در صنعت گردشگری در رابطه با گردشگر و جامعه میزبان، خوراک نه تنها به عنوان نیاز اولیه انسانی، بلکه به عنوان یک جاذبه در جایگاه مهمتری قرار دارد. سفر و گردش امروزه در قالب صنعت گردشگری بخش بزرگی از اقتصاد جهانی و برنامه های توسعه ای را به خود معطوف کرده است. دهه های اخیر در اقتصاد جهانی گردشگری به یکی از مهمترین بخش های صنعت خدمات تبدیل شده است. بخشی از اهمیت آن به خاطر دامنه وسیع خدمات مورد نیاز تولید ملزومات توریسم است. تولیداتی مانند: حمل و نقل، بسته بندی، اطلاعات، بازاریابی، خدمات مالی، بیمه و سایر موارد است. از آنجا که غذا بخش بزرگی از هزینه توریسم را که برای همه گردشگران در تمام مقاصد ضروری است تشکیل میدهد نقش بسیار مهمی در توسعه خدمات توریسم دارد(Richards, 2012). خوراک در گردشگری به عنوان یک جاذبه مطرح است. تجربه تفاوتها ما را به سفر ترغیب میکند، و از آنجا که غذا با توجه به ویژگیهای محلی و قرار داشتن در چهارچوبی فرهنگی که بسیاری از ویژگیهای جوامع را در خود دارد یکی از دریچههای گشوده برای تجربه تفاوتها است. صنعت گردشگری تجربه خوردن غذاهایی را که اصالتاً متعلق به فرهنگی خاص هستند به منظور توسعه غذاهای سالم و آشنا برای مسافران ایجاد کرده است. غذا برای مسافرت رفتن بسیار اساسی است و یک راه ورود آشکار به درون دیگر فرهنگها است…توریسم غذایی چیزی بیشتر از تلاش برای تجربه غذاهای جدید دیگر جوامع است. پایه و اساس توریسم درک دیگری است، چیزی که متفاوت از امر معمول و رایج باشد. غذا خود میتواند به عنوان یک مقصد و هدف گردشگری مطرح باشد تا این که صرفاً وسیله ای برای گردشگر (Long, 2004).
گردشگران به شدت به دنبال تجربه های جدید، اصیل و محلی که آنها را به بیواسطه به محلی که به دیدن آن آمده اند متصل کند هستند. در دو سطح محلی و ملی غذاها میتوانند عناصر منحصر به فردی از تصویر برند مکانها باشند و به ایجاد تصویری از متمایزبودن کمک نمایند. همانطور که در بخشهای قبل آمد، غذا با نظامهای اعتقادی، ویژگیهای محیطی، روابط اجتماعی و سایر موءلفه هایی که هر کدام خود میتوانند دلیلی برای گردشگری باشند در رابطه است. به همین صورت است که غذا میتواند روزنهای طعم داده شده برای ورود به هر فرهنگ و شناخت آن باشد.
نوشتههای مرتبط
معماری، موسیقی، رقص، آداب و رسوم و رخدادهای خاص همگی شکلی از ساختههای فرهنگی هستند اما غذا به طور ویژهای در این رابطه مهم است. برای مردم محلی فروش مواد غذای محلی به گردشگران یک منبع درآمد پایدار است. برای بازدید کنندگان خوردن و یا درست کردن غذای محلی یک بعد مشارکتی بسیار مهم در تجربه اکتشاف قومیشان است. چشیدن فرهنگ دیگر برای کسانی که میخواهند عضوی از آن فرهنگ شوند، حتی اگر برای یک روز، تجربهای قابل پیش بینی است. گردشگری غذای اشکال گوناگونی دارد، کسی که میخواهد فرهنگ دیگری را تجربه کند میتواند برای همانند شدن با افراد آن گروه و سهیم شدن در سرمایه فرهنگی گردشگری آنان غذای بومیشان را تناول نماید. در یک سطح دیگر، آنهایی که در مورد دیگران کنجکاو هستند میتوانند به عنوان بخشی از یک مسافرت غذاهای آنها را صرف نمایند. برای این گونه افراد، هدف تجربه با حواس مختلف است: غذا در کنار سایر نشانههای دیداری و شنیداری میتواند رسانه ایی کاربردی باشد. با وجود این دیگر بازدیدکنندگان ممکن است با بازگشت به ریشههای نوستالوژیک تغذیه خود، هویت قومیشان را تقویت کنند. غذا پختن که در یک روز معمول در خانه ممکن است کاری ملالت بار باشد در این جا با رغبت بسیار انجام میگیرد. این شرایط میتواند موقعیتی باشد برای آزمودن حافظه غذای قومی که در گذشته احتمالاً مبهم دیده میشد (Shortridge, 2004). به طور کلی نظام غذایی را میتوان به عنوان بستری برای مطالعه، بررسی و شناخت فرهنگ در نظر گرفت. غذا واجد بسیاری از ویژگیهای فرهنگ است. غذا از گذشته در کنار دین، زبان، خانواده و سایر موءلفه های فرهنگی، تا حدودی یکی از شاخصهای مهم هویت قومی بوده است. غرور قومی، ملی گرایی، میراثخانوادگی و محلی و آداب و رسوم کشاورزی و بسیاری از سایر شاخصهای هویت، تاحدودی به وسیله حفظ آداب غذایی مورد حفاظت قرار گرفته اند (Timothy, Ron, 2013). تجربه غذا در توریسم اغلب تازه و برخلاف خوراک زندگی روزمره هستند. آنها معمولاً در بر گیرنده تقابل میان جهانی شدن و محلی شدن هستند و نقش بسیار مهمی برای اصالت در تمایز آن غذاهایی که به گردشگر ارائه میشوند و مصرف میشوند وجود دارد. بین این ابعاد از گردشگری رابطه وجود دارد چون امر محلی اغلب به مثابه امر اصیل پنداشته میشود. بنابر این به طور نظری اغلب گردشگران به دنبال تجربیات محلی، تازه و اصیل هستند (Richards, 2012) . نظام غذایی میراثی برای جامعهای که در آن قرار دارد است. این میراث حاصل تجربیات و دانش گذشتگان در تعامل با محیط و در رابطه با باورها، آداب، ابداعات تکنولوژیکی، عادات، ذائقه ها، سلیقه ها و گرایش های افراد جامعه است. به این ترتیب این میراث میتواند در برگیرنده ابعاد مادی و غیر مادی فرهنگ باشد. به این ترتیب علاوه بر اینکه غذا میتواند به عنوان وسیله ای برای لذت بیشتر از سفر محسوب گردد، امکان این که جاذبهای برای سفر باشد را دارد. از طریق تجربه غذایی در یک فرهنگ میتوان ابعاد بسیاری از آن را درک نمود. در رابطه با نظامغذایی بومی میتوان به اصالت آن در مراحل مختلف تولید و مصرف، از منابع طبیعی موجود در طبیعت تا روشهای سنتی فرآوری این غذاها، به عنوان تصاویری جذاب برای گردشگری که علاوه بر دیدن این فعالیتها امکان مشارکت و درک عمیقتر آنها در بستر فرهنگی متعلق به آن نگریست. شیوه زندگی یا همان فرهنگ یکی از مهمترین عوامل در تعیین این که چه چیزی قابل خوردن و یا آشامیدن است میباشد و به همین نحو شیوه مواجهه ما را با پدیده گردشگری در بر میگیرد (Boniface, 2003). رابطه این نظام با طبیعت به عنوان یک جاذبه بومگردی مطرح است.
به طورکلی نظام غذایی بومی را میتوان به عنوان بخشی از میراث فرهنگی یک جامعه تلقی نمود، که در خود فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی را بهطور همزمان حمل میکند. میراث فرهنگی در برگیرنده عناصر مادی و غیر مادی فرهنگ، که در خود بازتاب دهنده ارزشهایی که فرآیند معنی بخشی به جامعهای که در آن قرار دارند را انجام میدهند است (Forrest, 2010). افراد با تجربه غذاهایی که ریشه در یک فرهنگ دارند پیوند محکمی با فرهنگ خود برقرار میکنند. این میراث برای دارندگان آن به عنوان موءلفهای ارزشمند میتواند به عنوان سرمایهای برای مطرح نمودن در بازار گردشگری محسوب شود. که از طریق آن هم به توسعه اقتصادی رسیده و هم به عنوان شیوهای برای معرفی و تداوم فرهنگ خود مورد استفاده قرار گیرد. از آنجا که منابع طبیعی موجود در محیط یکی از پایههای اصلی نظام غذایی هستند، از طریق نظام غذایی رابطه با محیط و چگونگی بهرهندی از منابع آن را نیز بازنمایی میکند.
ابعاد مختلف نظام غذایی عشایر قوم لک، نه تنها در رابطه با نظام غذایی که باید در بستری وسیعتر یعنی کلیت فرهنگ عشایر لک مورد توجه قرار گیرد. همانطور که قبلاً گفته شد این نظام صرفاً پاسخگوی نیاز زیستی عشایر به خوراک نیست. این نظام در بستری فرهنگی تشکیل و به کار گرفته میشود و از خلال انجام و به کار گیری ابعاد مختلف آن، تا حدودی عشایر بودن و فرهنگ عشایری به نمایش در میآید. این تفاوتها در نحوه برداشت و استفاده از منابع خوراکی موجود در طبیعت، کیفیت و تنوع لبنیات تولیدی، مسکن، لوازم آشپزی و نگهداری خوراک، شیوههای ذخیره، فروش مواد غذایی، دانش بومی شناخت منابع و سایر ابعاد تغذیهای و فرهنگ پیرامون آن مشهود است. عشایر به عنوان بخشی از مردمان قوم لک در جریان زندگی روزمره خود مشخصههایی را حفظ و تداوم میبخشند که از گذشته و از خلال تعامل نیاکان با محیط و دانش قومی که حاصل تجربه زیستن در این محیط است، دارا هستند. این ویژگیها ابعاد مختلف مادی و غیر مادی فرهنگ را در بر میگیرد. دانش قومی شناخت منابع خوراکی و در مقابل آن غیر خوراکی و مضر، زمان و شیوههای برداشت، نحوه مصرف و خواص این منابع، دانش ساخت ظروف سنتی مانند انواع پوستهای ساخته شده برای ذخیره مواد لبنی، دست بافتههایی که از شاخه و ساقه گیاهان و درختچهها ساخته میشوند، جایگاه نمادین مواد مختلف غذایی، مانند آنچه که در رابطه با مصرف روغن حیوانی به عنوان نماد عشایر بودن و متمایز کننده عشایر از شهر نشینان، جایگاه مواد غذایی به عنوان کالایی با ارزش برای هدیه دادن که مفهوم دوستی و محبت را میرساند، شیوههای خوردن غذا با دست و اشتراک در خوردن غذا در مراسم عروسی و پرس به عنوان ابزاری برای بازتولید روابط نزدیک و دوستانه و به نوعی ایجاد فاصله با دیگران، همیاری در توزیع و تقسیم گوشت شکار و دام ذبح شده در کنار ویژگیهایی مانند: ترجیح طعم کز و طعم دود در لبنیات و خوراک، نظام تفکیک جنسیتی پیرامون گردآوری، تولید، مصرف و فروش مواد غذایی، به همراه اهمیت میهمان نوازی در فرهنگ عشایری به عنوان یکی از خصوصیات آشنای عشایر، نشان از اهمیت جایگاه عشایر در حفظ و تدوام این ویژگیها به عنوان میراثی فرهنگی برای قوم لک و از ان فراتر برای جامعه ایرانی به عنوان یک جامعه چند فرهنگی دارد. شرایط یاد شده مطرح نمودن ظرفیت و امکان گردشگری غذای بومی برای عشایر ایران یاداوری مینماید که تا کنون مورد غفلت واقع شده است. این در حالی است که ایجاد و رونق این بعد از گردشگری قابلیت جذب نیروی کار مازاد جامعه عشایری و توسعه گردشگری در سطح کلان را نیز در پی داشته باشد. البته باید توجه داشت که وجود این گونه استعدادها تضمین کننده ایجاد و رونق گردشگری نیست. گردشگری فرآیندی پیچیده از تصمیم گیری فرد تا عناصر تاثیر گذار بر آن از قبیل: شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع میزبان، شرایط منطقهای و بسیاری از مولفههای دیگر را نیز در بر میگیرد.
مطالعات نشان میدهند که گردشگری غذا به طور عام و گردشگری غذای بومی به طور خاص تا حدود زیادی خارج از دامنه مطالعات و برنامهریزیهای گردشگری قرار دارند. این در حالی است که تنوع اقلیمی و فرهنگی موجود در ایران فرصتهای ارزشمندی را در این رابطه به ما عرضه کردهاست. البته باید توجه داشت که این تنوع بخصوص در رابطه با پدیدههای فرهنگی به مانند آنچه در رابطه با مقایسه دانش بومی جوانان و کهنسالان عشایر لک به میان آمد، در جامعه در حال توسعه ایران به علت تغییرات فرهنگی و اجتماعی در خطر محو شدن از اذهان و زندگی روزمره مردم هستند.
غذای بومی مانند سایر محصولات عرضه شده در صنعت گردشگری نیازمند همکاری میان سازمان میراث فرهنگی، دانشگاه و بازار است. این کالا هم نیازمند مظالعهای برای شناخت، سیاستی برای سازماندهی و بازاری برای عرضه است. این عوامل در خود بسیاری از ابعاد مورد نیاز دیگر را در بر میگیرند. به نظر میرسد مهترین امر در این زمینه در وهله نخست، قبول غذا به عنوان جاذبهای شایسته اعتنا در گردشگری و سپس برنامه ریزی برای فراهم نمودن زمینههای لازم است. این کار مستلزم همکاری میراث فرهنگی، آزانسهای گردشگری، بازار و رستورانها، دانشگاه و البته مهمتر از همه مردم محلی است.
Boniface P. tasting tourism: Traveling for Food and drink (New Directions in Tourism Analysis). Ashgate Publishing. 2003.
Forrest, C. International Law and the Protection of Cultural Heritage. New York: Routledge. 2010.
Richards G. An Overview of Food And Tourism Trends and Policies. In Food and Tourism Experience: The OECD- Korea Workshop, OECD Studies on Tourism, OEKO Publishing. 2012.
Long, L. M. Culinary Tourism Material World. Yniversity Press of Kentuky. 2004.
Shortridge B. G. Ethnic heritage: Eating and Ethnicity in the Catskills. In Long, L M. (ed) Culinary Tourism Material World (268 -297). University Press of Kentucky. 2004.
Timothy D. J., Ron A S. Understanding Heritage Cuisines and Tourism: Identity, Image, Authenticity, and Change. Journal of Heritage Tourism, 8(2-3), 99-104. 2013
پرونده ی «غذا» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/10379
.