انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گشایش صفحه فرهنگ یونان و رم باستان

فرهنگ اروپایی کنونی که در طول بیش از دو قرن از خلال فرایند جهانی شدن به فرهنگی جهانی بدل شده است ریشه های اساسی خود را در کنار فرهنگ یهودی – مسیحایی و فرهنگ اسلامی در فرهنگ یونانی – رمی می یابد که به ویژه در عصر طلایی خود در یونان باستان بیشترین سهم را در بنیان گزاری پایه های قدرتمندی برای اندیشه های بعدی انسان ها داشت. همین فرهنگ در رم تداوم یافت و از خلال قرون وسطا به دنیای کنونی رسید. با گشایش صفحه فرهنگ یونانی رمی در انسان شناسی و فرهنگ ، بخش بزرگی از مباحث فرهنگی تاریخی و زبان شناختی به این سایت راه می یابد.

یونان و روم باستان

روم باستان هم نام شهر و هم نام دولتی است که این شهر در عهد باستان بنیان گذاری کرد. پندار روم باستان از فرهنگ لاتین جدایی ناپذیر است. اما این شکوه و عظمت تنها به چند دهکده مربوط به هفت قرن پیش از میلاد می رسد که توانست از راه فتوحات نظامی و جذب نخبگان محلی بر تمامی دنیای مدیترانه و اروپای غربی قرون اول تا پنجم میلاد تفوق یابد. تمدن رومی در خلال چند قرن از رژیم سلطنتی به یک جمهوری افراد پرنفوذ و سپس به یک امپراطوری استبدادی تبدیل شد. حاکمیت این تمدن بر اروپای غربی و ناحیه مدیترانه تاثیرات مهم باستان شناختی و شواهد ادبی بسیار برجا گذاشت و تصویر تمدن غربی را برای همیشه رقم زد.

البته این شهر همواره با دوره های پیشرفت روبرو نبود، بلکه تاریخ آن گوناگونی فراوانی به خود دیده است. با اینهمه رومیان توانستند با دگرگونی تشکیلات جمهوری خواه خود بر مشکلات داخل حاصل فتوحات جمهوری فائق آیند. بخش غربی این امپراطوری که قربانی ناپایداری داخلی و هجوم مهاجران شد، ایسپانی (اسپانیای کنونی)، گل (فرانسه کنونی)، بروتانی (بریتانیای کنونی)، آفریقای شمالی و ایتالیا را شامل می شد که در پایان قرن پنجم میلادی به قلمروهای مستقل تقسیم شد. بخش شرقی امپراطوری روم به دست حکومت قسطنطنیه اداره می شد، یونان، آناتولی، سوریه و مصر را دربر می گرفت. این بخش از بحران فوق مصون ماند و به رغم از دست دادن سوریه و مصر در زمان امپراطوری تازه تاسیس عربی- اسلامی، تولدی دوباره یافت و هزاره ای دیگر به زندگی خویش ادامه داد تا اینکه با پیدایش امپراطوری ترک عثمانی به آن پیوست. این امپراطوری وسطایی و مسیحی از سوی مردمان خود به نام “امپراطوری روم” خوانده می شد، اما تاریخ نگاران اغلب آن را “امپراطوری بیزانتن” می نامند که از بر اساس نظرات فراوان، وارث امپراطوری روم باستان است.

تمدن روم باستان اغلب در گروه عهد باستان کلاسیک در کنار یونان باستان قرار می گیرد. تمدنی که به شدت از فرهنگ روم باستان تاثیر پذیرفته است. روم باستان به میزان زیادی به مهیاسازی مواد اولیه حقوق، تشکیلات و قوانین، جنگ، هنر و ادبیات، معماری و فناوری و زبان در دنیای غرب کمک کرد و تاریخ آن هنوز تاثیر شگرف بر دنیای کنونی دارد.
شهر رم در میانه شبه جزیره ایتالیا، جنوب غربی اروپا و شمال فرورفتگی طبیعی منطقه مدیترانه واقع شده است. اقتصاد روم باستان اصولا اقتصادی کشاورزی بوده است. سه محصول مدیترانه ای بخش اعظم تولید را تشکیل می داده اند: گندم، مشروب، روغن. سیسیل، آفریقا، مصر، گل و اسپانیا غلات مورد نیاز شهرهای بزرگ امپراطوری روم را تهیه می کردند. پرورش اسب برای بازی و ارتش در ایسپانی، آفریقا، سوریه، آسیا و تراس در شمال یونان صورت می گرفت. نیز می توان دو صنعت را به همه اینها افزود: بهره برداری از معادن و تولید سرامیک مهرخورده که مورد اخیر به صادرات محصولات کشاورزی پیوند خورده بود. همچنین نزدیک به چهل کارخانه اسلحه سازی در سرتاسر قلمرو امپراطوری روم پراکنده بود که آن ها نیز بخشی از صنایع این حکومت را می ساختند.
رومیان در صنعت تامین مواد اولیه برای نوشتن کتاب تحولی پدید آوردند و آن را به شکلی درآوردند که ما امروز می شناسیم. آنان فهرست های دارویی و نیز طومار کاغذی بهم پیوسته را گسترش دادند که خواندن آن از رول های سنتی کاغذی راحت تر بود. در این دوران کتاب به شیی راحت برای استفاده، انتقال، مرتب کردن و خواندن توسط یک نفر تبدیل شد. با اینهمه شیی گران بود، حتی اگر شمار مجلدات در گردش به طرز چشمگیری افزایش می یافت. جایگاه نوشتار در این جامعه رفته رفته اهمیت بیشتری می یافت.
از قرن چهارم میلادی، منبع ادبی اساسا دین مسیح است. بلاغت موجود در آن نیز از کشیشانی سرچشمه می گیرد که از این فصاحت برای بیان خطابه های کلیسایی و تفسیر کتاب مقدس استفاده می کردند تا غیر مسیحیان را مجاب کنند. بیان زندگینامه مقدسین نیز در این دوران رونق می گیرد. بنابراین عجیب نیست که آثار بزرگ اواسط قرون وسطا دینی باشد.

یونان باستان
اصطلاح یونان باستان به تمدن اقوام دارای زبان و فرهنگ یونانی در عصر باستان گفته می شود. گاه از اصطلاحاتی چون یونان باستان، به طرزی دقیق تر، معنای یونان کلاسیک استنباط می شود، به خصوص عهد آتن قرن پنجم پیش از میلاد، پریکلس و عصر تراژدی، و نیز قرن چهارم پیش از میلاد، عهد افلاطون و ارسطو. با اینهمه فرهنگ یونانی پیش از این به شکوفایی رسیده بود: حماسه ایلیاد و اودیسه بی تردید به قرن نهم پیش از میلاد بازمی گردند. این فرهنگ همچنین درقرن پس از آن نیز آهنگ پویای خود را حفظ کرد ودر مناطق پرشمار دیگری گسترش یافت.
در شرق نیز در دوران فتوحات اسکندر، فرهنگ یونانی با فرهنگ های پیشین آمیخت و به ایجاد تمدن یونانی انجامید. در منطقه کم ارتفاع مدیترانه، فرهنگ یونانی نقشی مهم ایفا کرد، به خصوص از لحاظ تاثیری که بر رم گذاشت، چه در این سرزمین، زبان یونانی از سوی نخبگان به زبان علمی تبدیل شد. از سوی دیگر برخی آثار سیاسی و فرهنگی یونان نقشی اساسی در پیشرفت تمدن غرب ایفا کردند. برخی بر این باورند که یونانیان منشا شیوه نوین درک دنیا هستند، چه فکر عقاید دینی و قراردادن انسان در کانون تاملات از آنان نشات می گیرد. نیز بنیانگذاران فلسفه – پیش از سقراطی، سقراطی، افلاطونی- و طلایه داران پژوهش های علمی – فیزیک، ریاضیات، ستاره شناسی- یونانیان هستند. با اینهمه شاید ادبیات یونانی مدت های مدید، تاثیری کمتر از ادبیات رومی داشته است. هنر یونان هنوز به مثابه الگویی از تعادل کلاسیک نگریسته می شود.
از سویی دیگر، برده داری یکی از پایه های پیشرفت دنیای یونان باستان را در طول تاریخ خود می سازد. این امر از سوی باستانیان نه تنها امری ناگزیر، که کاملا طبیعی تلقی می شد. تاریخ یونان پیش از قرن هشتم پیش از میلاد شناخته شده نیست. اما تمدنی که در آن دوره می زیست، تمدن میسنی (mycénienne) نام داشت و دلایل از میان رفتن آن موضوع بحث های بسیار است. پژوهشگران معتقد به جنبه تاریخی جنگ تروا آن را در این دوران قرار می دهند. دوران پس از آن نیز شناخته شده نیست و گاه به نام “قرون تاریک” خوانده می شود. به نظر می رسد دگرگونی های مهم فرهنگی در این دوران رقم خورده باشند.
این طور که پیداست، از قرن هشتم پیش از میلاد، شهرها، مناطق کوچک مستقل و دارای ساختار سیاسی پیدا شده اند. سپس جمعیت و کولونی های یونانی در جزایر دریای اژه و آسیای صغیر و بعد در نواحی دیگر مدیترانه پدید آمدند. اغلب متفکران یونان در مناطق ماورای دریا زندگی می کردند: تالس و زنوفان در آسیا، فیثاغورس مدرسه ای در جنوب ایتالیا بنا کرده بود…
در قرن پنجم پیش از میلاد، یونانیان توانستند گروه های بزرگی را از امپراطوری گسترده ایران باستان به عقب نشینی وادارند. آن زمان به عنوان یکی از “اعصار طلایی” یونان خوانده می شود. در همان زمان بود که برخی متفکران مانند پارمنید(Parménide)، آمپدکل(Empédocle) و لوسیپ (Empédocle) شیوه نوین جهان بینی را بنیان نهادند. دموکراسی از آتن آغاز شد و در نقشه های سیاسی و هنری جایگاهی برتر به خود اختصاص داد. تراژدی پیشرفت کرد.
اقتصاد یونان باستان از راه کشاورزی و نیز کولونی های تامین می شد که در اثر ازدیاد جمعیت پدید می آمد، با اینهمه به لطف این کولونی ها، یونانیان با مواد اولیه ای آشنا شدند که پیشتر ناشناخته بود. پیشه وری و بازرگانی اغلب دریایی از قرن ششم پیش از میلاد در شهرها گسترش یافت. با اینهمه یونانیان انزجاری عمیق از کارهای حقوق بگیر نشان می دادند، چه در نظر آنان، سیاست، تنها فعالیت سزاوار یک شهروند بود و بقیه امور می بایست تا حد امکان به بردگان واگذار می شد.
هنر یونانی جنبه بسیار حساس یونان باستان به شمار می رود که هنر روم، عهد نوزایی و بخش بزرگی از هنر مدرن و معاصر غرب را تحت تاثیر خود قرار داد. بناهای تاریخی، سایت های مربوط به کولونی های یونانی و آسیای صغیر، تندیس ها و گلدان های موجود در موزه ها و مجموعه های شخصی، معبد پارتئون آتن با دکور حجاری شده اش، مرکز دینی یونان قدیم – دلف- و…همه و همه از سوی گردشگران مورد تحسین قرار گرفته اند و در میان مشهورترین آثار هنری دنیا جای دارند.
با اینهمه هنر یونان به خوبی درک نشده، چه اغلب به دلیل جنبه زیبایی شناختی خود مورد تحسین قرار گرفته، حال آنکه این آثار، در وهله نخست جنبه کاربردی یا دینی دارند. ویرانه های تاریخی امروز در مناطق دورافتاده و جدا از شهر یافت می شوند، حال آنکه ساختمان های یونانی به طور طبیعی در تمامی مجموعه های پیرامون ادغام شده بودند. نگارگری یونانی که یکی از اشکال اصلی نمایش هنر این سرزمین بوده، تقریبا به طور کامل از میان رفته. تندیس تراشی آن به شکل کپی کاری یا گونه های رومی به ما رسیده که در آن تعیین دقیق سهم نبوغ هنرمند اولیه و هنرمند کپی بردار مشکل است. بنابراین قراردادن هنر یونانی در زمینه اولیه آن و یافتن منشا، تطورات و تاثیرات آن ضروری است.
در دین یونان باستان، نه کتاب مقدس، نه عقیده دینی و نه کلسیایی وجود داشت: یونان باستان چندخدایی بود. در این سرزمین، اهمیت خاص به مناسک داده می شد و نه چندان به تقوای شخصی. شعائر گوناگون این سرزمین را می توان در سه دسته خلاصه کرد: شعائر عمومی – شبیه به اجتماعات شهروندان یک شهر-، شعائر شخصی – متعلق به حیطه خدمتکاران- و شعائر رمزآمیز- که به افراد آگاه، یک زندگی خوشبخت در هردو دنیا را وعده می داد.
در پانتئون یونان دوازده الهه اصلی وجود دارد که به نام المپیان خوانده می شوند. سه تای آن ها از همه مهم تر بوده و به باور آنان دنیا را در دست داشته اند: زئوس(Zeus) – خدای صاعقه و فرمانروای آسمان، پوزدیون (Poséidon)، خدای دریاها، اقیانوس ها و زلزله و سرانجام هادس(Hadès)، ارباب دنیای دوزخ ها.