طبیعت یا محیط اطراف از اولین مولفه های در برگیرنده ی موجودات گوناگون می باشد. گونه های مختلف موجودات زنده به اشکال مختلف در رابطه با محیط اطراف خود هستند. نسبت انسان با محیط اطراف از مهمترین روابط تاثیر گذار بر چگونگی سیر تکوین و تحول موجودیت زیستی و فرهنگی بشر بوده است، به گونه ای که بسیاری از دستاوردهای فرهنگی و تحولات زیستی بشری را می توان در راستای همسازی با محیط زیست پیرامون تبیین نمود و شناخت کاملتری نسبت به انسان از خلال تعامل و رابطه آن با محیط پیرامونش به دست خواهد آمد. در واقع ما برای شناخت بهتر انسان ناچار از در نظر گرفتن آن در کلیت انسانی اش که بخش مهمی از آن در رابطه با محیط شکل گرفته است می باشیم. در این رابطه باید همه ی موجودات دیگر را، که به هر شکلی در تماس مقطعی یا دائمی با انسان قرار می گیرند، نیز قرار داد… گروهی از این روابط، روابط محیطی هستند که مباحث گسترده تر را، به ویژه در چاچوب محیط شناسی فرهنگی، به وجود آورده اند (فکوهی، ۱۳۸۵).
امروز نیز با وجود توسعه فرهنگ و آن چه ساخته دست بشر است، محیط موجب بسیاری از رفتارها و عملکردهای انسانی میباشد. بسیاری از ساخته ها و برتامه هایی که در جوامع بشری در حال اجام و پی-گیری است بدون در نظر گرفتن شاخص های محیطی غیرممکن می نمایند. در هر منطقه از جهان مورد استفاده بشر ویژگی هایی مانند آب و هوا، کیفیت خاک، منابع گیاهی و جانوری در دسترس و بسیاری دیگر از منابع موجود در طبیعیت موجب شکل گیری شرایط اجتماعی خاص گردیده اند. در این بین باید توجه داشت که این منابع در بستر فرهنگ بشری، که بنا بر ویژگی های فرهنگی هر جامعه که در تعامل متقابل با طبیعت شکل گرفته است، دسخوش جرح و تعدیل هایی گردیده و در اشکال مختلف به کار گرفته-شده اند. و به دنبال آن روابط انسانی در اشکال مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تحت تاثیر آن قرار گرفته و بر چگونگی کاربرد و استفاده از این منابع تاثیرگذار بوده است. به عنوان مثال به زندگی کوچ نشینی می توان به عنوان یکی از ویزگی های فرهنگ بشری شاره نمود، که برای بهره گیری از امکاناتی که در زمان های متفاوت در مکان های مختلف تدبیر شده است.
نوشتههای مرتبط
اشکال مختلف زندگی انسانی در چهره های مختلف شهری، روستایی و عشایری آن در ارتباط و تحت تاثیر محیط هستند زندگی روستایی و عشایری به عنوان اشکال کهن زندگی انسانی، امروزه مانند زندگی گذشتگان تحت تأثیر محیط و شرایط آن می باشد. زندگی کوچ نشینی در پی دست یابی به بالاترین سطح هم سازی با طبیعت پیرامون خود بوده است. زندگی متحرک از جمله تمهیدات به کار گرفته شده برای این هم سازی می باشد، که پیامد آن تلاش برای دست یابی به امکانات مفید موجود در طبیعت می باشد. انسان کوچ نشین مقهور طبیعت نیست، یعنی تنها تحت الزامات طبیعی مجبور به نقل مکان و حرکت نشده است. سیالیت زندگی کوچ نشینی راه کاری برای استفاده از امکانات مهیا شده در محیط است.
این حرکت و تکاپو هم چون بسیاری از اندیشه های انسانی دارای محدویت ها و الزاماتی می باشد. دوری از مراکز شهری و روستایی که از گذشته تاکنون دارای امکانات بیشتر برای رفع نیاز انسانها بوده اند، الزام تحرک به سبک بار بودن زندگی کوچ نشینی، و پیامد آن چشم پوشی از بسیاری از امکانات که نیاز به اسکان دارند از جمله این محدودیت ها است. نکته جالب توجه در این نکته است که، که زندگی کوچ نشینی در مقابل این محدودیت ها، راه کارهایی اندیشیده و موجب تداوم و بقا این شیوه زندگی علی رغم محدود شدن، گردیده است.
از آن جا که رابطه انسان با خود و دیگری در معنایی دیگر با زیست جهان پیرامونش رابطه ای مبتنی بر شناخت و آگاهی انسان است، مواجهه ی انسان با این عوامل دارای ویژگی انسانی یعنی آگاهی می باشد. انسان به عنوان موجودی حیات مند به این حیات و رابطه ی آن با جهان پیرامون دارای آگاهی است و از خلال این آگاهی روابط خود را برقرار می نماید. این آگاهی موجب شده است که پیرامون این پدیده و خصوصیات آن در اندیشه انسان تامل و توجه صورت گیرد. در میان روابط انسان و محیط، رابطه انسان با گیاه از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این اهمیت را می توان در ارتباط با نقش گسترده ی گیاهان در بر طرف کردن نیازهای مختلف بشری درک نمود. در میان تنوعات زیستی بر روی زمین، عرصه ی گیاهی برای رفع نیازهای نوع انسان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. گیاهان برای اهداف بسیاری شامل غذا، سوخت، تهیه ی پارچه، سرپناه ، ابزار و درمان بسیار ماثر بوده اند. این ارتباط از دیر باز برای انسان مطرح می باشد، به گونه ای که در اساطیر و افسانه ها در اشکال گوناگون قابل ردیابی است. در اوستا بر اعطای ده هزار گیاه دارویی به ثریتَ که از سوی اهورامزدا به عنوان اولین پزشک به زرتشت معرفی می گردد اشاره شده است(اوستا، ۱۳۸۲). در افسانه های ملل و اقوام مختلف نیز این استفاده روایت شده است. در افسانه های محلی لرستان نیز در اشکال مختلف بر استفاده از گیاهان به عنوان شفا بخشی، غذا، اکسیر جوانی و … تاکید شده است.
ویژگی های محیطی همواره بر چگونگی زیست انسان ماثر بوده است، این تاثیرات در مطالعه ی انسان و جهان زیسته ی پیرامونش به اشکال مختلف بررسی شده است. نظریه محیط شناسی فرهنگی یکی از این رویکردهاست که این رابطه را از نگرش خود تعریف می کند. این نظریه فرهنگ ها ( به عنوان استراتژی های جوامع انسانی در جهت تداوم حیات) را حاصل ویژگی های محیطی می داند. در این رویکرد فرهنگ ها و ویژگی های گوناگون آن ها بر اساس شرایط مختلف محیطی که درآن واقع می شوند توضیح داده می شود. بنا بر این نظریه تمامی ویژگی های فرهنگی – از فناوری ها تا مناسک و هم چنین مسکن و نظام های خویشاوندی- بر اساس انتخاب های عقلانی انجام می گرفتند که ضرورت ایجاد انطباق با موقعیت های محلی آن ها را توجیه می کرد این رهیافت با انتقاداتی روبرو شده است که نشان می دهند که ترکیب های محلی بسیار پیچیده تر از آن اند که تصور می شد و بنابراین هر گونه داوری از پیش تعیین شده را باید کنار گذاشت (اوژه و بل کلمن،۱۳۸۸). د راین جا نیز این رویکرد به مثابه امری مسلم در نظر گرفته نمی شود، بلکه در این معنا که محیط محدودیت ها و امکاناتی را برای بشر خلاق در اختیار می-گذارد.
در این مقاله به بررسی چگونگی دانش سنتی در زمینه شناخت گیاهان در رفع برخی نیازهای روستاییان و عشایر لرستان خواهیم پرداخت. گیاهان به گونه های مختلف در زندگی روستاییان و عشایر حضور دارند که در این جا تلاش می شود گوشه هایی از این رابطه توضیح داده شود. رابطه انسان و گیاه در نگاه اول در نسبتی کارکردی قابل تعریف است، به این صورت که، گیاهان دارای منابعی برای حل مسائل مختلف انسان هستند و بدین جهت دارای کاربرد و استفاده می باشند. از کاربردهای متنوع گیاهان می توان به معیشت، درمان، خوراک، ساخت مسکن، علوفه برای دام، کاربرد در صنایع محلی روستایی و عشایری و گاه شماری اشاره نمود. در ادامه به چگونگی این کاربردها در میان عشایر و روستاییان لرستان خواهیم پرداخت.
خوراک به عنوان یکی از نیازهای اولیه انسان از دغدغه های عمده ی انسان در جوامع گوناگون بوده است، انسان ها ناگزیر از خوردن غذا هستند و در طول روز باید این نیاز زیستی را در چند نوبت مرتفع نمایند. خوردن برای انسان در بستری فرهنگ انجام می گیرد، مصرف برخی غذاها بر تعلق به هویتی خاص دلت دارد. غذا می تواند به عنوان یک عامل منحصر به فرد در فرایند شناخت تعلق گروهی و تعلق ملی تلقی گردد(اسچلیرز،۴:۲۰۰۱) . در زندگی عشایری و روستایی این مسئاله در ارتباط با محیط و شیوه ی معیشت آنان حل شده است. کشاورزی و دامداری به عنوان روش زندگی روستاییان، وابسطه به شرایط محیطی از جمله وضعیت خاک، آب و هوا و… در محل می باشند. کشاورزی در واقع به عنوان انقلاب و تحولی عظیم در توانایی انسان برای تضمین حضور خود بر روی زمین بود، که امکان کنترل و نظارت بر منابع تغذیه را برای انسان به دنبال داشته و پیامد آن، تولید مازاد بر نیاز و امکان توسعه جمعیت انسانی و ایجاد روابط اجتماعی جدید بوده است. استفاده از گیاهان از عوامل مهم این امکان برای انسان به شمار می آیند، انسان با دقت در زیست طبیعی گیاهان در محیط طبیعی توانست کنترل و پرورش گیاه را در دست گیرد. در معیشت مبتنی بر دامداری یکی از عواملی که امکان اهلی کردن، کنترل حیوانات و ایجاد اقتصاد مبتنی بر دام داری را فراهم نموده، بهره گیری از گیاهان به عنوان منبع خوراک دام ها بوده است. در میدان مورد مطالعه در این پژوهش نیز محصولات کشاورزی و درآمد مالی آن و دام داری که همگی ریشه در بهره گیری از گیاهان دارند منابع اصلی معیشت آنان به حساب می آیند. استفاده ی مستقیم از گیاهان خودرو در منطقه از منابع دیگر معیشتی اهالی محسوب می گردد. این بهره گیری به صورت گردآوری انواع گیاهان موجود در منطقه و استفاده از آنان به عنوان غذای بومی[۱](غذایی که از منابع محلی به دست می آید) و نیز کسب درآمد از طریق انتقال آنان به شهر می باشد. این استفاده عمدتا در فصل بهار و تابستان صورت می گیرد. انواع گیاهان خوراکی شامل زرشک که همراه با برنج پخته و به مصرف می رسد. در بیشتر مواقع ساکنان محلی گیاه زرشک با نام علمیEremurus Persicus jaub & spach Boiss ( نام علمی گیاهان از کتاب، گیاهان دارویی لرستان نوشته، فتح الله شفیع زاده گرفته شده است) جمع آوری شده را به شهر برده و از درآمد حاصل از فروش آنها مواد مورد نیاز خود را تهیه میکنند. آتشک با نام علمی Allium Scabriscapum Boiss & ky از دیگر گیاهانی است که ظاهری شبیه به زرشک دارد و به عنوان سبزی همراه با غذا مصرف میشود. ریواس Rheum Ribes L. نیز که گیاهی علفی است ، ساقه آن مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد. انواع قارچ Agaricus spp نیز از دیگر محصولات گردآوری شده توسط مردم منطقه می باشند که علاوه بر مصرف به مقدار زیادی راهی بازار فروش در شهرها می شوند و نسبت به سایر گیاهان گردآوری شده سهم بیشتری از درآمد مالی را برای ساکنان منطقه به دنبال دارند. علاوه بر گیاهان یاد شده انواع میوه های طبیعی مانند انجیر، بلوط، مَرو ( نوعی گلابی طبیعی )، گیرچ(زالزالک ) و… از دیگر موارد گردآوری شده می باشند که علاوه بر تأمین مقداری از خوراک مردم منطقه برای آنها در آمدی هر چند فصلی به دنبال دارند.
علاوه بر استفاده از گیاهان به عنوان منبع تامیین کننده خوراک، مصرف مهم دیگر گیاهان به عنوان دارو و درمان کننده مطرح می باشد در واقع استفاده از گیاهان به عنوان شفابخشی و درمان، همان گونه که در قبل آمد، در زندگی نوع بشر سابقه طولانی دارد. امروزه نیز در ابعاد مختلف در حال بازتولید موقعیت خود در گذشته می باشد. برای هزاران سال شفادهندگان از گیاهان برای درمان بیماری ها استفاده می کرده اند. آسپرین که اغلب مردم جهان از آن استفاده کرده اند در گذشته از پوست درخت بید به دست می آمد. اکنون پزشکی مدرن در مواجهه با بحران های مربوط به حوزه سلامت در حال چرخش به سمت بهره گیری از داروهای گیاهی به کار رفته توسط مردم بومی ]اقوام مختلف[ می باشد (پلوتکین، ۱۹۹۴).
در این ناحیه گیاهان مختلفی از سوی مردم به عنوان عنصری شفابخش و ماثر در درمان بیماری ها شناخته شده هستند. برخی از این گیاهان ویژگی درمانی آن ها عبارتند از: سیر گره برای رفع رطوبت، شیره ی درخت ارژن برای رفع دندان درد و مرهم بر روی زخم بند ناف نوزادان، پخته شده گیاه گَنَل با نام علمی Eremostachys pulvinaris jaub, spach برای درمان مار و عقرب گزیدگی، گیاه شبدر برای درمان سرماخوردگی، آویزان کردن گیاه مورد در خانه برای رفع و دفع انواع بیماری و … در ادامه رابطه انسان با این گیاهان در سه بعد شناخت، گردآوری و مصرف بررسی می شود. کسب دانش استفاده از این گیاهان در میان عشایر و روستاییان به صورت سینه به سینه و آموزش ضمنی انجام می گیرد. هر فرد این دانش را در خلال زندگی روزمره که در ارتباط تنگاتنگ با محیط پیرامون و بخصوص گیاهان است، از افراد مسنتر فرا می گیرد. وضعیت این دانش با توجه به میزان استفاده از گیاهان می تواند متفاوت باشد. در میان عشایر که رابطه مستقیم نزدیکتری با طبیعت دارند و به همان اندازه از مراکز ارائه دهنده خدمات مدرن مانند مراکز پزشکی دورتر هستند، بهره گیری از گیاهان دارویی معمولا بیشتر می باشد. از آنجا که زندگی عشایر نسبت به روستاییان کمتر از صورت گذشته خود فاصله گرفته است، گستره بیشتری از گیاهان شفا بخش نزد آنان شناخته شده و مورد استفاده هستند. به عنوان مثال بسیاری از چوپانان عشایر عنوان می کنند که در دفعات مختلف بریدگی یا سایر جراحات خود را با استفاده از شیره درخت قلنگ (بَنِه) با نام علمی pistacia atlantica Desf. Subsp. Mutica-Kurdica التیام داه اند. در صورتی که این استفاده در بین روستاییان به ندرت و در موارد اندکی از سوی افراد سالمند گزارش می شود.
در فرآوری پوست و آماده کردن آن که در زندگی عشایری و روستایی به عنوان یکی از مهترین ابزار تولید و نگهداری انواع مواد خوراکی بخصوص لبنیات کاربرد دارد، گیاهان مختلفی کاربرد دارند. دانش شناخت و بهره گیری از گیاهان مورد نیاز این کار در حافظه زنان عشایر وجود دارد. که از خلال آموزش های ضمنی به دختران منتقل می گردد. زنان از پوست میوه بلوط با عنوان جفت برای فرآوری پوست استفاده می کنند و در ادامه فرآوری، از دود تولید شده از سوختن سرشاخه های بوته بادام تلخ با نام علمی Amygdalus communis L برای پرداخت نهایی و زدودن طعم چرم از مشک، استفاده می شود.
زنان علاوه بر دانشی که در راستای امور روزمره زندگی در زمینه کاربرد گیاهان دارند، آماده کردن گیاهان برای مصارف گوناگون مانند درمان و خوراک را بر عهده دارند. زن در گرداوری بسیاری از گیاهان دارویی یا خوراکی مشارکت دارد ( البته این کار در برخی موارد توسط مردان نیز انجام می گیرد) و هم چنین آنان را برای نگهداری در زمان طولانی آماده می کند، خشک کردن انواع گیاهان دارویی یکی از این روش ها است که منحصراً توسط زنان انجام می گیرد. کار نگهداری و انبار این گیاهان نیز بر عهده زنان است و آن ها هستند که محل نگهداری گیاهان را برای مصرف در طول سال می دانند. در نهایت، تبدیل گیاه خام به ماده ای شفابخش را زنان از طریق روشهایی مانند جوشاندن می دانند و معمولا کار ترکیب گیاهان دارویی به منظور درمان را نیز انجام می دهد. فعالیت گسترده زنان در رابطه با دانش شناخت گیاهان دارویی و نیز سایر کاربردهای گیاهان مانند: فرآوری و تبدیل گیاهان به دارو توسط زنان بی ارتباط با خصوصیات بیولژیکی و جنسیتی او نیست. در واقع زنان همواره و به صورت بالقوه نقش های پرستاری و حمایتی بسیاری را در رابطه با افراد پیرامون خود دارا می باشند. زنان دارای مشخصه هایی هستند ( که البته منحصرا محدود به زنان نمی شود) که موقعیت مهمی برای آن ها به عنوان درمانگر ایجاد می کند. آن ها مهارت هایی مانند ترحم کردن، در آغوش گرفتن، محبت کردن، توجه به دیگران ( کودکان ) و روابط زبانی و غیر زبانی خوبی هستند. آن ها به وجودآورنده احساس همدلی، ارتباطی، خویشاوندی و مراقبت هستند(پرونی، ۱۹۸۹). در مجموع می توان گفت، زنان بر اساس نقش های جنسیتی و ویژگی های بیولوژیک خود زمینه های بسیاری برای به کار گیری گیاهان دارویی و در نتیجه آن وسعت دانش شناخت گیاهان در کاربرد های متنوع دارند.
موضوع دیگری که در رابطه با گیاهان در مصرف به عنوان دارو یا کاربردهای دیگر قابل ذکر است، چگونگی گردآوری آنان است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. گردآوری گیاهان به صورت های مختلف از جستجوی هدف مند برای یافتن گیاهان دارویی تا انجام این کار ضمن انجام دیگر امور دیده می شود. روستاییان و عشایر در خلال فعالیت های روزمره خود مانند، چرای دام ها، رفتن به مزارع و انجام کارهای کشاورزی و… امکان برخورد با گیاهان خوراکی و دارویی را دارند. به همین سبب معمولا امکان جمع آوری گیاهان به دو صورت خاص و نیز از خلال سایر فعالیت ها ممکن است. درفصل بهار جستجوی هدف مند برای دسترسی و یافتن این گیاهان بیشتر دیده می شود. در این کار زنان و مردان نقش دارند. بسته به دوری و نزدیکی محل رویش گیاهان حضور زنان و مردان در گردآوری این گیاهان به نسبت های مختلفی دیده می شود. کار گردآوری گیاهان دارویی و خوراکی توسط زنان معمولا به صورت دسته جمعی صورت می گیرد. برای مثال زنان در دسته های چند نفری در مزارع گیاهانی مانند: پاقِزُو Falcaria Vulgaris Bemh را که پخته شده آن به تنهایی و یا همراه با برنج به عنوان غذا تناول می-شود، و نیز به عنوان دفع سنگ کلیه و پانسمان زخم ختنه کاربرد دارد، را گردآوری می نمایند.گردآوری گیاهانی که در فواصل دورتر در کوهستان ها و نیز گیاهانی که گردآوری آن ها نیاز به نیروی بدنی بیشتری دارد، اغلب توسط مردان صورت می گیرد. برای مثال گردآوری گیاه زرشک و انواع قارچ ها و نیز کنگر که رویش گاه آن ها معمولا در کوهستان می باشد، توسط مردان و کمتر با مشارکت زنان انجام می گیرد.
گردآوری گیاهان برای مصرف به عنوان تغذیه در میان روستاییان و عشایر و نیز به عنوان منبعی برای درآمد از طریق ارسال آن به بازار از مشاغل عمده در فصل بهار است. شرایط محیطی امکان برگزیدن منابع متنوع وانعطاف پذیری تامین معیشت را پدید آورده است. در این میان گیاهان دارویی نیز از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. البته باید اشاره نمود که در بیشتر مواقع مرز میان گیاهان دارویی و گیاهان خوراکی روشن نیست، یعنی در حالی که یک گیاه به عنوان خوراک و تغذیه کاربرد دارد، فوائد شفابخش آن نیز شناخته شده و در مواقعی تنها به عنوان درمان از آن استفاده می شود.
در این میان انواع بسیاری از گیاهان دارویی برای درمان بیماری های حیوانات دارای کاربرد می باشند، که در ادامه به تعدادی از این گیاهان اشاره می شود: ازگیاه شِنگ با نام علمیTragopogon caricifolius Boiss برای التیام زخم ا یجاد شده بر روی بدن گوسفندان و بزها در هنگام چیدن پشم و موی آن ها استفاده می شود. از گیاه نیلوفر برای ازدیاد شیر گوسفندی که کم شیر است استفاده می شود. از جوشانده مخلوط گیاه گَنَل با نام علمی Eremostachys pulvinaris jaub, spachو گیاه پِنومهَ با نام علمی Smyrnium cordifolium Boiss برای شستشوی پوست گوسفند مبتلا به بیماری گری، استفاده می شود. از پخته شده شاخه های بادام کوهی با نام علمی Amygdalus communis L برای شستشوی بدن حیوانی که کَنِه به آن آسیب رسانده بهره گرفته می شود. خوراک میوه بلوط برای درمان بیماری اسهال دام کاربرد دارد. کوبیده برگ درخت بید، گیاه تُرشگَه با نام علمی Rumexeibursnsis Boiss و گیاه توله با نام علمی Malva neglecta wallr برای التیام زخم های سیاه رنگ پستان گاو استفاده می شود. شیره درخت ارژن با نام علمی Amygdalus Lycioides. Spach. Var. horrid (spach). Browicz نیز برای التیام زخم های عفونی اثر بخش توصیف شده است. دود ایجاد شده از سوختن شیره درخت کلنگ با نام علمی pistacia atlantica Desf. Subsp. Mutica-Kurdica ( بنه یا پسته کوهی) نیز برای التیام زخم، درمان عفونت ماثر می باشد. این گیاهان تنها بخشی از گیاهان به کار گرفته شده در درمان حیوانات می باشند.
دانش گیاهان دارویی در گذشته از اهمیت بالایی برخوردار بوده است، به گونه ای که اکثر افراد روستایی و عشایر این دانش را در گستره های وسیعی از کاربرد برای انسان و حیوانات دارا بوده اند. در گذشته استفاده از گیاهان دارویی دراشکال مختلف، یک روش معمول مواجهه با بیماری و جراحات بوده است به واسطه عدم دسترسی به مراکز درمانی در اشکال امروزی آن، شناخت گیاهان دارویی از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. امروزه این دانش در میان نسل های جوان تر به صورت کم رنگتری نسبت به نسل پیشین قابل دسترسی است. این در حالی است که، سلامت و تندرستی مردمان بومی]کسانی که نسل های پی در پی در یک منطقه زدگی کرده و نسبت به ابعاد مختلف آن اگاهی دارند[ در سرتاسر جهان با اکوسیستمی که در آن زندگی می کنند و پیچیدگی های شرایط اجتماعی و اقتصادی آن ها در رابطه می باشد… و آن ها ثروتی از دانش نسبت به اکوسیستمی که در آن زندگی می کنند، که شامل شناخت غذاهای محلی، که با سلامت و دانش درمان گری در رابطه است را در اختایار دارند. که این دانش ریشه در فرهنگ و تجربه محلی دارد( کهنلین،۱۰۱۳:۲۰۰۶).
عدم به کار گیری گیاهان دارویی نه تنها تحت تاثیر به کارگیری روش های جدید درمانی، بلکه در سطحی کلی تر تحت تاثیر عقب نشستن فرهنگ زندگی گذشته در مواجهه با عناصر فرهنگ جدید می -باشد. همان گونه که نفوذ و مقبولیت ابعاد مختلف فرهنگ سنتی به حاشیه رانده شده است، دانش و استفاده از گیاهان دارویی به عنوان بخشی از این سنت نیز تحت تاثیر قرار گرفته است. این در حالی است که در جهانی که روش های نوین درمان را به سایر نقاط جهان معرفی نموده است، بازگشت به طرف شناخت و استفاده از اشکال سنتی درمان بخصوص گیاهان دارویی به طور واضحی قابل تشخیص می باشد، امروزه یکی راه های دست یابی دام پروران به دام های سالم و به دور از بیماری کاشت گیاهان دارویی در نقاط مختلف مراتع می باشد(دی بایرکلی لوی، ۱۹۹۱) . اکنون پزشکی مدرن در مواجهه با بحران های مربوط به حوزه سلامت در حال چرخش به سمت بهره گیری از داروهای گیاهی به کار رفته توسط مردم بومی ]اقوام مختلف[ می باشد(پلتکین، ۱۹۹۴).
اهمیت و تاثیرگذاری گیاهان در زندگی مردمان یاد شده به نحوی پر رنگ است که می توان آن را در ابعاد دیگر پی گیری نمود. در مبحث گاه شماری که در آن گذر زمان و تغییرات آن نشانه گذاری شده و مبنایی برای نظم امور درنظر گرفته می شوند، گیاه به عنوان نشانه گذار و سمبل این گذر مطرح می باشد. دراین جا چرخه زمان و فصول مختلف با توجه به حضور گیاهان مشخص شده است. رویش گیاهان شروع وضعیت اقلیمی خاص و پیامد آن آغاز تلاشی تازه در گذران زندگی می باشد در این منطقه چهل و پنجمین روز بهار گل سُر[golsœr]، یا گل سرخ نام دارد که زمان رویش گل سرخ ( لاله ) در منطقه است. در این زمان رنگ خوشهها و ساقه های گندم و جو، رو به زردی می روند، و زمان درو کردن محصول جو و گاودانه فرا می رسد. آخر بهار را با نام گیاجَر[geyajær] یعنی زمانی که علف ها خشک و فرسوده می شوند می نامند. چهل و پنجمین روز تابستان گل گاو کِشت نامیده می شود، این موقع ، زمان رویش گلی است که نشان دهندهی وجود رطوبت در خاک و آماده بودن آن برای شخم زدن است، با روییدن این گل میتوان زمین را شخم زد. اهمیت گیاهان تنها به نقش معیشتی و درمانی آنها محدود نیست و قابلیت های متنوع گیاهان موجب تاثیر پررنگشان در زندگی انسان شده است. گیاهان کیمیاگران، کارشناس در انتقال آب، روغن و نور خورشید در طبیعت هستند(پولن، ۲۰۰۱).
علاه بر موارد گفته شده گیاهان در باورها و اعتقادات عامیانه نیز حضور خود را نمایان ساخته اند. گیاهان و درختان بسیاری در منطقه به داشتن نیروهای فراطبیعی و کمک رسان به انسان در موارد مختلف تلقی می شوند. به عنوان مثال چوب در خت تاک را درزمینه دفع چشم زخم متثر می دانند و معمولا نوزادان و وسایل مختلف مانند اتومبیل، تراکتور و دام های پروار خود (مانند قوچ گله) را به آن می آرایند تا از آسیب نظر تنگ حسادت ها ایمن باشند. در افسانه های محلی نیز از گیاهان به عنوان شفادهنده و منبع بی مرگی ( درا فسانه ملک جمشید به دنبال زندگی جاودان) ،درمان برخی بیماری ها و منبع خوراک، یاد شده است. در ابتدای نورز معمولا دسته ای گیاه بر روی بام خانه یا سیاه چادرها می شود و بدین ترتیب آرزوی برکت و پر باری را برای صاحب خانه نشان می دادند.
در واقع زندگی عشایری همان گونه که گفته شد، کمتر تحت تاثیر زندگی شهری قرار گرفته و شیوه زندگی و ابعاد مختلف آن همانند گذشته در ارتباط با طبیعت می باشد. رابطه حفظ شده با طبیعت در زندگی کوچنده عشایر با ویژگی هایش، موجب تداوم انتقال بیشتر دانش بومی استفاده از گیاهان شده است
نتیجه
امروزه دانش استفاده از گیاهان در میان روستاییان و عشایر در موقعیتی متفاوت از گذشته قرار دارد. بنا بر مصاحبه های انجام شده اغلب افراد کهنسال گیاهان دارویی بیشتری را نسبت به جوان ترها می-شناسند، آن ها گیاهان را به عنوان منبع اصلی درمان و از مهمترین منابع تامیین خوراک خود در گذشته عنوان می کنند. در میان نسل های جوان با وجود دانش محدودتر نسبت به انواع گیاهان قابل استفاده در درمان و خوراک، هم چنان کاربرد گیاهان به عنوان دارو و منبع تهیه خوراک و درآمد دیده می شود. این در حالی است که دانش نسب به محیط و بهره براداری از آن یک امتیاز و فرصت برای ساکنان محلی محسوب می شود، واین دانش در خود خرد و ویژگی های صاحبان خود را حمل می نماید. زنان با توجه به ویژگی های بیولوژیکی و نقش های جنسیتی خود در فرهنگ عشایری و روستایی نقش اساسی در تداوم دانش بومی شناخت و استفاده از گیاهان دارویی و خوراکی دارند. این گرایش در میان شهرنشینان نیز در شهرها دیده می شود، در حقیقت با توجه به ریشه های روستایی و عشایری اغلب ساکنان لرستانی پیوند شهرنشینان با مصرف گیاهان خودروی منطقه در ابعاد مختلف مانند درمان و خوراک ادامه دارد. در برخی موارد گرایش به مصرف گیاهان در اشکال دارویی و خوراکی در لرستان به سمت استفاده بی رویه از منابع پیش می رود، که تهدیدی برای تداوم تنوع گیاهی و زیستی منطقه تلقی می گردد. این استفاده-های بی رویه و خارج از ظرفیت طبیعت فرصت بازتولید طبیعت را از آن گرفته و می تواند صدمات جبران ناشدنی را در پی داشته باشد. درمیان روستاییان و عشایر نیز برداشت از منابع گیاهی تحت تاثیر این تقاضا افزایش یافته است و روند استفاده معیشتی( رفع نیاز معمول) به سمت بهره برداری گسترده برای کسب درآمد بیشتر در حال تغیر است.
منابع
اوژه، مارک. بل کلمن، ژان. انسان شناسی، ۱۳۸۸. ترجمه ناصر فکوهی، نشرنی، تهران.
دوستخواه، جلیل. اوستا،۱۳۸۲. انتشارات مروارید، تهران.
شفیع زاده، فتح الله. گیاهان دارویی لرستان،۱۳۸۱. موسسه فرهنگی انتشاراتی حیان، تهران.
فکوهی، ناصر. پاره های انسان شناسی،۱۳۸۵. نشر نی، تهران.
Kuhnlein. H et. al. 2006. Indigenous people Food Systems For Health: Finding intervention that work. Public Health Nutrition:9(8), 1013-1019.
De Baïracli Levy, J. 1991.The Complete Herbal Handbook for Farm and Stable, London, Faber & Faber.
Perrone.B, Krueger. V. 1989. Medicine Women, Curanderas, And, Women Doctors. University of oklahama Press: Norman.
Plotkin. M. J. 1994.Tales of a Shaman’s Apprentice: An Ethno botanist Searches for New Medicines in the Amazon Rain Forest.
Pollan. M. 2001.The Botany of Desire: A Plant’s-Eye View of the World, Raandom house.
Schellires. P. 2001. Food, Drink and Identity: Cooking, Eating and Drinking in Europe Since the Middele Ages. Oxford.