تصویر: کتابخانه دانشگاه اوپسالا در سوئد
زهره روحی : خانم گویا حریرچی از اینکه دعوت مرا برای مصاحبه پذیرفتید ، سپاسگزارتان هستم. لطفا معرفی کوتاهی از خودتان بفرمائید.
نوشتههای مرتبط
خانم گویا حریرچی : متولد ۱۳۶۰ در شهر تهران هستم. داشنجوی سال اول دکترا در رشته” نوآوری و کارآفرینی” در مدرسه بازرگانی کپنهاگ کشور دانمارک هستم. ۳ سال پیش یعنی در سال۱۳۸۶ از ایران به قصد ادامه تحصیل برای فوق لیسانس دوم در رشته «جامعه ، علم و تکنولوژی» وارد کشور سوئد شدم.
روحی : آیا شما را باید دانشجوی « مهمان » دانست ، که به قصد تحصیل به سوئد رفته اید ؟ در ضمن شما فرمودید در ایران که بودید ، فوق لیسانس گرفته بودید ؟ چه رشته ای؟
گ . حریر چی : شاید بهتر باشد به جای واژه “مهمان” از واژه دانشجوی بین المللی international student استفاده کنیم چون معمولا واژه مهمانguest حداقل در فرهنگ دانشگاهی اروپا به دانشجویانی گفته می شود که به طور موقت در دانشگاهی مستقر هستند. دقیقا هدف یک دانشجوی بین المللی سفر به قصد تحصیل است. من در ایران در رشته کتابداری و اطلاع رسانی در دانشگاه تهران تحصیل کرده بودم.
روحی : احتمالا رشته « جامعه ، علم و تکنولوژی » باید جالب باشد ، آیا این رشته تحصیلی در ایران هم هست ؟ اگر نیست ، آیا تحصیل شما در سوئد صرفا برای خواندن این رشته بوده ؟ یا اینکه دلیل و انگیزه های دیگری هم برای تحصیل در خارج از ایران در تصمیم گیری شما دخیل بوده است؟
گ . حریرچی : قبل از پاسخ دادن به این سوال باید تکمیل کنم که عنوان کامل رشته جامعه، علم و تکنولوژی با گرایش مطالعات نوآوری و سیاستگزاریهای تحقیقات است. (society, science and technology- innovation and research policy studies)
در زمان انجام پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد که هدف آن بررسی انگیزه های موثر در ایجاد همکاریهای علمی بین المللی بود و هم زمان با آن اشتغال در وزارت علوم تحقیقات و فناوری من با مفاهیم مرتبط با سیاستگزاریهای علم و فناوری آشنا شدم. این مفاهیم برای من بسیار ناشناخته ولی جالب بودند. تجربه کاری در وزارت علوم نیز من را نسبت به ماهیت بنیادین این حوزه در پاسخ دادن به پرسشهایی اساسی مرتبط با توسعه اقتصادی کشور که برگرفته از توسعه عملی و فناوری است حساس و کنجکاو کرده بود. آن زمان بود که حس کردم به عنوان یک حرفه علاقه دارم در این حوزه به ادامه تحصیل بپردازم ولی با توجه به پیشینه علمی من یعنی رشته کتابداری نیاز بود به طور تخصصی در این حوزه جدید به مطالعه بپردازم که البته پیدا کردن رشته مورد نظر که پیشینه قبلی من نیز برایشان قابل قبول باشد کمی دشوار بود و مسلما اخذ یک فوق لیسانس دوم منطقی ترین راه به نظر می رسید. در زمانی که من تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم در ایران این رشته یا بهتر بگویم رشته سیاستگزاریهای علم و فناوری در مقطع دکتری به طور مشترک بین دانشگاه شریف و دانشگاه ساسکس انگلستان در حال انجام بود. و همین طور دانشجویان علوم اجتماعی یا مدیریت تکنولوژی به صورت گرایش در این حوزه فعالیتهایی داشته اند. مسلما مسائلی مانند زبان انگلیسی برنامه یا نبودن شهریه در سوئد نیز انگیزه ای بیشتر برای انتخاب این کشور شد ولی در درجه اول خود رشته برای من حائز اهمیت بود.
روحی : رابطه تان با جوانان ایرانیِ مهاجر در دانشگاه و یا جامعه سوئد چگونه است ؟ آیا ارتباط با آنها به لحاظ فرهنگی راحت بوده ، هیچوقت برایتان پیش نیامده بود که نسبت به درک همدیگر دچار مشکل شوید ؟ اگر چنین تجربه ای وجود داشته ، ممکن است کمی درباره احساسی که داشته اید بگوئید.
گ.حریرچی : البته تعداد دانشجویان ایرانی مهاجری که من می شناسم خیلی زیاد نیست چون معمولا مکانهای مشترکی برای ارتباط با آنها برای من وجود نداشته. من به طور آماری نمی تونم توجیهی داشته باشم ولی فکر می کنم این در درجه اول به نوع رشته تحصیلی بر می گرده که دانشجویان ایرانی مهاجر معمولا در رشته های فنی یا پزشکی تحصیل می کنند تا رشته های علوم اجتماعی و انسانی. ولی تعدادی رو به واسطه زندگی در خوابگاههای دانشگاهی می شناسم ارتباط با آنها معمولا صرفا بر پایه یک زبان مشترک شکل می گیره و البته یک ویژگیهای مشترک دیگر مثل صحبت راجع به غذاهای ایرانی یا اگر به ایران سفر کرده باشند تجربیات جالبی که در مقایسه با سوئد در ایران داشتند. تا به حال دچار مشکل برقراری ارتباط نشدیم که شاید چون آدم می دونه تقریبا با یک سوئدی داره ارتباط برقرار می کنه که صرفا فارسی حرف می زنه! و البته شاید معمولا اونها درک بهتری به این قضیه دارند و از روی کنجکاوی دنبال پیدا کردن این اختلافات فرهنگی یا نقاط مشترک هستند. ولی باید بگم این که می گم سوئدی صرفا نکته منفی نیست بلکه اگر کسی ایران زندگی نکرده باشه نمی توان توقع داشت که خیلی از مسائل مرتبط با ایران را درک کنه. من حتی بعد از فقط ۳ سال گاهی متاسفانه این حس را مورد خودم می کنم که حتی من و برادرم در ایران گاهی دچار یک سری اختلافات می شویم چون من واقعا دیگر درک عمیق و درونی به واقعیتهای اجتماعی ندارم یا حداقل عمق آن را گم کردم. به طور کلی من البته نه با همه ولی معمولا به بچه هایی که مثل من از ایران آمدند ارتباط عمیق تری می تونم پیدا کنم و بچه هایی که اینجا هستند (ایرانیان مهاجر) معمولا برای من حس داشتن یک برادر یا خواهر یا یک فامیل هست که همیشه می شه روی اونها حساب کرد چون خوشبختانه یک ایرانی گرم هستند که همه چیز را بدون تعارف بیان می کنند و در عین حال آدم می دونه که اونها نسبت به خیلی از قوانین و مقررات دانش دارند و حمایت اونها واقعا مهم هستش.
روحی : کشور سوئد یکی از کشورهایی است که آمادگی جذب و پذیرش تحصیل برای جوانان ایرانی همانند شما را داشته ، ممکن است درباره رابطه تان با این گروه بفرمایید.
گ. حریرچی : فکر کنم کمی جواب این سوال را در پاسخ قبلی گفتم معمولا باز هم با توجه به رشته تحصیلی با این گروه در خوابگاه یا یک مهمانی بزرگ ایرانی آشنا شدم. ولی من خیلی به طور کلی از ایجاد این ارتباط تجربه خوبی نداشتم یعنی بر عکس گروه قبلی که شاید مشترکات کمتری آدم با اونها داره ولی هرگز باعث ایجاد تنش نمی شوند. مخصوصا در ارتباط با دخترهای ایرانی که به اینجا می آیند. تعارفات و توقعات توی خارج از ایران هم وجود داره و مخصوصا در ارتباط با دخترها، کمی تجربه و به راحتی می تونم بگم رسیدن به یک محیط بازتر اجتماعی اونها را دچار دگرگونیهای فرهنگی می کنه که آدم نمی تونه نسبت به آنها بی تفاوت باشد. به هر حال همه ما اینجا تنها هستیم و مشکلات خاص خودمون را داریم و درگیر شدن در زندگیهای همدیگر تا حدی که باعث کمک باشه خوبه ولی بیشتر از اون واقعا فقط اعصاب خورد شدن هستش. ولی از طرف دیگر آدم می تونه چند دوست خوب از میان جمع بزرگتر پیدا کنه که معمولا کمی سخته و بازهم با این گروه به عنوان یک گروه با زبان مشترک تر و یک پیشینه مشترک ارتباط برقرار می کنه. ولی من برای مثال چند دوست خوب پیدا کردم که ارتباط با آنها کاملا خوب و لذت بخش هست و واقعا خیلی از اوقات اونها هستند که آدم را درک می کنند و به آدم انرژی می دهند.
روحی : آیا برایتان پیش آمده که شما را با «مهاجر» ، حال چه ایرانی یا غیر ایرانی اشتباه بگیرند ، در چنین مواقعی چه احساسی داشته اید ؟
گ. حریرچی : نه تا بحال به چنین موردی برای من پیش نیومده شاید چون من با افراد دانشجو معمولا ارتباط دارم و همین طور وقتی به زبان انگلیسی صحبت می کنی چنین موردی خودبخود منتفی باشه. ولی فکر می کنم اگر چنین موردی هم پیش بیاد خیلی طبیعی باشه و با یک توضیح این مسئله روشن بشود
روحی : شرایط و امکانات زندگی جوانان مهاجر ایرانی را چگونه می بینید ، آیا هیچگاه پیش آمده که با آنها در مورد امکانات زندگی شان گفتگو کنید ؟
گ . حریر چی : آنها از همه امکانات یک دانشجوی سوئدی برخوردار هستند که البته تفاوت آن تا سال ۲۰۱۱ در گرفتن کمک هزینه دانشجویی است که با یک دانشجویی که از ایران میاد متفاوت هست. البته از سال ۲۰۱۱ وقتی دانشجویان مهاجر نیز مجبور به پرداخت شهریه خواهند شد این تفاوت آشکار تر خواهد بود. ولی نکته جالب معمولا برخورد دانشجویان سوئدی با دانشجویان مهاجر است که به حمایت خانواده ایرانی از فرزندان خود برمی گرده. یعنی یک دانشجوی ایرانی-سوئدی علاوه بر کمک هزینه ای که دریافت می کند معمولا از حمایتهای مادی و معنوی خانواده خود به طور کامل نیز برخوردار است و این صرفا فقط در سال اول نیست. معولا این ارتباط قوی برای دانشجویان سوئدی خیلی جالب است.
روحی : این گفته شما درباره جوانان مهاجر ایرانی که « از روی کنجکاوی دنبال پیدا کردن این اختلافات فرهنگی یا نقاط مشترک هستند » بسیار جالب و مهم است . آیا ممکن است لطف کنید و از تجربه ای که در این خصوص داشته اید ، با ذکر یکی دو مثال ، مسئله را بیشتر باز کنید .
گ . حریر چی : این بچه ها معمولاپر از سوال در مورد ایران هستند. اگر تا به حال به ایران سفر کرده اند سعی می کنند سوال را به تجربه خودشون پیوند بزنند یا اگر نرفتند هم تجربه زندگی در یک خانواده ایرانی را به یک جامعه ایرانی. مثلا همیشه سوالهایی راجع به نحوه زندگی هم سن و سالهای خود دارند. سوالهایی از اینکه جوانهای ایرانی واقعا چه جور مهمانیهایی می رند، روابط دختر و پسر توی ایران چگونه هست، آدمها چطوری تصمیم به ازدواج می گیرند تا سوالهایی در مورد اینکه آیا رشته تحصیلی آنها توی ایران هم هست اگر هست چند ساله هست و …
البته باید اشاره کنم که من می دونم ایرانهایی اینجا هستند که هرگز دوست ندارند ایرانی نامیده بشوند البته من شخصا تا بحال با آنها برخورد نداشتم ولی خوب از دوستان دیگر ایرانی ام این موضوع را شنیده ام.
روحی : آیا جامعهی سوئد به شما اجازه «کار دانشجویی» میدهد؟ هیچگاه در این جامعه کار کرده اید؟ در صورت مثبت بودن پاسخ تان ، لطفا کمی از تجربه کاری خودتان بفرمائید.
حریر چی: بله به عنوان دانشجو اجازه کار وجود دارد ولی معمولا پیدا کردن کار با توجه به ندانستن زبان سوئدی مشکل است. من در طول دوران دانشجویی تجربه کاری نداشتم یعنی فقط چندین بار به صورت ساعتی در ارسال پرسشنامه به یکی از استادانم کمک کردم
آیا در این مدتی که شما در سوئد زندگی می کردید ، بیمار شده اید؟ آنگونه که نیاز به مراجعه به پزشک پیدا کنید ؟ آیا هزینه درمان برایتان زیاد بوده است ؟ ممکن است کمی درباره یکی از این تجربیات بفرمائید .
گ. حریر چی : خیر خدا را شکر!!! هرگز به دکتر مراجعه نکرده ام!!!! ولی از روی تجربه دوستانم می دانم که روند دیدن دکتر در سوئد کمی مشکل است و همیشه در مرحله اول پرستار سعی می کند به طور تلفنی مشکل را حل کند. حتی در جلسه معارفه گفته می شود که بیشتر موارد با مراجعه به داروخانه قابل حل است.
آیا ممکن است بفرمائید به چه دلیل تلاش نکردید زبان و فرهنگ سوئدی را فرابگیرید؟
گ.حریرچی: این تنها مسئله من نیست و کلاً در کشورهای اسکاندیناوی انگیزه زیادی برای یادگیری زبان وجود ندارد یا حداقل در محیط های دانشگاهی. با اینکه یادگیری زبان دیگر خیلی می تونه مفید باشد ولی درصد بالای افراد سوئدی که زبان انگلیسی می دانند و همین طور محیط کار که کاملا به زبان انگلیسی است احساس تلاش فراوان برای یادگیری زبانی که فقط مخصوص این کشور است را از بین می برد. البته من فقط در مورد محیطهای تحقیقاتی می تونم این مسئله را بگم. برای همین یادگیری زبان در سطح خیلی پایه برای برقراری یک ارتباط اولیه کاملا کافی هستش. البته اگر برنامه ریزی بلند مدت برای اسکان در کشوری هست خوب بهتر هست که زبان را یاد بگیری.
روحی: با آرزوی موفقیت برای شما و تشکر از همکاری تان در انجام این مصاحبه ، لطفا اگر صحبتی دارید بفرمائید.
گ. حریرچی: ممنونم از این مصاحبه جالب . تجربه درس در یک کشور دیگر خیلی مهم و باارزش است هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ فرهنگی. انجام برنامه های کوتاه مدت مشترک دانشگاهی تجربه بزرگی هست که جاش توی سیستم آموزشی ما متاسفانه خالی است.
http://zohrerouhi.blogspot.com