نزدیک ندارم. اما به هر حال در زمانی که ارتباط داشتم هیچ کدام از بستگان من زبان مطربی نمیدانستند، ولی از مطربها شنیده بودند. آن زمان مطربها صنفی بودند که زیاد در زندگی مردم حضور داشتند و به مناسبت مراسم یا جشنی که بر پا می شد. واقعا دو سه روز در خانهی مردم زندگی میکردند به همین دلیل بعضی از اصطلاحات زبانیشان در میان مردم نشست کرده بود. اما این اصطلاحات هرگز حالت آن کلمهی نازک نارنجی را پیدا نمیکند. چون سازوکارش این نیست که واژههایش را از بین زبان پیدا کند و آن را بسط استعاری دهد. در صورتی که نازک نارنجی از زبان فارسی گرفته شده و بعد در طول زمان پیشینه استعاریاش کم رنگ شده و جای خودش را محکم کرده است. ولی کلمهای مثل «اتابکا» که در زبان مطربی به معنای کتاب است نمیتواند جای خودش را باز کند و شبکههای معنایی را برنمیانگیزد. برعکس ترکیبی مثل نازک نارنجی که به اصطلاح زبان شناسی «انگیخته» هم هست (یعنی کسی که خیلی نازک است و خیلی زود آسیب میپذیرد را هم ؟ در وجه آوایی و معناییاش دارد.) به این ترتیب معنای خود را در این انگیختگی حفظ کرده است. نازک نارنجی نمیتواند به معنای مرد قلچماق و گردن کلفت باشد.
ضمن اینکه شاید مردم هم کمکم با زبانی مثل زرگری آشنا شده بودند و نوزایی هم در این زبان اتفاق نمیافتد.
چرا نوزایی اتفاق نمیافتد؟
برای اینکه نقش اجتماعیاش اصلا این نبوده است. وقتی جوانها کارهایی میکنند برای اینکه در زبان مخفی عرض اندام کنند دقیقا کارکرد اجتماعی دارد. و دستهها و گروههای جوانان را تقویت میکند و نشاط و طنز ایجاد میکند ولی زبان ویژهی یک صنف کارکردهایی داشته که از بین رفته است. مثلا یک قصاب وقتی خواست به شاگردش بگوید استخوان گوشت را بیشتر کن نمیتوانسته این حرف را جلوی مشتری بزند. پس به همان زبان ویژهی خودشان حرف را میزده است. همین الان هم اگر بخواهید از یک دلار فروش در زمانهای خاص که قیمت دلار مشخص نیست دلار بخرید، او گوشیاش را برمی دارد و پشت تلفن حرفهایی میزند که البته به زبان خاصی نیست، ولی شما هیچ از آن نمیفهمید. بعد هم گوشی را قطع میکند و قیمت را به شما میگوید و شما نمیفهمید سرتان کلاه رفته است یا نه.
اصولا زبان صنفی چه کارکردهایی داشته است؟
یکی حفظ رازها و امکان ارتباطات درون صنفی با این هدف که مشتریان این صنف ودیگر گروههای اجتماعی متوجه آن گفتوگوها نشوند و دوم دقیقا کاری است که ممکن است بعضی از جوانهای امروز انجام دهند. یعنی طنز و دست انداختن دیگران. مثلا مطربها یا زرگرها بین خودشان مشتری یا صاحب مجلس را دست میانداختند بدون اینکه طرف متوجه شود. بنابراین حفظ انسجام گروهی، تولید خود منسجم در برابر دیگری و تولید تعلق گروهی، هویت و ایجادحلقههای رمزی از کارکردهای این زبان بوده است. منظورم از حلقههای رمزی اسرار مافیایی نیست، ولی به هر حال رمزی است. یعنی خودشان حرف میزنند و خودشان میفهمند. این زبان رمزی در آن چیزی که امروز به آن Negoshaition یا چانهزنی میگوییم هم موثر بوده است. یعنی زرگر یا مطرب در برابر مشتری با این زبان با هم صحبت میکردند تا دستشان در مورد قیمت در برابر مشتری رو نباشد و به راحتی در حضور او با خودشان دربارهی قیمت مذاکره کنند. اینها مکانیسمی است که وقتی دو نفر که فرانسه، انگلیسی یا ترکی بلدند در مقابل کسی که بلد نیست به آن زبانها صحبت میکنند. حرف زدن به این زبانها به شنونده این موضوع را القاء میکند که تو دیگری هستی مثال بارز این ماجرا ازدواجهایی است که مثلا بین یک آقای ترک زبان و یک خانم فارس زبان اتفاق می افتد وقتی فامیل آقا دور هم جمع می شوند و ترکی صحبت می کنند خانم شدیداً احساس طرد شدن و «دیگر» بودن را پیدا می کنند و این دیگر پنداری دیگران یکی از نقاط قوی به وجود آمدن چنین زبانی است. یکی از کارکردهای زبانهای صنفی هم همین بوده است. یعنی ایجاد انسجام و وحدت درون گروهی و ایجاد خطوط تمایز بین خود و دیگری و تولید دیگری در برابر خود.
چه گروههایی این زبان را داشتهاند و چرا بقیه لزومی به داشتنش نداشتهاند؟
باز همان مثال کولیها را میزنم که در آن تحقیقی که گفتم روی آن کار شده بود. به چند نکته جالب اشاره شده بود، نخست اینکه ما یک جانشین هستیم و کولیها در حرکتند. پژوهشی که روی این کولیها صورت گرفته نشان میدهد، کولی که در رومانی است، یا کولی که در ایران است وکولی که در آلمان است، خواستگاه اولیهشان یکی بوده است. یعنی ویژگیهای مشترکی از نظر سبک زندگی و فرهنگ دارند. حالا سوال این است که چرا کولیها سعی کردند برای خودشان یک زبان برساخته داشته باشند، اما «یکجا نشینها» چنین کاری نکردند؟ این موضوع از نظر جامعهشناسی مهم است که کولیها که از شهرها عبور میکردند غیر و غریبه محسوب میشدند و معمولا «دیگری» فرودست بودند و به قول نشانهشناسان فرهنگی در مرزهای فرهنگ و نه فرهنگ، فرهنگ و طبیعت، طبیعت و نه فرهنگی تلقی میشدند و همین قوم دست به برساختن زبان ویژه میزند. مثل مطربها یعنی این کار برایشان وسیلهی دفاعی هویتساز بوده است. وسیله دفاعی حتما دژ و دیوار نیست این زبان برساخته برج و بارویی نامرئی است که حریم «خود» را در برابر دیگری محفوظ نگه میدارد. آنها میتوانند از طریق به کار بردن این زبان برساخته خودشان را از بقیه متمایز کنند و در ضمن به بقیه یادآوری کنند که شما در عین اینکه در مرکز هستید و ما در حاشیهایم، اما به دلیل ندانستن آنچه من میدانم به رمز و راز درون من راه پیدا نمیکنی.
در مورد زرگرها شاید این موضوع صادق نباشد چون آنها قشر ثروتمندی هستند.
در مورد زرگرها شاید باید به آن سوی قضیه نگاه کنیم. چون زرگری شغلی بوده که نبض بازار بوده است. علاوه بر آن به دلیل مسئلهی کیمیاگری همیشه قشر مرموزی بودهاند هر چند که هیچ وقت کیمیاگری نکردند. بنابراین با ساختن این زبان برساخته حریم صنفی خود را به عنوان جایی که هر کس به سادگی امکان ورود به آن را ندارد محفوظ نگه میداشتند.
چه اتفاقی می افتد که مثلا زبان زرگری بین مردم رواج پیدا میکند، اما در مورد زبان مطربی این اتفاق نمیافتد؟
نمیدانم، باید دربارهاش مطالعه کرد. اما میتوانم بگویم یک دورهای این زبان مد شده بود. و نوجوانان دههی شصت دوست داشتند زبان مخفیشان زرگری باشد. وقتی از چیزی که مد شده حرف میزنیم قضیه ابعاد نشانه شناختی و اجتماعی خاصتری پیدا میکند. بنابراین فقط حدس میزنم وقتی ما نوجوان بودیم زبان زرگری نقش زبان مخفی را بازی میکرد و ما خودمان را ملزم میدانستیم آن را یاد بگیریم. از طرف دیگر زرگرها قشر برتر جامعه بودند و طبیعی بود که جوانها به یادگرفتن زبان آنها بیشتر علاقه نشان دهند تا زبان مطربان که قشر پایینتر بودند به لحاظ طبقاتی و حس میکردیم اگر مطربی یاد بگیریم کلاس خودمان را پایین آوردهایم.
شاید هم یکی دیگر از دلایلش این است که قاعده داشته و یاد گرفتنش راحت بوده است.
بله، زبان زرگری خیلی ساده است. فقط ممکن است سرعتتان کند شود. ولی میتوانید سریع یاد بگیرید و آن را به کار ببرید. و البته همین سرعت داشتن نکته این زبان بوده است. یعنی زرگر جلوی مشتری کلمه به کلمه حرف نمیزده که او هم بفهمد.
این زبانها چهطور به وجود میآیند؟ قطعا این طور نیست که عدهای دور هم بنشینند و زبان بسازند و تصمیم بگیرند به این زبان حرف بزنند و بعد هم به سرعت به بقیه افراد آن صنف منتقل کند.
باز هم از آن سئوالاتی است که نمیتوانم به آن پاسخ قطعی بدهم. حرفهایی که میزنم بیشتر براساس حدس است ما امروز به عنوان زبانشناس میتوانیم مثلا زبان زرگری را تحلیل کنیم و بگوییم ساخت هجایی زبان را برمیدارد، هر هجا را تکرار میکند، ولی به جای واج اول هر هجا حرف «ز»را استفاده میکند. این یعنی این زبان ساختگی است و عدهای آن را ساختهاند این با این که لفظ نازک نارنجی را در مورد یکسری افراد به کار ببریم فرق میکند. چون از این اتفاقاتی است که در بافت اجتماعی و فرهنگی و در حوزه دلالتی میافتد. اما در مورد زبان زرگری نه چیزی در حوزه دلالت بسط پیدا کرده و نه محصول بر هم کنشهای اجتماعی بوده است و نه اتفاقی بوده است. چون کل صنف زرگرها از همان قاعده تبعیت میکند. پس بنابراین استدلالها و پیوسته با احتیاط به نظرم میرسد که این زبان ساختگی است. منتها مطمئن باشید کسانی که آن را ساختهاند هجا یا بافت زبان را نمیشناختهاند. (چون به هر حال هجا از مهارتهای شهودی است. یعنی بچه هم میتواند یک کلمه را بخش کند بدون اینکه بداند هجا یا مصوت چیست؟). بنابراین با توجه به ساخت به شدت تکرار پذیر و قابل توصیف صوریاش به نظر میرسد ساختگی است. یعنی روزی عدهای آن را ساختهاند و بعد به دلیل مناسبات شغلی گسترش پیدا کرده است. این را هم باید بگویم که در زبانهای صنفی زبان نوشتاری هم داریم. مثلا حساب سیاق یک گونه نوشتاری کاملا فردی است. همه انگیزههایی که در مورد زبان صنفی گفتیم با قوت بیشتری در مورد خط سیاق هم وجود دارد. یعنی نمیخواهند کسی از حساب و کتابشان سر دربیاورد.
اگر بگوییم دلیل به وجود آمدن این زبانهای صنفی این است که نمیخواستند کسی از راز و رمز روابط حرفهایشان سردربیاورد این نیاز همچنان وجود دارد پس به چه دلیل زبانهای صنفی در حال از بین رفتن و فراموش شدن است.
بگذارید از جای دیگر وارد بحث شوم. در مناطق مرکزی ایران و در بافتهای سنتیتر به شدت جداسازی رعایت میشود. خانههایی با دیوارهای بلند و نفوذناپذیر و ساختهای تودرتو ولی مثلا در گیلان این طور نیست وقتی اقلیم خشک است جوامع درونگرا میشوند حتی همسایه نمیداند همسایهاش چهقدر گندم در خانه دارد. به سادگی هر چیزی را به همدیگر نمیگویند. در غرب افراد ترجیح میدهند اگر میخواهند بعد از کار قهوه یا چای بخورند در کافه بنشینند و بخورند اما ما دوست داریم بعد از کار به سرعت به خانه و فضای درونی امن خودمان پناه ببریم. اما الان دیگر کمتر این طور است همین اتفاق برای زبانهای صنفی هم افتاده است. جهان به سمت گشودگی رفته است. حتی اصناف برای این که پویایی و نشاط بیشتری داشته باشند مجبور شدند به جای این که درهایشان را به روی دیگران ببندند درها را باز کنند و شفافتر عمل کنند چون دیگر در دورهای نیستیم که چیزی پنهان بماند. اگر میخواهید نرخ کالا را بدانید کافی است در اینترنت جستوجو کنید. بنابراین زرگر دیگر چه چیزی را میخواهد با زبان صنفیاش از شما پنهان کند ولی کماکان اشاراتی وجود دارد که البته آن هم زبان است. ما زبان زندان هم داریم که به قوت وجود دارد. برای این که در زندان هنوز مفهوم حفظ خود وجود دارد. حصارها هنوز به شدت جدا کنندهاند و حفظ منافع و رازهای درون حصار آنقدر حیاتی است که ناچاری برای آن زبان ساختگی خاصی داشته باشی. زبان زندان هم البته باز دستهبندیهای خاص خودش را دارد. یعنی در بند ۳۵۰ این زبان یک جور شکل میگیرد، در بند مالی یکجور است، در کرج هم باشی که مخصوص قاتلان است زبان جور دیگری است. ولی همه آنها ویژگی زبان برساخته را دارند و مشترکاتی دارند که به هم نشست میکند. حتی نقاش های ساختمان هم زبان خودشان را دارند. چندی پیش در خانه نقاشی داشتیم متوجه شدم دو نقاش هرازگاهی می گویند نچکه! وقتی دلیل را پرسیدم گفتند این یک رمز است به معنی اینکه ممکن است اوستا الان سر برسد وباید خودمان را جمع و جور کنیم که از کارمان ایراد نگیرد.
چرا در فضاهای دانشگاهی و آکادمیک کاری روی زبان های صنفی یا مخفی صورت نگرفته یا کمتر در موردش تحقیق شده؟
ورود به این مباحث با رویکرد محافظه کارانهی حاکم بر فضای آکادمیک ایران در تعارض است مثلا الان نشانهشناسی اجتماعی رشتهی بسیار به روزی است و کارهای زیادی روی آن میتوان انجام داد. اما اگر دانشجویی در این حوزه بخواهد نشانهشناسی اجتماعی کار کند استادانش میگویند مگر فردا نمیخواهی جایی استخدام شوی؟ هر جا بگوید نشانهشناسی اجتماعی کار کرده است، استخدامش نمیکنند. چون ترجیح میدهند آدمهای محافظهکار که روی ساختارهای نحوی و سیستمهای کاملا رسوب شده بیخطر دانشگاهی کار کنند استخدام کنند. خود من زمان دانشجوییام هم بسیار می نوشتم و در بحث های شرکت می کردم. ولی از همان روزها تا امروز عدهای هستند که میگویند این آدم با حرفهایی که میزند اصلا زبانشناس نیست.
بنابراین محافظه کاری حاکم بر فضاهای فرهنگستانی و دانشگاهی و اخلاق گرایی غیرعلمی باعث می شود در این حوزهها کار نشود.
در اینترنت و شبکه های مجازی هم زبان خاصی وجود دارد که نه برساخته است و نه می توان گفت زبان مخفی است.
در این مورد خاص بهتر است از مفهوم گونه استفاده کنیم و بگوییم این گونه زبانی است که عواملی آن را به وجود آوردهاند. یکی از این عوامل رسانهاش است. ما هم از این رسانه استفاده میکنیم. الان ارتباطات دوستانه، خانوادگی و حتی کاری از طریق همین رسانه صورت میگیرد. مثلا وقتی مدیر گروه در دانشگاه میخواهد جلسهای ترتیب دهد آن را از طریق شبکههای ارتباطی مثل وایبر اطلاعرسانی میکند. همانطور که در خانه و محل کار و مهمانی رفتارها و حرف زدنهای متفاوتی داریم در گروههای مختلف وایبری و غیره هم رفتارهای متفاوتی نشان میدهیم. اما مشترکاتی هم وجود دارد. این مشخصات و ویژگیهای آن رسانه است که شیوههای بیانی مناسب خودش را به کاربرانش هم تحمیل میکند و هم میآموزد. به عنوان مثال استیکرهای مختلفی که در این رسانه ها استفاده می شوند به شیوه ارتباطی تبدیل شده اند. این استیکرها فقط برای خوشگلی نیستد. ما به جای این که چیزهایی را بنویسیم دائما با این استیکرها با هم ارتباط برقرار می کنیم. این کار نه نگران کننده است و نه تهدید کننده فرهنگ، بلکه فقط شیوه جدید کنش ارتباطی است. عجیب این است که این شیوه ما را عجیب دوباره به خط هیروگلیف برگردانده است. یعنی اولا می نویسیم. حتی زمانی که مثلا فقط یک گل یا یک صورت برافروخته می فرستیم عملا داریم می نویسیم اما به خط تصویری. ضمن این که در همین خط تصویری تفاوت های فرهنگی وجود دارد. به خصوص از وقتی در همین جا شروع به ساختن این استیکرها کرده اند و استیکرهای مناسب تری ساخته اند. اما بازهم همین استیکرها دارای ویژگی هایی هستند که کمی نسبت به خط فارسی جهانی ترند. یعنی اگر برای یک دوست آمریکایی که کمی هم فارسی می داند از این استیکرها بفرستید متوجه منظورتان می شود. این زبان کمی به سطح ارتباطی جهانی ارتقا پیدا کرده است. ضمن این که به هرحال فرهنگ ها هم دست به بومی سازی می زنند. به خصوص فضای تلگرام به شدت بومی است و بیشتر استیکرهایش نوشته های فارسی هم دارند. یعنی تلفیق نوشته و تصویر هستند. من جزو آن دسته نیستم که فکر کنم چنین اتفاق هایی تهدید کننده فرهنگ و زبان هستند. مگر روزی که نوشتار به وجود آمد چیزی تهدید شد؟ با به وجود آمدن نوشتار امکان انباشت و انتقال دانش به وجود آمد. وقتی تلگراف به وجود آمد مردم عادت کردند کوتاه تر حرف بزنند. یعنی به عنوان تکنولوژی و یک شیوه ارتباطی روی زبان تاثیر گذاشت و آن را تغییر داد. آن زمان زبان شناسان نباید نگران زبان بودند. الان هم نباید باشند.
بخشی از این زبان اصطلاحاتی است که در فضای مجازی به کار می رود. بخشی از آن هم نوعی زبان مخفی است. می شود به آن زبان مخفی گفت یا زبانی که توسط تعداد زیاد کاربران استفاده می شود؟
بسته به گروه کاربران ممکن است مولفه های زبان مخفی را داشته باشد یا نداشته باشد. ولی فی نفسه زبان مخفی نیست. ممکن است جوان ترها در همین فضا چیزهایی را رد و بدل کنند و زبان مخفی داشته باشند، مسن ترها هم از آن استفاده می کنند و شیوه خودشان را دارند اما در عین حال تحمیل های آن را هم رعایت می کنند. بنابراین در نفس خودش نه زبان مخفی است نه چیز دیگر. فقط یک فضاست. مثل فضای زندگی اجتماعی که در آن هم جوان ترها یک جور صحبت می کنند، مسن ترها یک جور، دکترها یک جور و…در این فضای مجازی گروه های کاربری مختلف با سن های مختلف وجود دارند اما به هرحال این فضا امکانات جدید و اصطلاحات جدید هم دارد.
این گفتگو در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و آزما بازنشر می شود.