هشتاد سال پویش مردانه ات بر توسن
تیزتک قلم و بیان در تاختگاه ناهموار
لوح روزگار خجسته باد…
علی بلوکباشی
در بیشتر جوامعِ جهانِ باستان و در آن میان جامعۀ ایران انواع قرابت ها با حقوق و تکالیف و الزامات عُرفی و شرعی خاص وجود داشته است. یکی از این قرابت ها رسم فرزندخواندگی یا پذیرفتن پسری یا دختری با رسم و آداب خاص به نام خود بوده است. در شماری از این جوامع فرزندخواندگان همچون فرزندان نَسَبی از همۀ حقوق معنوی و مادی خویشاوندی مقرر در جامعه ، از جمله منتفع شدن از حق ارث برخوردار بوده اند.
در میان قبایل عربِ دورۀ جاهلی رسم پسرخواندگی، یا به اصطلاح رسم « تَبَنّی»، یعنی پسر دیگری را به فرزندی خود برگزیدن به منظور تحکیم اتحاد خویشاوندی و قبیلگی در میان خود متداول بوده است. در آغاز ظهور اسلام هنوز سنّت تَبَنّی در میان دو قبیلۀ بزرگ مهاجر و انصار معمول بود. فرزندخواندگی در میان عرب جاهلی به پسرخواندگی منحصر می شد، چون بنابر مستندات تاریخی عرب ها علاقۀ چندان زیادی به دختر نداشتند و تمایل فراوان آنها به داشتن پسر، به دلایل مختلف به این سنّت روی می آوردند. پسرخوانده های عرب معمولاً از میان بردگان رسمی یا از اسیرانی انتخاب می شدند که آنها را در بازارها برای فروش عرضه می کردند، یا از میان کودکان یتیم و فرزندان تنگدستان و مانند آنها گزینش می شدند. پسر خوانده ها ازهمۀ حقوق و التزامات خویشاوندی، اقتصادی و اجتماعی مانند حقوق توارث، حق نَفَقِه و غیره برخوردار بودند.
حضرت محمد(ص) در پیش از بعثت به پیغمبری، بنا بر سنّت رایج در جامعۀ همزمان خود، پسرخوانده ای به نام« زید» داشت که او را به نامش « زیدبن محمد» می خواندند. محمد(ص) پس از مبعوث شدن و دریافت این آیه از سوی پروردگار: «… و زنانتان را که مادر خود می خوانید، مادرتان قرار نداد و فرزندخواندگانتان را فرزندانتان نساخت، اینها چیزهایی است که به زبان می گوئید…» (سورۀ احزاب(۳۳)، آیۀ ۴)، رسم فرزندخواندگی وتمامی قوانین و الزامات و احکام عرفی مربوط به آن را مردود شمردند، و مقرر فرمودند که تمامی فرزندخواندگان به نام پدرانشان نامیده شوند، نه به نام پدر یا مادرخوانده:« پسر خواندگانتان را به نام پدرشان بخوانید که نزد خدا منصفانه تر است…» (همان سوره، آیۀ ۵). از آن پس زید، پسر خواندۀ پیامبر را نیز به نام پدر واقعی اش «زیدبن حارثه» خواندند(برای شرح تفصیلی تَبَنّی نک: نوری، ۱۳۴۶: ص ۶۳۵-۶۳۸).
اسلام قرابت رضاعی، یا قرابت از طریق خوردن شیر از زنی دیگر را که در دورۀ جاهلی عرب وجود داشت به رسمیت شناخت و آن را در حکم قرابت نَسَبی قرار داد و احکامی برای آن صادر کرد. در قانون مدنی شرایطی برای این نوع قرابت در نظر گرفته شده است که عبارتند از: ۱. شیر زن از حَمل مشروع باشد؛ ۲. شیر مستقیماً از پستان مکیده شود؛ ۳. کودک دست کم یک شبانه روز یا پانزده بار متوالی شیر کامل از پستان زن بیگانه بخورد، بدون آن که در بین آن غذای دیگر یا شیر زن دیگری را بخورد؛ ۴. شیرخوردن کودک از زن، پیش از تمام شدن دو سال از تولد او باشد؛ ۵. مقدار شیری که کودک می خورد فقط از یک زن باشد.
حضرت رسول اکرم خویشاوندی به وجود آمده از رضاع را همانند خویشاوندی حاصله از نَسَب می دانند و در روایتی گویند: « یَحرُمُ مِنَ الرِّضاعِ ما یَحرُمُ مِنَ النَسَب» ( حرام می شود به واسطۀ رضاع آنچه از جهت نَسَب حرام است)(محقق داماد، ۱۳۷۲: ۶۸-۷۰).
فرزندخواندگی دردین زردشتی نیز سنتی مستحسن به شمار می رفته و از دیر باز میان پیروان این دین رواج داشته است. پیروان این دین باور داشتند که داشتن فرزند شرط لازم برای گذرِ روان از پُل چینوَت یا چینوَد( پل صراط) است. کسی که بی فرزند از دنیا برود راهی به بهشت ندارد. زیرا که پل صراط( راه گذر از این جهان به آن جهان)، در برابر مردان بی فرزند باریک تر از مو می شود و راه گذر به بهشت را بر آنها می بندد. در اوستا سفارش شده که مرد بی فرزند را « باید پسری ارزانیش داشت تا این پسر روح وی را به آن دست پلِ فاصل ببرد». از این رو، در جامعۀ زرتشتی مرد زن داری که فرزند «تنی زاده» نداشت و از فرزند دار شدن خود نا امید می شد، پسری را ازمیان خویشاوندان نَسَبی یا سَبَبی، یا هر پسری که در دسترسش بود به فرزندخواندگی بر می گزید و به اصطلاح او را به عنوان «پسر خوانده» یا « پُل گذار» خود قبول می کرد. اگر مردی هم بی فرزند از دنیا می رفت، پس از مرگ وابستگانش فرزند پسری برای او بر می گزیدند تا روح او را از پل چینوت بگذراند. پدرخوانده در حقّ پسرخوانده اش همۀ وظایف عاطفی، حقوقی و شرعی را به جای می آورد و پسر خوانده به طور رسمی و قانونی وارث همۀ حقوق، دارایی و املاک پدرخواندۀ خود بود(مظاهری، ۱۳۷۳: ص ۱۶۶-۱۶۷، ۱۷۵؛ نیز نک: مزداپور، ۱۳۹۰ : ص ۴۷۳-۴۷۴) .
وسترمارک در کتاب بازمانده هایی از فرهنگ شرک در تمدن اسلامی، نمونۀ خاصی از فرزندخواندگی را نقل می کند که در میان قبایل بربر مسلمان مراکش رواج داشته و از بقایای فرهنگ پیش از اسلام آوردن بربرها بوده است، زیرا که این رسم در میان مردم مسلمان سرزمین های دیگر جهان یا اصلاً وجود نداشته، یا اگر وجود داشته نادر و کمیاب بوده است. بنابر روایت وسترمارک، اگر مردی غریبه به همسر مردی دیگر پناه ببرد، و پستان آن زن را لمس کند یا پستانش را بمکد، او پسرخواندۀ زن به شمار می آید و تحت حفاظت او و خانواده اش قرارخواهد گرفت (Westermarck,1933:69). این نوع فرزندخواندگی نمونۀ بارزی از بازمانده های فرهنگ شرک آمیز دورۀ جاهلی در فرهنگ عُرفی مردم مسلمان شدۀ قبایل بربر مراکشی است.
اما کریب خواندگی، نوعی بسیار نادر از سنت و رسم گزینش پدر خوانده برای فرزند پسر در ایران و پاره ای از کشورهای مسلمان همسایۀ ایران، ازجمله ترکیه است. این رسم افزون بر روابط خویشاوندی مشروع و مرسوم خونی یا نَسَبی، سَبَبی و رضاعی یا شیری، یک نوع رابطۀ خویشاوندی عرفی پدرخواندگی / پسر خواندگی در شماری از پاره فرهنگ های ایران نیز به شمار می آید. این نوع قرابت درحالی که در شرع و قانون مدنی ایران به رسمیت شناخته نشده، ولیکن در برخی از جامعه های روستایی، ایلی و شهری ایران رسمیت عرفی داشته و بنابر پژوهش های نگارنده تا چند دهه پیش به آن عمل می شده است.
این قرابت، یعنی رابطۀ کریب خواندگی میان دو خانواده از دوده و دودمان متفاوت، پس از عمل ختنۀ پسر یکی از آن دو خانواده شکل می گیرد. گسترۀ این سنت در مناطق گسترده ای از ایران چون مازندران، گلستان، آذربایجان غربی، خراسان، سمنان، برخی از ایلات و عشایر از جمله عشایر شاهسون، قره پاپاخ، ایلات و عشایر ارسباران، ایلات و طوایف کرد جلالی، میلان و خلیکانلو در غرب ایران رایج بوده است.
«کِریب گزینی »یا «کِروه گزینی » در مراسم ختنۀ پسر انجام می پذیرد. به این ترتیب که پدر پسر، مردی از خانواده ای دیگر را فرا می خواند تا«کریب» فرزند او شود و در هنگام عمل ختنۀ پسرش به جای او بر بالین کودک حضور یابد. این شخص هنگام خِتان، دست و پای کودک را می گیرد و ختنه گر او را ختنه می کند. پس از پایان عمل ختنه و ریختن خون ختنه که متبرکش می دانند و پاشیدن قطراتی از خون بر جامۀ مرد، پیوند قرابت میان پسرختنه شده و مرد و خانوادۀ هر دو برقرار می شود. از این زمان به بعد، این مرد «کریب »، یا پدر خواندۀ پسر، و پسر فرزند خواندۀ «کریب» شمرده می شود.
«کریب» در خانوادۀ پسر خوانده اش جایگاه و مقامی موازی با پدر و عمو نسبت به فرزند خوانده می یابد و از منزلت اجتماعی همسنگ آنها، حتی بالاتر از آنها برخوردار خواهد بود. این سنت تعهداتی در جامعه برای هر دو، کریب و فرزندخوانده پیش می آورد. فرمانبرداری از کریب، حفظ حرمت و مقام او و خانواده اش، محرمیت میان فرزند خوانده و همسر و دختران کریب و ممنوعیت ازدواج با آنان از مواردی است که فرزند خوانده باید رعایت بکند. کریب هم ملزم است که همچون فرزند خود از پسرخوانده اش هرگونه حمایت اجتماعی و اقتصادی که لازم باشد، دریغ نکند و در صورت فقیر بودن فرزند خوانده، اسباب ازدواج و پرداخت هزینه های مراسم عروسی او را فراهم کند. همچنین کریب موظف است پدرخواندگی پسران دیگر آن خانواده را هم بپذیرد و از قبول فرزندخواندگی خانواده های دیگر سرباززند و برای فرزندان خود نیز باید کریب از خانوادۀ فرزندخوانده اش برگزیند.
در فرهنگ جوامعی که سنَّت کریب خواندگی تداول دارد، ضرب المثل هایی زبانزد است که نشان از شأن و منزلت والای کریب و مَحرَمیّت میان فرزندخوانده و خانوادۀ کریب دارد. یکی از این ضرب المثل ها می گوید: « از خدا می خواهی روی بگردانی، بگردان، اما چرا از «کِروِه»(کریب) ات روی می گردانی!». ضرب المثلی دیگر می گوید: « دختر کریب را نمی توان گرفت، سگ کریب را هم نمی توان چِخ کرد.».
رسم قرابت از راه کریب خواندگی کم و بیش شباهت می برد به رسم قرابت از راه تعمید در میان پیروان دین مسیحی. به اختصار گفته شود که در میان مسیحیان کسی که به هنگام غسل تعمید کودکی شرکت و در آن دخالت می کند، به آن کودک نام معین و هویت اجتماعی می بخشد. این عمل نوعی رابطۀ قرابت نیز میان مرد و کودک برقرار می سازد که تا پایان عمر مرد پدرخوانده یا پدرتعمیدی کودک و کودک پسر خواندۀ مرد به شمار خواهند رفت. پدر تعمیدی در تمام عمر از فرزندخواندۀ خود در جامعه حمایت مادی و معنوی می کند.
* این نوشته متن کامل شدۀ سخنانی است که نخستین بار تحت همین عنوان در همایش بین المللی خویشاوندی در ایران و کشورهای همسایه،( ۳۱ خرداد- ۲ تیرماه ۱۳۸۷) در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی بیان شد. همچنین نخستین بار است که این سخنرانی به صورت مکتوب برای بزرگداشت زادروز هشتادسالگی دوست عزیز فرزانه ام، دکتر ناصر تکمیل همایون ارائه می شود .
کتاب شناسی:
محقق داماد، سید مصطفی (۱۳۷۲)، پژوهشی فقهی در حقوق خانواده، نکاح و انحلال آن، تهران: نشرعلوم انسانی.
مزداپور، کتایون، « حقوق کودک و چند اصطلاح حقوقی در ایران باستان»، محامد محمود، آن افتاب خوبان (۱۳۹۰)، به کوشش غلامرضا اعوانی، تهران: انتشارات اطلاعات.
مظاهری، علی اکبر(۱۳۷۳)، خانوادۀ ایرانی در روزگار پیش از اسلام، ترجمۀ عبدالله توکل، تهران: نشر نقره.
نوری، یحیی(۱۳۴۶)، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی فرهانی.
Westermarck,Edward,( 1933), Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, Philo Press.
نویسنده مقاله دکتر علی بلوکباشی عضو شورای عالی انسانشناسی و فرهنگ است.