انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کتاب «دولت کارتوگرافیک» از جردن برنچ

دولت کارتوگرافیک نام کتابی از جردن برنچ است که این یادداشت به معرفی آن اختصاص دارد. موضوع کتاب بررسی تحولات کارتوگرافی (نقشه نگاری مدرن) و رابطه آن با فهم فضا و تعریف اقتدار سیاسی است.

نقطه پیوند این دو موضوع به جایگاه مفهوم «قلمرو» در تعریف دولت مدرن بازمیگردد. مفهومی که تلقی کنونی از آن محصول دوران مدرن است و پیدایش کارتوگرافی نقش مهمی در شکل گرفتن این تلقی داشته است. تکوین نقشه برداری برای این کتاب روندی است که از خلال مطالعه آن میتوان شکل گیری نظام مدرن سیاسی را بازخوانی کرد. «ریشه های نظام بین المللی دولتهای خودمختار قلمرومند را میتوان در فصل مشترک توصیفات کارتوگرافیک، ایده ها و نهادهای سیاسی و کنش حکمرانان و حکومت شوندگان یافت. این فصل مشترک موضوع این کتاب است» (برنچ، ۲۰۱۴: ۳). در این بازخوانی «نقشه» «آیینهای از طبیعت» یا «ابزاری ارتباطی» نیست بلکه از منظر تاثیرپذیری از شیوهای که استفاده کنندگان از آن جهانشان را درک میکنند و تاثیرگذاریاش بر این شیوه مطالعه میشود (همان: ۳۸). تحولات نقشه برداری و وقوع انقلاب کارتوگرافیک، گذاری از یک شیوه درک فضامندی جهان به شیوهای دیگر را ممکن ساخت. فضای درک شده در قرون وسطی در وهله نخست فضایی ناهمگن بود. در این دوران آنچه در درک جهان اهمیت داشت بیش از «فضا»، مکان یا «جا» بود. یعنی آنچه یک محدوده از فضا را تعریف میکرد، مکانهای شاخص و متمایز در آن بود. به عنوان مثال در نقشه یک سرزمین شهرهای مهم بسیار بزرگتر از نواحی اطراف خود ترسیم میشدند و عمده نقشه ها درکی زمانمند از مسافت داشتند. به این معنا که فاصله را با مدت زمان طی شدنش می سنجیدند و در بسیاری موارد نقشه های غیر دریایی، شرح مسیر یک سفر مشخص (مثلا سفر زائران) از منظری سفرنامه ای و خطی بودند. با آغاز دوران مدرن و تحت تاثیر تحولات نقشه برداری و انقلاب کارتوگرافیک، فضای بازنمایی شده در نقشه ها بیش از پیش به فضایی همگن تبدیل شد. در این نقشه ها شهرهای بزرگ همان اهمیت روستاها را داشتند و آنچه مکانها را از هم متمایز میکرد نه اهمیت سیاسی، اجتماعی و مذهبی آنها بلکه صرفا مختصات جغرافیایی شان بود. این گذار از فضای ناهمگن به همگن را متناظر با گذار دیگری در شکل دولت میتوان پی گرفت. البته اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، برنچ کتاب را از مفهوم دولت آغاز میکند اما بر روی مفهوم اقتدار سیاسی متمرکز میشود. علت این کار انتزاعی تر بودن مفهوم اقتدار است به نحوی که اشکال خرد، کلان، پیشامدرن، مدرن و غیر غربی رابطه حکومت-مردم را دربرمیگیرد. قلمرو حکمرانی در قرون وسطی به شکل مراکز مختلف و حوزه های حکمرانی فهمیده میشد. بدین ترتیب که بیشترین اقتدار را مرکز حکمرانی (شهر یا محل حکمران) داشت و با دور شدن از این مرکز (مثلا حاشیه یک شهر و روستاهای اطراف) حوزه اقتدار آن هسته کمرنگتر میشد. این حوزه های اقتدار میتوانستند با هم تداخل داشته باشند. همچنین تفکیک این حوزه ها صرفا یک تفکیک جغرافیایی نبود. در بسیاری از موارد این تفکیک بر اساس حوزههای اختیار غیر فضایی، خراجها و مالیاتهای متفاوت صورت میگرفت و قلمرو بیش از آن که مبتنی بر مرزهای جغرافیایی باشد مبتنی بر تعداد افراد، دامها و میزان مالیات و خراج اخذ شده بود. مسئله ای که در رابطه فئودالی ارباب و رعیت نیز به خوبی مشهود است. با گذار به دولت مدرن است که تعریف اقتدار متحول میشود. حوزه های اقتدار متعدد و متداخل جای خود را به یک حکمرانی مستقل میدهند که انحصار اعمال قدرت را در یک محدوده جغرافیایی در اختیار دارد. آنچه قلمرو را تعریف میکند مرزهایی خطی است که فضای محصور در آن مرزها فضایی همگن است و تفاوت مکانهای مختلف این قلمرو صرفا مبتنی بر تفاوت مختصات جغرافیایی است.

آنچه در خوانش متناظر تغییر تعریف اقتدار و تحول نقشه برداری جایگاهی کلیدی دارد، ترتیب زمانی است. نقشه های جدید «دولتهای مبتنی بر قلمرو با مرزهای خطی را پیش از آنکه چنین دولتهایی واقعا وجود داشته باشند، نشان میدادند» (همان: ۸۱). نخستین نقشه های تقسیم بندی سیاسی شکلهای غیر قلمرویی حکمرانی را نشان نمیدادند. در این نقشه ها آنچه بازنمایی میشد صرفا مرزهای خطی و فضاهای همگن محصور در این مرزها بود که یک شاخصه سیاسی واحد داشت و کشورهای مختلف با رنگهای مختلف از یکدیگر جدا میشدند. این نقشه ها در ظاهر تفاوت زیادی با نقشه های تقسیمات سیاسی امروزی ندارند اما چیزی را نشان میدادند که واقعا وجود نداشته است. به عنوان مثال ایتالیا یا ژرمانیا در نقشه های قرن ۱۸ همانگونه تصویر میشدند که فرانسه، اسپانیا و انگلیس که بسیار یکپارچه تر بودند و این درحالی است که یکپارچگی سیاسی این دو در قرن ۱۹ اتفاق افتاد (همان). مورد جالب دیگر نقشهای متعلق به ۱۶۶۵ از آفریقا است که پر از قلمروهای سیاسی همگن است: «قلمروهایی که به وضوح توسط طراح نقشه اختراع شدهاند» (همان: ۸۴). بنابراین قلمروهای سیاسی همگن پیش از آنکه در واقعیت وجود داشته باشند، در نقشه ها ترسیم شده اند و «گرامری عمیق» را تشکیل دادند که به هنگام بازسازی اروپا پس از جنگهای ناپلئونی منطق معاهده های جدید را تعیین کرد و این مرزها را در واقعیت نیز تحقق بخشید: «هرچند مرکزیت یافتن فزاینده اقتدار تحت تاثیر فاکتورهای متعددی شکل گرفت (که بسیاریشان به نقشه برداری بیارتباط بودند)، فرمی که این مرکزیتیابی اخذ کرد ناشی از تاثیر کارتوگرافی بر ایده های مرتبط با اقتدار و تشکیلات سیاسی بود» (همان: ۸۷).

پیش از آنکه گرامر عمیق این نقشه ها بخواهد بر بازتعریف دولتها و مرزهای اروپا تاثیر بگذارد، در تعیین قلمروهای استعماری در قاره تازه کشف شده آمریکا ایفای نقش کرد. «ایده ها و شیوه هایی که نخست در جهان استعماری پیاده شده بودند، بعدتر به دلیل کاربرد وسیع و مفیدشان در حکمرانی استعماری، وارد شده و در مراودات داخل خود اروپا نیز به کارگرفته شدند» (همان:۱۱۳). یکی از این ایده ها، تعریف حکمرانی سیاسی مبتنی بر قلمرو بود و نقشه های جدید در تکوین این ایده تاثیری غیر قابل انکار داشتند. فصل ششم کتاب با مقایسه عهدنامه هایی که بین قرن پانزده تا بیستم بین قدرتهای اروپایی بسته شدهاند، روند تکوین ایده اقتدار سیاسی را به مثابه مفهومی انحصارا مبتنی بر قلمرو و مرزهای جغرفیایی پی میگیرد. نقطه کلیدی آنجاست که نویسنده بر خلاف تصور عموما پذیرفته شده، عهدنامه وستفالیا (۱۶۴۸) را آغازگاه نظامهای سیاسی مدرن اروپایی نمیداند: «هیچکدام از مباحث مطرح شده (در عهدنامه) از زبان یا ابزار قلمرومندی هندسی مدرن بهره نگرفتند» (همان:۱۲۵) و این در حالی بود که حاکمان اروپایی در آنزمان بیش از یک قرن بود که در پیگیری ادعاهای سیاسی خود در آمریکا از نقشه استفاده میکردند و این ادعاها تماما «هندسی» بودند (همان). مورد عهدنامه اوترخت (۱۷۱۳) نیز از جهت تمایزی که بین شیوه صورتبندی ادعاهای سیاسی در داخل اروپا و خارج از آن (قاره آمریکا) وجود دارد، جالب توجه است. طی این مذاکرات نقشه ها در مباحث مربوط به داخل اروپا به عنوان شواهدی کمکی برای ادعاهای طرفین کاربرد داشتند که خود نشان دهنده تغییری بزرگ است با این وجود «این ایده ها در اسناد نهایی معاهده گنجانده نشدند، اقتدار سیاسی همچنان بر مبنای مکانها و حوزه های اختیار تعریف شد و نه بر مبنای فضاهای جغرافیایی» (همان: ۱۳۱). این در حالی بود که در مذاکرات پیرامون مستعمره های قاره آمریکا نقشه ها «به مثابه ابزار پذیرفته شده طرفین برای مذاکرات حول قلمرو به کار رفتند» (همان) و همچنان اختلاف بین تعریف اقتدار سیاسی در داخل مرزهای اروپا و در قاره آمریکا مشهود است. نهایتا در معاهده های پس از جنگهای ناپلئونی در سالهای ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ است که اقتدار سیاسی تماما مبتنی بر مرزهای خطی و قلمروهای همگن تعریف میشوند و در این معاهده ها «نه تنها به نقشه ها ارجاع داده شد، بلکه نقشه ها طی بسته شدن معاهده به شکلی فعال تولید شدند» (همان: ۱۳۷). در این دوره ساختارهای غیرقلمرویی اقتدار باقیمانده نیز از سیاستهای بینالمللی اروپایی حذف شدند. «مرز خطی به تمامی ادعاهای قلمرویی را مشروط کرد و همگنی فضایی داخل این مرزها اشکال دیگر اقتدار را پوشاند» (همان).

فصل پایانی از آن جهت که به وضعیت امروز میپردازد، از فصلهای دیگر متمایز است. در این قسمت تلاش شده تا بحثهای مطرح شده در طول کتاب به تحلیل وضعیت فعلی مرتبط شوند. به عنوان مثال از تقدم زمانی استفاده از نقشههای مدرن در مذاکرات مربوط به قلمروهای قاره آمریکا نتیجه گرفته میشود که پیرامونمیتواند اهمیتی بیش از کانون داشته باشد و اگر قرار باشد اقتدار قلمرویی که فرم غالب اقتدار سیاسی امروز جهان است متحول شود، نخستین نشانههای آن شاید نه در مناسبات سیاسی کشورهای قدرتمند و کانون نظام سیاسی جهانی، بلکه در حاشیهها و پیرامون آن هویدا شود (۱۷۰). مباحث طرح شده دلالتهایی نیز برای خود رشته مطالعات بین الملل دارند: تا جایی که این رشته تمرکز خود را بر تحلیل روابط میان دولتهای قلمرومند میگذارد از درک و تحلیل فاکتورهای غیر قلمرویی که در وضعیت فعلی ممکن است بر اقتدار سیاسی تاثیرگذار باشند، ناتوان خواهد ماند. در پایان نیز شیوه های نوین نقشه برداری دیجیتال و سایر ابزار دیجیتال غیر فضایی از منظر پتانسیلی که ممکن است برای بازتعریف اقتدار سیاسی داشته باشند، بررسی شده اند.

Introduction

Authority, sovereignty, and international change

The cartographic revolution

Mapping the territorial state

New World mapping and colonial reflection

Peace treaties and political transformation

Mapping the territorialization of France

The cartographic state today

ارجاعات:

Cambridge Studies in International Relation: The Cartographic State: Maps, Territory, and the Origins of Sovereignty, Jordan Branch, Cambridge University Press, 2014