یک آرمان در بحث های کارزار انتخاباتی
درآمد تضمین شده، میهمانی ناخوانده
نوشتههای مرتبط
مونا شوله
برگردان شهباز نخعی
بنوا هامون، نامزد سوسیالیست با گذاردن برقراری درآمد همگانی در برنامه خود در کارزار انتخابات ریاست جمهوری فرانسه تخم اغتشاش کاشت. این فکر که او اخیرا به آن پیوسته است، با برداشت غالب دیگر نامزدها تفاوت دارد و در در جناح چپ بحث برمی انگیزد.
درپایان ژانویه، بر روی شبکه های اجتماعی یک تصویر مزاح آمیز ، «دوری» قهرمان زن«دنیای دوری» نقاشی متحرک استودیو پیکسار (٢٠١۶) را به صحنه آورده بود. این تصویر «ماهی»ای را نشان می داد که از اختلال در حافظه کوتاه رنج می برد و درحال دست و پا زدن در آب می گوید: «دیگر نمی گذارم حزب سوسیالیست مسخره ام کند» و با شگفتی می افزود: «وای، یک درآمد همگانی!».
به نظر می آید که برقراری درآمد همگانی که توسط نماینده سوسیالیست بنوا هامون، برنده «انتخاب مقدماتی شهروندان» در درون حزب سوسیالیست برای ریاست جمهوری در ٢٩ ژانویه پیشنهاد شده یک ترفند انتخاباتی باشد. او با مطرح کردن این شعار آرمانی می خواهد خود را متمایز از رقیب خویش، مانوئل والس نخست وزیر پیشین و گفتمان عتاب آمیز پدرانه اوبنمایاند. آقای یانیک ژادو، نامزد اروپای اکولوژی – سبزها، که خود را از کارزار انتخاباتی کنار کشیده، نیز این هدف که از سال ٢٠١٣ در برنامه حزبش بود را درنظر داشت. آقای هامون با غصب ایده ای که مدتی طولانی درجریان چپ وجود داشت، به آن بازتابی بی سابقه داد و واکنش هایی افشاگرانه برانگیخت.
آقای والس برنامه «جامعه کمک گیرندگان بیکاره» را رد کرد و برعکس برای «جامعه ای کارمحور، دارای شأن و کارآفرین» موضع گرفت (فرانس انفو، ١٠ ژانویه). امانوئل ماکرون، وزیر پیشین اقتصاد که جنبش «به پیش» او مبلغ فرهنگ کارآفرینی و مدیریت باوری است و توسط اطرافیانش به عنوان «نهادی نوپا با رشد فوق العاده» توصیف می شود (١)، در گردهم آئی در لیون در ۴ فوریه گفت: «نمی خواهم چیزی دراین باره بشنوم که امری جز کارکردن جالب است!» و روزنامه لیبراسیون در ١٣ ژانویه در صفحه اول خود تصویری از یک زن را چاپ کرد که در حال تاب خوردن در ننوی خود می گفت:«درآمد همگانی، بیکارگی برای همه». کارلو ورسلون موضوع را چنین توصیف می کند: «تشابه هویتی سوء استفاده گرانه ای که سرمایه داری بین کار و کار دربرابر مزد برقرار می کند»(٢). این واقعیت نیز وجود دارد که در جامعه ما، چنان که ژولین دونیون، مشاور آقای هامون (٣) می گوید: «زمان شامل دو بخش است: کار و زمان فراغت». نامزد سوسیالیست این قید را تنگ تر نموده و در تارنمای کارزار انتخاباتی خود تاکید می کند که می خواهد «به هرکسی امکان دهد که آزادانه در فعالیتی که پاسخگوی خواسته هایش است کار کند».
درواقع، چرا باید این بهره گیران از کمک را به هیچ کاری نکردن واداشت درحالی که درآمد همگانی می تواند موجب بازسازی صنایع، تغییربهینه روش تولید موسسات یا فعالیت مفیدتر اجتماعی شود؟ به عنوان نمونه، آقای ماکسیم روستولان، مبتکر جنبش «مزارع نمونه» می گوید که برقراری درآمد همگانی منجر به «رشد قابل ملاحظه تأسیسات» کشاورزی زیست شناسانه خواهد شد (۴). درآمد همگانی این امکان را پدید می آورد که تعداد بیشماری از فعالیت های بدون مزد که «جامعه ساز» است و فعالیت اقتصادی را در ضمن ممکن می کند به حساب آورده شود. فعالیت هایی مانند: مطالعه، پرورش کودک، کار داوطلبانه در یک جشنواره یا باشگاه ورزشی، تدارک یک نرم افزار، صرف وقت برای اختراع، خلاقیت… کسی ازیاد نمی برد که هنگامی که جی. کی. رولینگ نخستین جلد از کتاب «هری پاتر» ( هم از لحاظ ادبی خواندنی و درعین حال مرغ تخم طلای آینده وی ) را می نوشت، با کمکهای اجتماعی انگلستان زندگی می کرد.
«سرمایه داری پول توجیبی»
درآمد همگانی برای هوادارانش درآمدی ابتدایی با منشأ تولیدی است و نه درآمدی جانبی. معنای این امر این است که نتیجه این درآمد بازتوزیع است. دورنیون براین باور است که «ترغیب روایت جدیدی از اقتصاد»که بتواند جایگزین روایت «جنبش کارفرمایان فرانسه» (Medec) شود ضروری است. روایتی «که بنابرآن جامعه زیر سایه موسسات زندگی می کند، درحالی که موضوع معکوس است». این موضوع را وزیر دارایی پیشین یونان، یانیس واروفاکیس چنین تشریح می کند: «این افسانه ای است که با حمایت ثروتمندان رواج یافته که ثروت به صورت فردی تولید شده است. درواقع، ثروت همواره به صورت جمعی تولید شده و توسط کسانی که قدرت ناشی از ثروت داشته اند مصادره شده است». (همایش اقتصاد جهانی، ٣ نوامبر ٢٠١۶).
همچنین، این استدلال توجیه گر این است که درآمد همگانی، چنان که نام آن نشان می دهد، اصلی است که شماری از مفسران مخالف آن هستند. مفسرانی که این که «میلیاردری چون لیلیان بتانکور هم مانند صندوق دار فروشگاه “اوشان” از آن بهره برد» را غیر قابل قبول می دانند (چالش ها، ١٣ ژانویه ٢٠١٧). با این حال، البته وارث «اورآل»( شرکت بین المللی لوازم آرایش.م) مبلغ دریافتی را با مالیاتی که می پردازد پس می دهد و حتی مبلغ پرداختی به شمار زیادی از هم میهنان خود را نیز می پردازد. فزون براین، حتی اکنون نیز او حق استفاده از «تامین اجتماعی» را دارد و کسی با این امر مخالفت نمی کند.
این خصلت جمعی تولید ثروت را هواداران درآمد همگانی دربرابر کسانی برجسته می کنند که از یک «طبقه از شهروندان بیکاره که توسط همشهریان خود نگهداری می شوند (۵)» هراس دارند. آنها نه تنها براین باورند که خیلی غیرمحتمل است که کسی واقعا طفیلی باشد، بلکه درچنین حالتی استدلال می کنند که درآمد همگانی بیشتر لطفی عجیب و غریب و بهترین وسیله برای کاهش هزینه جامعه است. میشل پوزول، نماینده سوسیالیست نزدیک به آقای هامون که خودش دریافت کننده «درآمد حداقل» (RMI) در ١۵ سال پیش بوده، در بحثی در سنا درتاریخ ٨ فوریه می پرسید: «در فرانسه ٨ میلیون تن زیر خط فقر هستند، آیا می توان هزینه مستقیم و غیرمستقیم این فقر را اندازه گرفت؟». دورنیون در کتاب خود می نویسد می باید یک «سیاست شمول بی قید و شرط» در پیش گرفته شود و نه این که مردم را به خاطر واقعیت به گفته یان مولیر بوتانگ در بحث سنا «مزد بگیر گمنام» بودن به وابستگی به دسترسی به تامین معاش شایسته واداشت.
عرضه یک چتر تامینی کارآمد به انبوه بیکاران و دارندگان درآمد بی ثبات، و همزمان با آن سبک کردن شرایط دستمزدی، چنان که فردریک لوردون آن را توصیف می کند «آنان را به سوی تقدیری می راند که حقشان نیست» و «آنها را از هرگونه مهار وضعیتشان محروم می نماید» (۶)؟. به دشواری می توان به این پرسش پاسخ داد. جز این که دقیقا این «مزد بگیران گمنام» هستند که «تامین اجتماعی» را درپی مبارزاتی اصولی برای کسب حقوق اجتماعی ای که ما امروز از آنها بهره می بریم ساخته اند. برای بسیاری در چپ، این قلعه دستمزد بگیری که کاملا به تکان درآمده ولی هنوز مستحکم مانده، تنها چهارچوب ممکن پیشرفت است. گسترشی که شکل بحث درباره درآمد تضمین شده یافته، برنارد فریو، هوادار حقوق مادام العمر (٧) را بر آن داشته که تشخیص خود درمورد «فروپاشی ایدیولوژیک چپ» را اعلام کند. (بوندی بلوگ، ۶ ژانویه ٢٠١٧). این امر برای بسیاری بیم از یک «اسب تروای لیبرال نو» ایجاد کرده است. پرداخت یک رقم ثابت به همگان، غیر کافی برای ایجاد حاشیه ای واقعی از مانوور دربرابر کارفرما، تنها می تواند به عنوان دستاویزی برای شکستن هرگونه تامین اجتماعی موجود و نیز حق کارکردن به کار آید. از سوی دیگر، به این خاطر است که برخی از لیبرال ها – البته نه همه آنها – خود را مدافع درآمد تضمین شده می نمایانند و آخرین مدافع آن آقای هانری دوکاستریز، رییس پیشین بیمه «آکسا» و حامی آقای فرانسوا فیون است. یک نماینده بیمه گران خصوصی: شاید این برحسب تصادف نباشد.
این امر توضیح گر بدگمانی ای است که نسبت به جناح چپ حزب سوسیالیست، و نیز جنبش «فرانسه سرکش» آقای ژان- لوک ملانشون، حزب کمونیست یا حزب جدید ضد سرمایه داری ابراز می شود. آقای ملانشون، با آن که می گوید هوادار کارهای برنارد فریو است، نسبت به بازگشت به اشتغال کامل، ارزش بخشیدن به دستمزد پایین، مبارزه علیه بی ثباتی شغل و کاهش ساعات کار جهت گیری می کند. هواداران درآمد همگانی با کاهش ساعات کار همسو هستند (آقای هامون پیشنهاد می کند که موسسات بدون تغییر قانونی به کاهش ساعات کار ترغیب شوند).، اما به نظر ایشان پیشنهادش این عیب را دارد که همه جامعه را دربر نمی گیرد و بنابر نوشته دورنیون «درجه وابستگی دستمزد بگیران را بدون تغییر باقی می گذارد». این بحث ها به گفتگوی کرها می ماند…
ارقامی که برای برقراری درآمد تضمین شده مطرح می شود، جایی برای اطمینان خاطر بدبین ها باقی نمی گذارد. به سیستم قدیمی ای که توماس پیکتی اقتصاددان، عضو گروه کارزار آقای هامون نگاه کنیم. نوعی پاداش فعالیت بهبود یافته که تنها «نام درآمد همگانی» برخود دارد (٨). اعم ازاین که مسئله به صورتی که «جنبش فرانسه برای درآمد پایه» (MFRB) (٩) مطرح می کند باشد یا برنامه ای که نامزد سوسیالیست اعلام کرده، احساس غالب این است که، پس از نشان دادن ماه، پیشنهاد شود که شما را با خرلنگ به آنجا ببرند.
در سپتامبر ٢٠١۶، آقای هامون کف درآمد همبستگی فعال (RSA) یعنی ماهانه ۵٣۵ یورو برای یک فرد را به عنوان درآمد همگانی تعیین نمود و هدف خود را رساندن این مبلغ به «٧۵٠، حتی ٨٠٠ تا ١٠٠٠ یورو» اعلام نمود، اگرچه یک دوره پنج ساله ریاست جمهوری ممکن است برای رسیدن به این مبلغ کافی نباشد. مبلغ ٧۵٠ یورو برای همه، که در روایت نخست تارنمای کارزار او قید شده بود با خشم و اعتراض روبروشد و تحلیل گران براین باوربودند که غیرممکن است بتوان ۴٠٠ میلیارد یوروی لازم درهرسال – بنابر یک شیوه محاسبه قابل گفتگو – را تامین نمود. درپی این اعتراض، او یک برنامه مرحله به مرحله پیشنهاد کرد که در بیانیه ریاست جمهوری امضا شده با آقای ژادو گنجانده شد: افزایش میزان درآمد همبستگی فعال (RSA) به ۶٠٠ یورو، اتوماتیک شدن واریز آن (درحال حاضر، یک سوم کسانی که واجد شرایط هستند آن را دریافت نمی کنند)، از جمله ١٨ تا ٢۵ ساله ها که تاکنون مشمول دریافت آن نیستند، و سپس گسترش آن به کل جمعیت کشور. از اینجا ٧۵٠ یورو هدفی مربوط به آینده است. در روایت بعدی، هرگونه اشاره به این مبلغ ناپدید شده بود و فراگیری آن می باید مشمول یک «کنفرانس شهروندی» می شد. سرانجام، برنامه آغازین – ٧۵٠ یورو برای همه – « در آینده »، باز دوباره در ١٨ ژانویه روی تارنما ظاهرشد (١٠). تردیدهایی که می توانست نشانگر تردیدهایی دیگر باشد…
دورنیون ابراز تاسف می کند که مخاطبانش «تنها به جنبه مالی مسئله علاقه دارند و خود ایده برایشان بی اهمیت است». این خیره سری درعین حال هم بیانگر بُعد کمی جادویی شکل اولیه ایده درآمد همگانی است و هم کارآمدی گفتمانی را نشان می دهد که، از سال ها پیش، مسئله هزینه عمومی را به یک فاجعه بدل ساخته است. آقای پوزول مصرانه می گوید: «فکر می کنند که ما کاملا دیوانه ایم» و با تلاش برای اثبات درستی نظرش تکرار می کند که درسال ١٩۴۵، ایجاد «تامین اجتماعی» معادل «١٠٠ درصد تولید ناخالص داخلی کشور» را جذب کرد. او تاکید می کند که این ۴٠٠ میلیارد یورو «مجددا به چرخه اقتصاد داخلی واقعی وارد می شود» (١١).
آقای هامون برای تامین مالی برنامه، اصلاح در مالیات بر درآمد را پیشنهاد می کند تا «درجه بندی تر از پیش شده» و با «مشارکت اجتماعی عمومی» (CSG) ادغام گردد تا با درآمدهای غیر دستمزدی همسان شود. این امر می تواند تامین مالی «تامین اجتماعی» که تاکنون «مشارکت اجتماعی عمومی» به آن مقید بوده را به مخاطره اندازد. او نوع جدیدی از مالیات بر ثروت را پیشنهاد می نماید که مالیات بر ملک و ثروت را یک کاسه می کند و «بازده بهتری خواهد داشت». او آرزومند این است که «دستکم نیمی از ٨٠ میلیارد یورو»ی فرار مالیاتی وصول شود و هدایای اعطا شده به کارفرمایان به شکل معافیت های مالیاتی (٢٠ میلیارد یورو درسال) را ازبین ببرد (١٢). اوهمچنین درنظردارد که یک «مالیات برای روبات ها» وضع کند تا هنگامی که روبات جای یک کارگر را می گیرد دریافت شود. در سطح گسترده تر، او روی پیش بینی «کمیابی کار» حساب می کند که افراد معدودی با او توافق دارند (١٣).
با این همه؛ ٧۵٠ یورو در زیر خط فقری قراردارد که انستیتو ملی آمار و مطالعات اقتتصادی (Insee)، آن را برای یک فرد ٨۴٠ یا ١٠٠٨ یورو درماه، بسته به این که بر مبنای ۵٠ یا ۶٠ درصد درآمد متوسط محاسبه شود، تعیین می کند. آیا چنین وضعی امکان می دهد که فرد یک شغل را رد کند یا درباره شرایط کار یا دستمزد مذاکره نماید؟ آیا این خطر وجود ندارد که ببینیم جامعه دارد بخشی از دستمزد را به جای کارفرما می پردازد و چیزی به وجود می آید که مولیر بوتانگ آن را «سرمایه داری پول توجیبی» می نامد؟ آیا این ترفند موجب ازبین رفتن ایده در نطفه نمی شود؟
دورنیون مدافع سیاست گام به گام است، «راهبردی لاک پشت وار به شیوه ارتش روم»، با این امید که مبلغ پرداختی به تدریج افزایش می یابد. به علاوه، اوچنین استدلال می کند که پرداخت یک مبلغ کوچک در ابتدا، کمتر درمعرض حملاتی علیه حمایت اجتماعی قرار خواهد گرفت: «درحال حاضر، به هرصورت، ما نیروهای اجتماعی لازم برای عملکرد بهتر را نداریم. سندیکاها مخالفت می کنند!». این باقی می ماند که ببینیم آیا داده های این کارزار تغییر خواهد یافت و آیا مولیر بوتانگ حق دارد تاکید کند که از این پس این مسئله «دیگر از بحث سیاسی بیرون نخواهد رفت».
١-
Cité par Mathieu Magnaudeix, « Dans les rouages de la “Macron Company” », Mediapart, 3 février 2017.
٢-
« Quelle place pour le travail ? » (PDF), débat entre Jean-Marie Harribey et Carlo Vercellone, L’Économie politique, no 67, Paris, juillet 2015.
٣-
Julien Dourgnon, Revenu universel. Pourquoi ? Comment ?, Les Petits Matins – Institut Veblen, coll. « Politiques de la transition », Paris, 2017.
۴-
Cité dans Olivier Le Naire et Clémentine Lebon, Le Revenu de base. Une idée qui pourrait changer nos vies, Actes Sud, coll. « Domaine du possible », Arles, 2017.
۵-
Seth Ackerman, « L’allocation universelle comme solution au chômage ? », dans Mateo Alaluf et Daniel Zamora (sous la dir. de), Contre l’allocation universelle, Lux, Montréal, 2016.
۶-
rédéric Lordon, « Pour la république sociale », Le Monde diplomatique, mars 2016.
٧-
Lire Bernard Friot, « La cotisation, levier d’émancipation », Le Monde diplomatique, février 2012.
٨-
Thomas Piketty, « Notre revenu universel est-il vraiment universel ? », ۳۰ janvier 2017.
٩-
Jean-Éric Hyafil et Thibault Laurentjoye (sous la dir. de), Revenu de base. Comment le financer ?, MFRB – Éditions Yves Michel, Paris-Gap, 2016.
١٠-
Adrien Sénécat, « En pleine campagne, Benoît Hamon rabote (puis remet) son “revenu universel” », Les Décodeurs, 17 janvier 2017.
١١-
Cf. le graphique « Dépenser pour relancer : des flux et des fuites », Manuel d’économie critique du Monde diplomatique.
١٢-
Cf. Jean Gadrey, « L’hypothèse de “la fin du travail” qui fonde le projet de revenu universel de Benoît Hamon est très contestable », ۸ janvier 2017.
١٣-
Cf. Jean Gadrey, « L’hypothèse de “la fin du travail” qui fonde le projet de revenu universel de Benoît Hamon est très contestable », ۸ janvier 2017.
Mona Cholet
انسانشناسی و فرهنگ ناشر رسمی مجله لوموند دیپلماتیک در ایران است
لوموند دیپلماتیک مارس ۲۰۱۷