انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتمان­‌سازی: قطعۀ گمشدۀ پازل دسترس‌­پذیری در گردشگری

فراغـت از ارزشـمندترین جلـوه­‌های آزادی بشری است و مجموعۀ فعالیت­‌های صورت گرفته در آن از جمله سفر و گردشگری به‌مثابۀ حقی مسلم برای آحاد جامعه به شمار می­‌روند. با این همه، برنامه­‌ها و امکانات مربوط به گردشگری برای همگان به­‌گونه­‌ای یکسان در دسترس و مورد استفاده نیست و آحاد جامعه قادر به کسب تجربه‌­ای سهل و مطلوب از سفر و گردشگری نیستند. این در حالی است ­که در سال ۱۹۸۰ سازمان جهانی گردشگری در اعلامیۀ مانیل وظیفۀ ارائۀ بهترین دسترسی و اقدامات غیرتبعیض­‌آمیز گردشگری را تنظیم کرد. همچنین، در سال ۱۹۹۱، سند ایجاد فرصت­‌های گردشگری برای معلولان تصویب شد و همچنان شاهد عدم دسترسی مطلوب افراد دارای نیاز­های خاص به خدمات سفر و گردشگری هستیم. با این همه همچنان شاهد آنیم که گروه هدف گردشگری در دسترس،  در افکار عمومی جامعه به اشتباه به افراد دارای معلولیت محدود شده است. این در حالی است که گروه هدف گردشگری در دسترس در بردارندۀ گروه­‌های جمعیتی دیگری چون سالمندان، زنان باردار، مادرانی که با کالسکۀ نوزاد سفر می­‌کنند و حتی افرادی که با زبان معیار آشنایی ندارند، است. گرچه نمی­‌توان منکر آن شد که نطفۀ اولیۀ مباحث دسترس­‌پذیری در گردشگری با عطف توجه بر افراد دارای معلولیت و تغییر گفتمانی در مفهوم معلولیت ایجاد شده است. به عبارتی تغییر گفتمانی از  محرومیت­‌های ناشی از معلولیت به‌مثابۀ ویژگی ذاتی و فیزیولوژیک به پدیده‌­ای اجتماعی و ساختاری، بسترساز گفتمان گردشگری دسترس‌­پذیر (Accessible tourism) بوده است.

فراتر از نگرش فیزیولوژیک (کاراندام­‌شناسانه) و با اتکا به رویکرد حق­‌مدار، می­‌توان مدعی شد که معلولیت ویژگی ذاتی افراد نیست که بدین واسطه ایشان را از مشارکت فعالانه در جامعه باز می­‌دارد؛ بلکه بیش از همه ریشه در تبعیض­‌های تحمیل شده از سوی جامعه در محیط اجتماعی و فیزیکی دارد که توانایی افراد را برای  استقلال محدود می­‌سازد و در کنش متقابل بین آسیب­‌های فردی و پاسخ­‌های جامعه به آن­ها در تقلیل انتظارات نقشی، تعصبات، قوانین غیردوستانه و سیاست­‌های تبعیض‌­آمیز تجلی می­‌یابد.

در راستای ارائۀ تعریفی از دسترس‌­پذیری، می­‌توان به تعریف دارسی و دیکسون (۲۰۰۹) اشاره کرد. ایشان (۲۰۰۹) با اتخاذ رویکردی جامع به گردشگری در دسترس، این شکل از گردشگری را مشمول کودکانی که غالب حرکات آنها با وسایلی کمکی چون کالسکه صورت می‌­پذیرد، معلولان جسمی/ حرکتی، روشندلان و سالمندان می­‌دانند (دارسی و دیکسون، ۲۰۰۹ به نقل از آهنگران و همکاران،۱۳۹۳: ۳) . به طور کلی با  طرح گفتمان دسترس‌­پذیری مقاصد گردشگری متفاوتی دست به اتخاذ تدابیر و سیاست­‌هایی به منظور پیاده‌­سازی دسترس‌­پذیری گردشگری زده‌­اند. فارغ از آنکه سرلوحۀ اقدامات عملی شماری از آن­ها سیاست‌گذاری‌­ها، پژوهش‌­ها و برنامه‌­ریزی­‌های متقنی بوده است، شمار دیگری از مقاصد صرفاً به تقلید از اقدامات سایر مقاصد گردشگری دست زده‌­اند. از نشانه‌­های بارز این مسأله می­‌توان به رفع چالش‌­ها و نیاز­های گروه هدف به صورت ساختاری و غفلت از چالش‌­های فرهنگی-اجتماعی اشاره کرد.

نکتۀ حائز اهمیت در پیاده‌­سازی گردشگری در دسترس، پیاده­‌سازی الزامات آن به­‌صورت رنجیروار و رعایت تقدم و تأخر یا همزمانی آن­ها است. بدیهی است که اتخاذ تدابیری به‌منظور رفع موانع فیزیکی و تسهیل تردد گروه هدف (چون تعبیۀ رمپ­‌ها، سطوح شیبدار،بالا­بر­ها، تعبیۀ راهنمای صوتی/بریل مسیر و…) بدون مرتفع کردن موانع فرهنگی-اجتماعی ضامن پایداری گردشگری در دسترس نخواهند بود. به عبارتی لازم است در راستای تحقق تام و پایدار دسترس‌­پذیری، در وهلۀ نخست به شناسایی مجموعه چالش­‌ها و نیاز­ها پرداخته شود و در گام دوم به مرتفع کردن مجموعه چالش­‌ها به صورت زنجیروار پرداخته شود. به زعم شفیعی و همکاران (۱۳۹۳) موانع و محدودیت­‌های مرتبط با افراد دارای معلولیت را می­‌توان در چهار دستۀ موضوعی کلی تقسیم‌­بندی کرد. این موانع عبارت‌اند از موانع ذاتی، موانع محیطی، موانع اقتصادی و موانع تعاملی. محققان و نظریه­‌پردازان دیگر نیز در خصوص شناسایی موانع و محدودیت­‌های افراد دارای معلولیت به ارائۀ نتایج ارزنده‌­ای دست زده­‌اند که تشریح همۀ آن­ها در نوشتار پیش­رو ممکن نخواهد بود. به­‌طور کلی می­‌توان مدعی شد افراد دارای معلولیت در کسب تجربۀ مطلوب از سفر با موانع متعددی مواجه­‌اند که طبق تحقیقات و مطالعات صورت گرفته بخشی از آن­ها درونی و بخش کلان­تری بیرونی است. احساس شرم، ناتوانی، بی­‌هویتی اجتماعی و… در زمرۀ عوامل درونی می­‌گنجند که بعضاً کسب تجربۀ مطلوب از سفر را برای این گروه جمعینی با خلل مواجه می­‌کنند. موانع فیزیکی، تعاملات اجتماعی نادرست سایرین با افراد دارای معلولیت، عدم بسط گفتمان گردشگری به‌مثابۀ حق، تجهیز نبودن مراکز اقامتی و خدماتی نیز در زمرۀ موانع بیرونی می­‌گنجند.

بدیهی است که میان این دو دسته از موانع می‌­تواند رابطه­‌ای علی برقرار باشد. بدین معنا که در شرایطی عوامل بیرونی چون تعاملات نا­درست سایرین با گروه هدف یا موانع فیزیکی می­‌توانند به ظهور و بروز موانع درونی چون احساس شرم یا بی­‌هویتی اجتماعی منجر شوند و در شرایطی نیز عوامل درونی می­‌توانند با میانجی­گری عدم تمایل به سفر مانع درک صحیح فعالان حوزۀ گردشگری و رفاهی از نیاز­های گروه هدف شوند. در هر صورت و هر شکلی از این ارتباط علی، آنچه در این میان به‌مثابۀ علتی جدی خودنمایی می­کند؛ فقدان بسط گفتمان دسترس‌­پذیری و گردشگری به‌مثابۀ حق است. نکتۀ حائز اهمیت در ارزیابی سیاست­ دسترس‌­پذیری مقاصد گردشگری، آن است که بخش اعظمی از توجهات به رفع چالش‌­های فیزیکی معطوف است و فقدان گفتمان دسترس­پذیری و رفع چالش­های به عدم پایداری طرح­های دسترس­پذیری و کسب تجربه­ای مطلوب از سفر به واسطۀ گروه هدف منجر می­‌شود.  این فقدان گفتمانی می­‌تواند از ستم زبانی تا غفلت غیرعامدانه از تجهیزات مورد نیاز افراد دارای معلولیت در مراکز اقامتی و خدماتی را در برگیرد. در ادامه به ارائۀ شماری از راهکارهای دستیابی و نهادینه­‌سازی گفتمان گردشگری به‌مثابۀ حق و گردشگری در دسترس پرداخته می­‌شود:

  1. اصلاح ادراک اجتماعی نادرست از معلولیت: بدیهی است که ارتباط میان اشکال گردشگری و الگو­های پذیرفته­‌شدۀ معلولیت ارتباطی است دو سویه. در حالی که بسیاری از ستم­‌های زبانی برخاسته از ادراک اجتماعی از مفهوم معلولیت می­‌تواند مانع شکل­‌گیری الگوهای گردشگری در دسترس و تقاضای این گروه جمعیتی در راستای کسب تجربه­‌ای مطلوب از سفر شود، الگوی نامتناسب با نیاز­های معلولین نیز می­‌تواند به شکل­‌گیری ادراکات اجتماعی نادرست از معلولیت منجر شود و توسعه و اشاعۀ گفتمان دسترس‌­پذیری را با خلل مواجه کند. دارسی و بوهالیس(۲۰۱۱) به روشنی دریافته‌­اند که ادراکات اجتماعی نا­درست از مفهوم معلولیت و به دنبالۀ آن ستم­‌های زبانی و برچسب‌­زنی­‌ها به ادامۀ محرومیت­‌های اجتماعی در این گروه جمعیتی دامن می­‌زند. با عنایت به نقش شایان توجه ادراک اجتماعی در محرومیت نهادینه شدۀ افراد دارای معلولیت، لازم است با سیاست‌گذاری­‌ها برنامه­‌ریزی­‌های دقیق و متقنی، در راستای بازنمایی و به­‌کارگیری توانمندی­‌های افراد دارای معلولیت و گفتمان­‌سازی در خصوص گردشگری به‌مثابۀ حق گام برداریم.
  1. ارائۀ خدمات گرشگری به گروه هدف نیز می‌­توان گام مؤثری در شکل­‌گیری صحیح و به­‌جای گفتمان دسترس­‌پذیری باشد. ارائۀ این خدمات می­‌تواند در قالب مدیریت و راهنمایی پاراتور­ها یا در قالب تورهای معمول در حال اجرا در زمان فعلی باشد. به عبارتی اجرای این تور­ها و ارائۀ خدمات متناسب با گروه هدف می­تواند علاوه بر جلب توجهات به نیاز­های این افراد در سفر، تصورات و ادراک اجتماعی نادرست از معلولیت را اصلاح کند و جنبه­‌هایی از توانمندی افراد با ویژگی­‌های خاص را توأم با نیاز­ها و چالش­‌های ایشان در خصوص کسب تجربه‌ای مطلوب از سفر به تصویر بکشد. این اقدام را در صورت اجرای صحیح می­‌تواند یکی از متقن­‌ترین راه­‌ها برای اثرگذاری بر نگرش افراد از جمله سیاستگذاران است. این گام به­‌روشنی می­تواند به ساده‌­سازی زبان پرچالش دسترس‌­پذیری منجر شود.
  2. مطالبه­‌گری: مطالبۀ دسترس‌­پذیری خدمات گردشگری به گفتمان­‌سازی در خصوص دسترس‌­پذیری و حق گردشگری می­‌انجامد. به عبارتی مطالبه­‌گری توجهات آحاد مردم، برنامه‌­ریزان، سیاستگذاران و فعالان حوزۀ گردشگری را به حق مسلم گروه هدف در خصوص سفر و گردشگری، نیازهای ویژۀ ایشان و چالش‌­های سفرشان معطوف می­‌کند و بستری را برای خلق و اشاعۀ گفتمان مورد نظر در جامعه فراهم می­‌کند. در یک نگرش کلی، دسترسی را می­‌توان امکان بهره­‌مندی تام از شرایط/ خدمات در نظر گرفت. دسترس‌­پذیری به خدمات گردشگری دارای زیرشاخه­‌های متعددی است که از جملۀ آن­ها می‌­توان به دسترسی فیزیکی، دسترسی حسی، دسترسی فکری، دسترسی مالی و دسترسی عاطفی/ نگرشی اشاره کرد. در حالی که دسترسی فیزیکی متمرکز بر رفع موانع فیزیکی و تسهیل امکان تردد افراد دارای معلولیت به واسطۀ نصب رمپ، نرده، آسانبر و… است؛ دسترسی حسی بر امکان درک و شناخت افراد از تجربۀ سفر و گردشگری معطوف است. دسترسی فکری نیز متوجه تناسب سطح دغدغه­‌های مخاطبان با امکانات و خدمات گردشگری در مقصد و در طول مسیر است و به این سؤال کلیدی می‌­پردازد که آیا درک مقصد برای افرادی که پیش‌­زمینۀ اطلاعاتی ضعیفی دارند، سهل و ممکن است و ایا افراد با هر سطحی از توانایی درک و یادگیری قادر به دسترسی به اطلاعات مقصد هستند؟ دسترسی مالی نیز ناظر بر امکان بهره‌­برداری مخاطبان از خدمات سفر و گردشگری با سطوح متفاوتی از استطاعت مالی است. دسترسی عاطفی/نگرشی نیز با دغدغۀ جذب و اغناء افراد با طیف متنوعی از دیدگاه‌­ها در بستر گردشگری مسئولانه و آگاهانه ممزوج است.

علاوه بر این گفتنی است گفتمان‌­سازی در این خصوص تنها با اقدامات نهاد­های دولتی/خصوصی در سطح کلان و میانه پایدار نخواهد ماند و صحیح‌­تر آن است در سطوح خرد نیز افراد ضمن شناسایی مسئولیت اجتماعی خویش در این خصوص در هیئت راهنمایان گردشگری، محققان حوزۀ رفاهی و گردشگری و… به ایفای نقش در خصوص بازنمایی اهمیت این تکۀ مفقوده از پازل گردشگری و بسط گفتمان گردشگری به‌مثابۀ حق در تکمیل زنجیرۀ اقدامات مؤثر در راستای گفتمان­‌سازی و دسترس­‌پذیری مشارکت کنند. به عنوان نکتۀ پایانی تأکید می­‌شود که گفتمان­‌سازی در راستای حقوق احاد جامعه به­‌منظور کسب تجربه‌­ای مطلوب از سفر و گردشگری و دسترس‌­پذیری خدمات گردشگری تا حد زیادی وابسته به جریانات سیال علمی و عملی است و این امر جز با همیاری و همسویی اقدامات افراد و نهاد­ها در سطوح خرد/ کلان/میانی به‌­گونه‌­ای زنجیروار محقق نخواهد شد.

 

منابع:

شــفیعی، زاهــد، ترابــی فارســانی، نــدا و پرنده خوزانــی، بهنــوش (۱۳۹۳). مقدمــه‌ای بــر گردشــگری دردســترس (گردشـگری بـرای ناتوانـان). اصفهـان: سـازمان فرهنگـی تفریحــی شــهرداری ا صفهــان.

Buhalis, D., & Darcy, S. (2011). Accessible tourism: Concepts and issues. Bristol: Channel View Publications.