برگردان ناصر فکوهی
– پروژه نائوشیما (Naoshima) در بون مارشه، پاییز آینده ارائه خواهد شد. شروع این پروژه چگونه بود؟
نوشتههای مرتبط
– این پروژه به خواسته سویشیرو فوکوتاکه (Soichiro Fukutake) رئیس گزوه بنس(Benesse) (یک بنگاه نشر درسی و آموزش مکاتبهای) آغاز شد. او که در اوکایاما(Okayama) نزدیک نائوشیما به دنیا آمده است، پس از درگذشت پدرش، آثار هنری زیادی به ارث برد و خود نیز سپس به آن آثار افزود. اما این شور و علاقه برای هنر همواره همراه با فعالیت های سیاسی و اجتماعی او بود. او که دلنگران آینده این منطقه بود، به فکر یک پروژه دیوانهوار افتاد و آن احیای این جزیره رو به نابودی، همراه با دو جزیره کوچک دیگر یعنی اینوجیما(Inujima) و تشیما(Teshima) به کمک هنر بود.
بدین ترتیب در طول بیست و پنج سال، او از این مجمع الجزایر یک مزکز هنری بی نظیر در جهان ساخت، جایی پراز موزه ها و خانه های سنتی که هنرمندان در آنها زندگی می کنند و آثار هنری در میان طبیعت سبز جای گرفتهاند؛ جایی که هنرها، طبیعت و انسانها در رابطه ای مستقیم با یکدیگر قرار می گیرند و در یکدیگر انگیزه ایجاد می کنند. و هر چند بازدیدکنندگان بیرونی باید مبلغی برای ورود به مجموعه بدهند، بازدید از همه آثار برای اهالی جزایر آزاد است.
– و شما در آنجا چه ساختید؟
– همه چیز در سال ۱۹۹۲ به وسیله موزه بنگاه بنس آغاز شد: یک ساختمان در دامنه تپه ها با یک هتل بر بام آن. بدین ترتیب، بازدید کنندگان می توانستنند ابتدا صبحانه خود را با تماشای اثری از باسکیا(Basquiat) صرف کنند و سپس با تحسین آثار دیوید هاکنی (David Hockney) یا ریچارد پرینس(Richard Prince)، سزار(César) و جیاکومتی(Giacometti) به اتاقشان بازگردند. من یک هتل دیگر هم نزدیک آنجا ساختم، باز هم در همان شکل بیضی که برایم خیلی مهم است و یک روزنه بسیار بزرگ به سوی آسمان. شش اتاق که می توان در آنها در کنار آثار هنری خوابید و همان حال از غروب خورشید لذت برد.
– در نائوشیما، شما به خصوص در حوزه طبیعت کار کرده اید، به صورتی که دو موزه نیمه دفن شده در زمین ساخته اید تا هیچ تغییری در محیط ایجاد نشود.
– یکی از چالش های من همین دیالوگ با طبیعت بوده و به همین دلیل است که ساختههای من تقریبا [از بیرون] دیده نمی شوند، زیرا درون زمین قرار دارند. هنر، زمین و چشم انداز طبیعی کاملا با یکدیگر پیوند خورده اند. این کار را برای موزه لی اوفان (Lee Ufan Museum) در ۲۰۱۰ که به نمایش آثار این مجسمه ساز کره جنوبی اختصاص داشت و برای موزه شیچو( Chichu Museum) در سال ۲۰۰۴ که به آثار سه هنرمند اختصاص داشت نیز انجام دادم.
– این یک موزه کاملا سنجیده است که برای آثار خاصی ساخته شده؟
– من سه فضای مستقل ایجاد کردم – که با شبکه ای از راهروها و زیرگذرها به هم وصل می شدند- و این سه فضا هر کدام به یکی از این سه هنرمند اختصاص داشت. برای والتر دو ماریا(Walter De Maria) من مکانی را به تجسم درآوردم که آغازش با یک پلکان بزرگ بود که به یک اثر او می رسید: یک قطعه بزرگ از سنگ گرانیت تیره که درون صدای یک ناقوس نامرئی غوطه می خورد. من با جیمز تورل (James Turell) آمریکایی، سه فضا را مجسم کردیم، از جمله «آسمان باز» (Open Sky) معروف را که سقفی بود که با یک چهارگوش در مرکزش، گشوده می شد. آسمان به این ترتیب در یک قاببندی قرار می گرفت. درست مثل یک تابلو نقاشی. بازدید کننده، روی یک نیمکت بتُنی می نشیند و از رنگ های متغییر آسمان لذت می برد، رنگ هایی که با حرکت ابرها ایجاد می شوند…
– شما همین طور مکانی را ساختهاید برای نمایش پنج نیلوفر آبی کلود مونه. رویکردتان چه بود؟
– فکر من آن بود که باید جّوی که این تابلوها در آن خلق شده اند را بازآفرینی کرد. برای رسیدن به این فضا، بازدیدکننده از باغی می گذرد آکنده از گل های آزالیا . و برکه های کوچکی پوشیده از گل های نیلوفر. سپس او وارد نخستین تالار می شود که کاملا سفید است، روی زمین، با موزائیکی مرکب از هفتاد هزار قطعه در هم تنیده مرمر خام پوشیده شده که اشاره ای است به بُعد کمی زُمخت این آثار.
سرانجام وارد تالاری می شویم که این آثار در آن گردآمدهاند و فقط با نور طبیعی روشن می شود. این نور بنا بر میزان روشنایی هوا و فصل ها تغییر می کند، هیچ زاویه ای وجود ندارد که ایجاد سایه کند . بدین ترتیب به نظر من می توان بهتر وارد خود تابلوها ، درون روح مونه راه یافت. همه چیز برای آن طراحی شده است که یک احساس قدرتمند به وجود بیاورد. این مکان- اثرها باید بتوانند در قلب بازدید کنندگان وارد شوند.
– شما اغلب از آثارتان به مثابه پناهگاه های معنوی نام می برید…
– این فکری است که تمام معماری من را پُر می کند. من بسیار بر بناهایی که کارکردشان دقیقا همین برانگیختن معنویت در هماهنگی با طبیعت است، کار کرده ام. برای مثال در جزیره آواجی (Awaji) یک معبد ساخته ام، در اوساکا(Osaka) کلیسای روشنایی (l’église de la Lumière) را که روزنهای صلیبی شکل در آن چنان در دیوار محراب کار گذاشته شده، که نور را به درون ساختمان هدایت کند. در پاریس در سال ۱۹۹۵، مکانی برای مدیتیشن، یعنی یک استوانه با شش و نیم متر ارتفاع ساختم که با یک نوار عظیم شیشه ای نور می گیرد. و درونش فقط چند نیمکت هست برای استراحت. و در خود فرورفتن…
– شما بیش از ۲۰۰ اثر معماری دارید، آیا هنوز هم ممکن است برای افراد خاص و به صورت خصوصی کار کنید؟
– البته، اگر پروژه برای من جذاب باشد! چند سال پیش دو خواهر به دیدارم آمدند که می خواستند یک خانه تابستانی در کارویزاوا(Karizawa) بسازنند خانه ای درست شبیه به خانه ای که آنها در کودکی در کوبه (Kobe) داشتند. من خانه را عینا ساختم و حتی دیوار آجری اصلی را به انجا بازگرداندم و سه درخت کافور باغ را هم همین طور. به نظرم این کارم بسیار مهم است.
– شما معماری شاخته شده در همه جهان هستند. برنده جایزه پریتزکر و آلوار آلتو… آیا کاری مانده که هنوز انجام نداده باشید؟
– این جوایز هیچ چیز را در شیوه زندگی و معماری من تغییر ندادند. اما در طول سال ها هر چه بیشتر نسبت به مسئولیت اجتماعی کار خود آگاه می شوم. پس از کوبه و فوکوشیما(Fukushima) امروز بیش از هر زمانی آرزویم ساختن مکان هایی است که در آنها صلح و آرامش و امنیت وجود داشته باشد و دائم پرسشی را دنبال می کنم: من با معماری چه چیزی می توانم به جامعه بدهم؟
تادائو آندو در پنج تاریخ
۱۹۴۱ تولد در اوساکا. ۱۹۶۹ تاسیس موسسه خودش. ۱۹۹۲ ساختن پاویون ژاپن در نمایشگاه بین المللی سوویل، آغاز پروژه نائوشیما. ۱۹۹۵ جایزه پریتزکر. ۲۰۱۴، دو نمایشگاه در پاریس.
(۱) Modernités plurielles de 1905 à ۱۹۷۰, au Centre Pompidou, du 3 septembre 2014 au 26 janvier 2015.
(۲) Le Japon rive gauche, exposition au Bon Marché, du 30 août au 18 octobre 2014.
http://www.lexpress.fr/culture/art/tadao-ando-l-architecture-est-aussi-affaire-de-spiritualite_1570947.html