انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آیا زنان مسلمان نیازی به رهایی بخشی دارند؟

لیلا ابولقود ترجمه ی مهسا شیخان

تصویر: ابولقود

نهضت غربی برای نجات زنان مسلمان، آن ها را به کلیشه سازی های ساده انگارانه کشانده است. نهضت اخلاقی برای نجات زنان مظلوم مسلمان از فرهنگ و مذهب شان حوزه عمومی را به شدت دستخوش تغییر کرده است، تمایزات میان محافظه کاران و لیبرال ها، فمینیست ها و جنسیت گرایان مدام رنگ می بازد. این نهضت تمامی رفتارها و عملکردهای مداخله را از مداخله حقوقی گرفته تا نظامی، از مداخله انسانی تا خیاطی را توجیه کرده است. اما زنان مسلمان را نیز تا حد یک غرابت کلیشه ای کاهش داده، و آن ها را همانند یک تندیس فرهنگی دست ساز در ورای دینامیزم سیاسی و تاریخی پیچیده تری گچ اندود کرده است.

به عنوان یک انسان شناس که ده ها تحقیق را در مورد زنان در جوامع مختلف در خاورمیانه انجام داده ام، خود را بیش از پیش به زنان علاقه مند می بینم. از سال ۲۰۰۱ به بعد، زمانی که از حقوق زنان مسلمان دفاع می کردم که به عنوان پایه ای برای مداخلات نظامی در افغانستان ارائه شده بود، همواره سعی کرده ام میان آنچه که در مورد زندگی های فردی زنان طبق تجربه می دانم، و آنچه را که به عنوان شاگرد تاریخ زنان و فمینیسم در بخش های مختلف دنیای اسلام می دانم، و نیز تصاویر کنونی زن مسلمان که ما مدام در اینجا در غرب با آن گلوله باران می شویم، آشتی و انطباق برقرار کنم. طی ده سال گذشته، از دختران و زنانی مثل نوجود علی، که خاطراتشان بالاترین رتبه فروش را داشته اند ” من نوجود هستم، ده ساله و کشف کرده ام” ، همانند بسیاری دیگران، تا ملاله یوسف زای، همه آن ها ،توسط روزنامه نگاران غربی، به عنوان «قربانیان حجاب»، ازدواج تحمیلی، جنایات ناموسی، و سوء استفاده های شدید نشان داده شده اند. اینطور نشان داده شده اند که بنا به اسلام از حقوقی کافی برخوردار نیستند. اما همواره مطابق با انتظارات ما رفتار نمی کنند، و نباید هم رفتار کنند.

برای مثال حجاب را در نظر بگیرید. تعجب کردیم که بسیاری از زنان افغان حجاب خود را بعد از “آزادی” برنداشتند، و این نتیجه را گرفتیم که آنها به سمبلی از سرکوب و ظلم در غرب تبدیل شده اند. اما ما حجاب داشتن را با کمبود فاعلیت اشتباه می کنیم. آنچه که اکثر ما نمی دانستیم این بود که ۳۰ سال پیش هنا پاپانک، انسان شناس برقه را به عنوان “انزوای قابل حمل” توصیف کرد و اذعان کرد که بسیاری از زنان آن را به عنوان نوعی مداخله لیبرالی می بینند چرا که آن ها را قادر می سازد در حالیکه هنوز نیازمندی های جدایی و حفظ زنان از مردان نامحرم را مشاهده می کنند، از فضاهای تبعیض آمیز زندگی خود خارج شوند. افراد در سرتاسر دنیا، از جمله آمریکایی ها، لباس های مناسبی برای استانداردهای مشترک اجتماعی شان، ویا باورهای مذهبی و یا ایده آل های اخلاقی شان می پوشند. اگر ما فکر کنیم که زنان آمریکا در دنیایی از حق انتخاب در مورد لباس پوشیدن زندگی می کنند، دیگر نباید از کدگذاری های خودمان در مورد لباس دیدگاهی فراتر داشته باشیم و عموما در باید در استبداد مد محدود باقی بمانیم..

در مورد ملاله، وی مورد حمله وحشتناک طالبان قرار گرفت، اما آموزش برای دختران و اسلام با هم منافاتی ندارند، و این زمانی که سام هریس ملحد ملاله را برای ایستادگی در مقابل “تنفر از زن در اسلام سنتی” تشویق کرد نیز نشان داده شد. در سراسر دنیای اسلام دختران نسل هاست که به مدارس دولتی می روند. در پاکستان، فقر و بی ثباتی سیاسی تعلیم و تربیت دختران را نادیده گرفته است، اما این اتفاق در مورد پسران هم روی داده است. با این حال در مناطق شهری، دختران دبیرستان را در آماری نزدیک به مردان جوان تمام می کنند، و بخش کوچک تری از آن ها احتمال می رود که دبیرستان را ادامه ندهند. در بسیاری کشورهای عرب، و در ایران، زنان بیشتری در مقایسه با مردان در دانشگاه ها درس می خوانند و در مصر، زنان درصد بالاتری از دانشکده های مهندسی و پزشکی را نسبت به زنان آمریکایی اشغال کرده اند.

زبان حقوق نمی تواند به صورتی واقعی پیچیدگی های تجارب زیسته زندگی را درک کند. اگر می خواستیم سرگردانی های زن جوان در نواحی روستایی مصر را ملاحظه کنیم و تلاش وی را در انتخاب فردی که می خواست با وی ازدواج کند و یا اینکه چگونه می تواند یک زندگی خوب برای کودکانش در شرایط دشوار فراهم کند، احتمالا درمی یافتیم که تمامی فعالیت های مان در قالب محدودیت هاست. اینکه زندگی فرد را تنها در قالب حقوق و یا مفهوم و عبارت تحمیلی آزادی مشاهده کنیم هیچ عدالتی را برای وی به ارمغان نمی آورد. این ها عباراتی نیستند که ما زندگی خود را با آن درک می کنیم، با آن ها در خانواده های مان که انتخابشان نکرده ایم متولد می شویم، راه خود را به آنچه که می تواند ما را در زندگی راضی کند می یابیم، و یا با اقتصاد خانوادگی مان محدود می شویم، تحت تاثیر سرمایه داری مبتنی بر مصرف کننده قرار می گیریم، و یا اشتباهات اخلاقی مرتکب می شویم که باید با آن ها زندگی کنیم.

شکی نیست که مفاهیم غربی حقوق بشر را می توان با امید برای دنیایی بهتر برای تمام زنان معتبر دانست. اما من تردید دارم که عقاید عمیق اخلاقی که افراد در مورد درستی حس می کنند و یا نجات زنان از آنچه که مکانی افسانه ای، همگن و ازلی با نام سرزمین اسلام می دانند را نمی توان از آن چه که آن را تغذیه می کند و چیزی نیست جز روابط جغرافیایی سیاسی کنونی جدا کرد. با بی بصیرتی در قبال تنوع زندگی زنان مسلمان، ما تمایل داریم تا وضعیت خود را بسیار راحت ببینیم. ارائه زنان مسلمان به عنوان سوء استفاده شده [مظلوم] به ما کمک می کند تا خشونت و سرکوب را در مورد خود از یاد ببریم. کلیشه های ما در مورد زنان مسلمان همچنین ما را از توجه به مشکلی دردناک تر منحرف کرده، این که سیاست ها و فعالیت های ما در دنیا عموما به ایجاد شرایطی (اغلب دشوار) برای “آن دیگری” که در دور دست زندگی می کند، کمک کرده است. در نهایت، نجات زنان مسلمان به ما اجازه می دهد تا گرفتاری پیچیده خود را که در آن همه ما به صورتی ضمنی قطبیتی را ایجاد می کنیم که فمینیسم را تنها در کنار غرب می بینیم، را نادیده انگاریم.

منبع: (تایم آیدیاز [TIME Ideas]:1 نوامبر ۲۰۱۳)