انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گزارش نمایش مستند «تنهایی پرهیاهو» و سخنرانی مرتضی منادی

روز سه شنبه، بیست ششم بهمن ۱۳۸۹، جلسه نمایش فیلم مستند «تنهایی پر هیاهو»، توسط انسان شناسی و فرهنگ با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران در سالن این انجمن و در دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این جلسه که با حضور دکتر مرتضی منادی – سخنران برنامه – و دکتر ناصر فکوهی – مدیر انسان شناسی و فرهنگ – و رخساره قائم مقامی – کارگردان فیلم – همراه بود، پس از بخش اول برنامه یعنی نمایش فیلم مستند «تنهایی پر هیاهو»، در بخش بعدی دکتر مرتضی منادی به سخنرانی خود با عنوان «کتاب و سرمایه فرهنگی زنان» پرداخت و سپس جلسه ی پرسش و پاسخ صورت گرفت.

بخش اول : تنهایی پر هیاهو؛

مستند تنهایی پرهیاهو به کارگردانی رخساره قائم مقامی، مستندی است که نام خود را از داستانی نوشته ی بهومیل هرابال ، نویسنده ی معاصر چک ، برگرفته است. این کتاب افکار و احساسات فردی به نام هانتا است که در زیرزمینی به پرس کتاب هایی که اجازه ی انتشار ندارند مشغول است. این کتاب که به نوعی اشاره به داستان زندگی هرابال نیز دارد، به مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن دوره از کشور چک می پردازد.

مستند تنهایی پرهیاهو نیز، با بهره گیری از این داستان تلاش کرده است تا از زبان یک ناشر و دغدغه ها و مشکلات او در کار انتشار به موضوع نشر کتاب و کتاب خوانی در ایران بپردازد. از این رو، تماشای این فیلم – در کنار خواندن کتاب هرابال – می تواند گشایشی به مسائل و بحث های مفصل تر و غنی ترِ موجود در حوزه ی مطالعه و نشر و استفاده ار محصولات فرهنگی در ایران باشد.

::

بخش دوم : سخنرانی مرتضی منادی؛

در ابتدای سخنرانی، مرتضی منادی ضمن تشکر از رخساره قائم مقامی برای ساخت فیلم «تنهایی پر هیاهو»، توضیحی مجمل درباره ی روش تحقیق کیفی و چگونگی به کار گیری آن در بررسی موضوع « کتاب و سرمایه ی فرهنگی زنان»، داد:

«من به عنوان یک جامعه شناس، هنگامی که در مقابل طرح پژوهشی « ارتباط آگاهی سیاسی زنان با انتخاب کالاهای زندگی روزمره » مواجه شدم و به بررسی آن پرداختم، به این نتیجه دست یافتم که آگاهی سیاسی به تنهایی نمی تواند در انتخاب کالاها نقش داشته باشد، بلکه عوامل متعدد دیگری مانند کتاب – که موضوع فیلم نمایش داده شده است – وجود دارند که هم چنین در این مسئله نقش دارند و در نتیجه برای دست یابی به سئوالات به مطالعه و تحقیق پرداختم. از آن جایی که کارهایی که من انجام داده ام کارهایی «کیفی» هستند، به سراغ جمع آوری داده به روش مردم نگاری از خانواده های نزدیک خود کردم و سپس کاری پژوهشی را به روش کیفی انجام دادم. هنگامی که می گویم کار «کیفی»، به این معناست که کار را از زمین تحقیق آغاز می کنم و هدف پیاده کردن یک «نظریه» در عمل، گفتن این که چه افرادی کتاب می خوانند و یا نمی خوانند و چه نوع کتاب هایی خوانده می شود و… نیست. من قصد داشتم که نوعی مقایسه میان زنان شاغل و خانه دار در انتخاب کالاهای مختلف زندگی روزمره شان، که کتاب نیز یکی از آن هاست، انجام دهم، اما به این دلیل که مصاحبه با زنان دشواری هایی داشت، پس از انجام مصاحبه ی سی و پنجم کار انجام مصاحبه را تمام کردم (قرار بود ۵۰ مصاحبه صورت گیرد). این سی و پنج زن را از طبقات مختلف اجتماعی و با این ویژگی که حداقل ۷ سال از زندگی متاهلانه ی آن ها گذشته باشد، از طریق دوستان و آشنایان پیدا کردم و با آن ها مصاحبه های عمیقی را با میانگین ۴۶ دقیقه انجام دادم. بنابراین برای انجام یک تحقیق کیفی نیازمند داشتن جامعه ی آماری وسیعی نخواهیم بود، بلکه به صورت عمیق اقدام به جمع آوری داده ها می کنیم.»

مرتضی منادی سپس به توضیح چند نکته ی نظری پرداخت:
«هدف من اجرای نظریه در عمل، که یکی از ویژگی های کار کیفی است، نیست. اما واقعیت امر در این است که همواره بخشی اطلاعات علمی در پس زمینه ی ذهنمان وجود دارد که در نوع دید ما نفوذ می یابد. هف من شناسایی فرهنگ «واقعی» زنان بود. طبیعتا در مجاورت با این موضوع وضعیت اقتصادی و اجتماعی برای خرید کالاها نقشی قوی دارد. این واژگان در زبان بوردیو به «سرمایه ها» ( سرمایه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ) شناخته شده است. منظور بوردیو از سرمایه های اقتصادی، میزان دارایی ها و درآمد یک فرد است. اما مهمترین بخشی که در نظریه ی سرمایه های فرهنگی، توجه مرا برای شرح موضوع جلب می کند، سرمایه ی فرهنگی است. هنگامی که بوردیو از سرمایه ی فرهنگی سخن به میان آورد، در ابتدا منظورش در ارتباط با دانش آموزان بود. که از طبقات مرفه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیرون می آیند و از زبانی هماهنگ با نهاد مدرسه و آموزش و پرورش برخوردار هستند؛ بنابراین این افراد هنگامی که به مدرسه وارد می شوند تنها با یک علم روبرو می گردند. این درحالی است که دانش آموزانی که از طبقات پایین و محروم اقتصادی و اجتماعی وارد مدرسه می شوند، ابتدا باید زبان مدرسه را بیاموزند و سپس به زبان علم آشنا شوند که به این ترتیب، این افراد در مقابل دو دانش قرار می گیرند. به این دلیل دانش آموزان دسته ی دوم از نظر تحصیل با اندکی تاخیر نسبت به دسته ی اول روبه رو می شوند. از نظر بوردیو این امر به این دلیل نیست که این افراد از هوش کم تری نسبت به افراد طبقه ی بالاتر از خود قرار دارند. (البته، نکته ای که باید در این جا به آن اشاره کرد، این است که نظریه ی مطرح شده توسط بوردیو یعنی هم جواری مرفه فرهنگی و مرفه اقتصادی، در جامعه ی ما صدق نمی کند. برای مثال می توان به افرادی اشاره کرد که از سرمایه ی اقتصادی بالایی برخوردارند اما نمی توانند چیزی را امضاء کنند و از اثر انگشت استفاده می کنند و بر عکس افرادی از سرمایۀ فرهنگی بالایی برخوردار بوده ولی سرمایۀ اقتصادی پایینی دارند.)
بوردیو سرمایه ی فرهنگی را به سه دسته تقسیم می کند؛
۱. سرمایه ی فرهنگی نهادی شده ؛ صلاحیت های تحصیلی که در قالب مدرک خود را نشان می دهند، مانند دیپلم، لیسانس و…
۲. سرمایه ی فرهنگی عینی ؛ کالاهایی هم چون کتاب، کالاهای هنری، مجسمه، عتیقه و…
۳. سرمایه ی فرهنگی درونی شده ؛ که «عادت واره» و مهم ترین بخش سرمایه ی فرهنگی از منظر بوردیو است.
در توضیح «عادت واره»؛ ساختاری است که ساختارهایی را می سازد و رفتارهای ما را هدایت می کند. واژه ای که بوردیو در تشریح «عادت واره» به کار می برد، واژه ی «لوکوموتیو» است. او می گوید: « عادت واره لوکوموتیو اعمال ماست. »، یعنی اگر ما بخواهیم رفتار افراد را شناسایی کنیم باید به سراغ «عادت واره» برویم یا اگر «عادت واره» را شناسایی کنیم، پیشاپیش می توانیم بفهمیم که از این «عادت واره» چه رفتاری بیرون می آید و شکل می گیرد. بنابراین، اصل صحبت بوردیو تحت عنوان عادت واره است که در قالب ذوقیات و سلایق مختلف رخ می نماید و محصولات فرهنگی و کتاب شامل این بحث می شوند.»

پس از اتمام صحبت هایی در حوزه ی نظری موضوع مورد بررسی، مرتضی منادی به تقسیم بندی ای در کار پژوهشی خود بر روی زنان بر حسب و به دنباله ی بحث نظری، به دو چرخه ی منفی و مثبت فرهنگی سخن گفت:
«من در پژوهش خود سرمایه ی فرهنگی را نیز مانند سرمایه ی اقتصادی تا حدودی کمی کردم. در این حالت سنجش آماری، من زنان مورد مطالعه را بر حسب تحصیلات از کمترین تحصیلات تا بالاترین که دکترا بود تقسیم کردم.
وقتی تمام این زنان را با تمام مولفه هایشان مقایسه کردم، دو دوره یا دو سیکل، یا دو چرخش مثبت و منفی به دست آوردم؛ همینطور بقیۀ فعالیت ها را به صورت کمی در آورده تا پس از جمع نمره های هر فرد بتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد.
چرخه ی مثبت، چرخه ای است از افرادی که مطالعه داشتند، به موزه و سینما ( فیلم هایی که به گفته ای حرفی برای زدن داشته باشند ) می رفتند و …
چرخه ی منفی، چرخه ای است از افرادی که اصلا مطالعه نداشتند و غالبا به تماشای سریال های تلوزیونی، دیدن شوهای تلوزیونی، رفتن به سینما برای تماشای فیلم های پر فروش و… مشغول می شدند.»

مرتضی منادی در انتها و به عنوان نتیجه گیری سخنان زیر را ارائه داد:
«سئوالی که در این جا پیش می آید این است که کدام یک از موارد ذکر شده عامل مناسب برای ورود به این چرخه ها است؟ من به صورت دقیق نمی توانم به این سئوال پاسخ دهم. چون همان گونه که در ابتدا گفتم دریافتن این پاسخ جزء کار پژوهشی من نبود. اما حدس و نظر من این است که به این دلیل که مطالعه موجب افزایش سرمایه ی فرهنگی می شود، فرد را تشویق به پیگیری برنامه ها، کارها و محصولات فرهنگی می کند. و بالعکس افراد چرخه ی منفی به این دلیل که شامل افرادی بود که مطالعه نداشتند و نبود مطالعه به فعال شدن ذهن این افراد کمک نمی کرد.
در انتها و به عنوان نتیجه گیری باید بگویم که «مطالعه»، همان طور که در این فیلم نیز می بینیم، نقش بسیار مهمی در بارور شدن سرمایه ی فرهنگی زنان جامعه دارد.»

::

بخش سوم: پرسش و پاسخ؛

مرتضی منادی به سئوال « چرا در طرح تحقیقاتی تنها به موضوع مطرحه در میان زنان پرداخته اید؟» پاسخ داد:

« از نظر من به این دلیل که نقش زنان در خانواده به عنوان عامل موثر در مدیریت فرهنگی افراد خانواده نقشی مهم است، زنان می توانند با توجه به میزان نزدیکی همسرشان به مسائل فرهنگی نقش فرهنگ را در محیط خانواده پر رنگ و یا کم رنگ کنند.»

مرتضی منادی در پاسخ به سئوال « آیا سرمایه ی فرهنگی بر روی سرمایه ی اجتماعی تاثیر می گذارد یا خیر؟» گفت:

بله. سرمایه ی فرهنگی بالا نسبت به سرمایه ی فرهنگی پایین موجب می شود که ارتباط زنان با دوستان خود بیشتر شود و سرمایه ی اجتماعی تا حدی افزایش یابد.»

رخساره قائم مقامی در پاسخ به سئوال ناصر فکوهی؛ « به این دلیل که فیلم بیشتر از زبان یک ناشر بیان می شود، آیا سناریوی فیلم صحبت های ناشر است یا موارد دیگری نیز در سناریو هست؟ چرا که برخی از صحبت های مطرح شده توسط ناشر از نقطه نظر علمی نادرست است.»

«در مرحله ی ساخت فیلم، ما با ناشر وارد مصاحبه شدیم. در این مصاحبه ها برخی صحبت ها را او خود می گوید و برخی را ما از او سئوال می کردیم. از این نظر باید این توضیح را بدهم که دلیل چنین امری نداشتن مشاور علمی برای فیلم به دلایل سیاسی و اجتماعی به وجود آمده در دوران ساخت آن است و به همین دلیل نقدهای علمی ای به این فیلم وارد است.»

در ادامه ی صحبت های رخساره قائم مقامی، ناصر فکوهی توضیحات زیر را ارائه داد:

« از نظر من پرداختن به مسائل اجتماعی روز در فیلم های مستند ، از جمله مسئله ی کتابخوانی در فیلم پخش شده ، کار بسیار خوبی است و انتقادی که وجود دارد نمی تواند انتقاد به فیلم باشد، به این دلیل که اولین بحثی که ما درباره ی فیلم های نمایش داده شده می کنیم این است که این فیلم ها، فیلم های اتنوگرافیک به معنی علمی کلمه نیستند، به این دلیل که نه سازنده ی فیلم و نه سفارش دهنده خواستار ساخت فیلمی اتنوگرافیک هستند. بنابراین فیلم اجتماعی را با فیلم مردم نگارانه یا اتنوگرافیک نباید اشتباه گرفت.
ما در این فیلم ناشری را می بینیم که درباره ی کتاب، کتاب خوانی، نشر، مطالعه ی تاریخی و حتی تاریخ ایرانیان اظهار نظر می کند در حالی که می توان بدون داشتن نگاهی سخت گیرانه گفت که این فرد مشروعیت بیان بسیاری از این مسائل علمی را ندارد. به این دلیل که یک ناشر ممکن است بتواند درخصوص بازار نشر صحبت کند اما وارد شدن به مسائل تاریخی، اجتماعی و علمی نیازمند تخصص است. از نظر من بیان روایت هایی در حوزه های مختلف علمی در یک فیلم نیازمند آن است که سند علمی آن در فیلم ذکر شود و مشخص شود که بیان این گونه روایت های از زبان ناشر مطرح می گردد و یا از زبان اسناد علمی و تاریخی. برای مثال می توان در این فیلم به میزان اعلام شده ی مطالعه در روز اشاره کرد، که اتکا به چنین منطقی؛ هم چون میزان مطالعه ی افراد در روز، بی معناست. به این دلیل که در این محاسبه سیستم های پیچیده ای که در مطالعه وجود دارد دیده نشده است و تکیه کردن این تیپ از آمار به جای روبه روکردن ما با واقعیت ما را به اشتباه می اندازد. برای مثال ما می توانیم در بررسی موضوع مطالعه به چگونگی رابطه میان خوانش الکترونیک و مکتوب بپردازیم و به چنین امری که اصولا در زمان فعلی خوانش و مطالعه ی دقیق به آن شکلی که در گذشته وجود داشت صورت نمی پذیرد. به این دلیل که سیستم افراد را وا می دارد که از تمرکز خارج شوند.»

مرتضی منادی در دنباله ی صحبت های رخساره قائم مقامی و ناصر فکوهی گفت:

« از نظر من و در تایید نظر خانم قائم مقامی هم چنان در امر مطالعه در کنار خوانش الکترونیک خوانش مکتوب وجود و جایگاه ویژه ی خود را دارد. و نکته ی دیگری که باید بگویم، این است که من در تحقیقاتی که بر روی مطالعه در میان زنان انجام دادم از نظر کیفی متوجه این امر شدم که کیفیت مطالعه ی کتاب در میان زنان از نظر خوب یا بد بودن متفاوت است. خواندن کتاب های غنی و پی گیری برنامه های فرهنگی غنی چرخه ی مثبت را پیش می برد. بنابراین خود واژه ی کتاب نیز به تنهایی ملاک اندازه گیری مطالعه نیست، از این نظر که کیفیت مطالعه چه در خوانش مکتوب و چه در خوانش الکترونیک با یکدیگر متفاوت هستند.»

رخساره قائم مقامی در ادامه ی صحبت های مرتضی منادی این سخن را افزود که؛

« نه تنها در ایران بلکه در کشورهای اروپایی نیز کتاب های عامه پسند زیاد به فروش می روند و خوانده می شوند و ما نمی توانیم کیفیت را در آمار مطالعه در نظر بگیریم به این دلیل که هر قشری از جامعه می تواند بر حسب سلیقه ی خود مطالعه کند.»

مرتضی منادی در ادامه ی توضیح رخساره قائم مقامی گفت:

«این امر صحیح است که کتاب های عامه پسند در کشورهای اروپایی نیز مخاطب دارند، اما لازم به ذکر است که کتاب «اخلاق» (جلد ششم «روش») ادگار مورن در پنجاه هزار نسخه در فرانسه در مدت کوتاهی به فروش رفته است. این در حالی است که برای مثال کتاب «وجدان» علامه ی جعفری را که در پنج هزار نسخه چاپ شده است می توان پنج سال بعد در یک کتاب فروشی معمولی کشوری با هفتاد میلیون جمعیت هم چنان در حال فروش دید.»

دکتر فکوهی در ادامه ی بحث و پاسخ به پرسش یکی از حضار سخنان زیر را ارائه کرد:

« لازم است که در این جا توضیحی درباره ی کتابی که سازمان ملل به نام «شاخص توسعه ی انسانی» هر سال منتشر می کند، داد؛
شاخص هایی که سازمان ملل ارائه می کند شاخص هایی کمی و قابل اعتماد است، اما این ارائه ی شاخص ها را نه خود به خود بلکه از خود کشورها می دهد. کاری که سازمان ملل انجام می دهد این است که مجموع شاخص های توسعه را، برای مثال هشتاد شاخص را، ترکیب می کند و در فرمول های پیچیده می برد و از درون آن رده ارائه می دهد. در چنین سیستمی شاخص های مختلف یکدیگر را تصحیح می کنند. (برای مثال می توان تعداد تخت های یک بیمارستان را با تعداد پزشکان تطبیق داد.)
از نظر من، در حوزه ی مطالعه نیز این مسئله بسیار حائز اهمیت و در عین حال بسیار پیچیده تر است و پخش این دسته از فیلم های مستند کمک به ایجاد بحث در چنین موضوعی و شاخص های مطالعه که در کشور ما نیز بسیار پیچیده است، می کند. برای مثال خوانش های اینترنتی خود موضوعی است که باید به آن پرداخت. از نظر من اگر اینترنت و خوانش های اینترنتی وجود نمی داشت ما به طرف نوعی بی سوادی عمومی حرکت می کردیم که قبل از انقلاب اطلاعاتی، جوامع در حال حرکت به سمت این بی سوادی بودند. بنابراین از نظر من «شاخص» مورد نیاز است، اما در شرایطی که شاخص های کمی و کیفی با یکدیگر مقایسه شوند.»

::

پیوندها :

درباره ی کتاب تنهایی پر هیاهو در ویکیپدیا؛

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D9%BE%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88

هانتا؛ اندوه جهانی عمیق ؛

http://www.bahar-m.com/agness/archives/000304.html

گفت و گو با رخساره قائم مقامی کارگردان فیلم سیانوزه؛

http://fa.shortfilmnews.com/shownews.asp?id=874492405

صفحات مربوط در انسان شناسی و فرهنگ؛

مستند چیست؟؛

انیمیشن مستند؛

مستند انیمیشنی؛

گزارش نمایش فیلم سیانوزه؛