انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گرایش به کارآفرینی در آراء آگوست کنت و ژان باپتیست سی

تصویر: کنت

اینکه ریشه های پرداختن به مفهوم کارآفرینی را در افکار بنیانگذار جامعه شناسی بتوان یافت و جستجو کرد؛ باالنسبه جدید است؛ و خود مایه شگفتی. و لذا اگر بتوان این مفهوم را در اندیشه ها و مکاتب جامعه شناسی بازشناخت و تشخیص داد؛ پیداست که گام بزرگی در مسیر تبیین کارآفرینی از منظر جامعه شناسی یعنی تحلیل ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن، برداشته شده است.

کُنت بنیانگذار جامعه شناسی است. اما یکی از مفاهیم مطرح در مکتب فکری او در کنار مضامین و مقولات مهمی همچون اثباتگرایی[۱] و قانون مراحل سه گانه[۲]، مفهوم جامعه صنعتی است. ریمون آرون[۳] جامعه شناسی معروف فرانسوی ( آرون، ۱۳۸۴: ۹۷) خصائص بنیادین جامعه صنعتی در اذهان متفکرین قرن نوزدهم را اینطور برمیشمرد: سازماندهی علمی کار به منظور تحصیل حدّاعلای بازده، متمرکز شدن کارگران در کارخانه ها، تضاد میان کارگران و کارفرمایان، و آزادی مبالات و سودجویی کارفرمایان و بازرگانان که به افزایش دائمی ثروت در جامعه میانجامد. روایت کُنت از جامعه صنعتی نه سویالیستی است و نه لیبرالی (پیشین)؛ بلکه مدخل مفهومی مهمی برای ورود به مبحث کارآفرینی از زاویه جامعه شناسی میگشاید؛ مدخلی که شاید در بسیاری از متون منتشر شده پیرامون کارآفرینی چه به عنوان یک مفهوم و چه فرایند از قلم افتاده است. این مدخل مفهومی در نقد کُنت از اقتصاددانان لیبرال نهفته است. او با لقب دادن اقتصاددانان لیبرال چونان مابعدالطبیعی گرایانی که سعی دارند نمودهای اقتصادی را جدا از کل اجتماعی در نظرگیرند؛ تبیین آنها از اقتصاد را ناقص و به دور از واقعیت ارزیابی کرده و لذا همبستگی میان اقتصاد و جامعه و پیش و بیش از آن ریشه داشتن نمودهای اقتصادی در اجتماع همان ورود مفهومی کُنت به اقتصاد است. از این جهت، آرون، آگوست کنت و پیروان او همچون موریس آله[۴] و آلفرد سووی[۵] را پیرو مکتب سازماندهی در اقتصاد میداند (پیشین، ۱۰۱-۹۹) به این معنا که ضمن حفظ مالکیت خصوصی میخواهد با تبدیل آن به نوعی وظیفه اجتماعی در دست چند تن معدود، معنای آن را دستخوش تغییر سازد. آموزه کُنت مبنی بر متاثر بودن و ریشه داشتن اقتصاد- یا آنطور که او خود عنوان داشته “جامعه صنعتی”- در امر اجتماعی در متون کارآفرینی چندان مورد اقبال قرار نگرفته و به آن توجه نشده است. سایه سنگین اقتصاد، بخصوص مکتب نئوکلاسیک که بسیاری آن را دچار نوعی تقلیلگرایی یا فردگرایی روش شناختی میدانند (فاین[۶]، ۱۳۸۵) بدین معنا که کلیه امور و تحولات را به خصلت اقتصادی آن فرو میکاهد؛ بر سر مباحث و متون کارآفرینی سنگینی میکند. فی المثل داریانی (داریانی، ۱۳۸۹: ۳۷)، بر سه نگرش اصلی اقتصادی حاکم بر حوزه کارآفرینی تاکیبد میکند: مکتب نئوکلاسیک، مکتب اتریش و مکتب شومپیتر. که هر سه مکاتب اقتصادی بوده و بر مفاهیمی همچون، مولّد بودن و تعادل اقتصادی در بازار پای میفشرند. دو تعریف عمده دیگر از کارآفرینی ارایه شده است (کردنائیج و همکاران، ۱۳۸۶): اول، تعریف عام که عبارت است از ایجاد کسب و کاری که با خطر و عدم قطعیت همراه است؛ و دوم، تعریف خاص که مشتمل است بر فرایند جستجو و پیگیری فرصت و حداکثرسازی ارزش. در این دو تعریف پیشگفته نیز به مفاهیم اقتصادی همچون کسب و کار و حداکثرسازی ارجاع داده شده است. این مشکل از آنجا آب میخورد که بسیاری فرایند کارآفرینی را با معیار تبعات و پی آمدهایی که به بار میآورد اشتباه گرفته اند. در بسیاری از تعاریف بر نتایج کارآفرینی تمرکز شده است که همانا عبارت باشند از توسعه اقتصادی اجتماعی، توسعه کالاها و خدمات، افزایش سود اجتماعی برای دولت، ایجاد اشتغال، گردآوری پس اندازهای عمومی، ایجاد بنگاههای اقتصادی جدید و…. (یعقوبی، ۱۳۹۱؛ آقای ۱۳۷۸، داریانی ۱۳۸۹). اینها همگی خصلتی اقتصادی دارند. رویکرد دایره المعارفی و توصیفی به کارآفرینی که به ذکر تعاریف و تقسیم بندی انواع کارآفرینی میپردازد؛ از ارایه هرگونه تحلیل ابعاد اجتماعی و فرهنگی این پدیده عاجز است. از میان انبوه اسامی اغلب اقتصاددانی که در نوشته ها و آثار خویش بصورت مستقیم و غیر مستقیم به کارآفرینی پرداخته اند؛ نام یک نفر در بحث ما از بقیه مهمتر است: ژان باپتیست سی [۷] .

اقتصاددان قرن نوزدهمی –معاصر با کُنت- ژان باپتیست سی که کارآفرینی را بسیج منابع اقتصادی بر اساس اصول بهره وری دانسته (داریانی، ۱۳۸۹) و میان کارآفرین و سرمایه دار فرق میگذارد (هیسریچ، ۲۰۰۲) از زاویه نگاه جامعه شناختی به کارآفرینی و ربط نظریات جامعه شناختی کُنت به این مبحث، واجد اهمیت است. آنچه که کُنت از آن تحت عنوان «صاحبان صنایع» یا همان «کارفرمایان»[۸] نام میبرد؛ برگرفته از کتاب سی با عنوان «گفتاری درباره اقتصاد سیاسی» میباشد که در سال ۱۸۰۳ منتشر شد. از دیدگاه سی این کارفرما و نه سرمایه دار است که تولید و توزیع را سرپرستی میکند؛ کار و سرمایه را بنحو خلّاقانه ای با هم ترکیب نموده و بدین ترتیب همچون شاهستون نظام صنعتی، ارزش میآفریند (ریتزر، ۱۳۸۳: ۵۴). کُنت و استادش سن سیمون[۹] تحت تاثیر آموزه های سی، از نقش کارفرمای صنعتی تجلیل میکنند. لذا در اینجا نیز نوعی فاصله گیری کُنت و سی را از سرمایه همچون یک عنصر اقتصادی ناب شاهدیم. در واقع صنعت از دیدگاه ایشان ترکیبی از کار و سرمایه است. از دیدگاه سی، کارکرد کارآفرینی، فهم فنّ آوری و انتقال دانش به محصولی است که نیازهای مصرف کننده را برآورده میسازد (گربل[۱۰]، پیکا[۱۱] و هنوش[۱۲]، ۲۰۰۱).

اگر رویکرد دایره المعارفی به کارآفرینی، رویکردی توصیفی است که به به پیامدها و نتایج آن نظر دارد؛ رویکرد تقسیم بندی انواع، به فرایند یا بهتر است بگوییم ساختار فرایند کارآفرینی نظر داشته است. در تقسیم بندی انواع کارآفرینی به گونه هایی همچون خدماتی، تجاری، صنعتی، و یا خانگی، خانوادگی، روستایی و متوسط، و نیز کارآفرینی فردی، گروهی، شرکتی، سازمانی و درون سازمانی (داریانی، ۱۳۸۹؛ یعقوبی ۱۳۹۱، هیسریچ، ۲۰۰۲)، همچنین گونه شناسی اداری[۱۳]، فرصتگرایانه[۱۴]، اکتسابی[۱۵] و پرورشگاهی[۱۶] و ابتکاری[۱۷] با مفاهیمی همچون واحد، فرایند، سازمان و شرکت مواجه میشومیم که حاکی از اتخاذ رویکردی ساختاری- فرایندی به کارآفرینی و چگونگی رخداد آن در فضای درون سازمانها و شرکتهاست. این نگاه به خلق مفهوم کارآفرینی درون-سازمانی[۱۸] منجر میشود که این فرایند را درون حصار سازمانی، صلب و محدود میکند و ادامه همان مباحث قدیمی نوآوری سازمانی است. طرح مبحث «ویژگیهای روانی افراد کارآفرین» یا «کارآفرینی فردی» نقطه اوج انفصال از امر اجتماعی از طریق تقابل میان امر روانشناختی و امر اجتماعی، در حوزه کارآفرینی است. اگرچه ویژگیهای روانی و شخصیتی افراد در شروع و توسعه کارآفرینی مهم است؛ اما فرض تاثیر چنین ویژگیهایی به معنای انکار امر اجتماعی است. به دلیل طرح مفهوم «تخریبگری خلّاق» از سوی شومپیتر که گونه ای صحّه گذاشتن بر عدم تعادل در بازار است؛ اقتصاددانان بخصوص، اقتصاددانان اُرتدوکس همواره از کارآفرینی واهمه داشته و لذا سعی داشته اند تا آن را به مقولات اقتصاد نئوکلاسیک فروکاهند. لذا به کار
آفرینی همواره به مثابه عنصری غریبه در اقتصاد نگریسته شده است (گربل[۱۹]، پیکا[۲۰] و هنوش[۲۱]، ۲۰۰۱).

[۱] positivism

[۲] Triple state

[۳] Reymond Aron

[۴] Maurice Allais

[۵] A. Sauvy

[۶] Fine

[۷] Jean Baptist Say

[۸] Entrepreneurs

[۹] Saint Simon

[۱۰] Grebel

[۱۱] Pyka

[۱۲] Hanusch

[۱۳] Administrative

[۱۴] opportunistic

[۱۵] acquisitive

[۱۶] Incubative

[۱۷] initiative

[۱۸] Intrapreneurship

[۱۹] Grebel

[۲۰] Pyka

[۲۱] Hanusch

منابع: فاین، بن، سرمایه اجتماعی و نظریه اجتماعی، ترجمه محمد کمال سروریان، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۵.

پانتام، رابرت، سرمایه اجتماعی (اعتماد، دموکراسی و توسعه)، ترجمه کیان تاجبخش و و گروه نویسندگان، تهران: نشر شیرازه، ۱۳۸۴.

صمد آقایی، جلیل، سازمانهای کارآفرین، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۷۸.

یعقوبی فرانی، احمد و رضا موحدی، درآمدی بر کارآفرینی روستایی، همدان: نشر دانشگاه بوعلی، ۱۳۹۱.

مقیمی، سیّد محمد و محمود احمدپور داریانی، مبانی کارآفرینی، تهران: فراندیش، ۱۳۸۹.

دانشنامه کارآفرینی، گروه نویسندگان، تهران: بنیاد دانشنامه نگاری ایران و موسسه کار و تامین اجتماعی، ۱۳۸۸.

ایشل، رینرشوتس، ترجمه کرامت الله راسخ، مبانی جامعه شناسی ارتباطات، تهران: نشر نی، ۱۳۹۱.

آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی (متن کامل)، ترجمه باقر پرهام، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴.

کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر علمی، ۱۳۸۳.

کردنائیج، اسدالله و همکاران، ابزار سنجش ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان ایرانی، تهران: تربیّت مدرس، ۱۳۸۶.