انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتگو با جعفر ملاذ،شهرساز و مدرس دانشگاه

روحی : از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید از شما تشکر می‌کنم. لطفا خودتان را معرفی بفرمائید.

مهندس جعفر ملاذ : بنده متولد سال ۱۳۲۸ هستم. در اصفهان در محدوده بازار به دنیا آمده ام و از دو سالگی در محدوده عباس آباد بزرگ شده ام و زندگی کرده ام. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان (دبستان صحت، ودبیرستانهای ادب و فارابی) به پایان رساندم. و پس از دیپلم از طریق امتحان اعزام دانشجو به خارج به انگلستان رفته و دوره زبان و کالج را در انگلستان گذراندم و سپس در آمریکا در دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا لیسانس شهرسازی (B.Sُ) گرفتم و پس از آن دوره فوق لیسانس را در همان دانشگاه شروع نمودم . لیکن بنا به عللی به ایران مراجعت نموده و در دانشگاه تهران فوق لیسانس شهرسازی گرفتم. بنده از سال ۱۳۶۰ اولین کار خود را در جهاد دانشگاهی استان و در دانشگاه فارابی (پردیس اصفهان) شروع کردم که مواجه با تعطیلی دانشگاهها بود و ما یک کار تحقیقاتی بر روی محله صحرا روغن اصفهان انجام دادیم. سپس به صورت پاره وقت همزمان با کار در دانشگاه در دفتر عمرانی شوراها با عده دیگری از همکاران به مطالعه ، برنامه ریزی وطراحی ترمینال‌های مسافربری اصفهان پرداختیم و در همین زمان تصمیم گرفته شد که طرح جامع منطقه و شهر اصفهان در اداره کل مسکن و شهرسازی تهیه شود که من هم جزء گروه تهیه کننده این طرح بودم و عملاً کارم را در اداره کل مسکن و شهرسازی در سال ۱۳۶۱ شروع کردم و مدت هفت سال و نیم در این اداره مشغول کار بودم که در کنار طرحهای مذکور، طرح هادی شهر خوانسار، طرحهای پارکهای صنعتی و غیره را انجام دادم و مسئولیت‌های مختلفی در مسکن و شهرسازی داشتم. از سال ۱۳۶۵ به بعد نیز طرحهای روستایی را ابتداً برای فرمانداری اصفهان و سپس برای بنیاد مسکن تهیه کردم که شاید حدود سی طرح روستایی بودند . پس از آن با کار بر روی طرح منطقه ای چابهار فعالیت خود را در مهندسان مشاور شهر و خانه شروع کردم. پس از چندی با شرکت مهندسان مشاور فرانسوی سوفرتو همکاری داشتم که طرح مترو اصفهان را تهیه می کردند و من برای آن شرکت مطالعات شهرسازی مترو را انجام دادم و پس از آن در شرکت بین المللی فولاد تکنیک مسئولیت گروه مطالعاتی شهرسازی و برنامه ریزی ورزشگاه بزرگ اصفهان (المپیک) را داشتم و از طریق مهندسین مشاور اسپادانا برای سازمان جهانگردی کشور دو پروژه کشوری انجام دادم ؛ یکی طرح مجتمع های رفاهی بین راهی و یکی هم طرح مراکز امداد خودرو در راههای اصلی کشور، طرحهای ساماندهی مشاغل شهریِ شهرهای قزوین و خمینی شهر را انجام دادم به اضافه طرحهای دیگری که به درازا می کشد و فعلاً هم در کنار تدریس در دانشگاه ، مسئولیت طرحهای حوزه شمال اصفهان را در مهندسان مشاور شهر و خانه عهده دار هستم. در ضمن عضو اولین دوره یا به عبارتی هیئت مؤسس نظام مهندسی استان اصفهان هم بوده‌ام.

روحی: اگر شما هم موافق باشید، در این فرصت می‌خواهیم با توجه به نظریه جامعه‌شناسی پارسونز ـ که اعتقادی به فعال بودن نقش کنش‌گر اجتماعی در ساخت و شکل دهی جامعه نداردـ بحث خود را با اقتباس از آن، بر رابطه شکل‌گیری فضاهای شهری و گروههای اجتماعی متمرکز کنیم. آیا شما هم به تبعیت از پارسونز فکر می‌کنید که گروههای اجتماعی، نقشی در شکل و ماهیت فضاهای شهری ندارند؟ در خصوص کشور ایران و به طور مشخص‌تر درباره شهر اصفهان چگونه فکر می‌کنید؟ آیا گروههای اجتماعی اصفهانی، از قدرت شکل‌دهی به فضاهای شهری برخوردارند؟ اگر پاسختان مثبت است، آیا این نقش از سوی دولت و ارگان‌های مربوطه، سیاست‌گذاری شده است؟ یا اینکه، باید اینگونه دید که گروههای اجتماعیِ اصفهانی به دستکاری و دخالت در فضاهای شهری‌ای می‌پردازند که بدون حضور آنها برنامه‌ریزی شده است؟ اگر برایتان مقدور است لطفا با ذکر مثال (از فضاهای شهری مشخصاً اصفهانی) مطلب را روشن بفرمائید.

ملاذ : ابتدا باید ببینیم مفهوم فضای شهری چیست و بعد در خصوص سئوال شما صحبت کنیم. شهر مجموعه‌ای فرهنگی ـ کالبدی است که بر اساس نیازها ، فعالیت ها و رفتارهای ساکنین آن شکل گرفته است. انسانها بسته به نیازهای فردی یا گروهی خود، فعالیت کرده و الگوهای رفتاریِ خاص خود را عرضه می‌کنند. شهر و فضاهای مختلف آن، بستر یا ظرفی هستند برای اینگونه اتفاقات و لذا فضاها و خصوصیات آنها وابستگی شدیدی به نحوه فعالیت و الگوهای رفتاری استفاده کنندگان آنها دارد. در خصوص پرسش شما، در وهله اول به نظر می‌آید که در ایران نظریه پارسونز درست است . لیکن با کمی دقت و تعمق در می‌یابیم که شاید هم اینگونه نباشد. چرا که اگرچه گروههای اجتماعی شاید نقش مستقیمی در شکل دهی و ماهیت فضاهای شهری به گونه ای که در کشورهایی که مشارکت مردم در برنامه ریزی های شهری تثبیت شده است، ندارند ولی به طرق دیگر و با اقدامات متفاوت نظرات خود را در شکل گیری و یا شکل دهی شهر اعمال می کنند. اگر چه در برخی موارد این طرق ناصواب باشد. البته باید توجه داشت که همانگونه که فضاها از یکسو، منعکس کننده فعالیت ها و الگوهای رفتاری یک جامعه هستند ، به گونه‌ای دیگر، فضاها بر فعالیت ها و رفتارهای ساکنین تأثیر زیادی می‌گذارند. [در خصوص ساخت فضاهای شهری ایران] شاید بتوانیم بگوئیم که سیاستگذاری های غلط ، یا صرفاً توجه کردن به جنبه‌ های اقتصادی مسئله، باعث شده که فضاهای شهری ما یا به گونه ای که باید به وجود نیامده است و یا از بین رفته است. یا به عبارتی شهرداری به نوعی به درآمد خود می‌اندیشد و مالکین یا ذی نفعان به نوع دیگر به درآمد و سرمایه خود می‌اندیشند که بعضاً باعث تغییرات ناصواب و یا احیاناً خلاف می‌گردد.

برای مثال در فرهنگ شهری ما، پلاکهایی که در بر شمالی خیابانها قرار می‌گرفت، پلاکهای مرغوبی بود. چون فضای باز خیابان جلوی پلاک هم جزء فضای باز (از نقطه نظر بصری) متصور بود، لیکن دید صرفاً اقتصادی فعلی، پلاکهای پشت به خیابان را مرغوب می داند. چرا ، چون (بر طبق ضوابط) طبقات بیشتری بر روی اینگونه پلاکها می‌توان ساخت و سود دهی بیشتری دارد. بدون توجه به فضاهایی که به وجود می‌آورند، که در بسیاری موارد، فضاهای خوبی نیستند.

روحی: خود شما در مقام «شهرساز» (عضوی از یک گروه‌ اجتماعیِ متخصص که کارش اساساً در ارتباط با ساخت و برنامه‌ریزی شهری است) تا چه اندازه از قدرت شکل‌دهی به فضاهای شهری برخوردارید؟ آیا برایتان مقدور است که با ذکر مثالی که برآمده از تجربه شخصی ـ حرفه‌ای خودتان باشد، به مطلب وضوح بیشتری ببخشید.

ملاذ: متاسفأنه باید بگویم بسیار کم. چرا، چون طرحهایی که در چارچوب اصول و مطالعات تهیه می‌شود در عمل واجراء دستخوش تغییرات می‌شود که بعضاً این تغییرات، فنی و حرفه‌ای نیستد. برای مثال در طرح تفصیلی مناطق حوزه شمال اصفهان که من درگیر آن بوده‌ام، در عمل تغییراتی داده شد که برخی از آنها زاییده خواست ذی‌نفوذان و احیاناً دلالان و غیره بود. بخش دیگر به دلیل نبود درآمد کافی برای شهرداری که زاییده وضع قانونِ خودکفاییِ شهرداریها و اجرای عجولانه آن است، که شهرهای ما و به ویژه کلان‌شهرهای ما را شاید بتوان گفت به گونه‌ای نابود کرد و نهایتاً ساخت و سازهای خلاف و خودرو، همه و همه باعث ناموفق بودن طرح و اینگونه طرحها شده است و می‌شود.

روحی : شما هم در پروژه‌های شهرسازی همکاری دارید و هم در دانشگاه به تدریس شهرسازی مشغولید، لطفا نخست اطلاعات مختصری درباره فعالیت‌تان در پروژه‌های شهر اصفهان بدهید و سپس بفرمائید، آیا هیچگاه پیش آمده که احساس کنید، بین این دو حرفه تنش و یا یک جورهایی ناسازگاری وجود دارد؟ اگر چنین احساسی را تجربه کرده‌اید، ممکن است آنرا توضیح دهید و بفرمائید در چه مواقعی بوده است؟

ملاذ : در حال حاضر بنده، هم در پروژه طرح تفصیلی حوزه شمال اصفهان که شامل چهار منطقه (۷،۸، ۱۲ و ۱۴) می‌شود و هم در پروژه صحرای پرتمان که شاید بتوان گفت اولین طرح طراحی شهری در وسعت زیاد در اصفهان است مسئولیت دارم. و طرح روستاهای الحاقی به شهر اصفهان در حوزه شمال اصفهان را نیز هدایت می‌کنم و اما در خصوص بخش دوم سئوال شما ، بلی ، در دانشگاه تمام نکات آکادمیک و بدون در نظر گرفتن ویژگی‌ها و شرایط خاص یک محدوده مطالعاتی گفته می‌شود، در حالیکه در عمل و اجراء بسیاری موانع است که ورای دروس آکادمیک است که اجباراً مسیر طرحها را از مسیر تعریف شده آکادمیک آن منحرف می‌کند و این امر تنها در ایران نیست بلکه در کشورهای خارجی هم اتفاق می‌افتد.

روحی: آیا ممکن است توضیح مختصری از اصطلاح «شهرسازی شهروندگرا» بدهید.

ملاذ : شهرسازیِ شهروندگرا، را می‌توان شهرسازی‌ای دانست که مبتنی بر مشارکت مردم در برنامه‌ریزی جامعه شهری خود هستند. همانطور که خود شما مستحضر هستید مشارکت در واقع نوعی رفتار اجتماعی مبتنی بر اعتقاد و منافع شخصی یا گروهی است. مشارکت عبارت است از میزان دخالت اعضای نظام در فرآیند تصمیم‌گیری یا به عبارتی جوهر مشارکت، منافع مشترک گروه در جامعه، و منافع مشترک فرد در گروه است. دیدگاههای متفاوتی از مشارکت شهروندی و مردمی وجود دارد. برای مثال، مشارکت شهروندی در سال ۱۹۶۹ با تعبیر قدرت شهروندی توسط ارنشتاین (Aronstein) به کار گرفته شد و برای توضیح آن از نردبان مشارکت استفاده کردکه دارای هشت پله بود که از پائین به سمت بالا نقش مردم در اداره خودشان قوت بیشتری می‌گیرد. در پائین ترین پله است که در آن مردم هیچ قدرتی ندارند و ادعای مسئولان مبنی بر مشارکت مردمی تنها آموزش شهروندان برای قبول کارهایی است که از قبل تکلیفش روشن است. در دو پله بعدی نیز با عنوانهای درمان و اطلاع رسانی، باز هم مردم قدرتی در اداره امور شهرشان ندارند. سه پله بعدی با عنوانهای مشاوره، تسکین بخشی و شراکت، درجاتی از مساوات طلبی است که عملاً اجراء نمی‌شود و تنها دو پله آخر درجاتی از قدرت شهروندی را نشان می‌دهند. که عبارتند از قدرت تفویض شده و کنترل شهروندی که مشارکت واقعی شهروندان را نشان می‌دهد.

روحی: با توجه به تعریف جنابعالی از شهرسازی شهروندگرا، شهرسازی اصفهان، تا چه حد می‌تواند ادعای شهروندگرا بودن داشته باشد؟

ملاذ : به نظر من با عنایت به شهرسازیِ شهروندگرا، شهرسازیِ اصفهان با تعریفی که شد، عملاً در مرحله آموزش شهروندان برای قبول کارهایی است که از قبل تکلیفش روشن شده است.

روحی: اصلا در ایران آیا به نظر شما شهری هست که بتواند ادعایِ شهروندگرا بودن داشته باشد؟ به چه دلیل؟

ملاذ : من بعید می‌دانم. چون ساختار سیستم‌های حکومتهای محلیِ ما هنوز آن چارچوبی را ندارد که شهروندان بتوانند در تحولات شهری و بالاخص شهرسازیِ آن مشارکت مستقیم کنند.

روحی: به عنوان آخرین پرسش لطفاً بفرمائید در چند دهه اخیر، پروژه‌های شهرسازی اصفهان تا چه حد موفق بوده‌اند؟ اگر به نظرتان بخشی از آنها با ناکامی روبرو بوده‌‌اند، ممکن است به اختصار مهمترین دلایل را بفرمائید.

ملاذ : اصولاً طرحهای شهرسازیِ ما (طرحهای جامع و تفصیلی) خیلی موفق نبوده‌اند. چون اولاً اجراء طرحها متأسفانه مبتنی بر طرحها و برنامه‌های ارائه شده نیست، یا به عبارتی دیگر، طرح به عنوان یک سند مصوب اجرائی حاکم نیست ، بلکه نظرات مدیر یا مدیرانِ اجرائی طرح حاکم است که با تغییر مدیر، طرح هم تغییر می‌کند. در صورتیکه در عمل طرح باید حاکم باشد و برای همین است که طرحها آنگونه که برنامه‌ریزی و طراحی شده است، اجراء نمی‌شوند. ثانیاً ساختار تهیه طرحها با ساختار حکومتی ما هماهنگی ندارد و …

روحی: خسته نباشید. با تشکر مجدد از جنابعالی، خواهش می‌کنم اگر صحبتی در رابطه با شهر و شهرسازی اصفهان دارید، بفرمائید.

ملاذ : ضمن تشکر از فرصتی که به من دادید، امیدوارم که نقش مردم در طرحهای شهریِ خود، بصورت اصولی هر روز بیشتر شود . در مراحل اولیه مشارکت مردم، مسئولان می‌توانند به نظرات اصولی مردم وقعی گذارند که شاید این خود اولین قدم در مشارکت باشد.

آقای مهندس جعفر ملاذ (شهرساز و مدرس دانشگاه هنر اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی نجف آباد)است.

http://zohrerouhi.blogspot.com