انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گذری بر رمزگان­‌های شهری در رمان دل کور

از رمان ها می توان به عنوان طرح های «تخیل اجتماعی» نام برد چراکه هم برآمده از خیال و ادراک خالق اثر هستند و هم بازتاب دهنده جامعه و زمانه ای که نویسنده اثر از آن برخاسته است. رمان دل کور اثر اسماعیل فصیح نیز چنین طرح واره ای را به نمایش می گذارد؛ طرح واره ای که زندگینامه ی چند ده ساله ی خانواده آریان در محله درخونگاه را روایت می کند و همزمان تصور و خیال را به زندگی شهری و الزامات زندگی در شهر پیوند می دهد. نه اینکه نویسنده بخواهد به طور عامدانه و یا به اجبار تجربه ای را به شهر و زندگی شهری پیوند بزند بلکه از آن جهت که ذات شکل گیری «تجربه» در پیوند جدانشدنی با زندگی اجتماعی است و شهر یکی از بسترهای شناخت و شکل گیری زندگی اجتماعی است.

از خلال متون برخی رمان های ایرانی می توان به درک ناب تری از آنچه تجربه ایرانیِ شهری شدن و مدرن شدن است دست پیدا کرد. به این شکل که با کندوکاو نمادها، باورها، سنت ها و جریان هایی که نویسنده در داستان به آن ها اشاره می کند به چیستی تجربه مدرنیته ایرانی در شهر تهران نزدیک شد. بنابراین دل کور می تواند به مثابه صحنه نمایشی عمل کند که تجربه مدرنیته تهران را از خلال روند زندگی شخصیت های داستان بازتاب می دهد. این یادداشت نیز در تلاش است تا تجربه های مشخصا شهری را از دل عناصر داستانی و شخصیت پردازی های رمان دل کور کشف کند و نشان دهد که چگونه تجربیات مشخصا شهری در پیوند تنگاتنگ و جدانشدنی با هر امر معمولی و به ظاهر فردی قرار می گیرد.

دل کور و مدرنیته؛ نمادها و ظواهر
حین مطالعه رمان دل کور می توان تصاویر تدوین شده ای از تغییرات اولیه رشد و گسترش تهران به شکل امروزی را از پیش چشم گذراند. اسماعیل فصیح در حین پروراندن داستان به نمادهای فرهنگی و کالبدی در محله درخونگاه اشاره می کند که هر کدام از این نمادها به شکل زنجیره وار فرایند مدرنیته شهری تهران را به یاد می-آورد.
اتفاقات سرگذشت وار خانواده آریان اگرچه دربردارنده ابعاد شخصی و فردی زندگی شخصیت های داستان است اما در نهایت مانند طرح واره ای از زندگی در شهر تهران با نمادها، بناها، رنگ ها و بوهای یک زندگی شهریِ در حال تحول آغشته می شود که در هر جزءِ رویدادهای شخصی می توان پیوند ساحت زندگی روزمره را با شهر تهران و محله درخونگاه برای شخصیت های داستان درک کرد. در قسمت های مختلف رمان دل کور به خوبی می توان دید که چگونه حالت ها، احساسات، هیجان های شخصی و تجربه های عاطفی در پیوند با محله و ابعاد اجتماعی زندگی در شهر گره خورده اند. در این متن به خوبی می توان دید که خاطرات و خیال در پیوند با فضاهای شهری شکل می گیرند و ساخته می شوند به طوریکه حتی بعد از گذشت سال ها، مواجهه با فضاهای شهری مانند جرقه ای عمل می کند که تلّی از خاطرات گذشته را از دل خاکروبه های کهنه ذهن دوباره زنده می-کند:
«به چشم انداز برف گرفته خیابان خیام و دور و بر نگاه می کرد. پارک شهر، گلوبندک و دور میدان اعدام. به برادرش، به حاج مختار آریان فکر می کرد. هر نقطه ای از این قسمت شهر خاطره ای از مختار را در مغز او تحریک می کرد: دکتر جوان در مشامش بوی نمناک زمین آب و جارو شده آن حجره ها را احساس می کرد و مختار را می دید که تنگ غروب با آن هیکل چاق و بزرگ، سوار دوچرخه از میدان اعدام به خانه جدید خود پشت باغشاه می رفت» (فصیح،۱۳۷۲: ۶).
نمادهایی که اسماعیل فصیح به یکی از برادرهای خانواده آریان به نام حسن سوار می کند نشان دهنده اولین بارقه های حضور سبک زندگی جدید شهری در تعاملات روزمره است. حسن پسری تازه به دوران رسیده، کت-شلوارپوش و کراوات زده است که از کنسرت های نوظهور و تئاترهای تازه جا نمی ماند و سبک پوشش و مدیریت بدن اش او را از سایر برادرانش متمایز کرده است که به سیاق گذشته می پوشیدند و اوقات می گذراندند. حسن همان «جوجه فُکُل لاله زاری» و «آقا فُکُل آبدوغ خیاری» است که نماد انسان پر طمطراق مدرن را به دوش می کشد و همین القاب و اصطلاحات عامیانه بازنمای محصولی است که مدرنیته ایرانی می آفریند.

فصیح حین پروراندن داستان، مانورهای مشهودی بر کنسرت ها و تئاترهایی می دهد که به تازگی و برای اولین بار در تهران به نمایش گذاشته می شوند. اشاره فصیح به اولین پوسترهای هنرمندان که بخشی از دیوارهای اتاق های خانواده آریان را می پوشاند گواهی بر مواجهه با تهران نوظهور است، تهرانی که در حال تغییر و پوست اندازی است. تهرانی که خیابان هایش صرفا محلی برای عبور و مرور نیست بلکه اتفاق ها، جریان ها، عناصر و نشانه هایش به خانه آورده می شود، زیسته می شود، بر دیوارهای اتاق آویخته می شود و بر ساحت تجربه حک می شود. اما همچنان سنت و ارزش های سنتی در برابر نوشدن مقاومت می کند. گویی فصیح بدلی از جریان سنت در برابر مدرنتیه را بین جدال برادرها، درگیری های لفظی و فیزیکی شان با هم و دشمنی های پایان ناپذیرشان نشانه گذاری می کند. مختار به عنوان برادر بزرگتر نمونه ی شخصی است که با تکیه بر الگوی مردسالارانه پیشرفت برای آشفتگی های جنسی، زیاده خواهی ها، پول پرستی و بردارکُشی های پنهانش توجیه و اعتبار کسب می کند. در برابر او اما سایر برادرها با الگوهای بدیل و ارزش های نو درآمیخته می شوند و در برابر سلطه برادر بزرگتر سعی می-کنند تاثیرها و تغییرات کوچک به جای بگذارند. یکی از جریان هایی که مختار به کمک آن ها به ثروت اندوزی می پرداخت از طریق مزایده هایی بود که حدود ۸۰ سال پیش توسط بلدیه طهران منتشر می شد. برای مثال در یکی از مزایده ها توانست ۱۵ هزارمتر از زمین های بین اکبرآباد و سلسبیل را خریداری کند. بخشی از متن مزایده بدین شکل بوده است:

«بلدیه قطعات نمره (۸، ۹، ۱۰، ۱۱) از اراضی بایر واقع پشت باغشاه غرب و شمال لشگر را به مزایده می فروشد حداقل قیمت متر مربعی سی ریال است. طالبین می توانند تا ۳۰ آذرماه برای معاینه نقشه و تنظیم پیشنهاد کتبی به اداره عایدات بلدیه مراجعه کنند» (فصیح،۱۳۷۲: ۱۲۰).
اعلان های مزایده بلدیه تهران نشان می دهد که چگونه برنامه های توسعه شهری و کاربست های سیاست گذارانه عصر مشروطه با ثروت مندشدن و زمین دارشدن مختار به عنوان شخصی که حکمران سایر اعضای خانواده بوده رابطه مستقیم داشته است. در جریان دوگانه ها و تعارض های بین برادران خانواده آریان که تقریبا مرکز ثقل اصلی رمان دل کور است می توان به خوبی تلاقی گذشته و حال و به هم رسیدن دو طیف زمانمندی از دو عصر کاملا متفاوت با گفتمان های متفاوت به هم را نظاره کرد که خاص تجربه مدرنیته شهری تهران است. دل کور در ابتدای داستان با جریان های اعتراض دوران مشروطه آغاز می شود و تا اوایل دهه پنجاه ادامه پیدا می کند. هرچند فصیح به این جریانات اشاره های دقیقی نمی کند اما از برخی توصیفات و صحنه پردازی های محله درخونگاه می-توان به تغییرات پارادایمی شهر تهران پی برد. برای مثال اسماعیل فصیح تهران اواخر دهه ۴۰ را اینطور توصیف می کند:
«ردیفی از ساختمان های بلند و مغازه های شیک از فولاد، بتون، سنگ مرمر، شیشه و نئون در این گوشه از تهران مدرن گل کرده بود، جایی که در آن درخونگاه فراموش شده و بربادرفته می نمود. فروشگاه تلویزیون انترناسیونال، معاملات ملکی کمیسیونر، فتو استودیو لارا، فروشگاه امیرآباد (تخم مرغ روز)، آرایش تریسته (مخصوص بانوان)، نمایندگی (اوپل- فولکس واگن- بنز)، کافه تریا جام طلایی (گلدن کاپ) و …» (فصیح، ۱۳۷۲: ۲۱۰ و ۲۰۹).

رشد و ظهور بسیاری از مکان های جدید و نوظهور نشان دهنده مکان مند شدن تجربه در دوران جدید است. مکان ها و ساختمان های جدید به عنوان یکی از مولفه های تازه در این دوران نشان می دهد که چگونه تجربه شهری شهروندان در پیوند با این مکان ها شکل می گیرد، چیزی که پیشتر امری جاافتاده تلقی نمی شد. گسترش فضاهای عمومی و قابل مصرف بدین شکل رخدادی است که شهروندان را از فضاهای خصوصی خانه به فضاهای عمومی شهر می کشاند و شکل جدیدی از ادراک و فهمیدن شهر در خیابان را برای مردم فراهم می کند. نویسنده لیستی بلندبالا از تغییرات شهری تهران ارایه می کند که نشان می دهد تهران چگونه در حال زیستن چند پارادایم متفاوت به طور همزمان است، شهری که ضمن پذیرش تغییرات مدرن آبستن نطفه های انقلاب ۵۷ می-شود. اگرچه همچنان نمی توان دل کور فصیح را آینه ای تمام قد بازنمای هویت تهران دانست اما می توان تکه های کوچکی از مولفه های این هویت را پیدا کرد؛ تکه هایی از تغییرات هویت شهری بین حد فاصل دو جریان پسامشروطه و پیشاانقلاب.

 

شهرنشینی شتابان؛ جریان ها در کوچه شیخ کرنا
«در فاصله سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶ در خانه کوکب خانم و همچنین در کوچه شیخ کرنا و بازارچه درخونگاه تغییرات زیادی به وجود آمد. سیل شهرستانیها همچنان سرازیر بود. اوس ماشالله خان اولین کسی بود که با جمع-آوری پول از کسبه و اهل محل سرتاسر بازارچه درخونگاه را آسفالت کرد و کوچه شیخ کرنا را هم سال بعد» (فصیح، ۱۳۷۲: ۱۲۹).
دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی به نوعی آبستن نخستین تحولات زندگی شهری و شکل گیری نطفه گسترش طبقه متوسط جدید در ایران به حساب می آید. ورود مهاجرین به محله درخونگاه از جمله جریان هایی است که در بافت داستان تنیده شده است و پیرنگ داستان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. در این دوره که مصادف با دوران پهلوی دوم است نطفه ی تحولات مهم اقتصادی، رشد صنایع و خدمات ناشی از درآمدهای نفتی، تغییر ساختار جمعیتی شهرها و روستاها و پیدایش گروه های جدید اجتماعی در حال بسته شدن است. درواقع اوایل دهه ۳۰ را می توان مسامحتا آغاز شهرنشینی دوره مدرن ایران دانست.
داستان دل کور درواقع بازنمای زندگی روزمره مردمانی است که در بحبوحه این جریانات قرار می گیرند. تصویری که نویسنده از محله درخوانگاه، روابط و تعاملات آدم ها و مظاهر زندگی شهری توصیف می کند با واقعیت های اجتماعی-تاریخی شهر تهران نیز مطابقت دارد. محله درخونگاه در این دوران بازنمای روزگاریست که تغییرات رو به رشد اما فاقد ساختار و نظمی مشخص را تجربه می کند. کوچه های تنگ و باریک و خانه های قدیمی درخونگاه در حال پذیرش جریان هایی است که بدان تعلق ندارد. درخونگاه نوعی وارونگی را تجربه می کند که جایی در مرز امر سنتی و امر مدرن قرار گرفته است. از طرفی تعاملات و ارتباطات روزمره مردم محله درگیر مسائل ناموسی و برادرکُشی است و از طرفی مظاهر زندگی مدرن در حال ورود به محله ای کاملا سنتی است.

بوها، رنگ ها و استعاره ها
یکی از رمزگان های درک مدرنیته شهری تهران در رمان دل کور مسئله «بو» است. فصیح در قسمت های مختلف داستان از خلال رشد رستوران ها، کافه ها و گاری های بساطی به انواع بوها و درهم آمیختگی بوها در فضا اشاره می کند. پیش تر انواع بوهای غذا تنها در خانه ها و مطبخ ها حضور داشته است اما راهیابی انواع و اقسام بوها و حتی درهم آمیختگی بوها یکی از المان های مدرن شدن فضاهای شهری است. بوهای فطیر، بوی دود قهوه خانه، بوی گوشت قصابی و سایر بوها نشان از عمومی شدن فضاهای شهری است که کاربری شان در حال تغییر به سمت تجاری شدن و مصرفی شدن است. همانطور که توصیف انواع کنسرت ها، نمایش ها، تئاترها و میل شخصیت های داستان به استفاده از این فضاها نشان از بهره مندی و مصرف فضاست که مصرف فضا یکی از نشانه های رشد و گسترش تهران مدرن به شکل امروزین است. گویی اولین بارقه های تبدیل فضاهای شهری به مکان هایی قابل مصرف و عمومی از دوران مشروطه در حال شکل گیری و ظهور است.
پیوند شهر و استعاره در یکی از کابوس های صادق آریان درباره درخونگاه قابل رویت است. صادق آریان به یکباره بعد از کابوس «بازارچه درخونگاه مردابی از خون بود» از خواب می پرد. فصیح در بخش های مختلفی از داستان از استعاره خون برای توصیف درد و رنج محله درخونگاه استفاده می کند و با درهم آمیزی خون کثیف و خون قرمز تلاش می کند عفونت زندگی را برجسته کند. استفاده از ساختارهای خیالینِ آکنده از تجربیات شهری کمک می کند تا سطحی از خلاقیت ادبی اگرچه خلاقیتی ضعیف در اثر آفریده شود. علاوه بر این استفاده از ساختارهای خیالین و کاربرد استعاره ها نشاندهنده قدرتی است که این ساختارها در هویت بخشیدن و تصویربخشیدن به شهر دارند. خیالپردازی ها علاوه بر اینکه نشانه هایی ادبی و هنری هستند این توانایی را دارند که به لحاظ اجتماعی، هویت دهنده و فرهنگ ساز باشند.

معرکه گیری سیادیوونه: انگاره کارناوال های شهری
یکی از جذابیت های رمان دل کور توصیف معرکه گیری های شخصی به نام سیادیوونه است که توصیفات صحنه های معرکه گیری هایش در بخش های مختلفی از رمان جریان دارد. معرکه های سیادیوونه در کوچه های درخونگاه اتفاق می افتد و مردم محله در یک حلقه مرکزی بزرگ دور سیادیوونه جمع می شوند و کردارهای دیوانگی او را نظاره می کنند. سیادیوونه از وضعیت روانی سالم و متعارف برخوردار نیست و معرکه گیری های دیوانه وار و کردارهای دیوانگی اش، معرکه های او را شبیه به کردارهای انتقادانه کارناوال های باختینی می کند که فردی می تواند تمایز و تفاوت خود را مرکز توجه قرار دهد و صدای تفاوت خود را به گوش دیگری برساند، احمقی که می تواند ادای متظاهرانه خردمندان را به سخره بگیرد. این امر که دیوانه ای می تواند با حرکات خود مرکز توجه مردم قرار بگیرد و با تکیه بر تفاوت خود یک واقعه در سطح خیابان را رقم بزند نکته متمایزی است که تنها به واسطه حضور در «خیابان» به مثابه یک عرصه عمومی قابلیت نمایش پیدا می کند. خیابان است که می تواند واقعه ها و دوره گیری های نامتعارف و متضاد با جریان های اصلی را درون خود جا دهد و آن را به گوش و چشم دیگران برساند.
طی توصیفاتی که اسماعیل فصیح از معرکه گیری های سیادیوونه مطرح می کند، متوجه می شویم که چگونه یک فرد به زعم ما دیوانه می تواند به تنهایی و با تکیه بر خود از سلطه تک صدایی عاقلان و ناظران بکاهد و دیوانگی خود را در مرکز توجه قرار دهد. معرکه گیری های سیادیوونه مانند تلاشی است برای انعکاس مساوی صداهای انسان هایی که به راحتی از جامعه انسانی طرد شده و به کنار گذاشته می شوند.
جریان این معرکه گیری ها زمانی به اوج خود نزدیک می شود که رسول به عنوان یکی از برادرهای خانواده آریان به واسطه حق خوری های برادر بزرگترش مختار و در پی درگیری فیزیکی با او سلامت روان خود را از دست می دهد و به معرکه گیری سیادیوونه می پیوندد. حالا بازیگران این کارناوال ضربدر دو می شوند و عاقل و دیوانه، کفر و ایمان، بزرگ و کوچک، فرودست و فرادست به هم می آمیزند. گویی که پیوستن رسول به معرکه سیادیوونه نشان از دیوانه شدن انسان های معمولی می دهد که در جریان بی عدالتی ها از صحنه زندگی اجتماعی طرد می شوند و حالا با پیوستن رسول به سیادیوونه نزدیک است زمانی که تعداد انسان های به ظاهر دیووانه و پس زده به معقولانِ عاقل پیشی بگیرد و واژگونی فرودستان و دیوانگان را به سایرین عاقلان و طبقات سرایت دهد.
معرکه گیری های رسول و سیادیوونه حالا به سان وارد کردن زبان پس زدگان به متن زندگی اجتماعی محله درخونگاه است. محله ای که ابتدا در برابر ورود مهاجرین از شهرستان ها مقاومت می کرد می بایست میزبان پذیرش تفاوت ها شود. دل کور ضمن توصیف معرکه گیری های دیوانگان محله رمزگان هایی را از نحوه حضور اندیشه ها و سبک هایی می دهد که در گفتمان رسمی و مسلط جای ندارند و مانند دیوانگان در لایه های مخفی تر زندگی اجتماعی قرار دارند اما به مرور درون انگاره های کارناوالی حضور قطعی و مسلم خود را برای شهر مرئی می کنند.

منبع:
فصیح، اسماعیل (۱۳۷۲)، دل کور، تهران: نشر نو