انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

“گذشته” در حال!

تماشای فیلم جذاب اما سنگین و نفس گیر “گذشته” ی اصغر فرهادی، لذتی وافر به همراه دارد. فیلمی است که مدام فرد تماشاگر را با تک تک لحظه های فیلم، و همچنین شخصیت های فیلم، آن هم در نقش ها و روابط و نسبت هایی که خواسته یا ناخواسته در آن “گرفتار” آمده اند و به ویژه “زمان” که هر لحظه در چرخش از حال به گذشته و از گذشته به حال است، با هنرمندی شگرفی درگیر می کند.

این گونه فیلم های با کیفیت، محصولِ کارگردانان ایرانی، مدام این واقعیت را یادآور می شود که ظرائف و پیچیدگی های زندگی اجتماعی امروز – که چه بسا از نقد و نظر جامعه شناسان ایران مغفول مانده است،- به خوبی در پرده ی سینما مورد تامل، انعکاس و تجزیه تحلیل قرار می گیرد، و علاقمندان به تامل و ادراک مسائل اجتماعی امروز، مطالبات خود را به جای یادداشت های منتقدان جامعه شناسی خانواده، ازدواج، طلاق، روابط بین نسلی، مهاجرت، و غیره ، در صحنه ها و آثار ِبه تصویر کشیده شده توسط هنرمندانی چون اصغر فرهادی می توانند یافت.

برای من تک تک شخصیت های این فیلم، و تجربیات شان تامل برانگیز هستند، و به نوعی منعکس کننده ی شکسته شدن مکرر قالب های کلیشه ای نقش های اجتماعی مالوف، به شیوه ای ساختار شکنانه، اما شاید بتوان گفت، این شخصیت پردازی ها نوعی ساختار شکنی در ساختارشکنی هم به حساب می آمدند. انتخاب این که کدام شخصیت پردازی در این فیلم، بهترین بوده است، بسیار دشوار است. همه ی شخصیت هایی که در فیلم معرفی شده اند، به جای خود، سزاوار تامل اند. به عنوان نمونه، از موردِ مرد ایرانیِ به تصویر کشیده شده، نام می برم. احمد، که در عین حضور پررنگ او در صحنه ها، از همه کمتر از خود او، و “گذشته اش” در این فیلم مطلع می شویم، یک مرد ایرانی دارای علائق آشکار به ملیت اش که او را ناگزیر از ترک هر گونه تعلقات و امتیازات فضای زندگی اش در فرانسه کرده است، دارای هنر آشپزی ایرانی، به ویژه در خصوص خورشت قرمه سبزی، در عین حال، با تربیت و منشی اروپایی، مجسم و به تصویر کشیده شده است، یعنی، از نظر هویتی، با یک مردشرقیِ متحول شده، مواجه هستیم، که بر غیرت خود – در مواجهه ی غافلگیرانه با شریک جدید زندگی همسرش (که البته چند سالی است متارکه کرده اند اما طلاق شان با حضور او طی روزهای بعد تحقق می یابد)، فائق می آید، به جای هر گونه اعتراض، به طرح سوالاتی اکتفا می کند، چرا که پدیده ای که با آن روبروست در عین ناباوری اش و غافلگیر شدن اش، حاصل مستقیم رفتار و “انتخاب” خود او بوده است و ناگزیر از آن است که به تبعات آن تن در دهد، و هرگونه نشانه ای دال بر رنجیده خاطر شدن اش را فروخورد، چرا که هر واکنشی خلاف این، در دنیای مدرن امروز دیگر، توجیه و جایگاهی ندارد. به جای هر گونه تلاش برای بروز دادن احساسات جریحه دار شده اش، در نقش فردی ظاهر می شود که همچنان حامی همسر در شرف طلاق اش است و از هر کمکی به او در رفع مشکلات اش با شریک جدید زندگی اش، فرزندان به جا مانده از روابط قبلی آن زن، و به رسمیت شناختن حقوق و جایگاه شریک جدید زندگی همسرش دریغ نمی کند. عصر جدید زندگی این شخصیت ها، عصر هماهنگ شدن با تبعات تصمیمات فرد-مدارانه ی انسان پسامدرن امروزی است، که مهار احساسات اش (اعم از عشق، حسرت، غبطه، حسادت، دلتنگی، سرخوردگی) در جهت اقناع درون، به ابزاری برای نیل به ارزش های جدیدی که مبنایِ افتخار کردن، رضایت مندی، و حفظ ثبات و آرامش قرار می گیرد، تبدیل می شود و شاید تلاشی باشد برای کسب شرف و شرافت و اخلاقی بودن، در قالب هایی نو، در چارچوب نظام ارزشی و اخلاقی ای نوین، در ذهنیت انسان هایی که مرزهای اخلاقی و شرافتی خود را در تناسب با “دیگرانِ مهم” زندگی شان، اینک براساس آزمون و خطاهایی مکرر، مدام به دست خود در روابط خود ساخته و پرداخته شان، زیرو رو، دگرگون و تنظیم می کنند.

دکتر شیرین احمد نیا مدیر گروه جامعه شناسی و پزشکی انسان شناسی و فرهنگ است. آین یادداشت به صورت مشترک در وبلاگ ایشان منتشر شده است :

http://blog.ahmadnia.net/spip.php?article1902