آلیانس فرانسه، {انجمن ملی برای ترویج زبان فرانسه}ژوئیه سال ۱۸۸۳ م/۱۳۰۰ق/ ۱۲۶۲ش در پاریس تاسیس شد. این کار به ابتکار پل کامبون (Paul Cambon)، رئیس وقت کابینه ژول فری (Jules Ferry) و با تکیه بر کمیته ای متشکل از افرادی چون لویی پاستور، ارنست رنان، ژول ورن، آرمان کولن (Armand Colin) {از ناشران مرجع کتاب های آموزشی فرانسه} و نیز فردینان دو لسپس (Ferdinand de Lesseps) ، {سازنده کانال سوئز} انجام گرفت. در اهداف این موسسه آمده، آلیانس فرانسه انجمنی کاملا غیرسیاسی و فرهنگی به منظور گسترش و درخشش زبان و فرهنگ فرانسه در تمام دنیا است، چه گرایش به زبان فرانسه سپس به معنای گرایش به “راه و رسم”، “خلق و خوی فرانسوی” و به دنبال آن، محصولات فرانسوی است و این در نهایت به معنای توسعه اقتصادی، “گسترش روابط، تسهیل دادوستد و نیز افزایش تولید ملی” فرانسه خواهد بود.
بنابراین ابتدا قرار بر این بود که آلیانس فرانسه، بی طرف از لحاظ نژادی، سیاسی و دینی، نهادی آموزشی، فرهنگی و در نهایت اقتصادی باشد، با اینهمه آنطور که خواهیم دید، دست کم در ایران، نه تنها این هدف برآورده نشد، بلکه آلیانس به شدت درگیر و تاثیرپذیر از شرایط سیاسی کشور شد.
نوشتههای مرتبط
آلیانس، نهادی خصوصی به شمار می رود چرا که اداره آن همواره توسط کمیته ای مرکزی با همکاری وزارت امور خارجه، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم فرانسه، و نیز کمیته ای محلی در شعبه هر یک از کشورهای مقصد انجام می گیرد و یک کتابخانه نیز در کنار هر یک از شعبه های خود تاسیس می کند. به این ترتیب و به دلیل کمبود همیشگی بودجه، خودکفایی و استقلال اقتصادی آلیانس بر عهده خود او بوده است. از این رو شهریه ای “ثابت” و “متغیر” برای زبان آموزان در نظر گرفته می شود. نیز از همان ابتدا تلاش می شد در کمیته های محلی از خوانین و صاحبان قدرت سیاسی و فرهنگی استفاده شود تا به این ترتیب با حمایت مالی آنان، بخشی از بودجه مورد نیاز تامین گردد.
نخستین شعبه آلیانس در ایران به سال ۱۸۸۹ م/۱۳۰۶ق/ ۱۲۶۸ ش مقارن با دوره ناصری در تهران و شیراز افتتاح یافت. بر اساس گزارش بولتن آلیانس {مجله تخصصی آلیانس فرانسه}، در میان بنیانگذاران، دکتر تولوزان حکیم باشی ناصرالدین شاه حضور داشت که به عنوان نماینده شعبه تهران برگزیده شد. ریاست آن را نیز دکتر فوریه، پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه و نیز پزشک ارتش و نویسنده “سه سال در دربار ایران” بر عهده داشت. مدیر مدرسه هم ژوزف ریشار (مودب الممالک) معروف بود که در آن زمان حدود چهل سال می شد که در ایران اقامت داشت و مدرس فرانسه دارالفنون نیز بود. دیگر مقامات مدرسه از میان فرانسویان ساکن ایران که در دارالفنون و اتاماژور و سفارتخانه و دیگر جاها دستی داشتند، انتخاب شدند و رویهمرفته برای تاسیس شاخه آلیانس در ایران، مشکل خاصی نبود.
کمیته آلیانس از سه گروه تشکیل می شد: اعضای بنیانگذار، اعضای دایمی و اعضای سالیانه. از آنجا که در عهد ناصری، ایران به شدت تحت سیطره روس و انگلستان بود، آلیانس برای پیشگیری از آزار احتمالی آنان و نیز مخالفان دیگر، از تابعه سایر کشورها نیز افرادی را در میان کمیته تهران قرار داد تا به این ترتیب هم دفع شر کرده باشد و هم در صورت امکان، بخشی از منافع مالی و حمایت های سیاسی لازم برای مدرسه را از طریق آنان مرتفع سازد. از میان اعضای بنیانگذار تهران می توان افراد نیز را نام برد: کامران میرزا نایب السلطنه، علی اصغرخان امین السطان، جعفرقلی خان نیرالملوک (مدیر وقت دارالفنون)، بالوآ، وزیر مختار وقت فرانسه در ایران و دکتر فوریه که ذکر آن رفت؛ از میان اعضای پیوسته: محمد حسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات، فابیوس بوآتال، پولز (Paulz) کاردار سفارت فرانسه، وویلیه (Vauvillier)، استاد (اتاماژور) مدرسه نظامی میرزا حسین خان سپهسالار؛ از میان اعضای سالیانه: دکتر حسین حکیم باشی ناصرالدین شاه، میرزا کاظم خان ملک الاطبا که حدود بیست سال سابقه تحصیل پزشکی در فرنگ داشت، و نیز میرزا محمود منجم باشی، آلفونس نیکلا (Nicolas)، پژوهشگر صاحب نام و مترجم وقت سفارت و کنسول فرانسه در تبریز، سرکشیش و نماینده پاپ، اوگوست مالاوال (Malaval)، کولی یت (Coliette)، کشیش مدرسه لازاریست ها، شارل دنی (Denis)، سرمایه دار بلژیکی موسس ماشین دودی شاه عبدالعظیم، چارلز دوفیلد (Duffield) انگلیسی دارنده امتیاز چوب بری از جنگل های گیلان و مازندران، آلفرد لمر (Lemaire)، داماد دکتر تولوزان، و نیز شریک آتی امتیاز تنباکو با انگلیس و فرانسه.
بودجه کلی سالیانه آلیانس از سوی فرانسه ۳۰۰۰۰۰ فرانک بود و ماهانه ۳۵۰ تومان مخارج مدرسه تهران. درآمد آن از بابت شهریه و کمیته و شاهانه و اعانه ها به ۳۰۰ تومان می رسید. شهریه شاگردان کلاس های عالی ۲ تومان، متوسط و مقدماتی ۱۶ قران، کلاس های چهارم تا ششم ۱۴ قران، حق عضویت سالیانه ۱۵ قران، عضویت دایمی ۲۰ تومان، عضو احسانی ۵۰ تومان و عضو موسس ۱۰۰ تومان بود. بسیاری از مردان بزرگ ایران آن روز، عضو دایم و احسانی آن بودند. از وظایف کمیته، بررسی بودجه مدرسه، برنامه درسی و استخدام اساتید بود.
از فعالیت های آلیانس فرانسه، ایجاد کتابخانه فرانسوی، تربیت مترجم کتبی و شفاهی، برگزاری جلسات و سخنرانی های فرهنگی، بهداشتی، بین الملل، نمایش تئاتر بود که اکنون، “انتشارات، کاریابی و مسکن یابی برای زبان آموزان” نیز بدان افزوده شده است. از همان آغاز، آلیانس، نشریه خود را نیز به چاپ می رساند که در فرانسه به نام بولتن آلیانس و در ایران به نام اکو دوپرس (Echo de prsse)، پژواک ایران توسط دکتر مورل منتشر می شد، اما به سرعت تحت تاثیر بدگویی های اطرافیان شاه تعطیل شد. این تنها سرنوشت بولتن آلیانس نبود، بلکه دامن خود مدرسه را هم گرفت.
ایران به خصوص در عهد ناصری دستخوش هجمه های همه جانبه روس و انگلیس و فرانسه بود. آن ها تلاش می کردند هریک به نحوی در تکه ای از این سرزمین ریشه کرده و به گونه ای به استثمار آن بپردازند. در واقع هدف از تاسیس آلیانس نیز ابتدا آموزش زبان و فرهنگ فرانسوی و پس از آن، رقابت با این دو کشور برای محکم کردن جای پای خود در ایران بود. با اینهمه نظر به افت و خیزهای سیاسی داخلی و خارجی شدید دوران ناصرالدین شاه، آلیانس از همان بدو تاسیس از تمام این هرج و مرج ها تاثیر گرفت و بارها همانند دارالفنون به بهانه ها و اتهامات مختلف از جمله فراموشخانه بودن، کانون تبلیغات انقلابی و مذهبی بودن، پرورش افکار انقلابی، تلاش در تغییر آیین کودکان مسلمان، “شبح توطئه های خیالی”، شرکت در جنبش تنباکو و سپس مشروطه، کشته شدن ناصرالدین شاه (اول مه ۱۸۹۶، روز کارگر) به بی مهری دولتمردان و پادشاه و اعضای کمیته و نیز تعطیلی کشیده شد. تعجبی هم نداشت چه آن روزها دیگر دارالفنون جلای نخستین خود را نداشت و دیپلمه های وقت آن، نه فرانسه را خوب می دانستند و نه رشته اصلی شان را. از این رو عجیب نبود که برخی از صاحب منصبان آن، با هدف جلب حمایت برای آن، به بدگویی از آلیانس بپردازند تا شاگردان خود را از دست ندهند. شاگردانی که رو حتی برای استخدام آنان در ارتش مشکل وجود داشت، حال ادارات و تشکیلات دولتی بماند. از سوی دیگر رقیب سرسخت آلیانس، انگلیس که در ایران مدرسه نداشت نمی توانست موفقیت روزافزون آلیانس با وجود مشکلات مالی را ببیند و از این رو به روش دیرین خود در دنیا، بر مشکلات سیاسی دامن می زد و از راه دسیسه چینی وارد می شد تا اگر او به جایی نمی رسد، دیگری نیز نرسد.
پس از مرگ ناصرالدین شاه و به حکومت رسیدن مظفرالدین شاه، اوضاع سیاسی کمی بهبود یافت و آلیانس از شاهانه ۲۰۰ تومانی و حتی در سال ۱۹۰۴، از شاهانه ۱۰۰۰۰ فرانکی (احتمالا حدود ۲۰۰۰ تومان) برخوردار شد. در این زمان، شنیدر پزشک مظفرالدین شاه به ریاست آلیانس رسید و از آنجا که سرانجام در این زمان بودکه آلیانس به طرز پایاتری بازگشایی شد، شنیدر خود را “بنیانگذار آلیانس” خواند، حال آنکه در سال ۱۸۹۰زمانی که آلیانس به ریاست دکتر فوریه در تهران گشایش یافت، شنیدر هنوز در ایران نبود!
تلاشی که در این دوران، شنیدر انجام داد این بودکه به مقامات فرانسوی بپذیراند دیپلم آلیانس با دیپلم متوسطه فرانسه هم ارز شود تا دیپلمه های آلیانس ایران بتوانند وارد دانشگاه های فرانسوی شوند. سرانجام قرار بر این شد که این دست دیپلمه ها چند امتحان بگذرانند و البته شهریه سنگینی نیز بپردازند. پس از شنیدر، در هنگام ریاست بسیار باکفایت ویزوز (Vizoz) – که از سال ۱۹۰۰ م آغاز شد- او نیز افزون بر سروسامان دادن به وضع مدرسه، همچنان به این تلاش ادامه داد. نتیجه اینکه دیپلم آلیانس ایران معادل تصدیق ابتدایی گرفته شد و تعداد امتحانات پیش از ورود به دانشگاه های فرانسه به یکی دو امتحان زبان کاهش یافت. البته نباید از یاد برد که، “آلیانس اصلا دوره ابتدایی نداشت و بیشتر داوطلبان نام نویسی، گواهینامه ابتدایی را داشتند.”
در زمان ریاست ویزوز شمار شاگردان از ۴ نفر در سال ۱۹۰۰ به ۱۳۰ نفر در سال ۱۹۰۴رسید. نیز بر فعالیت های فرهنگی و گنجینه کتابخانه آلیانس افزوده و به دنبال آن، حمایت های مالی دولتمردان دوباره جلب شد. همین طور اهتمام دیگری در استخدام مدرسین نخبه و صاحب رتبه علمی به عمل آمد، چرا که در بحبوحه تنباکو و عهد ناصری، بسیاری از مدرسان و نیز اعضای کمیته، به دلیل نامساعد بودن اوضاع سیاسی یا از حمایت دست کشیده یا به فرانسه برگشته بودند. اما ویزوز آموزگارانی استخدام کرد که برخی از آنان از اساتید دانشگاه های فرانسوی بودند.
در همین زمان با فشار مشکلات مالیِ پیوسته مدرسه، بازسازی و رقابت دارالفنون و نیز اوج گرفتن قضیه مشروطه بود که شمار شاگردان آلیانس از ۱۳۰ نفر به ۹۵ نفر کاهش یافت. برخی از آنان به جای آلیانس در دارالفنون اسم نوشتند. با اینهمه به گزارش کمیته مرکزی آلیانس در آن زمان، ایران ۱۰۰۰۰ نفر فرانکوفون، ۲۴ آموزشگاه زبان فرانسه، و به تعداد شهرهای بزرگ، مدارس فرانسوی داشت و شمار آنها هر سال دو برابر می شد. از این رو به آینده زبان فرانسه در ایران امیدوار بودند. به هر تقدیر اوج گرفتن قضیه مشروطه، نگرانی مردم از مشاهده سرنگون شدن انقلاب و مشروطه روسیه و ندانستن سرنوشت آتی مشروطه خواهان و سلطنت خواهان، نگرانی از بروز بحران اقتصادی و سیاسی، دسیسه تراشی های سفارت روسیه به دلیل متحمل شدن خسارت از جانب گمرک بر سر قضیه نوز بلژیکی، رئیس وقت گمرک ایران، و نفرت مردم از بیگانگان بر سر همین موضوع، دوباره وضعیت چند سال قبل تکرار شد و برخی به فرانسه برگشتند و برخی دیگر نیز از حمایت مالی دست کشیدند. مردم هراسان نیز در این میان از مدارس فرنگی روگردان شدند. به این ترتیب کار به جایی رسید که از هر فرانسویی که در هر سمتی در ایران بود، برای تامین نیروی انسانی پست های موجود در آلیانس کمک گرفته شد، اینجا داروسازی به عنوان معاون و جایی دیگر، “چاپچی” به عنوان مدرس. و به این منوال بود که آلیانس در میانه این آشوب، خود را سرپا نگه می داشت.
در نهایت مشروطه خواهان که برخی شان شاگردان همان مدرسه بودند، برای کمک مالی به میدان آمدند و مظفرالدین شاه نیز مدرسه را از شاهانه خود بی نصیب نگذاشت. البته این تنها کمکِ شاگردان آن مدرسه نبود، بلکه “بیشتر نوشته هایی که در جنبش مشروطه از زبان فرانسه به فارسی برگردانده شدند، چه در زمینه های سیاسی و چه ادبی، به کوشش همین شاگردان آلیانس انجام گرفتند…. و در این زمینه، کارنامه شاگردان فرانسوی زبان خود ایران، بسی پربارتر بود تا رهاوردهای دیپلمه های ایرانی از دانشگاه های فرنگ.“ همین طور به دنبال نامه نگاری های مکرر به منظور دریافت اعانه ای از آلیانس مرکزی پاریس، و بی نتیجه ماندن آن، کمیته آلیانس تهران به فکر اجرای نمایش و جمع آوری اعانه از این طریق افتاد که بس مورد پسند همگان و موثر واقع شد.
پس از این مسیر پرنشیب و فراز، با مرگ مظفرالدین شاه و سلطنت محمدعلیشاه، دوباره آلیانس در سراشیبی سقوط افتاد. این بار عدم دلبستگی پادشاه که زیردست یک معلم روسی پرورش یافته بود، ورود آلمانی ها از آغاز مشروطه و گشودن مراکز فرهنگی شان در ایران و نیز جذب آزادیخواهان از طریق داعیه بیطرفی خود در خاورمیانه، تخصیص یافتن زمین بزرگی در “بهترین منطقه” تهران افزون به ۱۱۰۰۰ تومان/۵۵۰۰۰ فرانک هزینه برای ساخت مدرسه آلمانی، سرسپردگی برخی زمامداران برای افزایش بودجه بخش آلمانی در کشور به نحوی که اعتراض اهالی مجلس را هم بلند کرد، تاسیس مدرسه آلمانی با اعانه سالیانه” ۱۲۰۰۰ تومانی مرسوم دولت” ایران و ۳۰۰۰ تومانی امپراطور آلمانی به روایتی، بر افت آلیانس افزود. این مدرسه که با داعیه گسترش اقتصادی آغاز به کار کرده بود، مجبور شد به ترویج زبان و ادبیات فرانسه بسنده کند. البته به هیچ رو نباید فراموش کرد حتی در مدرسه آلمانی که با ۱۰۰ نفر دانش آموز کار خود را آغاز کرد، به دلیل ناتوانی آلمان ها برای رقابت با تشکیلات و زبان فرانسه نفوذیافته در ایران، تمهیدات جالبی وضع شد: دیپلم مدرسه آلمانی معادل دیپلم فرانسه در نظر گرفته شد و نه دیپلم آلمان. زبان فرانسه هم از دروس ثابت این مدرسه بود و در کنار آن، آلمانی قرار داشت. نیز تبدیل مدرسه نظامی تهران – که آموزش در آن به فرانسه انجام می گرفت- به مدرسه آلمانی روی موفقیت به خود ندید. با اینهمه آلیانس به گونه ای محدودتر به کار خود ادامه داد و بیشتر به سمت ادبیات روی آورد: مولیر، دوما، هوگو، لافونتن و … اصولا از همان آغاز هم مواد امتحانی آلیانس تهران برای تربیت مترجم و کارمند دفتری، در شاخه های ترجمه حکایات “گلستان سعدی به فرانسه، ترجمه دوما به فارسی، اقتصاد و تجارت، دفترداری، حساب و لگاریتم” صورت می گرفت. در سال ۱۹۱۲/۱۳۳۰ق/۱۲۹۰ش، آلیانس تهران ۹۵۵ دانش آموز داشت.
رفته رفته تاسیس دیگر مدارس فرانسوی نیز در محدودتر شدن الیانس بی اثر نبود. با اینهمه مدرسه همچنان با مدیریت ویزوز و با وجود کمبود بودجه به کار خود ادامه می داد و در سال ۱۹۱۴/۱۳۳۱ ق/ ۱۲۹۲ش نزدیک به ۲۱۵ شاگرد داشت. به میدان آمدن جدی تر روس ها را نیز باید به این مشکلات افزود. همین طور تاسیس “انجمن تربیتی ایران و آمریکا” نخست در واشنگتن و سپس در تهران و روی آوردن تدریجی به سمت برقراری ارتباط تجاری و علمی با آمریکا.
آلیانس به سرعت در شهرستان ها نیز شعبه هایی تاسیس کرد: شیراز همزمان با تهران، تبریز (۱۹۰۲/۱۳۱۹ق/۱۲۸۰ش)؛ بروجرد (۱۹۱۰/۱۳۱۸ق/۱۲۸۰ش)؛ رشت (۱۹۰۱/۱۳۲۱ق/ ۱۲۷۹ش)؛ بوشهر، کردستان.
مهم تر از تهران، شاخه تبریز بود که به دلیل همزیستی دیرینه ارمنیان و مسلمانان آذربایجان و میانجی گری مسیحیان آنجا، با وجود همسایگی و پیشرفت روسیه در این محل، بر نفوذ فرانسه افزوده می شد! نیز فرانسه از یک زبان خارجی صرف به حیطه بازرگانی و تجاری نیز راه یافته بود، هتل های مختلف، فروشگاه های گوناگون، داروخانه، کارخانه برق، همه و همه حاصل این دادوستدها بود. به این ترتیب، هنوز فرانسه زبان سیاسی ایران بود و حتی دکتر کوپن، پزشک نظامی ولیعهد، هنگام ورود به تبریز اظهار کرده بود بسیاری از رجال سیاسی ایران، فرانسه را بدون اشتباه سخن می گویند و از این رو “ایرانیان را فرانسویان مشرق زمین” خوانده بود. با اینهمه پس از بحبوحه مشروطه و بعد از سال ۱۹۱۰ آلیانس تبریز از پا افتاد.
سرانجام با نزدیک شدن به سال های نخستین جنگ جهانی، و بالاگرفتن رقابت روسیه، انگلستان، آمریکا و فرانسه بر سر ایران، فرانسه به جای ماندن بر سر عهد خود در هنگام تاسیس آلیانس – گسترش زبان و فرهنگ فرانسوی در سراسر دنیا- و نفوذ در دل ملت ها از این راه، در این جنگ رقابت غرق شد و به جای گرفتن جانب آزادیخواهان، جانب “استبدادخواهان و کهنه پرستانی” را گرفت که مدت ها بود در گزارش های خود، آنان را به اتهامات گوناگون سرزنش می کرد. از این رو، داعیه بیطرفی آلمان موثر واقع افتاد و آزادیخواهان جذب آن شدند، آزادیخواهانی چون عشقی و عارف به سمت آلمانی تمایل پیدا کردند که خود را طرفدار “یکپارچگی ایران و کشورهای خاورمیانه” می خواندند.
افزون بر این غائله، سیاست های ملی گرایانه پهلوی اول نیز از آزادی عمل مدارس فرنگی کاست و برای نمونه، زبان فارسی و تاریخ ایران را بر برنامه درسی آنان افزود، آنچه سال ها بود این مدرسه ها با وجود دریافت شاهانه از ایران، از آن طفره می رفتند.
ابتکار مهم دیگری که آلیانس انجام داد، تدارک کلاس های “شبانه” برای کسانی بود که مشغول به کار بودند و صبح برای آموزش زمانی در اختیار نداشتند. از این رو توانست شمار قابل توجهی زبان آموز را سه روز در هفته از ساعت ۶ تا ۸ عصر برای آموزش زبان در خود گرد آورد. رویهمرفته و با وجود سیاست زدگی، آلیانس فرانسه ایران، کانونی درخشان در آموزش زبان و فرهنگ فرانسه و نیز تربیت مترجم و اجرای برنامه های فرهنگی به شمار می رفت، گواینکه سرانجام با بالاگرفتن رقابت ها از همه نوع مجبور شد به گسترش زبان و ادبیات فرانسه بسنده کند.
امروز آلیانس فرانسه که هنوز در بسیاری از نقاط دنیا تا حتی دورافتاده ترین آنها که گاه نامشان به گوش غریب می آید، شعبه هایی– رویهمرفته بیش از ۱۰۰۰ شاخه در حدود ۱۴۰ کشور جهان- دارد و هنوز استقلال فرهنگی و اقتصادی آن منحصربفرد است. از میان این کشورها می توان به پاکستان، امارات، ازبکستان، نپال، ژاپن، چین، کره جنوبی، ایتالیا، مولداوی، پرتغال، اسپانیا، لهستان، چک، اسلواکی، دهلی، آلبانی، سامباوا (ماداگاسکار)، منچستر، سیشل (Seychelles) {در اقیانوس هند}!
آلیانس فرانسه پاریس، در سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ برچسب “کیفی آموزش فرانسه زبان خارجی” را از آن خود کرد که هر چهار سال یکبار توسط وزارت آموزش ملی، آموزش عالی و پژوهش، و وزارت امور خارجه و اروپا و وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه صادر می شود. نیز در میان تمام معیارهای بررسی شده، همانند استقبال دانشجویان، کیفیت مدرسان و دروس ارائه شده، محلیت و مدیریت مدرسه، بالاترین امتیاز را به دست آورده است. همچنین از بنیانگذاران انجمن آزمونگران زبان در اروپا (Association of Language Testers in Europe) (ALTE) ست که خود، برخی از معتبرترین موسسات اروپایی در امر ارزیابی زبان خارجی را دربرمی گیرد.
افزون بر همه اینها، خصوصیت محلی بودن کمیته شاخه های مختلف آلیانس، آن را به یک میانجی برقراری و تلطیف روابط سیاسی در صورت بروز مشکلات احتمالی، و آماده سازی زمینه برای برقراری ارتباط مجدد تبدیل می کند. گواینکه این امر یعنی میانداری بین مقامات فرانسوی و مقامات محلی هر شاخه، به خودی خود می تواند مشکل ساز باشد.
نیز اکنون سطح ابتدایی به آموزش آلیانس افزوده شده. همین طور آمادگی امتحانات بین المللی و فرانسوی از جمله دِلف و دَلف، ت س اف و تِف صورت می گیرد. افزون بر آن، کلاس های تخصصی در زمینه هنرهای دستی، آشپزی، ادبیات و هنرهای نمایشی، هتلداری و جهانگردی، دادگستری و منشی گری در این شاخه ها ارائه می گردد.
منابع:
- کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، هما ناطق
- نگاهی به روابط فرهنگی ایران و فرانسه، رضا آذری شهرضایی
- پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، کارکرد نهادهای آموزشی فرانسه در ایران از اوایل دوره قاجار تا جنگ جهانی اول، ابوطالب سلطانیان
- سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، آلیانس فرانسه، موسسه آموزش فرانسه
- ویکی پدیا، آلیانس فرانسه