چالشهای نگارش روانشناسی
هدف از نگارش متون روانشناسی مثل سایر علوم آگاه کردن مخاطب از عقیده، نظر یا آزمایشی جدید است. به منظور دستیابی به این هدف، روانشناسان آکادمیک با به حداقل رساندن زبان توصیفی و ساختار جملات پیچیده بر اهمیت وضوح و ایجاز در نگارش تأکید کردند. بهترین روانشناسان قادرند متون پیچیده را برای افرادی که رشتهی مزبور در حیطهی تخصصشان نیست قابل فهم کنند.
هنگام نوشتن مقالهی روانشناسی در وهلهی اول هدف انتقال دانش واقعی است که با تحقیق محقق میشود. سعی بر دقیق بودن دارید، بنابراین باید انتظار داشته باشید هر کلمه ای که مینویسید عیناً منتقل میشود. نگارش متون روانشناسی با ارجاع به تحقیقات پیشین میتواند پربار باشد. نویسندگان این قبیل متون هیچگاه مستقیماً منبعی را ذکر نمیکنند. در عوض، ماهیت ایده یا یافتهای را استخراج کرده و منبع مناسبی برایش ذکر میکنند. در علوم انسانی، نویسندگان ممکن است به منظور تأکید به تکرار واژگان و عبارات بپردازند؛ در روانشناسی نویسندگان به ندرت به تکرار واژگان و عبارات میپردازند و با این کار صرفاً به وضوح مطلب کمک میکنند.
نوشتههای مرتبط
انواع رایج مقالات روانشناسی:
روانشناسان پژوهشی در زمینههای مختلفی از جمله پژوهانه، درخواست نامهی پژوهشی- تجدید، ارائهی پروپوزال، بازبینی مقالات، مقالات پژوهشی و کتب درسی فعالیت دارند. به عنوان دانشجو، به احتمال زیاد از شما بخواهند یکی از این نوع مقالات را بنویسید: گزارشی دربارهی اطلاعات واقعی یا پیش بینی شدهی خود که مقالهی تجربی نام دارد یا خلاصهای از پژوهش افراد دیگر. هر دوی این مقالات از اصول نگارشی مشابهی تبعیت میکنند گرچه، فرمتشان کمی متفاوت است. در هر دو نوع مقاله، شاید خالی از لطف نباشد که به استعارهی ساعت شنی داریل بیم(۲۰۰۳) توجه کنیم- شما با مقدمهای جامع شروع میکنید سپس دامنهی توجهتان را محدود میکنید به طوری که به موضوع یا نکتهای خاص معطوف شود و سپس دوباره در انتها شروع به وسیع کردن مقاله کرده تا بر تصویر بزرگی متمرکز شوید- این ساختار به نویسنده امکان فراهم سازی بافتی برای مفهوم اصلی مقاله میدهد. توجه داشته باشید که: شما هم به موضوع و هم به نکته نیاز دارید حتی در مروری بر ادبیات صرفاً تکرار آنچه خواندهاید کافی نیست- بایستی مطالب، نگرش یا دیدگاه خودتان را نیز در آن بیاورید. متن باید به مخاطب امکان درک علت مهم بودن مطالب نوشته شده و نیز درک نقش شما را بدهد. اگر نمیدانید چه مقدار از متن را در مقدمه بیاورید بایستی از استاد خود بپرسید.
خلاصهی تحقیق / مروری بر ادبیات
هدف اصلی خلاصهی تحقیق یا مروری بر ادبیات، ایجاد تحقیقی در زمینهی روانشناسی است در حالیکه نور تازهای بر آن موضوع میتاباند. نوشتن بخش مروری بر ادبیات مقاله پیش از هر چیز شامل انجام تحقیق جامع آنلاین و کتابخانهای است. هدف از تحقیق صرفاً نباید یافتن تمام مقالات مربوط به موضوع باشد بلکه بایستی ارزیابی آن منابع باشد. عمدتاً منابع معتبر روانشناسی آن دسته از منابعی هستند که پیش از چاپ توسط کارشناسان دیگر این رشته بررسی شدهاند ( جهت کسب اطلاعات بیشتر بخش منابع را مشاهده نمائید). هنگام نوشتن مروری بر ادبیات نباید به خلاصهی تحقیقات دیگر اکتفا کنید بلکه باید به منابع اصلی مراجعه نمائید. منابع اصلی همان منابع تجربی هستند- یعنی منابعی که یافتههای تحقیق را برای اولین بار گزارش میکنند.
پس از مرور تحقیق در موضوعتان، از شما میخواهند به بیان مسأله بپردازید. بیان مسأله باید نتیجهگیری دربارهی پژوهش درآن موضوع بدهد- مسألهای که به خلاصه کردن، ادغام یا تفسیر دوبارهی اطلاعات میپردازد. برای مثال، ممکن است مسألهتان نظریهای باشد که دلیل متناقض بودن دو پژوهش را توضیح میدهد یا نظریهای دربارهی این که چطور دو روش پژوهشی به ظاهر متفاوت بهم مرتبط هستند. مروری بر ادبیات به مجموعهی ثابتی از بخشهای خاص تقسیم نمیشود بلکه بایستی در هنگام معرفی عنوانی جدید از سرفصلهای فرعی در مقاله استفاده شود. یک خلاصهی پژوهشی خوب باید شامل مقدمهای مشخص، بخش اصلی که در آن شواهد ذکر میشود و مبحث باشد. در اینجا سؤالاتی هست که باید در هنگام پیشنویس کردن خلاصهی پژوهش مورد توجه قرار دهید.
مقدمه. چرا این موضوع حائز اهمیت است؟ نظریات یا یافتههای مربوط به آن کدامند؟ ادعا یا بیان مسألهی شما چیست؟
بخش اصلی. شواهدی که از ادعای شما حمایت میکنند، کدامند؟ کدام شواهد با ادعای شما مغایرت دارند و چگونه آنها را با یافتههای خود ربط میدهید؟ بخش اصلی مقاله باید به توضیح پژوهشی که پیشتر روی موضوعتان صورت گرفته و نیز مباحث یا عقاید جایگزین دیگر بپردازد.
در هر مرحله از بحث باید ارتباطی بین شواهد ارائه شده با نتیجهگیریهای مهمی که درصدد دستیابی به آن هستید، بیابید.
بحث / نتیجهگیری / مفاهیم ضمنی. نتیجهگیری مهم شما چیست؟ چه سؤالاتی باقی مانده؟ نتیجهگیری شما چه مفهومی برای نظریات یا توضیحات افراد دیگر دارد؟ در این بخش آخر، بایستی یافتههای توصیف شده در بخش اصلی را به طور خلاصه بیاورید. بایستی به موضوعات مطرح شده در بخش مقدمه اشاره کنید و حلقه را ببندید ( مباحث را جمع کنید). همچنین، باید به بحث در خصوص مفاهیم احتمالی استدلال خود برای نظریات موجود و زندگی روزمره بپردازید.
مقالهی تجربی یا پروپوزال پژوهشی
مقالهی پژوهشی یا پروپوزال باید به تفضیل به توصیف موضوع پیشنهاد شده یا تکمیل شده بپردازد تا نشان دهد پژوهش خواهان پاسخگویی به کدام سؤال است، نکتهی مهم مقالهتان که دلیل اهمیت و لزوم مطالعهتان را نشان میدهد چیست، دقیقاً چه کاری در آزمایش انجام شده یا انجام خواهد شد، یافتهها چه ارتباطی با آن موضوع دارند یا چه معنایی دارند. رسالهی ارشد شما مقالهای تجربی خواهد بود؛ در برخی رشتهها از شما میخواهند مطالعهای پژوهشی طراحی کنید نه اینکه پژوهشی را انجام دهید. این نوعی پروپوزال پژوهشی است. این نوع مقاله به شش قسمت تقسیم میشود که با سرفصلهای زیر نشان داده میشود:
چکیدهی مطالب. چکیده خلاصهای است( معمولاً ۱۵۰ کلمه یا کمتر) که چارچوبی در خصوص آنچه خواننده با آن روبرو خواهد شد، ارائه میدهد. چکیده باید در صفحهای جداگانه نوشته شود و باید هر بخش از مقاله را در یک یا دو جمله خلاصه کرد. چکیده باید قابل فهم باشد حتی اگر خواننده کل مقاله را نخواند.
مقدمه. مقدمه باید از صفحهی بعد از چکیده شروع شود و نباید با سرفصلهای فرعی مشخص شود. در بخش مقدمه اطلاعاتی در اختیار خواننده میگذارید مثلاً اینکه به چه سؤالی پرداختهاید ( یا قصد پرداختن به چه سؤالی را دارید) و ارتباط آن سؤال با سایر بخشهای مقاله چیست. بایستی بر لزوم اهمیت آن سؤال تمرکز کنید، تاریخچهی سؤال را خلاصه کرده و به توصیف ارتباط نظریات و دادههای پیشین با مطالعهای که قصد بررسیاش را دارید، بپردازید. در نهایت، بایستی به ارائهی فرضیهای بپردازید که در مطالعهتان آزمایش کردهاید ( یا خواهید کرد). همچنین باید بر پاسخهای احتمالی دیگر برای سؤال مطرح شده توجه نمائید و نشان دهید چگونه مطالعهتان به شما امکان حمایت از فرضیه و در عین حال حذف احتمالات دیگر را میدهد. مطالعهای که ما را به نتایجی مطابق با تمام فرضیات احتمالی میرساند چندان جذابیتی ندارد.
روش. بخش روش به توضیح چگونگی انجام شدن مطالعه ( انجام گرفتن آن) میپردازد. این بخش به تفضیل به شرکت کنندگان مطالعه، مواد استفاده شده در آن و مراحلی که شرکت کنندگان دنبال کردند ( یا دنبال خواهند کرد) میپردازد. فرمت بخش روش به سبک APA میباشد. بایستی جزئیات کافی در مقالهتان بگنجانید به طوری که شخص دیگر بتواند دقیقاً و بدون مشورت با شما مقالهتان را نسخهبرداری کند.
نتایج / نتایج پیشبینی شده. در این مطالعه به چه چیزی رسیدید یا قصد دستیابی به چه چیزی را دارید؟ در این بخش، کار شما ارائهی شواهدی است که نشان دهد روانشناسان خواهان بهترینها هستند- یعنی اطلاعات. علاوه بر شرح نتایج مطالعه، بایستی کلیهی مراحل مرتبسازی اطلاعات ( برای مثال، حذف دادههای بیربط، محاسبهی متغیرهای مخلوط)، تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته و نتایج ارزیابیها را توصیف کنید. برای پروپوزال حتی لازم است نحوهی حذف دادهها و تجزیه و تحلیلهایی که قصد انجامش را دارید توصیف کنید. گاه، در پروپوزالها اساتید در خصوص نتایج فرضیهسازی میکنند. در وهلهی اول، نتایجی که مستقیماً از فرضیهی خود به دست آوردید، آمار توصیفی ( اساساً میانگین و خطای استاندارد میانگین اغلب در گراف) و آمار استنباطی ( مثل آزمایشات مربوط به تحلیل واریانس) را ارائه دهید.
بحث. در بخش بحث، کار اصلی شما جمعآوری نتایج و ارائهی نتیجهگیریهاست. این نتایج چه مفهومی دارند؟ ارتباط این یافتهها با نتایجی که در بخش مقدمه بدان پرداختید چیست؟ آیا از فرضیهتان حمایت میکنند و پاسخهای احتمالی دیگر را رد میکنند؟ چگونه به توضیح هرگونه تناقض بین پیشبینیها و یافتههایتان میپردازید؟ مفاهیم ضمنی یافتههایتان چیست؟ چگونه یافتههایتان از نظریات اثبات شده یا فرضی حمایت یا آن را نقض میکنند؟
منابع. بخش منابع بایستی پس از بخش بحث از صفحهای جدید شروع شود. فرمت صفحهی منابع به شکل APA ( انجمن روانشناسی امریکا) میباشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر باید به کتابچهی راهنمای روش APA مراجعه نمائید.
کاربرد شواهد به وسیلهی روانشناس
در روانشناسی، شواهد برای نتیجهگیری بایستی مبتنی بر اطلاعات باشد نه نظر افراد. برای مثال، به منظور نتیجهگیری در خصوص این که دیدگاه آمریکاییها به سمت همجنسگرایی آزادانهتر شده، بایستی بر توضیحات تجربی آزادسازی دیدگاهها تکیه کنید. ممکن است بگوئید ” پژوهش قبلی نشان داده که دیدگاهها به سمت همجنسگرایی طی دو دههی اخیر آزادانهتر شده است”
( جانز۲۰۰۶؛ اسمیت ۱۹۹۹) یا “در یک نظرسنجی طولی ۳۰ ساله اسمیت (۱۹۹۹) دریافت که دیدگاهها به سمت همجنسگرایی آزادانهتر بوده است” . به عبارت دیگر، جملهای مثل ” اسمیت چنین استدلال کرده که نگرش به سمت همجنسگرایی در دو دههی اخیر آزادانهتر شده” شواهد در مقالهی روانشناسی را مورد توجه قرار نمیدهد زیرا روانشناسان برای ارائهی شواهد توجهی به نظرات یا نقلقولهای مستقیم ندارند مگر این که با شواهد تجربی مهمی همراه باشند. مقبولتر آن است نظری را نقطهی شروع بحث یا ادعا قرار دهیم که به آزمایشات بیشتری نیاز دارد؛ گرچه منطقی نیست آن ایده را به عنوان شاهد در نظر بگیریم. برای مثال، ممکن است فیلسوفی چنین استدلال کند که اصول اخلاقی ذاتی است. میتوانید به این استدلال استناد کنید حتی اگر فیلسوف نداند که باید از این ادعا حمایت کند شما باید شفاف سازی کنید و نشان دهید در حال نقل نظری هستید ( برای مثال، میتوان چنین اذعان داشت ” اسمیت (۲۰۰۴) چنین استدلال کرده که اصول اخلاقی ذاتی است و این نقل قول سؤالی برای پژوهشهای بیشتر مطرح میکند” اما نمیتوان گفت ” اصول اخلاقی ذاتی است” (اسمیت ۲۰۰۴).
همچنین، جملهای مثل ” توفان کاترینا یک فاجعه است” نباید به عنوان واقعیتی در مقالهی پژوهشی ذکر شود. اساساً، این قبیل جملات باید خاصتر شوند ( برای مثال، ” توفان کاترینا منجر به مرگ هزاران نفر شد که محققان آن را ناشی از بیلیاقتی دولت امریکا دانستند” ( اندرسون ۲۰۰۷؛ ویلیمز ۲۰۰۶). حتی اگر شما شخصاً این نظر را پذیرفته باشید ( اگر این گفته نظر شخصی شما ( استادتان) باشد، نمیتوانید آن را به عنوان واقعیتی بیان کنید مگر این که شواهدی دال بر آن موجود باشد.
منابع استفاده شده توسط روانشناسان:
اکثر منابع در مقالات روانشناسی، گزارشات تجربی یافت شده در مجلات هستند گرچه، ممکن است مروری بر ادبیات، فصول یا کتب را گاه گاه در فواصل مختلف جمعآوری کنید. اگر نگاهی به بخش منابع مقالهتان بیفکنید خواهید دید اغلب منابعتان گزارشات ثانویهی اطلاعاتی مثل فصول و کتابها هستند، احتمالاً لازم است مقالات تجربی اصلیتری پیدا کنید. بایستی مستقیماً بر مقالات تجربی تکیه کنید زیرا هنگامی که از خلاصههای نویسندگان دیگر نقل میکنید از خواننده میخواهید روی گفتههای آن اشخاص حساب کند زیرا آن اشخاص به خوبی به موضوع واقف بوده و یافتههای معتبری ارائه کرده اند. گاه یافتن منبعی اصلی امکانپذیر نیست و در این موارد نادر مجبورید منبعی ثانویه ذکر کنید. اما در کل، کاربرد بیش از حد منبع ثانویه کاری سمبل شده محسوب میشود.
راهی برای یافتن منابع اولیه یا تجربی بررسی مقالات تجربی است که در خلاصهی مقالات به عنوان نقطهی شروع آمدهاند. حتیالامکان باید به مقالاتی از مجلات بازبینی همتاها استناد کنید. ” بازبینی همتاها” بدین معناست که مقاله باید پیش از چاپ به وسیلهی کارشناسان آن رشته بازبینی شود. یافتههایی که در مجلات بازبینی همتاها چاپ نشدهاند احتمالاً حاوی روشها، آمار یا نتایج نادرستی هستند.
احتمالاً درسایک اینفو یا گوگل اسکولار به دنبال مقاله هستید. هر دو موتور جستجو اطلاعاتی دربارهی دفعات نقل قول مقاله توسط محققان دیگر میدهد. در کل، مقالهای که بارها بدان استناد شده نسبت به مقالهای که استنادی به آن نشده از اهمیت بیشتری برخوردار است. البته، اگر مقالهای اخیراً چاپ شده باشد، هنوز استنادی بدان نشده است.
ذکر منابع در روانشناسی حائز اهمیت است. در تمام مقالاتی که مینویسید از روش APA استفاده میکنید. بهترین راه یادگیری شیوهی مزبور خرید جدیدترین ویراست کتابچهی راهنمای انجمن روانشناسی امریکاست. این کتابچه هر چند سال یکبار بروز رسانی میشود و حاوی دستورالعملهایی دربارهی نحوهی نقل قول مقالات است. برخی وب سایتها نیز به توصیف فرمت آن پرداختند اما این وب سایتها هنگامی که ویراستهای جدید کتابچهی راهنمای APA چاپ میشوند، بروز رسانی نمیشوند.
اصول نگارش روانشناسی
گرچه، روانشناسان همگی بر اصول نگارشی زیر توافق دارند همواره بهترین روش این است که بمنظور برآورده شدن انتظاراتتان، کارتان را با استادتان بررسی کنید.
شگفت زده نکنید. روانشناسان مایلند مقالهای بدون شگفتی خاصی بنویسند. بدین معنا که باید خیلی صریح حرفتان را بزنید و نشان دهید چگونه شواهد یا نظریات جدید با نکتهی اصلی مقالهتان مرتبط است. راهی آسان برای به خاطر سپردن این مطالب این است که بدانید خواننده با خواندن این مقاله میخواهد چه بفهمد، چه مطالبی در مقدمه ذکر شده، در طی ارائهی شواهد کجا هستید و در بحث کجا هستید.
از نقل قول مستقیم بپرهیزید. روانشناسان به ندرت از نقل قول مستقیم استفاده میکنند در عوض، اصل مطلب را
( بازگویی نمیکنند بدین معنا که صرفاً کلمات را مرتب سازی میکنند) از گفتهی محققان دیگر استخراج کرده و کار آنها را نقل قول میکنند.
برای مثال، فرانک (۱۹۸۲) اذعان داشت بازبینی همتاها و عملکردشان از مهمترین عوامل در عزت نفس نوجوان است و بهتر است بگوئیم طبق گفتهی فرانک ” عزت نفس نوجوان مستقیماً به ارزیابی همتاها و پیشرفت تحصیلیشان بستگی دارد.”
از زبانی فاقد هرگونه غرضورزی استفاده کنید. روانشناسان از زبانی فاقد هرگونه غرضورزی استفاده میکنند بدین معنا که آنها مردم را خطاب قرار میدهند همانطور که آن افراد به خودشان اشاره میکنند ( جهت کسب اطلاعات بیشتر راهنمای چاپ AAP را مشاهده نمائید). برای مثال:
*در کل از ضمیر مذکر استفاده نکنید. از هر دو ضمیر فاعلی و مفعولی مؤنث و مذکر استفاده کنید.
*از عباراتی مثل ” افراد مبتلا به اوتیسم” به جای ” اوتیسمیها” استفاده کنید.
*از عبارات ” مردان همجنسگرا و زنان همجنسگرا” به جای ” همجنسگرایان” استفاده کنید.
*مردم را با آنچه نیستند تعریف نکنید. برای مثال، نگوئید غیرسفیدپوستان. در عوض، با آنچه هستند خطابشان کنید مثلاً ” آسیاییها” یا ” آفریقایی- آمریکاییها”. توجه داشته باشید همهی مردم میراث آفریقایی، آمریکایی نیستند و بنابراین، آفریقایی- آمریکایی مترادفی برای سیاهپوست نیست.
*از زبان نامفهوم و واژگان نامأنوس بپرهیزید مگر این که استعمالشان الزامی باشد.
*موجز باشید و از اطناب بپرهیزید.
*از عناوین و سر فصلهای فرعی استفاده کنید.
*همواره عنوانی برای مقالهتان انتخاب کنید.
*ضمایر ” من” و ” ما” باید همواره به نویسندگان مقاله و نه سایرین اشاره کنند. در صورتی که سؤالی دربارهی به کارگیری ضمیر اول شخص دارید حتماً با استاد خود مشورت کنید زیرا در روش APA کاربرد آن توصیه نمیشود.
*از وجه معلوم به جای وجه مجهول استفاده کنید.
*از واژهی ” شرکت کنندگان” به جای ” نمونههای آزمایشی” استفاده کنید.
*واژهی DATA جمع و DATUM مفرد است.