حوریه اسماعیل زاده
سید فرید قاسمی را همه ی اهل مطبوعات می شناسند.پژوهشگری بی ادعا که پا در زمینه ی پژوهشی گذاشته که سال های سال نیازمند ثبت و ضبط تاریخی و مستندسازی بود.راهی دشوار با ثمری ارزشمند.قاسمی با لطف و مهر بسیار و علی رغم درگیری اش در جشنواره ی مطبوعات گفتگو با آزما را پذیرفت.
نوشتههای مرتبط
آزما در صدمین شماره میخواهد نگاهی به ادبی نویسی در ایران داشته باشد. میخواهیم با شما این مسیر را مرور کنیم.
برای بازگویی سیر تاریخی آمادهام. اما به شرط آن که دربارهی مدرنیسم، پسامدرنیسم و شبه مدرنیسم، از رمانتیسم و فرمالیسم تا لمپنیسم، از رئالیست تا ایدهآلیست، از تأثیر اندیشهی لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی، دو نوع ناسیونالیسم، دستههای «نئو» از هر قبیلهای، تعابیری مانند سنتی و ضدسنتی، راست گرا و چپاندیش، باورمند و پوچگرا، بومیگرا و خارجیپذیر نپرسید و فقط سیر تاریخی ادبینویسی مرور شود.
قطعاً همینطور است فقط میخواهیم دربارهی سیر مطبوعات ادبی در ایران صحبت کنیم.
در این جا تعریفها هم مخدوش است. تعریف مطبوعات ادبی در بسیاری از کشورهای جهان وسیعتر از تعاریف ماست تا جایی که ادواریهای کتابگزار و همهی نوشتههای خلاقانه و پژوهش گرانه را هم دربرمیگیرد. از طرف دیگر عدهای ادبیات را ریشهی روزنامهنگاری میدانند و همهی انواع روزنامهنگاری را ادبیات میپندارند. شماری روزنامهنگاری ادبی را روزنامهنگاری دربارهی ادبیات میدانند و گروهی نشر گونههای ادبی را روزنامهنگاری ادبی قلمداد میکنند. جمعی همهی آنچه گفته شد را به عنوان روزنامهنگاری ادبی باور دارند و هر نوع را زیر شاخهای میدانند. به هر حال در زمینهای ما میخواهیم گفتوگو کنیم که مرزهای مخدوش وجود دارد. اگر با تعریف مشخص و تعیین حدود و ثغور این سیر را مرور کنیم بهتر است.
شما چه نظری دربارهی پیوند روزنامهنگاری و ادبیات و زایش مطبوعات ادبی دارید؟
بحث دامنهداری است. گره و پیوند دو دنیای متفاوت مانند روزنامهنگاری و ادبیات یک دنیای سوم میان رشتهای به نام مطبوعات ادبی را پدید میآورد و فارغ از پیوندهای این حوزه، دو توقع را میسازد. ادیب در پی تعریف نشریهی ادیبانه و روزنامهنگار در پی جهان روزنامهنگارانه این مبحث را دنبال میکند. ادبیات و مطبوعات ادبی جزیره نیستند. جزئی از کل هستند که از عصر خود و از ظرف ارائه متأثر میشوند. دشواری این است که ادبی نویسی مطبوعاتی میخواهد تخیل و فراواقعیت را سوار واقعیت کند و به مدد شب، روز را نشان دهد. ادیب، مطبوعات را وسیلهی شعررسانی، داستانگستری و مخاطبیابی میداند و روزنامهنگار این گونه / زمینه / قالب را مانند سایر قالبها میبیند که باید کارکردهای روزنامهنگارانه داشته باشد. اگر چنین نباشد در فضای مطبوعاتی متولد نشده میمیرد.
میبخشید هدف ما این است که سیر تاریخی نشریات ادبی را مرور کنیم و سوال مشخص این است، نخستین نشریهی ادبی ایران چه زمانی و به وسیلهی چه کسی منتشر شد؟
اولین نشریهی ادبی، پانزدهم محرم ۱۲۸۳ قمری با عنوان” روزنامهی ملت سنیه ایران” منتشر شد. ۳ شماره با همین عنوان و ۳۳ شماره عنوان “روزنامهی ملتی” داشت. در مجموع ۳۶ شماره منتشر شد و تا بیستم جمادیالثانی ۱۲۸۷ قمری دوام آورد.
مدیر و سردبیر روزنامهی ملتی، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و همکارانش حکیم سامانی، میرزاعلی نائینی، مرتضی قلی خان پسر نظامالدوله، معتمدالدوله، محسن میرزا میرآخور، محمدحسن که بعدها به ترتیب لقبهای صنیعالدوله و اعتمادالسلطنه گرفت، عمادالدوله، میرزا محرم یزدی، موید الدوله و حکیم الممالک بودند که به روایتی آثار ناصرالدین شاه را هم در بردارد. زندگی نامهی شاعران و نمونهی شعرهایشان و قصههایی مثل «درک بهار و قصهی جوان»، «درک بهار و قصهی پیر» که برسر نام نویسندهاش نزاع تاریخی است را هم میتوان در این نشریه خواند. گردانندگان روزنامه ی ملتی در آن روزگار نظرهای گوناگونی دربارهی شیوهی کارشان دریافت کردند که مشهورترین نظر «انتقاد آخوندزاده» است که با پاسخ مرتضی قلی خان مواجه شد. بر این نشریه مقدمهای مفصل با حاشیههای بسیار نوشتهام که همراه مجموعهی دورهی کامل آن در سال ۱۳۷۴ بازچاپ شد. این نکته را باید یادآور شوم که چاپ داستان و شعر در مطبوعات عهدناصری رواج گرفت و در دورهی مظفری ادبی نویسی یک گام به پیش رفت. دو دههی پایانی قاجار هم ادبینویسی سیاسی و اجتماعی وسیلهی سرگرمی و تیراژ آور بود.
بعد از روزنامهی ملتی، چه نشریههای ادبی منتشر شدند؟
از تولد روزنامهی ملتی تا برچیدن قاجار، یک دورهی ۶۰ ساله را دربرمیگیرد. در این دوره بیش از ۱۵۰ نشریه با این نیت انتشار پیدا کردند که تمام و یا صفحههایی را به ادبیات اختصاص دهند و مدعی بودند که یکی از زمینههای موضوعیشان ادبی است. حتی ادب، ادبی و ادبیه جزئی از نامشان بود اما نتوانستند به زمینهی موضوعی وعده داده شده وفادار و پایبند بمانند و عنوان بیشترینشان با محتوا همخوانی نداشت. شما با تورق این گونه نشریهها در آمیختگیشان را با دیگر زمینههای موضوعی از جمله سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و طنز میبینید.
اولین مجلهای که با تعریف امروزی از نشریات ادبی همخوانی داشته باشد چه زمانی منتشر شد؟
عدهای مجلهی دانشکده به مدیریت محمدتقی بهار که ۱۲ شماره در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ قمری منتشر شد اولین مجلهی ادبی به مفهوم امروزی میدانند. این در حالی است که گردانندگان مجلهی دانشکده، مجلهی بهار را پیشاهنگ دانستهاند. مجلهی بهار را یوسف اعتصامالملک / اعتصامی در دورهی اول (۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ قمری) با همکاری محمدرضا مدبرالممالک هرندی و در دورهی دوم (۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ قمری) به مدد عباس خلیلی منتشر کرد و در مجموع ۲۴ شماره منتشر شد. مجلد یکم مجموعهی گزیدهی مطبوعات ایران به مجلهی بهار اختصاص پیدا کرده است. شناسنامه، تاریخچه، نام گردانندگان و نویسندگان مجلهی بهار به انضمام برگزیدهی مطالب این مجله را در جلد اول گزیدهی مطبوعات ایران آوردهام. دربارهی مجلهی دانشکده هم مقالهای در مجلد هفدهم دانشنامهی جهان اسلام نوشتهام. اگر به خاطر داشته باشید دورهی کامل مجلهی دانشکده به وسیلهی انتشارات معین تجدید چاپ شد. بنابراین به نظرم میتوان مجلهی بهار را اولین مجلهی ادبی و مجلهی دانشکده را دومین مجلهی ادبی ایران قلمداد کرد.
از دیگر نشریههای تأثیرگذار ادبی دورهی قاجار هم بگویید؟
تأثیرگذار به چه معنا؟! اگر منظورتان تأثیر اهل ادب بر اهل ادب است، میتوان از مجلههای آزادیستان، ارمغان، اقبال، تحفهالادبا، تعلیم و تربیت، تقدم، دانشکده ی اصفهان، دبستان، سپاهان، سپیدهدم، شرق، مجله ادب، مجلهالادب، مجله ادبی، وفا و نشریههایی از این دست سخن گفت که بعضی دربارهی ادبیات و شماری ناشر گونههای ادبی بودند. جز مجلهی آزادیستان که همراه نشریهی تجدد راه نوپردازان را گشودند بیشتر نشریهها، ادبیات را با تاریخ درآمیختند.
اگر منظور شما از تأثیر، اثرگذاری بر بدنهی جامعه و همهگیرشدن ادبیات است، باید نثر را در «صوراسرافیل» و شعر را در «نسیم شمال» جستوجو کنید. اقبال عمومی به نسیم شمال سبب انتشار نشریههایی مثل «چنته پابرهنه» و «بهلول» شد. اولین صفهای خرید نشریههای جلوی بساط روزنامه فروشیها را این نشریهها به وجود آوردند و مطبوعات بازار سیاه پیدا کرد. با فاصلهی زیاد از «نسیم شمال» و «بهلول»، «گل زرد» و «نسیم صبا» قرار میگیرند. متفاوتتر، «آفتاب»، «تیاتر» و «دانش» هستند. «نوبهار» هم که عمرش به هفت دوره تقسیم می شود. در هر دوره حال و هوای خاص داشت و از یک رویه پیروی نمیکرد. البته «قرن بیستم» و «طوفان» را هم نباید از یاد برد که بیشتر برای چاپ شعر سیاسی خریدار داشتند. از پسین نشریههای دورهی قاجار باید از مجلهی آینده یاد کرد که در ۴ دورهی نخست نیم نگاهی ادبی داشت.
در دورهی قاجار، نشریههای ادبی ایرانیان در خارج از کشور در چه وضعی بود؟
سرآغاز نشر مطبوعات ادبی فارسی برونمرزی را باید در هند جستوجو کرد که دامنهی نشرشان از اسلامبول تا قاهره و برلن امتداد پیدا کرد. ادبیات یکی از زمینههای موضوعی بسیاری از این نشریهها بود. از «رستاخیز»، «کاوه»، «نامهی فرنگستان»، «ایرانشهر» و سایر نشریهها باید یاد شود. اما بر این باورم پس از «قند پارسی»، مجلهی پارس که به همت ابوالقاسم لاهوتی و حسن مقدم در اسلامبول منتشر میشد، توجه بیشتر به ادبینویسی به مفهوم امروزی داشت. به برکت آن که گردانندهی اصلیشان شاعر بود.
پس شاعران روزنامهنگار در رواج ادبینویسی نقش داشتهاند؟
بله، نه تنها شاعران روزنامهنگار ادبینویسی را رواج دادند بلکه باعث شدند در نشریههای غیرادبی هم «قسمت ادبی» گشوده شود.
سرآمدانشان در دورهی قاجار چه کسانی بودند؟
در هر مقطع افراد گوناگونی بودند. پیش از مشروطه، ادیبالممالک فراهانی و ایرج میرزا، و از مشروطه به بعد علی اکبر دهخدا، اشرفالدین حسینی، محمدتقی بهار، ابوالقاسم لاهوتی، سید رضا همدانی (میرزاده عشقی)، محمد فرخی یزدی و دیگران.
دورهی پهلوی اول وضع ادبینویسی به چه طور بود؟
ترجمهی آثار فرنگیها برای ایرانیانی که پا و پول سفر نداشتند جذاب بود. خواننده آفرینی و سودآوری نشریههایی که رمان چاپ میکردند سبب شد نهضت ترجمهی رمانهای تاریخی، عشقی و پلیسی و چاپ پیاپی در نشریهها شکل بگیرد. ایرانیها نیز به طبع آزمایی پرداختند و رمانهایی برای چاپ در مطبوعات نوشتند که البته موفقترینهایشان هم به اندازهی رمانهای خارجی نتوانستند کسب تیراژ کنند. رمانهای خارجی سطح توقع نوسوادان ایرانی را بالا برده بود. گروهی از روزنامهنگاران پیشین بنابر اقتضای روزگار به مجلهنگاری روی آوردند. دهها مجله متولد شد که یکی پس از دیگری تعطیل شدند. در این دوره، شما با انبوهی از مجلههایی مواجه میشوید که دوام چندانی نداشتهاند و به خود تعطیلی روی آوردهاند. دو سه رویداد سیر ادبینویسی را در آن سالها دگرگون کرد. نقش دانشگاه تهران را در این دوره و ادوار بعد نباید نادیده گرفت، تشکیل گروههای ادبیات دانشگاهی گونهی دیگری از ادبینویسی را در ایران باب کرد. فرهنگستان هم بیتأثیر نبود. سیاست فرهنگی حکومت را هم باید در نظر گرفت. حاکمان لازمهی نوسازی را در سکوت میدیدند. شما در این دوره با ادیبانی مواجه هستید که از تخریبگر، به تمجیدگر بدل شدهاند. معتقدان به ویرانی به رفع معایب از درون اعتقاد پیدا کردهاند. گروهی هم زیر بار فضای نو نرفتهاند و سرنوشت متفاوتی برای خود رقم زدهاند. میانهی این دو دسته، گروه سومی هستند که به تلاشهای فردی و جمعی مبادرت کردهاند. شکل فردی در تصحیح و تاریخنگاری، دیوانپردازی و لغتنامه نویسی تبلور پیدا کرد. شکل جمعی هم با تشکیل گروهها و انجمنهای ادبی سامان گرفت، البته در شکل توامان فردی و جمعی، نهادسازی تحقق پیدا کرد. سرآمد سامانگرانی که فرد بود،اما جمعی را گرداگرد خود برای آفرینش فراهم آورد زنده یاد محمد رمضانی است. زمانی که میخواستم مجلهی کتاب: نخستین نشریهی کتابگزار ایران را تجدید چاپ کنم، مقدمهی مفصلی دربارهی خدمات او نوشتم. یکی از ارزندهترین تلاشهای او انتشار مجموعهی افسانه بود که ۱۹۵ شماره در سه دوره، به تناوب از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۱ منتشر شد. از دیگر کارهای او انتشار نخستین نشریهی ادواری خاص و مستقل در زمینهی کتاب در ایران بود. یکی از مزایای مجلهی کتاب این است که شما با اوضاع ادبیات و نشر در دهه ی اول سدهی چهاردهم خورشیدی از جمله کتابها و نشریههای ادبی آشنا میشوید.
در آن دوران نشریاتی مثل”مهر”هم بوده اند که کم تر درباره شان گفته شده؟
در آن دوره، نشریههای گوناگونی با محتوای متفاوت دیده میشود. از کانون شعرا تا مجلهی “مهر”، بعضی از نشریههایی که پیشتر اشاره شد به حیات خود ادامه میدادند. “شرق”، با وقفه دورهی دیگری را آغاز کرد. از دیگر نشریهها میتوان به آرمان، باختر، پازارگاد، عنقا، کانون ادب، نمکدان و حتی روزنامههایی مانند ناهید و دورهی دیگری از نسیم شمال اشاره کرد. اما نشریهای که در این دوره توانست خوانندگانی در بدنهی جامعه برای ادبیات دست و پا کند مجلهی “گل های رنگارنگ” بود که به همت علیاکبر مشیر سلیمی منتشر میشد. از دو مجله ی متفاوتتر، که تهی از ادبیات نبودند باید یاد کرد. یکی مجلهی” دنیا” و دیگری مجلهی”موسیقی” که بنابر اندیشهی گردانندگانشان سعی داشتند از جریان مرسوم غالب فاصله بگیرند. دورهی پهلوی اول را اگر یک دورهی اصلی در نظر بگیریم به سه چهار دورهی فرعی تقسیم میشود که هر دوره از اشتراکها و افتراقهایی دارد.
از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲، ادبینویسی فضای متفاوتی را تجربه کرد؟
بله، فضای ۱۲ سالهی نخست دورهی پهلوی دوم به کلی با قبل و بعد تفاوت داشت. حاکمیت مرکزی ضعیف بود. اجنبیها به کشور هجوم آورده بودند و در همهی امور از جمله محتوای مطبوعات دخالت داشتند و گاه حکم توقیف نشریه صادر میکردند! در این دوره شما با چندین جریان سیاسی مواجه هستید. بعضی با سرانجام و برخی بیسرانجام، که هر یک کم و بیش در فضای ادبیات و ادبینویسی مطبوعاتی تأثیر دارند. از طرف دیگر نخستین گروه دانشآموختگان زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران وارد بازار کار شدند. نهادهای مطبوعاتی ساخته شد که برخی دوام نیاوردند و یکی دو موسسه تا امروز پابرجا هستند.
ادبینویسی و سنت نقدنویسی حزبی، سرگردان میان سیاست و ادبیات رواج گرفت. آمیختگی ادبیات با سیاست از ماندگاریاش کاست اما شیوهاش برای تأیید و تخریب، درگیریهای مطبوعاتی و جنگ قلمی تا امروز استمرار دارد. توقیف و تشکل از ویژگیهای مطبوعاتی دههی ۱۳۲۰ است. از یک طرف چندین دستگاه اداری سرگرم توقیف مطبوعات بودند. از طرف دیگر شاغلان در مطبوعات پیاپی تشکلهای ناپایدار میساختند. در این دوره شاعران بیشتری روزنامه نگار شدند. طنزنامههای منظوم سیاسی و اجتماعی در شکل نشریه، دورهی دیگری از حیات خود را گذراندند. گروهی هم داستان کوتاه و شعر نو را در مطبوعات، و رمان اجتماعی و تاریخی و عشقی را به وسیلهی کتاب انتشار دادند. خارجیها در ایران و جهانِ زبان فارسی فعالیت دو چندان پیدا کردند. مجلهی «روزگار نو» که از تابستان ۱۹۴۱ میلادی همزمان در نیویورک و لندن منتشر شد و حدود ۵ سال دوام آورد، نمونهی تلاشهای برونمرزی و تشکیل انجمنهای فرهنگی مشترک با ایرانیان از جمله کوششهای درونمرزیشان است که بعضی از این انجمنها، مجلههای ادبی هم انتشار دادند و کنگرهسازی باب شد. جریان ادبینویسی البته با رویکرد تاریخی با مجلهی «محیط» در سال ۱۳۲۱ آغاز شد. یادگار۱۳۲۳ و یغما ۱۳۲۷ با همان نگاه منتشر شدند که خوششانسترینشان «یغما» بود که افزون بر ادبیات به تاریخ و ایرانشناسی، مباحث علوم سیاسی و اجتماعی نظر داشت و ۳۱ سال دوام آورد. رویداد مهم دیگر این دهه تولد مجلهی «سخن» بود که از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ با یکی دو وقفه، استمرار پیدا کرد و در مجموع ۲۷ سال منتشر شد. نقش مجلهی «جهان نو» را از سال ۱۳۲۵ با نشر ادبیات و ایجاد پاتوق در مجلههای ادبی نباید فراموش کرد .به محفل مجلههای «اندیشه نو»، «خروس جنگی» و «جام جم» هم باید اشاره داشت. جریان چپاندیش ادبی دهها نشریه و ضمیمه انتشار داد. از «مردم» و «کبوتر صلح» / «پیک صلح» تا «شیوه»، نهادهای پژوهشی و دانشگاهی هم در این دهه گونهی دیگری از ادبینویسی را عرضه کردند. «نامهی فرهنگستان» از ۱۳۲۲ و مجلهی «دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز» ۱۳۲۷ منتشر شدند. انتشار مجله به وسیلهی دانشگاه تبریز سبب شد مجلهی «دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران» هم از سال ۱۳۳۲ منتشر شود و موج انتشار نشریههای ادبی دانشگاهی در دیگر شهرهای کشور آغاز شد. البته همان زمان که مجلههای ادبی مرجع با دشواری ۶۰۰ نسخه شمارگان داشتند، تیراژ مجلههایی که شعر و داستانهای عامهپسند چاپ میکردند از مرز ۶۰ هزار نسخه گذشت. شما این شمارگان را با میزان جمعیت ایران در دههی ۱۳۲۰ مقایسه کنید. البته آن موقع شماری از رسانههای دیداری و شنیداری و نوشتاری مثل امروز نبودند. پس از مردادماه ۱۳۳۲ شرکت ملی نفت ایران و وزارت فرهنگ با خرید نسخههای قابل توجهی از شمارههای مجلههای ادبی به بقا و دوامشان کمک کردند.
ازمردادماه ۱۳۳۲ تا بهمن ۱۳۵۷ هم ادبینویسی ظاهراً، به دورههای گوناگونی تقسیم میشود.
بله. از نظر گسترهی تاریخی، برای گروهی از ادبینویسان با سرخوردگی و سرگشتگی آغاز شد و با عصیان پایان پذیرفت. البته برای گروه دیگر فضای آرام برای آفرینش و پژوهش فراهم آمد. دست کم سه حال و هوای اصلی میتوان در این دوره دید. هشت سال از دههی ۱۳۳۰، دههی ۱۳۴۰ و هفت سال از دههی ۱۳۵۰ متفاوت با سالهای پیشین و پسین هستند. اما جریان نشریههای ادبی را از منظر دیگر باید ذیل ۲ سرفصل بررسید. یکی نشریههایی که دارای پروانه ی انتشار هستند و دوم دفترهای ادواری نامنظم تهران و شهرستانها. از نگاه دیگر در موسسههای دولت ساخته، برای ترجمهی آثار فرنگی دستمزدهای بالا پرداخت می شد و از طرف دیگر جوانان مقیم تهران و شهرستانها گردهم میآمدند و با پولهای اندک توی جیب خود یا به مدد بعضی ناشران، «جنگهای ادبی» انتشار میدادند. مجلهی سخن با یک وقفه و مجلهی یغما به طور مستمر در این ۲۵ سال حضور داشتند. نام نشریههای دیگر را هم باید یادآور شد: «اندیشه و هنر»، «صدف»، از «شعر تا قصه»، «واژه»، «انجمن ادبی صائب»، «آرش»، «جگن»، «کتاب هفته»، «کیهان ماه»، «هیرمند»، «جنگ اصفهان»، «بازار»، «پرچم خاورمیانه»، «دفترهای زمانه»، «طرفه»، «روزن»، «لوح»، «سهند»، «رودکی»، «ویسمن» و دهها نشریهی منظم و غیرمنظم دیگر که هر یک به راه خود میرفتند. نشریههای کتابگزار هم به نقد و معرفی آثار میپرداختند. مجلههای دانشکدههای ادبیات و پژوهشنامهی فرهنگستان زبان ایران، مجلههای خوشه، فردوسی، تماشا و بنیاد، ضمیمههای ادبی روزنامهها و صفحههای ادبی مجلهها. از نقش تلویزیون و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا جشنهای مشهد و شیراز، «ده شب گوته»، تأثیرگذاری دیگر حوزههای فرهنگی و هنری، تمرکز قدرت و ثروت، غرور و اصلاحناپذیری حکومت، ظهور گروههای چریکی و ادبیات اعتراض، رواج مخفینگاری، از تغییر سبک زندگی و بسیاری رویدادهای دیگرِ جوانگرایانه و پیرپسندانه موثر بر جریان ادبی نویسی نباید غافل بود. توجه به بعضی امور به ظاهر نامرتبط ما را به درک درست از مطبوعات ادبی میرساند. تا این که میرسیم به زمستان ۱۳۵۷، تعطیلی سخن، یغما، راهنمای کتاب و شماری دیگر و طلوع نشریههای نو که حکایت از آغاز دورهی دیگری داشتند که با خیز و افت تداوم دارد. نشریههای ادبی تا پایان سال ۱۳۵۷ به ۱۱۲ سال پیشینه رسیده بودند.
در این ۱۱۲ سال چه سبک و شیوههایی برجستهترند؟
به نظرم سه سبک ادبینویسی مطبوعاتی در ایران برجستهتر دیده میشود. اول سبک متأثر از ادبی نویسی فرانسوی، دوم سبک متأثر از ادبینویسی روسی و سوم سبک متأثر از فرهنگ بومی. البته اگر کسی بگوید سبک انگلیسی- آمریکایی هم هست باید گفت این سبک چهارم را در مطبوعات غیرادبی میتوان دید.
در زمینهی دوره بندی برای این ۱۱۲ سال چه نامهایی را میتوان برگزید؟
ادیبان و ادبی نویسان، دورههای حق خواهی، ماجراجویی، سرخوردگی، انزواطلبی، امیدواری نافرجام، سرگشتگی، عزلتگزینی یا همراهی آفرینشگرانه و عصیان را گذراندهاند و تأثیر این ویژگیها را با تورق مطبوعات ادبی میتوان دید. البته مطبوعات ادبی گسترهی زمانی مورد بحث باید رده بندی شوند چون از اعتبار و ارزش و مرجعیت یکسان برخوردار نیستند.
این مطلب در چهارچوب همکاری رسمی میان «انسان شناسی و فرهنگ» و مجله« آزما» منتشر می شود و در آزما شماره ۱۰۰ بهمن ماه ۱۳۹۲ ب انتشار رسیده است.
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139