انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کمبود ها و فساد در کار تخریب جامعه

کمبود ها و فساد در کار تخریب جامعه

در ونزوئلا، آشفتگی و تشویش مبارزان ”چاوز“ی

لوئیک رامیرز برگردان: منوچهر مرزبانیان

ونزوئلا همپای کمبودهائی رو به وخامت، به ورطه آشوب اقتصادی فرو می غلتد. راستگرایانِ پیروز در انتخابات ماه دسامبر ۲۰۱۵، می کوشند یک همه پرسی را به قصد عزل ”نیکولاس مَدورو“ جانشین ”اوگو چاوز“ سازماندهی کنند. آیا پیروزی مبارزان چپگرا به هنگام برگزاری چنین رفراندومی کافی است تا باز اطمینان خاطری به آنان بخشد؟

یک زن به کسی که از انتظار رسیدن وزیر جوانان برای شروع توزیع خواربار به تنگ آمده و لگدی حواله کارتن انباشته از خوار و بار کرده بود غر زد که: «نه! اینکارو نکن!». مرد بیتاب از محل تجمع اعضای ”کمیته محلی تأمین و تولید خورد و خوراک“ که کمابیش زنان برپای می دارند دور شد.

مقصود از این ترتیبات که در ماه آوریل ۲۰۱۶ به راه انداختند، مبارزه با کش رفتن مواد خوراکی و سودا گری با آنهاست که به زعم دولت ونزوئلا مغازه های کشور را خالی می کنند. دولت از طریق سازمان های گوناگون، از جمله همین ”کمیته های محلی تأمین و تولید خورد و خوراک“ فرآورده های خوراکی پایه (برنج، آرد، روغن …) را که حالا دیگر به بهائی گزاف فقط در بازار سیاه می توان یافت در اختیار یکایک اهالی می گذارد. یک کیلو شیر خشک را که بهای آن به نرخ رسمی ۷۰ بولیوار (۳۶ /۶ یورو [۱]) است در خیابان به سی برابر قیمت از دست هم می قاپند.

سرانجام توزیع خواربار آغاز شد. آقای ”ژزوس گُزمن“ یکی از ساکنان محله به ما گفت که «به آنها گفتم که منتظر وزیر نمانند و شروع کنند. ور نه مردم با هتاکی و ناسزا از او استقبال خواهند کرد». کنشگران، با بسته های پر در بغل، تقسیم این مائده ارزشمند را در این برج مسکونی شهرک ”هورنوس دی کال“، در قلب برزن ”سان اگوستین“ کاراکاس آغاز کردند.

خانم ”یورامی کوئینترو“ معاون وزیر جوانان که انگار اعتنا و اطمینان کم و بیشی به روزنامه نگاران بیگانه داشت، با چهره پنهان در پشت عینکی پهن با اندکی اصرار می پرسید «برای کدام روزنامه کار می کنی؟ آیا در کشورت به یک سازمان سیاسی تعلق داری؟ نخستین برداشت هایت از کاراکاس چیست؟» بی آنکه به راستی منتظر جوابی بماند، در جمع یک گروه پنج شش نفره، کارش را از سر گرفت. با فهرستی که در دست داشت، طبقه به طبقه کیسه های خورد و خوراکی را پخش می کرد که به قیمت ثابت و کاهش یافته فروخته بودند. در راهروها، ساکنان برج با باز گذاشتن درهای آپارتمان که کودکان از چارچوب آنها سرک می کشیدند، به حرف های اعضای ”کمیته“ توزیع گوش می دادند.

خانم ”رودبگسا پولئو“، مبارز ”حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا“ که پیراهن تیم ملی فوتبال کشورش را به تن داشت خشماگین می توپید که «ما اکنون با یک جنگ اقتصادی رو در رو هستیم. اما اینجائیم تا به شما نشان دهیم که انقلاب مدافع شماست؛ که در کنار مردم ایستاده ایم!» سپس نوبت به خانم ”کوئینترو“ رسید تا با لحن ملایم تری بگوید «”کمیته های محلی تأمین و تولید مواد خوراکی“ چاره همه دشواری ها نیستند، اما این تازه آغازی است. به لطف آنها، ما به مافیائی که از ما می دزد ضربه سختی می زنیم».

«مافیا»؟ اشاره ای به بخش هائی در سیطره کارفرمایان، که دولت معتقد است با قطع تولید، و دردسر ساز تر از آن، با ممانعت از واردات، در کشوری آشوب اقتصادی به پا می کنند که بخش عمده مواد مصرفی خود را از خارج می خرد. نمونه وار، روز ۳۱ ماه مه ”ریکاردو مولینا“ نماینده ”حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا“ در تلویزیون به نکوهش تخریب ۳ میلیون تخم مرغی پرداخت که برای فروش به بنگاه ”اوومار“ در نظر گرفته بودند. آقای ”شارل لوئیز“ کنشگر ”حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا“ می افزود «و همینطور شیر! چندین بار هزاران لیتر شیر بر زمین ریخته را در کوچه پس کوچه ها یافتیم. همه این ها به دستور کارفرمایان به قصد ایجاد کمبود.» فرآورده های اولیه ضروری نزد کسبه به شدت نایاب اند. در بازار سیاه قیمت ها سر به آسمان می زنند و آتش تورمی را تیز تر می کنند، که به پیش بینی صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۱۶ به ۷۰۰ ٪ خواهد رسید. کیسه هائی که در این بامداد روز ۲۸ مه پخش می کردند، شکر، شیر، آرد، روغن، برنج، ”پاستا“ در خود داشتند که بهای کل ۴۷۵ بولیواری آن کمتر از بهای یک کیلو شیر خشک در بازار سیاه بود.

«پیش دویدن به سمت فردگرائی»

در میدان کوچک محله ”مارین“، خانم ”مارتا گونزالس“، کارمند بخش فرهنگ به دوستان کمک می کرد تا نگاره هائی بر دیوارها بکشند؛ فعالیتی فرهنگی که امیدوار بودند در دوران بحران، بسیج جوانان را در حوزه هنر بر جای دارد. او با لبخندی بر لب خاطرنشان می ساخت که « کارکرد ”کمیته های محلی تأمین و تولید خوراک“ در همه جا هم به همان کارآمدی نیست. مشکل کشور فساد است که فقط هم جمع بلند پایگان دستگاه دیوانی به آن آلوده نیست؛ همه در آن دست دارند: منشیان، کارمندان گمرک، تحویل دهندگان کالا که فرآورده ها را کف می روند تا به دوستانی بفروشند که آنها هم به نوبه خود در بازار سیاه می فروشند … خلاصه، فساد همه این ونزوئلائی هائی را در بر می گیرد که از ونزوئلائی ها می دزدند». دور و بر ما رنگ های زنده و شاد چهره نگاری ها و طرح ها همچون پس پرده ای بر بازی بسکتبالی به چشم می آمد که کودکان خیابان به راه انداخته بودند. «و با اینحال دولت هم کاری نمی کند! آنهم به دلیل فساد! همگان ا?%B” این ستون به آن ستون، کلاه خویش را از معرکه به در می برند. اینجا همه ماجرای بزه کاری را می دانند که وقتی مأمور پلیسی او را دستگیر کرد، ۱۰ هزار بولیوار به آن مأمور پیشنهاد کرد. او قبول نکرد و تبهکار را به کلانتری برد که دیری نپائیده به چشم دید که از آنجا خارج می شود. ”لگد به بخت خودت زدی: رئیست با گرفتن ۵ هزار گذاشت بروم!“».

آقای ”ویکتور پ.“، عضو ”کماندوی خلاق“، در کنار ”مارتا“ دل به کار داده بود. او تا حالا هم تعداد فراوانی نقش بر دیوارها کشیده است که نمونه هائی از آنها را می توان در این محله دید. او با کلاه سرخ لبه دار پهنی که با ”تی شرت“ همرنگش ــ که هواداران ”چاوز“ می پوشند ــ جور در میآمد، مانند مشت زنی که با حریفی نامرئی در جدال است با تکان دادن دست ها در هوا نظرش را بیان می کرد، «اینجا، همه چیز پیدا می شود! اما در بازار سیاه. و همه دست در کار آن دارند. یک نفر در روزی که بنا بر شماره شناسنامه اش نوبت به او می رسد تا حق خریدن پوشک داشته باشد، صبح زود صف می بندد، حال آنکه اصلا بچه ندارد! او این چنین انبار را سرکیسه می کند و در پیاده روی روبرو به قیمتی ده برابر بیش می فروشد». نمونه دیگری را آقای ”روئیز“، به دست می داد: «به اجبار کمبود، نانوا ناچار آرد خود را از محتکرانی می خرد که با کالاهای ضابطه مند سوداگری می کنند. چون قیمت را مقامات تثبیت کرده اند، او نمی تواند آرد را از این دست به آن دست بفروشد، مگر اینکه با آن نان بپزد، که آنوقت نان را می تواند بسیار گرانتر بفروش برساند.». با اشاره صفی که جلوی یک نانوائی بسته بودند، نتیجه گرفت که «کسانی که خریدار نان اند این را خوب می دانند.» آقای ”پ“ حرفش را از سر گرفت، که «این نوعی پیش دویدن به سوی فردگرائی را پر و بال می دهد. مردم احساس نمی کنند که جزئی از جامعه سیاسی هستند.» وقتی از او پرسیدیم که چرا دولت اینگونه رفتارهای متضاد با طرح بنای سوسیالیستی جامعه را که ”نیکولاس مَدورو“ رئیس جمهور کنونی و سلفش ”اوگو چاوز“ حامی آن یوده اند به جد سرکوب نمی کند، سرخورده و دلزده بر زبان راند که «اگر پاسخ به این یک پرسش را یافتید من را هم خبر کنید …»

دیگرانی، از جمله ”ادواردو روته“ روزنامه نگار شبکه تلویزیونی ”TeleSur“ عناصر پاسخی را پیش می آوردند. گاه دلسرد کننده. «نه تولید و نه واردات هیچکدام کاهش نیافته و سال هاست که در همان سطح مانده اند. برعکس در بخش توزیع ماجرا چیز دیگری است. همه آنچه را که در مغازه ها نمی یابی، در بیرون پیدا می کنی.» گذار از داد و ستد سنتی به معاملات قانون شکنانه، بازار درندشتی را پدید آورده که کسان بسیاری یا از آن بهره بر می دارند یا به آن وابسته اند. ”روته“ نتیجه می گرفت که این «ماجرائی همه گیر است». و این دولت یک دیکتاتوری نیست، نمی خواهد اینهمه مردم را از خود براند و با خود بیگانه سازد.

یک پیام کوتاه تبلیغاتی که دولت هزینه اش را پرداخته است پشت سر هم از تلویزیون پخش می کنند. در یک کلاس درس آموزگاری از شاگردان می پرسد که دلشان می خواهد در آینده چکاره بشوند. یکی از آنها پاسخ می دهد که او مانند پدرش محتکری سوداگر خواهد شد. این فیلم با یادآوری ماهیت غیر قانونی و غیر اخلاقی قاجاق پایان می یابد. اقدامی در حساس کردن مردم [به سلوک های ناهنجار]، که دشوار بتوان پنداشت برای دفع آفت کفایت کند.

زیرا آسیب پذیری اقتصادی دولت ونزوئلا پدیده تازه ای نیست، و عمدتا از تکیه بر رانت نفتی سر بر می دارد (۲). آقای ”کارلوس مندوزا پوتل لا“ مدیر نشریه بانک مرکزی ونزوئلا، از پشت میز کارش که نمونه های نفت و گوگرد بر آن بر سریر نشسته بودند، تشریح می کرد که «از همان سال های دهه ۱۹۳۰، ”آلبرتو آدریانی“ اقتصاد دان، به توسعه اقتصادی فرا می خواند: دامپروری، کشاورزی، صنعت. به زعم وی می بایستی ”بذر نفت را کاشت“. ما هرگز پند او را به گوش نگرفتیم. وقتی منابع این چنین بیکران اند، چگونه می توان ”بذر نفت را کاشت“؟» مهم ترین ذخایر نفتی ثابت شده جهان زیر خاک های ونزوئلا نهفته اند. همین امر به شکل تعارض نمائی ترغیب سرمایه گذاری های تولیدی را بازمی دارد. آقای ”مندوزا پوتل لا“ با باز گیری تحلیل خود از «بیماری هلندی»* به روایت کارائیبی آن، که توسعه صنعتی کشورهای برخوردار از ثروت سرشار مواد اولیه را در تنگنا می گذارد، خلاصه کرد که:‌«این درآمد خارجی بر توان وارداتی ما می افزاید و با افزودن بر ارزش پول کشور نسبت به ارز های دیگر، از رقابت پذیری صادراتمان می کاهد.»

”چاوز“ در دوران زمامداریش (۲۰۱۳ ــ ۱۹۹۹) نظیر پیشینیان خود کوشیده بود تا این ناهنجاری ساختاری را اصلاح کند؛ بیهوده. آقای ”مندوزا پوتل لا“ تعریف می کرد که: «چند سال پیش دوستی کارشناس کشاورزی رهسپار حاصلخیز ترین ناحیه زراعتی استان ”باریناس“ در مرکز کشور شده بود. ناچار می بایستی مسیری طولانی را با هلی کوپتر بپیماید. از آن بالا ناگهان لکه های زرد و سبزی به چشمش خورده و به درخواست او بالگردان را بر زمین نشانده بودند تا دریابد که این لکه ها چه هستند. گستره بی کرانی از تراکتور های رها شده را دیده بود. سبز ها مارک ”جان دئیری“ و زرد ها مارک ”کاتر پیلار“ بودند. اینهمه نشان از چه داشتند؟ مردم از اعتبارات کشاورزی بهره گرفته و تراکتورها را خریده بودند. اما به کاری نخوردند … » مخاطب ما ادامه داد، چه پنهان که «وجوهی که برای ترویج زراعت اختصاص یافته بود به سوداگری ساخت و ساز در کاراکاس مبدل شدند.»

«بیم حرف زدن مثل مخالفان»

از اینرو، آیا رئیس جمهور محبوبی که در سال ۲۰۱۳ درگذشت از هرگونه مسئولیتی بری است؟ مخاطب ما با لبخندی گفت « در سال ۱۹۹۹ ”چاوز“ تا به قدرت رسید چه کرد؟ در آغاز کاری به کار اقتصاد نداشت، بلکه به ضرورت های اجتماعی پرداخت: مشکلات سؤ تغذیه، مسکن. او را سرزنش نمی کنم؛ اقتضای همبستگی بشردوستانه همین است. اما هیچ کشوری این چنین به سوی توسعه تولید ملی ره نمی برد.» قابل درک است که این گزینش نتایج سنگینی به دنبال آورد. در آئینه مصرف فزاینده کالری به لطف توزیع مجدد ثروت، از هنگام رسیدن ”چاوز“ به زمامداری واردات مواد غذائی از افزایش باز نایستاد. پژوهش ”کارلوس مکادو الیسون“ نشان داده که میزان واردات خواربار از ‌۴/‌۱ میلیارد یورو در سال ۲۰۰۰ به ‌۵/‌۶ میلیارد در سال ۲۰۱۳ رسیده بود (۳). از آنزمان نیازهای مردم کاهش نیافته، اما ارزش بولیوار، پول ملی، سقوط کرده و دشواری را از آنچه بود وخیم تر کرده است.

به اعتقاد آقای ”مندوزا پوتل لا“ که تولیدات شکر را چون نمونه ای بر می گرفت، نه «جنگ اقتصادی» و نه اولویت های اجتماعی به راه و رسم ”چاوز“ هیچکدام به اندازه کافی توضیح دهنده کمبودها نیست. «دولت تمام مراکز تولید شکر را در اختیار گرفته: همه را مصادره کرده است. اما تولید شکر دیگر حتی مصرف ملی را هم کفاف نمی دهد. همه چیز از کار افتاده، از برداشت نیشکر دست کشیده اند. آیا دلیل آن خرابکاری است یا ناکارامدی؟ نمی دانم. نکند می خواهید بگوئید که من هم مثل یک هوادار مخالفان حرف می زنم، اما از شما چه پنهان که فساد به همه جا رخنه کرده است!» بنا بر مطالعه مؤسسه ”اکو آنالیتیکا“، « میان سال های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۲، کسانی حدود ۷۰ میلیارد دلار از طریق واردات به کیسه خود ریخته اند. بیست در صد واردات بنگاه های خصوصی و ۴۰‌٪ واردات بنگاه ها و شرکت هائی که دولت اداره می کند با تقلب همراه بوده است (۴).» و آقای ”مندوزا پوتل لا“ نتیجه می گرفت که: «ما عقلانیت سوسیالیستی را جایگزین عقلانیت سرمایه داری نکرده ایم، بلکه عقلانیت مدیران فاسد را به جای آن نشانده ایم.»

«فساد»: طی دیدار ما در اینجا بحث و گفتگوئی نبود که در آن این کلمه به میان نیاید. تا آنجا که بسیاری دولت را به سبب «سستی» در مبارزه با این بلا سرکوفت می زدند. آقای ”فرمین ساندووال“ که یک فرستنده رادیوئی را در محله ”پتاره“ می گرداند معتقد بود که «دولت از بیم آنکه محبوبیت رئیس جمهور لطمه بیند نمی خواهد خود را زیاد سختگیر بنمایاند. به هرحال، چه دولت به سرکوبی فساد برآید یا نیاید، رسانه ها خواهند گفت که ونزوئلا یک دیکتاتوری است.»

«ما در عصر گرایش به تندروی به سرمی بریم»

اتوموبیل شاسی بلند پر زرق و برقی با نیروی محرکه گشتاور چهار چرخ به خیابان مجاور میدانی پیچید که به تجلیل از خاطره ”رهاننده“، یعنی ”سیمون دو بولیوار“ (۱۸۳۰ ــ ۱۷۸۳)، رهبر استقلال طلبی که ”چاوز“ او را یکی از قهرمانان خود ساخته بود، ”بولیوار“، نامیده اند. در ایوان کافه ای مشرف به همین خیابان از دو زن جوانی که لباس سرخ رنگی به تن داشتند پرسیدیم: آیا این ماشین یکی از اعضای «نخبگانی» است که انقلابیون بولیواری افشا می کنند؟ آندو چشم ها را رو به آسمان بلند کردند و گفتند: «بیشتر به اتومبیل یک وزیر یا رهبر ”حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا“ می ماند!» آیا به راستی چنین بود؟ ممکن نیست بتوان گفت. اما به تصریح همه گواهان، شکاف شیوه زیست برخی رهبران ”چاوز“ی با کنشگران پایه، گسل دیگری را پدید آورده که این یکی  سیاسی است.

این شکاف را در هیچ جای دیگری بهتر از «قلمرو کلیسائی ”انه رو“ ۲۳» [واقع در شهرداری بولیواری ”رهاننده“ در غرب کاراکاس] نمی توان دید. دژ مستحکم چپ مسلکان ونزوئلائی، خاستگاه و کانون حنبش مقاومت توده ای هنگام شورش سال های دهه ۱۹۶۰ و سپس قیام های ده های بعد؛ انتخابات «محله ۲۳» را مخالفان هنگام انتخابات قوه قانونگذاری ۶ دسامبر ۲۰۱۵ بردند که شکست بی امان پیروان راه و رسم ”چاوز“ را در گستره ملی رقم زد (۵). آقای ”خوان کنتره راس“، چهره سیاسی سرشناس این محله اصرار داشت که «فقط با اختلاف بیست رأی!». او ما را در مقر فرستنده رادیوئی «با صدای ۲۳» این بخش، پذیرا شد که در آن به سود تشکیلات ”هماهنگی سیمون بولیوار“ سرگرم کار است، «محل کار ما در ساختمان کلانتری پیشینی قرار دارد که در سال های دهه ۱۹۶۰ محل شکنجه و آزار جوانان چپگرا بود. برای ما اهمیت بسیاری داشت که مکان هائی مانند اینجا را تصاحب کنیم.» اکنون بر نماهای ساختمان چهره های ”ارنستو چه گوارا“ و ”بولیوار“، یا دیوار نوشته هائی به طرفداری از مدعای فلسطینی ها نمودارند. به زعم بسیاری آقای ” کنتره راس “ در انتخابات ماه دسامبر نامزد بدیهی این قلمرو می بود. اما با اینحال مدیریت حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا او را کنار گذارده بود تا نامزد از راه رسیده ای را به جای وی بنشاند. این مبارز فروتن عقیده داشت که این کار «اشتباه» بوده.

”ادواردو روته“، با یادآوری آنکه ”حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا“ از فروپاشی آراء پیروان ”چاوز“ لطمه بیشتری خورد تا از موج بنیان کن آرائی به هواداری از مخالفان، عقیده داشت که چنین فرایندهائی توضیحی است بر ناکامی در انتخابات ماه دسامبر ۲۰۱۵. او خاطر نشان می ساخت که «انتخابات را به شیوه درست و منظمی برگزار کردند. هیچ زد و بندی هم در کار نبود. اما حزب، که بیش از حد در بند تشریفات خشک اداری گرفتار آمده، با روی گرداندن از نامزدهائی که کنشگران پایه آنها را پیشنهاد می کردند خود به خود بد کرد.» در بخشداری «۲۳»، بسیاری می گفتند که به نشان اعتراض، از انتخابات کنار کشیده بودند.

اکنون پیروان ”چاوز“ به همبستگی صفوف خود را فشرده می سازند. روز اول ژوئن ۲۰۱۶، تظاهراتی در پایتخت، جوانان ”چاوز“ی را به پشتیبانی از دولت گرد هم آورد. در حال و هوای جشن و سرور، صدها دانش آموز و دانشجو در خیابان ها رژه رفتند و شعارهائی به هواداری از قدرت سر دادند و پرچم های ”حزب سوسیالیست متحد“، ونزوئلا یا کوبا را سر دست جنباندند. وقتی جمعیت به کاخ ”میرافلورس“ رسید، رئیس جمهور ”مَدورو“ به استقبال آنان رفت. دست های یکدیگر را فشردند، هلهله کردند و هورا کشیدند …

برخی از پیروان ”چاوز“ نظیر ”فیدل بارباریتو“ مدرس دانشگاه ملی تجربی هنرها از این تظاهرات نتایج دلگرم کننده ای گرفته اند: به رغم تظاهرات مهمی که مخالفان نیز برگزار کرده اند، اینها معتقدند که چنین بسیجی حکایت از آن دارد که اگر یک همه پرسی به قصد عزل رئیس جمهور انجام گرفته بود (۶) از آن پیروز بیرون می آمدند. «ما در عصر گرایش به تند روی و افراط به سر می بریم: نقاب ها فرو افتاده اند. راستگرایان، گیج و سر در گم، با دغدغه دفاع از اولویت های ایالات متحده، سناریو را عوض کرده اند. این یک جنگ واقعی است.»

آقای ”ساندووال“ حادثه ای را حکایت می کرد که خود آنرا گویای وضعیت کنونی می انگاشت. «این هفته اینج?%A’، در ”پتاره“، حمله م?%B#لحانه ای علیه نیروهای انتظامی رخ داد! افرادی که نقاب بر چهره داشتند با مسلسل ــ شبه نظامیان ــ شروع به تیراندازی کردند. قصد آزمودن در کار بود. هدف آن بود که ببینند، آیا یک برخورد، در بستر کمبودها، می تواند به انفجار اجتماعی بیانجامد. در حال حاضر، اکثریت مردم دنبال این تحریکات راه نمی افتند، زیرا می دانند سرنخ آنها را چه کسانی در پشت پرده در دست دارند؛ اما فکر می کنم بالاخره آدم ها خسته خواهند شد.» او که نگرانی خود را دشوار پنهان می کرد، افزود: «در چنین مواردی، چگونه است که به مأموران جوان پلیس متوسل می شوند؟ دولت چرا یگان های مخصوص را به میدان نمی فرستد؟»

در قالب پاسخ، ”فیدل بارباریتو“، که در دولت اول آقای ”مَدورو“ وزیر فرهنگ بود، موضوع ایجاد ”عملیات آزادی بخش خلق“ را پیش کشید، که در تابستان ۲۰۱۵ نیروهای مسلح بولیواری رهبری می کردند. «غرض از ابن عملیات انحلال سازمان های شبه نظامی بود. ما در برابر نبرد تن به تن عقب نمی نشینیم.» هرچند هیچ کس آرزو نمی کند که افتادن ونزوئلا به چنگ شبه نطامیان را به چشم ببیند، اما پدیداری ”عملیات آزادی بخش خلق“ به راستی افق آرامش بخشی را برای انقلاب ترسیم نمی کند.

آقای ”روبن په ریرا“ ، کنشگر انجمن های عام المنفعه هم به فرجام یک همه پرسی برای عزل ”مَدورو“ خاطر جمع بود. اما تردید داشت که این پیروزی محتمل کافی باشد: «یک همه پرسی هیچ دردی را دوا نمی کند. ما در آن برنده خواهیم شد، خوب بعدش چه؟ مخالفان همچنان آنجا خواهند ماند.» پرسیدیم چه چاره ای را ترجیح می دهد؟ «تشکیل مجلس مؤسسان. اگر من جای ”مَدورو“ بودم، از مقام خودم دست می شستم و به مأموریت مجلس ملی راستگرا هم پایان می دادم. باید همه چیز را باز از سر شروع کرد!» به عقیده او، «گردش به چپ تازه ای» می باید تقویت قدرت مردمی، این نهادهای موازی دولت سنتی را وجهه همت خود سازد که به گمان می باید مشارکت شهروندی را بگسترانند (۷) … در این مورد هم تردید همچنان باقی است: آیا آقای ”مَدِورو“ در صحن ”حزب سوسیالیست متحد“ که همگان اذعان دارند فساد چون خوره ای به جانش آفتاده، از پشتیبانی لازم برای چنین طرحی برخوردار است؟

خانم ”ماراتا گنزالس“ در باره فرجام همه پرسی کمتر از دیگران خوشبین بود و با اینحال از غلتیدن به ورطه سرخوردگی روی بر می تافت. در پاسخ به سیلی انتخابات سال ۲۰۱۵ مجلس قانونگذاری، می گفت «این در واقع شکست ”به اصطلاح بورژوازی بولیواری“ [کسانی که از جنبش انقلابی سود جستند] بود. تا وقتی آنچه به دست آمده، کمک های حمایتی، برنامه های رفاه اجتماعی، در ذهن مردم باقی بمانند، این [شکست] من را نگران نمی کند. مردم نخواهند گذاشت که آنها را بچاپند. و بعد هم، به رغم جنگ اقتصادی، وفاداری به راه و رسم ”چاوز“ پنچ میلیون رأی به ارمغان آورد. کانون مقاوم آنجاست؛ این دست آورد عظیمی است »

به عقیده وی مسئله این است: کسانی که به مخالفان رأی دادند به گمان اینکه آنها به کمبودها پایان خواهند بخشید قرار است چه کنند؟ در این خصوص ”چاوز“ی ها تردید نکردند که عنوان فیلم تبلیغات انتخاباتی ”مصطبه وحدت دموکراتیک“ (ائتلاف احزاب مخالف) را به ریشخند بگیرند، «واپسین صف»ی که مردم در آن «برای اخرین بار» انتظار کشیدند تا رأی بدهند و پیروان ”چاوز“ را ییرون رانند و برای همیشه از شر کمبودها رهائی یابند.

آشامیدنی های گاز دار و شعارهای انقلابی

”روته“ یادآور شد که «انتظار می رفت که مخالفان با آنهمه کرسی که در اختیار داشتند، به محض ورود به مجلس قوانینی مردم پسند در باره اقتصاد و امنیت به تصویب برسانند. اما زهی خیال باطل! نخستین کارشان رای دادن به یک قانون عفو بود!» نص این قانون، پیگرد قضائی را برای تمام دورانی منع می کند که از اول ژانویه ۱۹۹۹ تا زمان اجرای قانون مصوب را در بر می گیرد، و به مرتکبان جنایات یا تبهکاری هائی چون «هتک حرمت و اهانت» علیه کارمندان دولت و یا مشارکت در «رویدادهای ۱۱ آوریل ۲۰۰۲ و روزهای پس از آن» برائت می بخشد. در آن تاریخ، مخالفان، کارفرمایان و رسانه ها، کودتائی را هماهنگ کرده بودند (که چندان هم به درازا نکشید) (۸). آقای ”پابلو ارتیاگا“، مبارز انجمن های عام المنفعه شهرک ”پتاره“ به ریشخند می گرفت که «بیائید تحقیقی را نز%D(? کسانی به راه اندازیم که به این خیال به نامزدهای مخالفان رأی داده بودند که به زودی زندگیشان را عوض خواهند کرد. من انتظار موجی از شور و شوق را [در میان آنها] ندارم.» اما آیا مخالفان به راستی فرصت حکمرانی داشته اند؟ هنوز دیری از استقرار آنها در مجلس نگذشته بود که پرزیدنت ”مَدورو“ وضعیت اقتصادی اضطراری را به شیوه ای اعلام کرد که بتواند سیاست خود را دنبال کند.

دیوارها و نماهای ساختمان در کاراکاس آئینه وضعیت سیاسی کشورند: آگهی های تبلیغاتی در مدح فواید نوشابه های گاز دار یا زنجیره غذا خوری های سرپایی در نبردی مدام، با شعارهای انقلابی و دیوار نگاره هائی مظهر چشم های ”چاوز“ بر سر تسخیر فضای موجود در جدال اند. تا به امروز، « میزان حداقل آگاهی خلق» که ”چاوز“ی ها از آن سخن می گویند، تا حد زیادی، به لطف تکاپوی روزانه مبارزان پایه، پرهیز از انفجار اجتماعی را میسر ساخته است. هر صبح زود مردم در آرامش در پیاده رو ها صف می بندند. جلوی نانوائی ها، داروخانه ها، مغازه ها، بانک ها، در حالی که روزنامه می خوانند یا گپی با همسایگان خود می زنند، اهالی کاراکاس صبوری می کنند. اما تا کی؟

* پس از کشف منابع نفت در دریای شمال و آغاز بهره برداری از آن، بسیاری از عوامل تولیدی اقتصاد هلند به سوی این بخش سود آور سرازیر شد که افول بخش های دیگر به ویژه صنایع را برانگیخت. این پدیده را «بیماری هلندی» نام نهاده اند.

پی نوشت:

۱ ـ پول ونزوئلا در بازار سیاه با ارزش بسیار کمتری معامله می شود. با این نرخ تسعیر موازی، هر ۷۰ بولیوار معادل ۱۴‌/۰ یوروست.

۲ ـ مقاله Gregory Wilpert، «ونزوئلا غرق شده در نفت خود» را در شماره ماه نوامبر ۲۰۱۳ لوموند دیپلوماتیک بخوانید (http://ir.mondediplo.com/article2085.html).

۳ ـ روزنامه لیبراسیون، پاریس، ۲۴ ژوئن ۲۰۱۳.

۴ ـ مقاله William Neuman و Patricia Torresmay، «همچنانکه طرح های وارداتی میلیاردها را می مکند، اقتصاد ونزوئلا رنج می برد»، نیویورک تایمز، ۵ مه ۲۰۱۵.

۵ ـ از مجموع ۱۶۷ کرسی مجلس ملی، مخالفان ۱۱۱ کرسی را در برابر ۵۵ کرسی برای حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا به دست آوردند. مقاله Gregory Wilpert، «هشدار خطر توفان در ونزوئلا» را در شماره ماه ژانویه ۲۰۱۶ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.

۶ ـ یک همه پرسی به قصد عزل رئیس جمهور به اصرار مخالفان و به تصویب مصوب مجلس ملی در ماه آوریل ۲۰۱۶، مشخصا آرای ۲۰‌٪ بدنه رای دهندگان را به دست آورد. روز ۷ ژوئن، شورای ملی انتخابات به اکثریت امضا ها اعتبار بخشید (دولت از تقلب هائی پرده برداشته بود). اکنون مطلب برای شورای ملی انتخابات بررسی ۱‌٪ امضاهائی است که باید از صاحبان آنها بخواهند برای تائید امضاهای خود راهی شوند.

۷ ـ مقاله Yoletty Bracho  و Julien Rebotier، «انقلاب بولیواری از چشم انداز پایگاه توده ای آن» را در شماره ماه ژانویه ۲۰۱۶ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.

۸ـ مقاله Maurice Lemoine، «اوگو چاوز، نجات یافته خلق» را در شماره ماه مه ۲۰۰۲ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.

* Loïc RAMIREZ

* فرستاده ویژه لوموند دیپلوماتیک؛ روزنامه نگار، نویسنده گل رُز مقتول، انتشارات Notes de la Fondation Gabriel-Péri، پاریس، ۲۰۱۵.