ز. ر: ممکن است خودتان را معرفی بفرمایید
نتظامات جمعه بازار: من محمد احمدی هستم، ۲۶ سالهام و اصلم بختیاری است. ازدواج کردهام و یک پسر سه ساله دارم. در انتظامات جمعه بازار پارک ناژوان کار میکنم. مردم برای خرید میوه میآیند اینجا. ولی از نظر من اینجا گران تر از مغازه ها است.
نوشتههای مرتبط
ز. ر: اگر قیمتها گران تر از مغازه باشد، آیا ممکن است دلیل خرید از «بازار»ها (و این جمعهبازار) سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت باشد؟
احمدی: بله اینجا گران تر است اما میآیند بالاخره . به قول شما برای اینکه روحیه بگیرند…. ما [مردم] کلاً هر چه گرانتر باشد، بیشتر میخریم. من خودم اصلا از اینجا خرید نمیکنم. میدونم چه وضعیتی است.
ز. ر: چند وقت است مسئول انتظامات این جمعه بازار هستید؟
احمدی: انتظامات اینجا، هر جمعه یک نفر است. این هفته ما هستیم هفته دیگر یکی دیگر. یکی این بازار است و بازار دیگری هم هست که اگر حاشیه اینجا (پارک ناژوان) را مستقیم برویم، به «پل سوم» میرسیم که آنجا هم جمعه بازار است. البته آنجا مال خود محلیهاست. محلهی «دنبه» بهش میگن. ولی اینجا دیگه همه میآیند.
ز. ر: فروشندهها از کجاها میآیند؟
احمدی: از همه جا هستند. مغازهدارهایی هستند که بارشون که روی دستشون مونده بار میزنند مییارن اینجا.
ز.ر: من با هاشون صحبت کردهام برخیها باغدار و صیفیکارند. کسانی که محصول رو به طور مستقیم به بازار میآورند.
احمدی: دروغ میگن. شاید یکی دو نفر بار از زمین خودشون بیاورند. آنهم سبزیجات ، آنهم بعضیهاشون. بعضیهاشون هم از میدان میآورند. وگرنه میوه به هیچ عنوان.
ز. ر: آیا هیچوقت مردم در اینجا با شما تماس میگیرند، ارتباط برقرار میکنند؟
احمدی: نه! همهی ارتباطشون با ما اینه که از قیمتها و گرانی شاکیاند که این هم ارتباطی به ما نداره. ما کارمون تعریف شده است.
ز. ر: اینجا از ابتدا به همین شکل بود؟
احمدی: اول پارکینگ نداشت. اما حالا میگذارند ماشینهاشون رو ببرن داخل پارکینگ پارک کنند. قبلا باید ماشینها رو جلوی در پارک میکردند (پارکینگ بسیار وسیعی در نزدیکی محوطهی میدان بازار دیده میشود).
ز. ر: فکر میکنید مردمی که برای خرید به این بازار میآیند، از چه نقاطی میآیند؟
احمدی: همه از اطرافند. اطراف همینجا خیابان رودکی، سیمین، بلوار کشاورز. میآیند تا خرید هفتگیشان را بکنند.
ز. ر: چند وقت است که در انتظامات کار میکنید؟
احمدی: هفت ، هشت ماه است. قبلا در «معابر و سد معبر و کنترل ساختمان» کار میکردم. مغازههایی که سد معبر کرده بودند، بالاخره تذکر میدادیم. مواردشون رو جمعآوری میکردیم، انتقال میدادیم به داخل مغازهها. اون جا پرسنل شهرداری بودیم، اینجا بحثش فرق دارد. انتظامات است.
ز. ر: چند سال است که کلا برای شهرداری کار میکنید؟
احمدی: ۶ سال است که جزء نیروی شهرداری هستم.
ز. ر: تحصیلاتتان چقدر است؟
احمدی: فوق دیپلم «حقوق» هستم. شهرداری یک دانشگاه برگزار کرده بود. از طرف شهرداری رفتم ثبت نام کردم و فوق دیپلم حقوق گرفتم. حالا انشاءالله میخواهم ادامه بدهم برای لیسانس حقوق.
(اتوموبیلی از راه میرسد رانندهی آن قصد دارد به جای پارک کردن در پارکینگ با اتوموبیلِ خود به داخل میدانگاه بازار برود. آقای احمدی به سمت اتوموبیل و رانندهی آن میرود. صحبتشان به گوش نمیرسد اما ظاهراً راننده در حال اصرار و توجیه عملاش است. بالاخره راننده، اتوموبیل را همان جا پارک میکند و برای گرفتن برگهی ورود به دفتری که بعد معلوم میشود، اتاق مدیر و مسئول بازار است میرود.)
ز. ر: آیا میشود، اتومویبل به داخل محوطهی بازار برد؟
احمدی: فقط اگر مدیر (آقای….) اجازه دهد. بعضی وقتها که بار زیاد است این اجازه داده میشود.
(ماشین دیگری از راه میرسد و راننده مایل به رفتن به داخل محوطه است)
ز. ر: به نظر شما چرا مردم قانونشکنی میکنند، وقتی پارکینگهایی به این خوبی و نزدیک به محوطهی بازار است؟
احمدی: قانونشکنی که همیشه هست. خب دیگه بالاخره بعضیها احساس «وضعخوبی» و «مایهداری» میکنند خیال میکنند همه نیروها زیر دستشون هستند.
ز. ر: مردمی را که برای خرید به این بازار میآیند، چه جوری میبینید، معمولا چه تیپهایی هستند؟
احمدی: خوباند. ما با همه تیپ آدمی اینجا برخورد داریم. بعضیها مثل رانندهی این ماشین اخلاق خاصی دارند. خب دیگه بعضی ها اینجوری اند. میگن ماشینهاشون رو داخل پارکینگ نمیگذارند. میگم هرجایی دلت میخواد بگذار….نمیشه تو محوطه بازار هم بگذاری.
ز. ر: آیا قراردادی هستید؟
احمدی: بله. شش ماهه. شش ماه به شش ماه قرار داد جدید بسته میشه.
ز. ر. صحبت خاصی هست که بگویید؟
احمدی: نه ، چیزی ندارم که بگم.
ز.ر : ممنون از اینکه اجازهی این مصاحبه را به من دادید.