امیر بدیع فرزند محسن بدیع سازنده ی نخستین دستگاه اتوماتیک چاپ فیلم سیاه و سفید ودستگاه اپتیکال صداگذاری روی فیلم در ایران (۱۳۲۷) در ایران است . او هم اکنون مدیر مرکز خدمات صنایع فیلم ایران است و از نزدیک در جریان وقایع سینمای ایران بوده است . گفتگوی زیر پیرامون مسائل سینمایی ایران و رخدادهای اجتماعی-سیاسی سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ با آقای امیر بدیع انجام گرفته است .
آقای بدیع در سال ها ی مورد بررسی سینمای ایران شرایط اسف باری داشته و فیلم های ایرانی به مسائل ساده ای پرداخته اند . نظر شما راجع به دلایل این امر چیست ؟
نوشتههای مرتبط
بدیع : در تئاتر آن سال ها تفکر بیشتری هست . سینمای آن دوران فقط سرگرمی بود .از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ فیلم زیادی ساخته نشده است . در سال های ۳۱ و ۳۲ فیلم های بیشتری ساخته شده است .
: چرا علی رغم وجود آزادی بیان در آن سال ها هیچ نشانه ی انتقادی در سینما دیده نمی شود ؟
بدیع : اصولن سینمای متفکر بعد جنگ جهانی دوم ( حدود سال ۱۳۲۰ ) به وجود آمد . اما در کشور ما افراد بی سواد بودند . آن ها حتا قادربه نوشتن نام خود نبودند . سینما از دوران صامت به ایران وارد شده بود . وقتی فیلم میان پرده ی فیلم صامت پخش می شد ؛ یک نفر جلوی جمعیت می ایستاد و میان پرده را می خواند . زیرا نود درصد مردم بی سواد بودند . در یک همچین فضایی تصور کنید سینما وارد شده است . سینمای ایران از غرب یعنی انگلیس ، امریکا و هندوستان آمد . این سینما سرگرمی ساز بود . کسانی هم که به دنبال این سینما رفتند تاجر بودند . اسماعیل کوشان که فیلم ساز مطرح آن دوران بود تاجر بود . البته در زمان خودش فرد با سوادی محسوب می شد . او لیسانس ادبیات فارسی از دانشگاه تهران داشت . سال ها در آلمان زندگی کرده بود ، ولی آدم کاملن غیر سیاسی بود . اصولن در آن زمان افراد یا شاه پرست بودند یا توده ای بودند . پدر من با چپ ها و شاه مخالف بود . از نظر من این دلیل این مسئله است . پدر من قبل از جنگ جهانی دوم در آلمان زندگی می کرد و رادیو درست می کرد . با آغاز جنگ جهانی تصمیم می گیرند به شرق بیایند . ابتدا به بیروت می رود اما جنگ به آن جا هم نزدیک می شود زیرا بیروت مستعمره ی فرانسه بود . پس به ایران می آید . در تهران خیابان فردوسی مغازه ی تعمیر و ساخت رادیو باز می کند . برای گرفتن مجوز این کار به شهربانی می رود . رادیو آن زمان وارداتی بود . بعد ماه ها به او مجوز می دهند . بعد ها به او می گویند دلیل این تاخیر تصوری بود که از جاسوسی او به وجود آمده بود . شش ماه راجع به پدرم تحقیق شده بود . تا به او اعتماد پیدا کنند . فضای جامعه ساختن رادیو را در آن زمان( ۱۹۴۶ حدودن ) بر نمی تابید . رادیو ها را به نام سوئدی می فروختند زیرا به نام ایران فروش نمی رفت . پس از مدتی طولانی اولین فیلم در سال ۱۳۲۷ ” طوفان زندگی ” در ایران ساخته می شود . کیفیت صدای فیلم بسیار بد بود . پدرم چون با ساخت رادیو آشنایی داشت و تحصیلات مرتبطی که داشت دستگاهی برای صداگذاری فیلم ساخت . ابتدا با مقاومت کارگردان” زندانی امیر” که فیلم بعدی بود روبه رو می شود ( آن زمان فیلم ها برای صداگذاری به مصر می رفتند ) اما با ارائه ی کار موفقیت به دست می آورد .
: چرا در این فیلم ها به زنان بسیار توجه شده است . این فرافکنی از سیاست نسبت به سینما نیست ؟
بدیع : ممکن است گاهی اوقات این اتفاق افتاده باشد . اما حکومت آن زمان بی خرد تر از آن بوده است که چنین برنامه ریزی انجام دهد . حتا سال های بعد در دهه ی ۵۰ ، در خاطرات علم وزیر دزبار شاه آمده است : « اعلا حضرت با زنانی رابطه داشتند . و خانه هایی در جاهای مختلف تهران برای این عمل در نظر گرفته شده بود . روزی ما به یکی از این خانه ها رفتیم . خانم مورد نظر و من و علا حضرت ویسکی خوردیم و پس از آن علا حضرت و آن خانم به گوشه ای رفتند . من برای آن که برای ایشان ایجاد مزاحمت نکنم ؛ داخل توالت رفتم . در را بستم و مشغول امضای امورات دربار شدم .» تصور کنید : کشور این گونه اداره می شد . مسائل بسیار سطحی و احمقانه بوده است . فکر می کنم تا اواسط دهه ی ۳۰ ساواکی وجود نداشت . قبل آن تفکر امنیتی وجود نداشت . در اوخر دهه ی ۲۰ تشکیلات امریکایی در ایران فعال شد به نام اصل چهار که برنامه ای بود که ترومن ، رئیس جمهور امریکا به کشور هایی که در زمان جنگ آسیب دیده اند کمک کنند . ایران هم جزو این برنامه بود . مکانیزه شدن کشاورزی ، سد سازی و از جمله فیلم سازی . یک حلقه ی ۱۰ دقیقه ای خبری ساخته می شد و در سینما به نمایش در می آمد که هر هفته عوض می شد . این حلقه از چندین آیتم تشکیل می شد و اخبار ایران نام داشت که طبیعتن اهداف امریکایی در آن گنجانده شده بود . این فیلم ها را دو نفر می ساختند . پدر من و آقای رضایی که استودیوی ایران فیلم را داشت . امریکایی ها حتا دانشگاه فیلم سازی ساختند . استادان این دانشگاه از نیویورک آمدند . از آن زمان با بودن اصل چهار تفکر امریکایی در سینمای ایران رایج شد . البته انجمن ایران و شوروی فیلم هایی پخش می کرد . اما تفکر غالب و فیلم غالب امریکایی بود . یک مقداری هم این سینما حاصل روحیه ی فردی بود . مثلن نودالدین آشتیانی پسر آیت الله آشتیانی فیلم های خارجی را به ایران وارد و توزیع می کرد و مالک سینما سعدی در خیابان شاه آباد بود . او در فرانسه تحصیل کرده بود و سینما را می شناخت . فیلم هایی که وارد می کرد فیلم های بهتری بود . او رنووار را آورد حتا فیلم های صامت اش را یا فیلم های روسی را . آن قدر صنعت سینمای ما ابتدایی بود که هیچ کدام از روشن فکرها آن را جدی نمی گرفتند . اگر هم فیلم ی می دیدند . فرانسوی ، شوروی و…
: بله خیلی جالب است . مصدق هیچ استفاده ای از سینما در سال های قدرت اش نکرده است . هیچ اشاره ای به نفت در این فیلم ها نشده است . تنها در دو فیلم اشاره به سیاست شده است . یکی وطن پرست( داستانی درباره ی جنگ جهانی سوم و پیروزی ایران ضمن یک داستان عاشقانه روایت می شود . و دیگری در حدی بسیار جزئی ولگرد ( قهرمان فیلم در ساعت حکومت نظامی تیر می خورد و می میرد ) . شما گفتید که در آن زمان دولت ایران به شعور استفاده ی ابزاری از سینما نرسیده بود . چه طور رضاخان با جانب داری از هیتلر کسی که بسیاری از موفقیت هایش را مدیون سینما بود ؛ روش او را در استفاده ی تبلیغاتی از سینما تقلید نکرد ؟
بدیع : ایران قبل از آمدن رضاخان بسیار عقب مانده بود . رضاخان راه آهن کشید .سینما را رونق داد و مدرنیزاسیون به واسطه ی او در ایران آغاز شد . اولین نشانه های زندگی غربی را اکثریت مردم از طریق سینما و فیلم دریافت کردند . آلمان یک کشور قدرت مند اروپایی ، با فرهنگ و تمدن بود . ما هیچی آن زمان نداشتیم . نمایش البته سیاسی تر بود . افرادی که در آن کار می کردند بسیاری تربیت شده ی شوروی بودند و ایده های کمونیستی داشتند . از جمله خانوم لورنتا ، آقای جعفری و گروه هایی که فقط تئاتر ها ی چپی را در لاله زار اجرا می کردند . تماشاچی هم داشتند ولی تا چه حد مردم برداشت صحیح از آن می کردند ؛ مشخص نیست ؟
: چرا تئاتر انتقادی بود ؟
بدیع : چون افرادی که وارد آن شده بودند از ابتدا افراد متفاوتی بودند . بحث یک نظارت شدید بعد ها مطرح شد و در آن زمان وجود نداشت .
: چرا پلیس در فیلم های مورد بحث پلیس بسیار حاذق و همه چیزدان است ؟ برای مردم پرسش ایجاد نمی شد ؟
بدیع : برای مردم پرسش ایجاد می شد . اما پروانه ی نمایش فیلم ها را در آن زمان وزارت کشور صادر می کرد .اگر چهره ی پلیس یا کارمند دولت بسیار مثبت نبود ؛ فیلم مجوز پخش نمی گرفت . آدم بد می توانست در بخش خصوصی باشد ولی در بخش دولتی وجود نداشت . فیلم شب نشینی در جهنم که سال ها بعد ساخته شد . موفقیت زیادی پیدا کرد . چون انتقادی بود . البته انتقادی بسیار سطحی که به چشم ما نمی آید .
: در نسبت سینمای جهان محدودیت چگونه بود ؟ من آیین نامه ی پانزده ماده ای دیدم که سال ۱۳۲۹ تصویب شده بود . قوانین آن شامل عدم نمایش صحنه ی زندانیان در زندان و یا ترور خانواده ی سلطنتی و … بود . می خواهم بدانم در سینمای جهان هم همیشه پلیس دزد را دستگیر می کرده و اوضاع به همین شکل بوده ؟
بدیع : در کشور های مختلف شرایط گوناگون بوده . مثلن در امریکا تشکیلاتی غیر دولتی متعلق به اتحادیه تهیه کنندگان فیلم امریکا به نام هیز کامیشن برای خود سانسوری ساخته بودند که شامل بند هایی بود که فیلم سازان باید رعایت می کردند . زمانی که مکارتی روی کار آمد ماده ای وجود داشت که می گفت : شما نمی توانید نشان دهید که دزد از دست پلیس فرار کند و همیشه باید پلیس پیروز باشد . این قانون تا ۱۳۷۲ یا ۷۳ حاکم بود . قانون دیگر این بود که شما نمی توانید بیشتر از چند ثانیه مثلن ۵ ثانیه پلانی که در آن زنی دکلته پوشیده را نشان دهید . در انگلیس هم محدودیت وجود داشت . در کشورهای جهان سوم که این موارد به وفور وجود دارد .
: نکته ی دیگر در این فیلم ها عدم وجود سیر علت و معلولی است . در طول یک فیلم درام خانوادگی یک دفعه ما صحنه ی رقصی می بینیم که از افراد ناشناس تشکیل شده است و پس از آن به قصه ی اصلی باز می گردیم و آه و ناله های قهرمانان از سر گرفته می شود . یا در گلنسا کودکی دزدیده می شود و حتا گریه هم نمی کند .
بدیع : این مسئله چندین دلیل داشته ، یکی دلیل ساده ی اقتصادی : به دلیل آن که فیلم کمتر مصرف شود ، صحنه ها یک بار فیلم برداری می شد . یعنی اگر کودک گریه نمی کرد صحنه تکرار نمی شد . دلیل مهم تر نا آشنایی فیلم سازان آن دوران به الفبای سینماست . بیشتر فیلم بردار قسمت های هنری را اداره می کرد . کارگردان خیلی اطلاعی نداشت ، فیلم چیست . در دوربین های اولیه کسی فیلم بردار بود که صرفن می توانست ، دستگیره ی دوربین را به طور منظم و یک دست بچرخاند . البته بعضی از افراد هم تحصیل کرده بودند . اما اطلاعات شان بسیار محدود بود .
: یازده سال در ایران هیچ فیلمی ساخته نشد . کمپانی های خارجی در ایران رقابت می کردند . حتا فیلم های خبری تبلیغاتی شان را به مردم می فروختند . چرا دولت هیچ بودجه ای به سینمای داخلی اختصاص نمی داد ؟
بدیع : نا آگاهی و اولویت نداشتن سینما . این قدر مسائل عمده ای مانند بی سوادی ، نبود بهداشت و گرسنگی در کشور داشتیم که به سینما توجهی نمی شد . پدر من می گفتند : ما می دیدیم که در روستاها بچه ها از گرسنگی می مردند . یک بار من در جستجوی وسایل فیلم سازی با این پرسش مواجه شدم : ورود وسایل فیلم مهم تر است یا شیر خشک بچه ؟ اوضاع در ایران به این شکل بوده است .
: این حرف درست است . اما در آن سال ها احزاب هزینه ی بالایی صرف چاپ نشریات می کردند . امکانات این عمل هم از خارج وارد می شد . پس چرا آن ها میان سینما و سایر وسائل ارتباط جمعی گزینه ی سایر را انتخاب کرده اند ؟
بدیع : مخاطب سینما مخاطب عامی بود . مخاطبی که چیزی نمی فهمید . روشن فکر کتاب می خواند و برای دیدن فیلم ایرانی به سینما نمی رفت . دکتر هوشنگ کاووسی تحصیل کرده فرانسه بود و آدم مطلعی در حوزه ی کاری خود بود . زمان مرا جعه به ایران او در مجله فردوسی شروع به نوشتن می کند . او می گفت : آدم روشن فکر فیلم ایرانی نمی بیند . سینما های بالای شهر فیلم ایرانی نشان نمی دادند . فیلم ایرانی در سینماهای میدان شهدا ، نزدیک دانشگاه و … نمایش داده می شد . دوبله ایران هم قابل توجه است . من در فیلمی دیدم جان وین دزدی را دستگیر و زندانی می کند . سپس پشت به دوربین رو به آفتاب می رود و ترانه ی ” ای یار مبارک بادا ” می خواند .
: سوال آخر این که سینمای آن سال ها ویژگی خاصی دارد که از سینمای سایر دوران ها متمایز شود ؟
بدیع : تنها شاخصه ی آن این است که ابتدایی ترین مسائل سینما را نمی دانستند و رعایت نمی کردند . بعد ها لااقل در بعضی فیلم ها کم کم کارها تخصصی می شود . البته امکانات هم بسیار موثر بود . آن زمان در قوطی روغن نباتی دو کیلویی لامپ می گذاشتند و نور افکن درست می کردند . چون براق بود نور را منعکس می کرد .