انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کونراد لورنز (پدر علم کردارشناسی)

امیر عسکری

از زمانی که زندگی بر روی زمین آغاز شد، میلیونها گونه جدید پدید آمده و از بین رفته‌اند. موجودات زنده امروزی ، تنها نمایانگر بخش کوچکی از تمام موجودات زنده‌ای هستند که تا به حال وجود داشته‌اند. دانشمندان بسیاری همچون چارلز داروین سالهای عمر خود را صرف پژوهش روی علت از بین رفتن و یا تغییرات جسمانی موجودات نمودند. اما تا ابتدای سال ۱۹۰۰ میلادی، کمتر دانشمندی تمرکز خود را روی رفتار جانوران معطوف داشته بود.

سرانجام در سال ۱۹۰۳ میلادی پسری در آلتنبرگ، اتریش به دنیا آمد که سالها بعد تحول عمیقی در دانش بشر از نظر شناخت علمی رفتار جانوران ایجاد نمود. او توسط پدرش دکتر آدولف لورنز که استاد دانشگاه وین و متخصص استخوان و مفاصل بود، کونراد نامیده شد.

شهر وین در ابتدای دهه ۱۹۰۰ م. به جرات بزرگترین شهر علمی دنیا بود، علاوه بر زیگموند فروید دانشمندان بسیاری همچون آلفرد آدلر و کارل یونگ سویسی نیز در این شهر اقامت داشتند. کونراد لورنز با آنکه در شهر فروید و همزمان با او می زیست، اما هیچگاه با فروید رو به رو نشد، با این وجود نظریه های مربوط به غریزه آنها تا حد بسیاری به یکدیگر شبیه می باشد.

کونراد لورنز کوچک تنها یکسال داشت که ایوان پاوولف، فیزولوژیست معروف روسی، برای پژوهش روی سیستم گوارش،شرطی سازی کلاسیک و بازتابهای شرطی مفتخر به دریافت جایزه نوبل گردید، تنها سی سال از ارائه این تئوری نگذشته بود که کونراد جوان همراه با همکارش اریک وون هولست تئوریهای پاوولف را رد نمودند و رفتارگرایان را به چالش طلبیدند.

کونراد از همان ابتدای کودکی شروع به نگهداری از حیوانات نمود، سمندر کوچک، غازهای خاکستری و یک سگ پا کوتاه از جمله جانورانی بودند که کونراد اکثر اوقات روزانه خود را صرف آنها می کرد.

کونراد در سال ۱۹۲۱ پس از آنکه آخرین امتحان خود را با موفقیت به اتمام رساند به مشاهده و مطالعه روی پرخاشگری در ماهیهای سیکلید پرداخت. بعدها این مشاهدات، اساس نظریه انگیزشی مدل پسیکو هیدرولیک وی را به وجود آوردند. در سال ۱۹۲۲ م. کونراد به واسطه تشویقهای پدرش به نیویورک و دانشگاه کلمبیا رفت و در آنجا با زیست شناس معروف آمریکایی، توماس هانت مورگان ملاقات نمود و تحت تاثیر پژوهشهای او قرار گرفت. در سال ۱۹۲۶ م. کونراد با مطالعه روی زاغچه ها ، اساس نظریه نقش پذیری خود را به وجود آورد. او در سال ۱۹۲۳م. با گراتل جپارت که مانند خودش دانشجوی پزشکی بود، ازدواج کرد، و در ۱۹۲۴ م. همان سالی که کونراد دکترای خود را اخذ نمود، فرزندش توماس به دنیا آمد. در همان سال توسط انستیتو آکادمی دانشگاه وین به عنوان استادیار استخدام شد و مطالعات جانورشناسی خود را روی جفتگیری سگهای ژرمن شپرد با سگهای کوچک چوچو آغاز نمود. در حدود سی سال بعد، یک نژاد جدید سگ به نام یوریسای از نتیجه این آزمایشها پدید آمد.

در یک تصادف شدید با موتور سیکلت در ۱۹۳۰م. ، فک و دندان کونراد شکست و وی مجبور به جراحی گشت، پس از این اتفاق بود که او مدل منحصر به فرد ریش خود را برای پوشاندن اثر جراحات تصادف آرایش نمود که تا پایان عمر نیز در آن تغییری ایجاد ننمود. او در سال ۱۹۳۱ برای اولین بار با اسکار هینورث ملاقات نمود و اساس همکاری آنها روی رفتار پرندگان شکل گرفت. کونراد با مطالعه عمیق خود روی سارهای در قفس ثابت نمود که رفتار ممکن است به طور طبیعی و خود به خودی اتفاق بیافتد. او در سال ۱۹۳۳ م. دومین دکترای خود را در جانورشناسی با موضوع پرواز پرندگان به اتمام رسانید.
او در سال ۱۹۳۵م. پس از ملاقات با روان شناس معروف دانشگاه وین، کارل بوهلر، متوجه شد که رفتارشناسی حیوانی نه تنها از دیدگاه عموم نادیده گرفته می شود، بلکه روان شناسان آزمایشگاهی نیز به آن توجهی نمی کنند، در نتیجه کونراد تصمیم به رسمی نمودن علم رفتارشناسی جانوری نمود و آن را کردارشناسی (اتولوژی) نامید.

کونراد لورنز در سال ۱۹۳۶ م. برای اولین بار با نیکو تینبرگن در سمپوزیوم دانشگاه لیدن در هلند ملاقات نمود و در مورد غاز خاکستری دست آموز خود “مارتینا” اطلاعات بسیار جالبی را ارائه نمود. نیکو تینبرگن برای توسعه و رشد کردارشناسی به لورنز پیوست و علم کردارشناسی دومین بنیانگذار خود را معرفی نمود. یکسال بعد لورنز با اریک وون هولست در برلین، آلمان ملاقات نمود. هر دوی آنها بطور مستقل به مفهوم “خلاقیت سازنده” دست یافته بودند و این مفهوم بطور کامل با مفهوم محرک بیرونی در نظریه پاوولف متضاد بود. برای ارائه این نظریه لورنز به شهرت رسید و کردارشناسی را به عنوان یک رشته مستقل معرفی نمود. در همان سال لورنز به همراه نیکو تینبرگن پس از مطالعه روی رفتارهای تخم گذاری غازهای خاکستری، نظریه الگوهای عمل ثابت را معرفی نمودند. همچنین لورنز به همراه اتو کوهلر ویراستاری مجله کردارشناسی را به عهده گرفت.

در سال ۱۹۳۸ و با شروع جنگ جهانی دوم، هنگامی که آلمان، اتریش را اشغال کرد، لورنز نیز همانند بسیاری از دانشمندان اتریشی به عضویت در حزب نازی پیوست. اگرچه بسیاری از دانشمندان همچون فروید به علت یهودی بودن مجبور به ترک اتریش و مهاجرت به انگلستان یا آمریکا شدند.

در دوران جنگ، لورنز دست از پژوهش بر نداشت تا اینکه در سال ۱۹۴۰ م. به درجه پرفسوری در روان شناسی در دانشگاه دولتی امانوئل کانت رسید. یکسال بعد لورنز به همراه خانواده اش به شهر کالینینگراد مهاجرت نمود و در یک بیمارستان نظامی به عنوان روانپزشک مشغول به کار شد. پس از اتمام جنگ در ۱۹۴۴، لورنز توسط سربازان روسی پیروز جنگ به روسیه منتقل و در زندان ویتبسک حبس گردید. یکسال بعد او را به زندان ایروان در ارمنستان منتقل کردند، تا اینکه در سال ۱۹۴۸م. محکومیت او پایان یافت. در طول دوران زندان مرگ پدر در آلتنبرگ که مهمترین مشوقش بود و همچنین مرگ اسکار هینورث، همکار و چهره برجسته کردارشناسی باعث گشت که لورنز فشار زندان در غربت را چندین برابر احساس کند. با متوقف شدن پژوهش های لورنز، کردارشناسی دوران رکود را برای چندین سال تجربه کرد. سرانجام در فوریه ۱۹۴۸ م. لورنز به خانه برگشت.

لورنز در ۱۹۴۹ م. پژوهش های خود را در آکادمی علوم اتریش آغاز نمود و معروفترین کتاب خود “حلقه شاه سلیمان” را تالیف نمود و پس از آن کتاب بسیار پرفروش “انسان سگ را ملاقات نمود” را به رشته تحریر در آورد.

در ۵ می ۱۹۵۰، اولین ملاقات دانشمندان و علاقه مندان به کردارشناسی در ویلهلم استافن، آلمان به وقوع پیوست، نشستی که تا اکنون به کردارشناسی هویت بخشید و باعث گردید تا اولین انستیتو فیزیولوژی-رفتاری، توسط انجمن مکس پلانک در بولدرن واقع در شمال آلمان تاسیس شود. لورنز در اکتبر همان سال به همراه ۳ تن از مهمترین دستیارانش به آلمان رفت و کار خود را به عنوان پژوهشگر در انستیتو آغاز کرد. یکسال بعد او توسط انجمن بریتانیایی مطالعه رفتار جانوری به عنوان عضو افتخاری مفتخر گردید. همچنین لورنز به عنوان عضو افتخاری انجمن پرنده شناسی آلمان و انجمن پرنده شناسی آمریکا درآمد که این آغازی برای دریافت مدالها، جوایز، درجات عالی علمی و عضویتهای افتخاری دیگر شد.

در ۱۹۵۲م. نیکو تینبرگن، همکار لورنز کتاب معروف “نظریه غرایز” را به چاپ رسانید و تحول عظیمی در کردارشناسی ایجاد نمود. در ۱۹۵۴م. “کنگره غریزه” در پاریس باعث شد که لورنز با “روان شناس تجربی” آمریکایی، دانیل لهرمن ملاقات کند و بحث و مناظره علمی آنها روزنه های جدید و چشم اندازهای نویی را برای کردارشناسی به ارمغان بیاورد. اوج شکوفایی کردارشناسی نزدیک بود. در ۱۹۵۸م. “اتو هان” برنده جایزه نوبل و رییس انجمن مکس پلانک، دو مرکز علمی جدید در جنوب آلمان و سویس برای لورنز و اریک وون هولست تاسیس نمود.

در ۱۹۶۰م. لورنز برای اولین بار با وسایل مجهز به اعماق دریا در فلوریدا رفت و به مشاهده آبزیان پرداخت. او در همین سال تالیف کتاب “درباره پرخاشگری” را آغاز نمود. در ۱۹۶۲م. اریک وون هولست، پس از سالها پژوهش و همکاری با لورنز درگذشت و ضربه دیگری به پیکر کردارشناسی وارد گردید. “درباره پرخاشگری” در ۱۹۶۳م. به چاپ رسید و خصیصه اصلی آن ارائه نظریه انگیزشی مدل پسیکو هیدرولیک بود. او در ۱۹۷۱م. کتاب “انسان متمدن – هشت گناه کشنده” را نوشت و در این کتاب پیرامون مشکلات اجتماعی انسان از دیدگاه تکاملی بحث نمود. سپس در ۱۹۷۳م. با تالیف کتاب “پشت آیینه” اعلام بازنشستگی نمود. در دهم دسامبر همان سال کونراد لورنز به پاس سالها پژوهش و توسعه در عرصه کردارشناسی، جایزه نوبل فیزولوژی و پزشکی را برای ارائه نظریه تکاملی رفتار انسان و حیوان بطور مشترک به همراه نیکو تینبرگن و کارل وون فریخ دریافت نمود. لورنز در ۱۹۷۸م. کتاب ” زیست شناسی رفتاری تطبیقی” را تالیف نمود و آنرا به بهترین همکار خود نیکو تینبرگن تقدیم نمود. در ۱۹۸۱م. انستیتو کونراد لورنز زیر نظر آکادمی علوم اتریش در زادگاه کونراد، یعنی آلتنبرگ تاسیس شد و از علاقه مندان به کردارشناسی دعوت به همکاری گردید. یک سال بعد کارل وون فریخ، همکار لورنز و برنده جایزه نوبل در سن ۹۵ سالگی درگذشت و سومین ضربه به پیکره کردارشناسی وارد آمد، اگرچه در این روزها کردارشناسی به اوجشکوفایی خود رسیده بود و محققان زیادی از سراسر جهان به این رشته روی آورده بودند.

اگرچه لورنز دوران کهولت را سپری می کرد اما هیچگاه دست از پژوهش و تالیف بر نمی داشت. او حتی در زمان مرگ همسرش دکتر گراتل جپارت در ۱۹۸۶م. پس از ۶۳ سال زندگی مشترک به نوشتن خاتمه نداد. نقش گراتل جپارت در دوران زندان و بیکاری لورنز ستودنی بود. همچنین گراتل جپارت تمام کتابها و دست نوشته های نامنظم لورنز را ویراستاری می نمود.

لورنز در ۱۹۸۸ م. آخرین کتاب خود را با نام “مونوگرافی رفتار غازهای خاکستری” به چاپ رسانید. مرگ لورنز در تاریخ ۲۷ فوریه ۱۹۸۹ م. در سن ۸۶ سالگی و در خانه قدیمی خود در آلتنبرگ موجب شد تا آخرین کتاب او “مونوگرافی رفتار ماهی ها” هرگز به اتمام نرسد. حدود ۲۰ سال است که کتاب یا مقاله جدیدی در کردارشناسی از لورنز به چاپ نرسیده است، اما امروزه بندرت می توان مقاله یا کتابی را دید که در زمینه کردارشناسی نوشته شده باشد، و نام لورنز در منابع آن دیده نشود.