انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گاما منطقه صفر زندگی

روایتی همراه با تصویر از حاشیه‌نشینی در بندر ماهشهر

مختصات ماهشهر، نمودار پر فراز و نشیبی ست. از ناحیه (نام یک منطقه مسکونی که خانه های سازمانی پتروشیمی و نفت در آنجا قرار دارد) که بیرون می زنی جاده سربندر را که می گیری، چنان چیزهای پراکنده و نامتوازن و متضادی نمایان می شود که بهت رهایت نمی کند. سمت راست جاده، فرودگاه، یگان ارتش، شرکت-های گوناگون و زندان شهر قرار دارد، سمت چپ جاده پارکی ساحلی، دریایی غمگین و در نهایت مجموعه پتروشیمی های ماهشهر همچون غولی که از دهانش دود بیرون می زند حجم انبوهی را گرفته است. فلرهای بالای سر کارخانه مانند مارهای بالا آمده از کتف اژدهاک به آسمان غرش می کنند و دود از دهان شان بیرون می زند. این مسیری بود که می رفتم تا به جایی که «گاما» نام دارد برسم.

تصویر شماره ۱: جاده ی پتروشیمی ، گاما و سربندر، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

نرسیده به گاما مردی روی زمین نشسته بود و از خاک مرطوب معشور (نام قدیمی ماهشهر) نمک می گرفت. چون سطح آب دریا در برخی نقاط ماهشهر از سطح زمین بالاتر است، آب جمع می شود و با تبخیر آن نمکی روی زمین می ماند. دریاچه های عظیم نمک گیری در آن‌ورِ جاده وجود دارند که شرکت های بزرگ تصاحب کرده اند و نمک اندوخته می کنند، این گُله زمین کوچک را هنوز کسی تصاحب نکرده است و می شود از آن حاصلی داشت.

تصویر شماره ۲: شخصی مشغول جمع آوری نمک، جاده ی پتروشیمی ، گاما و سربندر، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

تصویر بعدی پلی است که روی آن نوشته به منطقه ویژه اقتصادی خوش آمدید، این نوشته تضادها را بیشتر نمایان می کند. البته ماهم قرار است وارد منطقه ی ویژه ای بشویم، که از قضا ماهیت اقتصادی نیز دارد. گاما به-راستی منطقه ویژه ای ست که فاجعه حاشیه‌نشینی را به خوبی نشان می دهد. نشان می دهد که هرچقدر مجتمع های عظیم پتروشیمی و نفتی و صنعتی گسترش پیدا کنند، همان اندازه فلاک نیز گسترش پیدا می-کند. به ویژه اینکه گاما دقیقا روبروی مجموعه مجتمع های پتروشیمی بندر ماهشهر قرار گرفته است و شاید تنها چیزی که آن ها از این کارخانه ها نصیب شان می شود، مواد سمی باشد که در هوا پراکنده می کنند و پسابی که به اطراف رها!

تصویر شماره ۳: جاده ی پتروشیمی ، گاما و سربندر، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

اما پل وصل کننده نیست، بلکه جدا کننده است. از پل که می گذری به جهان دیگری خواهی رسید، گویی بیرون از باقی جهان، تکه جدا افتاده ای که کسی تمایل ندارد به حساب بیاوردش. جایی که هیچ مشخصه ای ندارد. روی تابلو کنار این منطقه نوشته شده؛ منطقه مسکونی! بدون هیچ اسمی بدون هیچ عنوانی، پرت شده از شهر به بیرون، گاما جمعیت مازادی ست که باید برای تضمین بقای صنعت وجود داشته باشد. لشکر ذخیره-ای که طرد شده تا به کارگران به خدمت گرفته شده به فهماند هر لحظه امکان از دست دادن موقعیت کنونی خود و نزول به جایگاه پایین تری را دارید.

تصویر شماره ۴: جاده ی پتروشیمی ، گاما و سربندر، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

دریا و پتروشیمی سمت چپ جاده اند، گاما و زندان سمت راست جاده، ورودی گاما چند سگ میان نیزارها می لولیدند و پارس می کردند. در کنار آن ها بچه ها مشغول بازی بودند. همه به سرعت متوجه حضورم به عنوان عنصری غریب شدند. زیرا اصلا چیز معمولی نیست که کسی به چنین جایی بیاید، هیچکدام از چیزهایی که امروز خاطرخواه دارد و معمولا جاذبه گردشگری نامیده می شود اینجا پیدا نخواهد شد. با فردی که پیگیر مشکلات منطقه بود و تلاش کرده بود توجه مسئولان شهری را جلب کند صحبت کردم، مسایلی را روشن کرد که امید انسان به زمانه را خاموش می کرد. با وجود فاصله نسبتاً زیاد با مراکز شهر هیچگونه نهاد مستقل شهری، مرکز خدماتی، بهداشتی و یا درمانی در گاما وجود ندارد. اینجا نقطه ی صفر مرزی ست، اما نه مرزهای انتزاعی ملی یا شهری، بلکه مرز واقعی زندگی و فقر، مرز بهره مندی یا بی بهره گی از حق زیستن را در اینجا می شود درک کرد. جایی که خط گاز ندارد در صورتی که خط انتقال گاز از کنار آن ها گذشته است، آن ها را نادیده گرفته است و به سمت مجتمع های پتروشیمی راه کج کرده! لوله کشی آب دارد، ولی چیز به‌درد بخوری توی لوله ندارد، آب توی لوله نه فشار دارد و نه از کیفیتی برای آشامیدن و شستشو برخوردار است. تنها یک مدرسه مختلط و آن هم در مقطع دبستان در اینجا هست که آن هم وضعیتی مخروبه مانند و اسفبار دارد. گاما شکلی از فراموشی ست، اگر بگویم از وجود امکانات اولیه ی زندگی بی بهره است همه واقعیت را نگفته ام، گاما اساسا از زندگی بی بهره است. این شکلی از انکار انسان است که عصر مدرن ما با سیستم های مدیریت توسعه و بازار آزاد و مبتنی بر منفعت چون تحفه ای ارزنده پیشکش کرده است. بیهوده نیست که والتر بنیامین می گوید: همه شواهد و مدارک تمدن در عین حال شواهد و مدارک توحش اند و درست همان‌طور که این مدارک از توحش بی‌بهره نیستند، شیوه انتقال آنها از مالک به مالک نیز آلوده به توحش است. از این روست که یک ماتریالیست تاریخی تا حد ممکن خود را از آنها مجزا می کند. او مطالعه تاریخ در جهتی خلاف جریان رود را وظیفه خویش می‌داند ( بنیامین، ۱۳۸۵، ۱۵۶).
گاما منطقه مسکونی در شهرستان بندر ماهشهر و روبروی مجتمع های پتروشیمی است که حدود ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر جمعیت دارد. قدمت این منطقه در حدود ۴۰ تا ۴۵ سال است. شکل گیری تجمع انسانی در این منطقه برای نخستین بار در پیرامون شرکتی به نام گاما بوده که در اینجا قرار داشته، کارگران روزمزد و رده پایینی که برای کار در شرکت مشغول بوده اند اطراف آن ساکن می شوند. پس از جنگ ایران و عراق، عده ای از جنگ زده ها و آسیب دیدگان جنگ به اینجا می آیند و در منطقه ساکن می شوند و به این صورت گاما تا امروز ادامه می یابد. ادامه گاما ادامه بی پناهی است. ظاهرا در تقسیم بندی های شهری شهرستان ماهشهر به-تازگی گاما موجودیت پیدا کرده و به عنوان روستا ثبت شده است، اما هیچگونه زیست روستایی یا معیشت روستایی در این منطقه وجود ندارد و این شکلی از تقسیم بندی نابجاست.


تصویر شماره ۵: کودکان در حال بازی در میان نیزارها و پسماندها، منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۶: وضعیت خانه های منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۷: وضعیت خانه های منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

تصویر شماره ۸: فضای داخلی خانه ای در منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

با گذشت زمان اندکی و شرح من که حضورم به چه معنا می‌تواند باشد و گفتگو با اهالی منطقه و چرخیدن در پیرامون، کم کم اهالی منطقه نسبت به من اعتماد بیشتری پیدا کردند و مرا به درون خانه های خود بردند تا شرایط زندگی خود را نشان دهند. زندگی ای در عین بی بهره گی از ضروری ترین امکانات، وسایلی که خانه ها با آن ساخته شده‌اند بلوک و چوب و ضایعات ساختمانی هستند که پیدا کرده اند. اما با این حال درون خانه ها معمولا تا حد ممکن تمیز و منظم است. بسیاری از خانه ها در حیاط خود درخت و باغچه ای نیز دارند.
فقر در هر گوشه ای نمایان است و همین آدم را به یاد جمله انگلس در آنتی دورینگ می اندازد: لازمه انباشت سرمایه، انباشت فقر است. شرایطی که با آن روبرو هستیم به‌خوبی نمایانگر این جمله است. در حالی که ثروت اندوخته شده در مجتمع های پتروشیمی و منازل لوکس آن ها چشمک می زند، درست در اینور خیابان گاما هر روز بیشتر در فقر فرو می رود. مارکس در کتاب سرمایه به مفهومی اساسی یعنی “جمعیت مازاد” و “لشکر ذخیره کار” پرداخته که صورت کلان مساله را روشن خواهد کرد، او در ابتدا شرح می دهد که در ساز و کارهای سرمایه‌داری، چطور نسبت سرمایه ثابت به متغیر، تغییر می کند، انباشت سرمایه ثابت شکل می گیرد و در نتیجه ی آن تغییر، تقاضا برای نیروی کار کاهش می یابد و با افزایش مطلق جمعیت کارگران رابطه معکوس دارد. این ساز و کار چیزی ست که جمعیت مازاد را شکل می دهد: اما در واقع این انباشت سرمایه داری است که پیوسته و به نسبت مستقیم با انرژی و گستره‌ی خویش یک جمعیت نسبتاً مازاد کارگری ایجاد می‌کند، یعنی جمعیتی که بیش از نیازهای میانگین سرمایه برای ارزش افزایی اش است و بنابراین جمعیتی مازاد تلقی می‌شود…، بنابراین با انباشت سرمایه که خود را تولید می کند، جمعیت کارگری هم حجم فزاینده ای از ابزارهای ایجاد مازاد نسبی خود را ایجاد می کند. این قانون خاص جمعیت در شیوه تولید سرمایه داری است…، اما اگر اضافه جمعیت کارگران، محصول ضروری انباشت یا رشد ثروت بر پایه ی سرمایه دارانه است، برعکس همین اضافه جمعیت به اهرم انباشت سرمایه‌داری و در حقیقت به شرط وجودی [شیوه ی تولید سرمایه داری] بدل می شود. ارتش ذخیره ی آماده ای را شکل می دهد که چنان یکسره و به‌طور مطلق به سرمایه تعلق دارد که گویی خود آن را به هزینه ی خویش پرورش داده است. شیوه ی تولید سرمایه داری، مستقل از مرزهای واقعی جمعیت، توده ای از مصالح انسانی را خلق می کند که همیشه جهت استثمار شدن توسط سرمایه برای نیازهای متغیر ارزش افزایی آن حاضر و آماده است ( مارکس، ۱۳۸۶: ص، ۶۷۹-۶۷۷).

 

تصویر شماره ۹: آتش گرفتن نیزار در پشت یک خانه که منجر به سوختن خانه شده بود، گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

یکی از مشکلات بزرگی که مردم از آن ناله می کنند، نبود سیستم فاضلاب است. جوی های سرباز فاضلاب را به اطراف خانه ها می برد و باعث روییده شدن نیزارهایی شده است که پر از آلودگی و حشرات هستند و زندگی مردم را با آسیب ها و مخاطرات جدی مواجه کرده است. افزایش نیازارها موجب کاهش امکان تردد و تجمع حیوانات و آلودگی‌ها در نیزارهای شده که تهدید جدی‌ای برای بهداشت و سلامت جمعیت منطقه می‌باشد. نیزارها در سراسر منطقه گسترش یافته اتند و گاه منجر به فاجعه های بزرگی نظیر آتش سوزی نیز می شوند. در اثرگرمای شدید هوا، بادهای گرم تابستانی که در بندر ماهشهر به تَش‌باد مشهور است و عوامل دیگر نیزارها می سوزند و دود و خاکستر تمام خانه ها و محله را می گیرد. در زمان انجام مشاهدات میدانی باخبر شدم که یکی از خانه ها به‌خاطر آتش سوزی نیزارها، آتش گرفته است. کودکی سرآسیمه به سمتم آمد و بریده بریده گفت عمو آنجا خانه‌ها سوخته، با پرس و جو خانه را یافتم، نیزارهای پشت خانه سوخته بود و آتش از پنجره پشتی به خانه شعله کشیده بود. کولر گازی پنجره ای خانه که ضروری ترین وسیله برای زندگی در خوزستان می باشد، در اثر این واقعه می سوزد و در نتیجه آن وضعیتی پیش می آید که زندگی افراد خانه دچار بحران می شود. استان خوزستان و شهرستان بندر ماهشهر از گرمترین نقاط کشور می باشند. بیان این نکته که در سال ۱۳۹۴ماهشهر رکورد گرمترین دمای احساسی هوا در جهان را شکست، به درک وضعیت کمک می کند (تابناک، ۱۴ مرداد ۱۳۹۴). وقتی به داخل خانه رفتم اهالی خانه در گرمای خرداد در حیاط نشسته بودند. وضعیت را با این تصور که شاید کاری از دست من برآید چنان شرح می دادند که درماندگی و اندوه مانند آتش در من شعله می کشید. فیلمی از روز وقوع حادثه برایم فرستادند که عمق ماجرا را بیشتر نمایان می کرد. چند عکس از صحنه های فیلم را برای انتقال وضعیت اینجا می آید. کیفیت عکس ها بخاطر اینکه از روی فیلم برداشته شده اند و همچنین بخاطر کیفیت نه چندان مطلوب فیلم، پایین هستند، اما به نظرم اهمیت بالایی دارند.


تصویر شماره ۱۰: لحظاتی پس از زبانه کشیدن آتش به خانه، گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۱۱: سوختن کولر در اثر آتش سوزی نیزارها، گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

تصویر شماره ۱۲: کودک در کنار خانواده برای سوختن کولر گریه می کند، گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

بهت و ماتم فضا را آغشته است. چنان نشسته اند به دورِ کولر، که گویی بر سر جنازه ای نشسته باشند، اما مُردِه یِ آن ها امکان زیستن است، مرده‌یِ آن ها از دست رفتن کوچکترین امکان ها مانند امکان نفس کشیدن است. همسایه‌ها نیز به درون خانه آمدند و در این هیایو حضور دارند. کودکان چنان گریه می کنند که انگار کسی را از دست داده باشند، بزرگترها کودکان را بغل می کنند و دلداری می دهند، اما خود نیز ناله می کنند. کودکی با ناله صدا می‌زند خاله، و زن خطاب به کودک می گوید، ها خاله، ها خاله، ها خاله، سپس بغض می-شکند و گریه می کند.
گفتگو با مردمان این منطقه، گفتگو با مردمانی صمیمی و مظلوم بود که به ساده ترین زبان مشکلات شان را می گفتند و مشخص بود که انتظار کمکی را دارند که وضعیت را تغییر بدهد. انتظاری که با واقعیت فاصله دارد. سپس کودکان توجه مرا به خود جلب کردند. کودکانی که آینده از پیش برای آن ها رقم خورده است. آینده چیزی جز کیفیت های حال نیست که به صورت تجمیع شده در گذشته درمی آیند و گذشته برای آن ها چون دوزخی است که چیزی جز ذغال و خاکستر نمی تواند عایدش باشد. عکسی از بازی بچه ها گرفتم، کم کم به سمتم آمدند و هم صحبت شدیم. از من خواستند دوربینی که در دستم است را ببینند و با آن عکس بگیرند. دوربین را به آن ها دادم، چند عکس گرفتند و صف طویلی از درخواست عکس شکل گرفت. در حقیقت صف طویلی از عدم بهره مندی، صف طویلی از آرزوهایی که همیشه به تاخیر افتاده اند و گویی زمان فرارسیدن آن ها در بی نهایت مدفون است.


تصویر شماره ۱۳: بچه ها در حال بازی، منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۱۴: کودکی در منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

تصویر شماره ۱۵: دو نفر در کنار خانه نشسته اند، منطقه گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکاس کودکان گاما.

تصویر شماره ۱۶: بچه ها در حال بازی، منطقه گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکاس کودکان گاما.

بچه ها بعد از بازی گوشی شروع کردند به حرف زدن و گفتن از زندگی خودشان، یکی از آن ها گفت: گاما خیلی فقیره، عَموم از زباله پول درنمیاره، بابام نمیتونه پول دربیاره، ما خیلی فقیریم، اونجا نیزارها سوختن، خونه و وسایلشون آتیش گرفت، ما روغن و برنج نداریم و پدرم میره زباله جمع میکنه، پول در نمیاد از زباله جمع کردن. شرکت اینجاست (اشاره به مجتمع های پتروشیمی) به پدرم کار نمیدن. حتی اگر هم کار بدن پول بهش نمیدن. بگویید بیایند گاما را درست بکنند. پرسیدم چه کسی باید گاما را درست کند؟ در جواب گفت یکی از تهران! بعد یک قطعه زمین را نشانم دادند و دسته جمعی و ملتمسانه گفتند این زمین بازی ماست خواهش می کنیم این را برای ما درست کنید، ازش عکس بگیرید، اینجا را چمن کنید، دروازه و وسایل بازی بگذارید، ما دوست داریم بازی کنیم. این زمین بازی ماست! از زمینِ فاجعه عکسی گرفتم. خورشید پشت زمین بازی غروب کرده بود.

تصویر شماره ۱۷: زمین بازی بچه ها، این زمین را بچه ها نشان دادند و درخواست درست کردنش را داشتند. منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۱۸: خیابانی در منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۱۹: شخصی در حال قدم زدن، منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.


تصویر شماره ۲۰: انباشت زباله و پساب، منطقه مسکونی گاما، شهرستان بندر ماهشهر، خرداد ۱۳۹۹، عکس اسماعیل قنواتی.

منابع:
۱- بنیامین، والتر ۱۳۸۵. عروسک و کوتوله، مقالاتی درباب فلسفه تاریخ و فلسفه زبان، ترجمه مراد فرهادپور و امید مهرگان، انتشارات گام نو
۲- سایت خبری تحلیلی تابناک، ماهشهر رکورددار گرمترین دمای احساسی، کد خبر: ۵۲۲۳۱۲، تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، پیوند به برگه: tabnak.ir/002BsO
۳- مارکس، کارل ۱۳۸۶. سرمایه، نقدی بر اقتصاد سیاسی، جلد یکم. ترجمه حسن مرتضوی. انتشارات آگاه