( با رجوع به تجربۀ تولید مستندهایی با موضوع انقلاب )
روبرت صافاریان ــ دو سال به عنوان مشاور هنری و تهیهکننده در دو مجموعه تلویزیونی درباره تصاویر به جا مانده از دوره انقلاب و مردم عادی درگیر با انقلاب کار کردی. اطلاعات بیشتری درباره کم و کیف این پروژهها و نقش خودت در آنها بده.
نوشتههای مرتبط
پیروز کلانتری_ در هر دو پروژه دو انگیزۀ اصلی وجود داشت: اول، فعال کردن تصاویر و آرشیو تصویری مربوط به دورۀ انقلاب که در سه چهار سال اخیر بخشی از آنها در روزهای سالگرد انقلاب در تلویزیون به تماشا گذاشته شده است، اما لخت و بی دروپیکر. در این دو مجموعه سعی شد به این آرشیو در فضاها و موضوع هایی تعریف شده رجوع شود و در مستندهایی مستقل و شناسنامه دار سرگذشت این تصاویر ثبت شود و مهم تر از آن، برویم به سمت حوانش هایی تازه و امروزی از این تصاویر. دوم این که برایم جالب و مهم بود این امکان فراهم شود تا بیش تر فیلم ها را نسل جوان و تازۀ فیلم سازی مستند بسازند تا ببینیم نگاه این نسل که زادۀ شرایط انقلاب و سال های بعد از آن است، به آن دوره چیست و خوانش او از این تصاویر (در مجموعۀ “تصویرگران انقلاب”) یا مسائل، آدم ها و وقایع آن دوره (در مجموعۀ “گفتگو با انقلاب”) چگونه است. راستش، در فضای دوم جواب خیلی مثبتی نگرفتم و متوجه شدم که نسل جوان مان، آن هم در موقعیت جستجوگر یک مستندساز، چه-قدر از مسائل و احوال آن دوره دور است و حتی وقتی شرایط رجوع و برخورد با آن دوره برایش فراهم می شود، انگیزه و شور درگیر شدن ندارد و مثل خیلی از فضاهای دیگر مستندسازی مان، سریع می رود به سمت طراحی تصویری و فرمال کار و اهل عمیق تر دیدن و خواندن و گفتگو و ارتباط برقرار کردن با آدم های آن دوره نیست. البته تک و توک توجهات و فیلم های درگیر و مؤثر هم از دو سه فیلم ساز جوان داشتیم. مسئلۀ دیگر این است که مستندسازان نسل پیش تر هم که در آن دوره زندگی کرده اند (مشخص ترینشان مستندسازهای تلویزیون)، با مستندسازی فاصله گرفته اند یا حرفه ای تر از آن اند که با بودجه های تولید تلویزیونی درگیر کار شوند.
در پروژۀ “تصویرگران انقلاب” طراح و مشاور کیفی مجموعه بودم و در “گفتگو با انقلاب” طراح و تهیه کنندۀ مجموعه.
ــ در فیلمهای خودت هم از مواد آرشیوی زیاد استفاده کردهای، بخصوص در تهران چند درجه ریشتر و در خیابانهای ناتمام. درباره کاربرد ماتریال آرشیوی در فیلم مستند و استفاده خلاقه از این مواد چه میتوانی بگویی.
_ استفاده از آرشیو در فیلم های مستند شیوه ها و ابعاد گسترده ای دارد. مستندهایی هستند که فقط با مواد آرشیوی شکل می گیرند و فیلم های هنرمندانه ای هم هستند. از قدیمی ترها جیاکینیان را به یاد می آورم و دو سال پیش در جشنوارۀ مستند تسالونیکی هم مستندی از یک فیلم ساز دیگر روسی دیدم که باز هم تماما” از مواد آرشیوی شکل گرفته بود. در این فیلم صحنه هایی حدودا” ده دقیقه ای از تصاویر آرشیوی روزهای سخت زمستان مسکو در جنگ جهانی دوم در کنار هم قرار گرفته بود: صحنه ای از عبوردادن خائنین از میان مردم بی اعتنا و اعدام آن ها، صحنه ای از تهیۀ آب در زمستانی که همه چیز، از جمله مرده-های سرمای شبانۀ مسکو، در چند لایه یخ زده اند، صحنه ای که ساختمان بزرگی در اثر بمباران آتش گرفته و مردم در حال بیرون کشیدن کتاب های بسیار از طبقۀ اول این ساختمان اند، و صحنه های دیگری در این روال. همۀ این صحنه ها در فضای حفظ ساختار راش گونه و آرشیوی تصاویر کات زده شده اند و کار غریبی که فیلم ساز کرده، صداگذاری واقعگرایانه روی این تصاویر آرشیوی بی صدا است و چیزی که از این کار او حاصل و برجسته شده و تکان دهنده از کار درآمده، سکوت و خلوت و خلاء حضور هولناک مردم در دل صداهای اضافه شده است.
در تجربه های خودم در دو فیلمی که اسم بردی، هدف اصلی ام که تا حدودی حاصل هم شد، قرار دادن مواد آرشیوی در دل تصاویر زنده و اصلی کار بود، جوری که آرشیوی بودن شان حس نشود و در ترکیب این دو گونه تصویر، کار یکدست در بیاید؛ یعنی تصاویر آرشیوی در محتوا و فرم فیلمم تعریف تازه پیدا کند و از شکل و فضای آرشیوی اش فاصله بگیرد. حکم نمی دهم که باید با آرشیو این جور کار کرد و همان طور که گفتم، با آرشیو کارهای بسیار جوراجوری می شود کرد.
ــ به طور خاص مواد تصویری به جا مانده از دوره انقلاب تا چه اندازه غنی است و چه استفادههای گوناگونی از آنها میتوان کرد و در مجموعههایی که کار کردی چه استفادههایی از آنها شد.
_ با رجوع به کتاب ” هنر در گرماگرم انقلاب” مجید جعفری لاهیجانی، که همین روزها منتشر شده، می بینیم که در این مورد سند تصویری بسیار است. به هر حال انقلابی بود که در مرکز توجهات جوراجور قرار گرفت و مفصل ثبت تصویری شد. بخش تصاویر تولید شده توسط فیلم سازان و تصویرگران ایرانی اش تا حدودی، به خصوص در سال های اخیر، بیرون آمده و دیده شده است. از تصاویری که مردم عادی گرفته اند، نشان زیادی پیدا نیست و باید این فضا رصد شود. موضوع فیلم محمد مقدم در مجموعۀ “تصویرگران انقلاب” همین بود و به فضای خاص و بکری وارد شدیم که هنوز خیلی جای کار دارد. آن چه که خیلی کم در ایران دیده شده و بسیار پرملاط است، مستندهای تهیه شده توسط تصویرگران خارجی است. آقای جعفری لاهیجانی امسال سعی کرد بخشی از این تصاویر و فیلم ها را به ایران بیاورد و به نمایش بگذارد و از آن سو هم همراهی خوبی صورت گرفت و تا حدود زیادی تدارک کار پیش رفت؛ اما تلویزیون که باید هزینۀ کار را تأمین می کرد، آن قدر کار را کوچک تعریف کرد که نشد و زمین خورد.
در مجموعۀ “تصویرگران انقلاب” در چند فیلم به نگاه های تازه و خوانش هایی از آرشیو نزدیک شدیم. در فیلم عباس امینی تصاویر آن روزها را دو نسل تماشا می کنند و نگاه و نظرشان را بروز می دهند : نسلی که آن روزها را خود دیده و نسل جوان و نوجوانی که انقلاب را از طریق همین تصاویر می بیند. در فیلم محمد مقدم به انگیزه ها و شورهای مردم معمولی که در آن روزها دوربین به دست گرفته اند، نزدیک می شویم؛ در فیلم خودت، روز ۱۴ آبان که در آن، بسیاری از نقاط شهر به آتش کشیده شد، بازخوانی می شود و سؤالات تازه ای در میان گذاشته می شود. در فیلم میراحسان با محمود گلابدره ای نویسندۀ کتاب غریب “لحظه های انقلاب”، که روزنگار یک آدم همیشه حاضر در روزها و لحظه های انقلاب است، همراه می شویم و شور حضور در خاطرات آن روزها در ارتباط این دو آدم شوریده (میراحسان و گلابدره ای) فضای خاصی ایجاد می کند. اما آدم شاخص این دو مجموعه، به-لحاظ کار خاص و تازه با آرشیو، و نه فقط آرشیو تصویری، محمدرضا فرزاد است که دو فیلم در این دو مجموعه کار کرد که تماما” متکی به آرشیوهای جوراجور تصویری و مکتوب و رسانه ای و … مربوط به انقلاب اند و هر دو فیلم فرم فیلم/مقاله را دارند، یعنی این مواد آرشیوی در نگاه و نظر و خوانش فیلم ساز شکل و حضور تازه پیدا می کنند و فیلم ساز در پی ساختن مستندهایی است که متفاوت با مستند مشاهده گر یا مستقیم، با اتکا به مواد تصویری بسیار و جوراجور، خیلی آشکار و رودررو حس و نظر شخصی اش را در برخورد با موقعیت هایی از دوران انقلاب پیش روی تماشاگر بگذارد.
ــ چرا خودت فیلمی در این مجموعهها نساختی؟
_ قصد داشتم که در سری شش تایی دوم مجموعۀ “گفتگو با انقلاب” مستندی بسازم که در آن، متن کتاب “لحظه های انقلاب” گلابدره ای تماما” روی تصاویر و موقعیت هایی از زندگی روزمره در تهران امروز خوانده شود. پس از پخش نشدن شش فیلم اول این مجموعه معلوم نیست که کار را را ادامه بدهیم یا نه. ضمنا” معتقدم که حضور همزمان در دو موقعیت تهیه کنندگی فیلم های دیگران و فیلم ساختن، باعث لطمه خوردن هر دو موقعیت می شود و کار درستی نیست. این فیلم را هم در آخر مسیر دوسالۀ اخیر می خواستم بسازم.
ــ تجربه قرار گرفتن در موقعیت تهیهکننده بخصوص تهیهکننده تلویزیون چگونه بود و آیا این تجربه ادامه پیدا میکند؟
_تجربۀ بسیار خوبی بود و در وضعیتی قرار گرفتم که هم باید به طراحی و کیفیت سینمایی مجموعه و تک تک فیلم ها نگاه می کردم و هم برای مسیر تولید فیلم ها و به-سرانجام رساندن آن ها طرح و زمان بندی روشن و واقعی می داشتم. انتخاب درست فیلم-سازها و ارتباط جدی و در عین حال نزدیک با آن ها رمز به نتیجه رسیدن کارها بود. این فضای کار که دو سال تمام طول کشید و در کنار سعید رشتیان و مهرداد اسکویی چهار مجموعۀ دیگر را هم دربر می گرفت، برای من بسیار پربار بود، اما حالا دیگر تازگی و جذابیت خودش را از دست داده و در پی آن ایم که در فضاهای تازه و حرفه ای تری در تلویزیون، که خودم هم بتوانم فیلم بسازم، دنبالش کنیم و مهم تر از آن، در پی آن ام که در سال آتی حتما” فیلم بسازم و با رضا بهرامی نژاد ایده هایی داریم و می خواهیم در فضای مستندسازی برای نیازهای مردم یا مرتبط با زندگی روزمره کارهایی را تجربه کنیم که خودش قصۀ دیگری است.
این مطلب نخستین بار در سایت «ومستند» منتشر شده و برای باز انتشار به انسان شناسی و فرهنگ ارائه شده است.