همه ما همان اندازه [در مصرف خویش] از فضاهای ترجیحی برخورداریم که از کیهان (univers) [حوزه] های ممکن سبک شناسانه. هر یک از این کیهان ها، از نوشیدنی هایمان گرفته ( آب های معدنی، شراب یا نوشابه های اشتها آور)، خودروهایی که سوارشان می شویم، روزنامه ها و هفته نامه هایی که می خوانیم، شیوه و مکانی که برای گذران تعطیلات خود بر می گزینیم، مبلمان و تزئینات خانه ها و حیاطمان و حتی حزب و برنامه ها ی سیاسی که به دنبالشان می رویم، همگی در خود ویژه گی هایی تمایز دهنده دارند که به مثابه نظام های ایجاد تفاوت و فاصله گذاری های تفاوت دهنده عمل می کنند. هر کدام از این مصارف، به ما امکان می دهند تمایزات اجتماعی بنیادین خود را تقریبا به گونه هایی کامل به بیان در آوریم. و اینها، گونه هایی به همان اندازه کامل هستنند که در پیچیده ترین و و ظریف ترین اشکال هنرِ مشروع [ و مرسوم] می توان مشاهده کرد. در اینجا می توانیم امکاناتی تقریبا بی پایان بیابیم که در پی ایجاد کیهانی در میان کیهان هایی دیگر باشند.
[حال] اگر میان همه این کیهان های متفاوت [این حوزه های متفاوت] ، شاهد آن هستیم که هیچ کدامشان به اندازه کالاهای لوکس و باز در بین آنها ، کالاهای فرهنگی، چنین قابلیت های حاضر و آماده ای برای نشان دادن تفاوت های اجتماعی ندارند، دلیلش این است که رابطه تمایز درون آنها به صورتی عینی ثبت شده است و خود را [مرتب] بازتولید و فعال می کند. [کنشگر اجتماعی] چه بخواهد و چه نه، چه بداند و چه نه، در هر یک از این کنش های مصرفی و از خلال ابزارهای تصاحب اقتصادی و فرهنگی خویش، چنین رابطه ای را ایجاد می کند. و مساله صرفا به تاکید بر آن محدود نمی شود که تصور کنیم نویسندگان و هنرمندان تمایل دارند برای استقلال میدان خویش از سایر میدان ها، فرهنگی چیزی بیاموزند. مساله همچنین به تمایل ذاتی در اشیاء فرهنگی نیز مربوط است. برای مثال می توانیم به بار اجتماعی سنگینی که در زبان مشروع [رسمی] و یا در نظام های ارزشی اخلاقی و زیباشناسانه وجود دارد، اشاره کنیم. سازوکارهایی که به عمل در می آیند تا ایجاد اشکال خودکار [رفتار] بکنند. یا می توانیم به زوج هایی اشاره کنیم که در کاربرد صفات متضاد وجود دارد؛ یا به منطقی که در زبان [به اصطلاح] علمی یا فرهیخته وجود دارد که برای ارزش دادن به خود، تاکید زیادی دارند خودشان را از زبان و شیوه های سخن گفتن متعارف و عادی مردم متمایز کنند. ما می توانیم در این زمینه همچنین به تمام ژست ها و حرکات بدنی اشاره کنیم که تغییراتی را به نسبت موقعیت های کالبدی معمولی نشان می دهند تا بتوانند رابطه اجتماعی را که درون آن تولید شده اند را عینی [و نمایان] کنند. کاملا بیهوده است که ما خواسته باشیم مجاز(های زبان را ذاتی بدانیم و در نظر نگیریم که کارکرد آنها ایجاد تمایز است. آدم هایی که با به کار بردن برخی از واژگان، ژست می گیرند یا سبک خاصی در سخن گفقتن و رفتارهای خود دارند، [بیشتر و شاید] صرفا به دنبال نشان دادن متفاوت بودن سخن و رفتار خود نسبت به سخنان و رفتارهای متعارف دیگران هستند. و این امر را می توانیم حتی وقتی گروهی از افراد ، وجود تمایز را نشانه ای از مبالغه نیز جلوه می دهند ( یعنی مثلا از «فخر فروشی » دیگران ایراد می گیرند) و یا از این هم ساده تر، وقتی گروهی از افراد ، رفتارها و سخنان دیگران را کارهایی «نخ نما» شده و «تاریخ مصرف گذشته» قلمداد می کنند، در هر دو این رویکردهای نفی، می توانیم منشاء را در رودررویی گروه هایی که در قطب های متضاد قرار گرفته اند، ببینیم. و [دقیقا] به همین دلیل است که می بینیم زیبایی شناسی غالب در جامعه چنین بر فضیلت هایی چون وقار و سادگی و لزوم اجتناب از اصراف تاکید دارد؛ اما همین اراده غالب اجتماعی در رفتارهای خود هم [به شدت] در تضاد با سادگی و فقر واقعی قرار می گیرد و هم با لحن ها و ژست های کلامی «نیمچه دانشمندان» که برای تاثیر بر دیگران به کار می برند، مخالفت است.
نوشتههای مرتبط
درباره پاره های هنر
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
بخش های پیشین
پاره های هنر(۱)، برگسون: بینش «رها شده» هنرمند
پاره های هنر(۲)، باشلار: دعوت به سفری خیالین
پاره های هنر (۳)، دیدرو: طبیعت به مثابه منشاء هنر
پاره های هنر (۴)، دوراس: نوشتن، وقتی که زن هستی…
پاره های هنر (۵)، مرلو پونتی: احساس پایان نایافتگی
پاره های هنر (۶)، کامو: درباره رمان های رفتارگرا
پاره های هنر (۷)، دریدا:خوانش متن
پاره های هنر (۸)، بلاندیه: هنرهای از دست رفته، جمع نقاب ها
پاره های هنر (۹)، لوی استروس: اثر نقاشی و زبان، همسازی دوگانه
پاره های هنر (۱۰)، ارسطو: دست، مفید ترین ابزارها
پاره های هنر (۱۱)، بنیامین: سینما و نقاشی
پاره های هنر(۱۲)، کله: تمثیل درخت
پاره های هنر(۱۳)، دوشان: شناخته شدن هنرمند، شرطِ وجود هنرمند
پاره های هنر (۱۴)، ارسطو: طبیعت همواره بهترین ها را خلق می کند
پاره های هنر، (۱۵): روی لیختنشتاین: سبک هنر تجاری
پارههای هنر(۱۶)، لوکاچ: ایدئولوژی مدرنیسم
پارههای هنر(۱۷)، فوکو: مفهوم مولف
پارههای هنر(۱۸)، گوگن: هنر احساس
پارههای هنر(۱۹)، رومن: لذت هنر
پارههای هنر(۲۰)، پیکاسو: چرا به حزب کمونیست پیوستم؟
پاره های هنر(۲۱)، فوکو: دوین مایکلز، عکاسی در جستجوی امر ناپیدا
پارههای هنر (۲۲)، پازولینی: تتیس
پاره های هنر (۲۳)، دوسرتو: اسطوره تخیل شهری
پاره های هنر(۲۴):پاره های هنر(۲۴)، نیچه: هنر، بیان یک ضد طبیعت
پاره های هنر (۲۵)، گروپیوس: باوهاوس
پاره های هنر (۲۶)، رودن: هنر مرده است
پاره های هنر (۲۷)، کاندیسکی، رقص جدید
پاره های هنر (۲۸)، شن فو: آفرینش ِ خیال