فصل چهارم: اصالت وجود
- ماکس وبر، متفکر وجودی مدرنیته (ادامه از قبل)
نوشتههای مرتبط
یکی دیگر از وجوه اختلاف وبر و نیچه، در خصوص تآمل وبر بر وضعیت تنشآمیز انتخاب و تصمیمِ ناشی از خود ـ مسئولیتی است. وضعیتی که به نوعی پیش از این نخستین بار با نام «دلهره» در فلسفه وجودیِ کییرکگارد (علارغم انکار عقلانیت از سوی وی) بر آن تأکید شده بود. وبر از موقعیت نابهنجار روانی که هنگام «تصمیم نهایی انتخابِ این یا آن ارزش» (این یا آن خدا) در وضع روحیِ بشر پدید میآید، پرده بر میدارد: به هنگام تصمیم نهایی نه خدا یاریگر انسان است و نه شیطان؛ حال آنکه نیچه با چنین رنج تراژیکی یا مواجه نمیشود یا اگر میشود، بهایی به عرضه کردنِ آن همچون وبر نمیدهد. که شاید فرض دوم صادقتر است. فلسفه وجودیای که وبر در راستایش حرکت میکند، به معنای دقیق، در قلمروی جهان عینیِ چالشهای عقلانیِ مدرنیته باقی میماند و تمایلی به بیرون شدن از تنشهای آن از خود نشان نمیدهد. از این حیث یعنی عدم رغبت به ترک حوزه عمومیِ مدرنیته و چالشهای برخاسته از آن، به نگرش وجودی نیچه شباهت دارد. البته مشروط به حذف تبیینهای تخصصی ـ علمی که وبر در شناسایی تعارضات میان پدیدههای عقلانیتِ مدرنیته انجام میدهد. فلسفه وجودیِ وبر و نیچه، برخلاف فلسفههای وجودیِ متعارف (کییرکگارد، مارسل، هایدگر، بوبر، و یاسپرس) که یا به شدت خود را دلمشغول بحثهای فلسفی ـ انتزاعیِ وجود و هستی کردهاند و بدین ترتیب با جریانات عینی و واقعی روزمره ساز در جوامع مدرن قطع رابطه میکنند، یا به نفی و ترک حوزه عمومی مبادرت میورزند، در جهان تحت سلطه عقلانیتِ مدرنیستی باقی میمانند و نکته مهمتر آنکه در تعارضات موجود در آن به دنبال رستگاری هستند…
اگر وبر درکی آگاهانه و مبتنی بر دانشی علمی نسبت به دستگاه تعارض ساز عقلانیت مدرن داشت، نیچهای که از چنان دانش لازمی برخوردار نبود، بر اساس نبوغ ذهنیای که داشت، از راه موضع سرسخت و سازش ناپذیر خویش در قبال هرگونه تفکری که خواهان چیرگی و تسلط یک قطبِ ارزشی بر سایر ارزشها بود و نیز تقابل با تمامی جریانات فکری که از وضعیت تنشآمیز گریزان بودند، خود را به کل جدای از تفکرات متعارف زمانهاش قرار داد. حمله نیچه به مسیحیتی که از نظر وی قدرت و سلامت روحی بشر را به فساد و نابودی کشانده است و از سویی ستایش و تمجیدی که وی از یونانیانِ پیش از سقراط به عمل میآورد، تماماً به دلیل گرایش نیچه به وضعیتهای تنشآمیز است. نیچه در مسیحیت میل به گریز از تنش و گرایش به تنآسایی و زبونی میبیند و در سرشت یونانیان پیش از سقراط شهامت بودن: توانایی مواجهه با وضعیت تراژیکِ تعارضِ ارزشها.
وبر با الهام از نیچه، به دریافت و کشف معنادارِ سازوکار عقلانیتِ مدرنیته دست مییابد: آزادیِ متافیزیکیِ مدرنیته، از نو جنگ خدایان را به صحنه زندگی اجتماعی بشر وارد کرده است. بدینسان اندیشه وجودیِ وبر از الهام دهندهاش فراتر میرود، چرا که قدم به قلمرو شناختِ پدیدارشناسانه عقلانیتِ مدرنیستی میگذارد. او به توسط فرایند «تصمیم نهایی» که از وضعیت تماماً تنشآمیز و وجودیِ انسان مدرن شکل میگیرد، به ابر مرد نیچه هویتی عینی و واقعی میبخشد.
منابع:
.۱. وبر، ماکس،۱۳۷۹، عقلانیت و آزادی (مقالاتی از ماکس وبر و درباره ماکس وبر)، ترجمه یدالله موقن، احمد تدین، تهران، انتشارات هرمس،صص ۱۵۳ـ۱۵۴
. ۲. .وبر، ماکس، ۱۳۷۴، کوزر، لوئیس ، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی،ص ۳۱۶.
۳ . منبع شماره ۱، ص ۱۴۵
. ۴ وبر، ماکس، ۱۳۸۱، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، نشر مرکز، ص ۸۰
۵ . وبر ، ماکس، ۱۳۶۸، دانشمند و سیاستمدار، ترجمه احمد نقیبزاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ص ۱۸۴
۶.. همان منبع، صص ۱۸۶ـ ۱۸۶
- . رانگ، دنیس، ۱۳۸۱، ماکس وبر، آینده بنیانگذاران جامعهشناسی، ترجمه غلامعلی توسلی، نشر قومس، ص ۶۹
- ۸. منبع شماره ۵، ص۸۳
- ۹. همان منبع، صص ۸۸ـ ۸۹
۱۰ . آرون، ریمون، ۱۳۷۰، مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ص ۶۲۱
۱۱ همان منبع، ص۶۲۴