انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کالبد انسان در نگاره‌ها – عصر صفوی(بخش سوم)

گزارش های زیادی نیز در متون صفوی سرنخ هایی را از جایگاه اجتماعی و تمول نابرابر در پوشاک درباریان به دست می دهد: «مثلا تاج زربفت یا طلاکاری شده ، کلاه ۱۲ ترک نماد دوازده امام تشیع ، خلعتی که شاه اسماعیل برای امیرعراق فرستاد و… نشان از این موقعیت های نابرابر است.به گونه ای که مثلا سربندهای مردان نه تنها برجنسیت آنان بلکه موقعیت سیاسی – مذهبی آنان را نمودار می کرد.»

وضعیت پوشش در عصر صفوی

از آن چه در بخش بررسی اجمالی وضعیت ایران در عصر صفوی گذشت، می­توان نتیجه گرفت، به خاطر پویاشدن فرهنگ ایران تحت تاثیر عوامل نامبرده، پوشش و پوشاک از این وضعیت تاثیرپذیری زیادی داشته است. این تحولات «برخلاف تغییر و تبدیلات متداول در سبک و مد، … ،براساس سنن اجتماعی وفرایض مذهبی تنظیم می شد». دراین میان، بخشی از این تحولات تا امروز نیز دیده می شود، چرا که مکانیسم‌های تاثیرگذاری چون مذهب ، سنن اجتماعی تاکنون بدون تغییر زیادی باقی مانده است . مثلا «عمامه وچادر در ایران» تا به امروز به چشم می خورد. این تاثیرات را می توان شامل چندلایه شدن لباس، پوشش‌های سراسری، پارچه‌های زربفت و مجلل و… دانست. در دائره المعارف ایرانیکا آمده است؛ «پوشاک صفویان را را به طورکلی می‌توان متشکل از تن‌پوش‌هایی چندلایه و دوخته شده از پارچه‌های مجلل دانست. این تن‌پوش‌ها کوتاه بودند درمیان تنه تنگ شده و سپس به سمت خارج همراه با چین‌های مواج باز وگشاد می‌شدند. انواع پوشش سر‏، جواهر، زینت آلات و سایر تزئینات نیز همراه با آن بود.»

گزارش های زیادی نیز در متون صفوی سرنخ هایی را از جایگاه اجتماعی و تمول نابرابر در پوشاک درباریان به دست می دهد: «مثلا تاج زربفت یا طلاکاری شده ، کلاه ۱۲ ترک نماد دوازده امام تشیع ، خلعتی که شاه اسماعیل برای امیرعراق فرستاد و… نشان از این موقعیت های نابرابر است.به گونه ای که مثلا سربندهای مردان نه تنها برجنسیت آنان بلکه موقعیت سیاسی – مذهبی آنان را نمودار می کرد.»

بنابراین لباس در این دوره اهمیت و جایگاه ویژه ای می یابد که علاوه بر پوشش، نمادی برای بیان موقعیت‌های اجتماعی – سیاسی، جنسیت، طبقه، مذهب و… است.

پوشش زنان عصر صفوی

اگر اندکی به گذشته قبل از صفوی بازگردیم، و البسه این دوران را باهم مقایسه کنیم خواهیم دید «در قرن دهم هجری، پوشاک بانوان ظاهر دیگری به خود می گیرد، تنبانکه در قرون پیشین وجود خارجی نداشت معمول می گردد و پیراهن های پردگمه و بند ، بندینک هار را کنار می‌زنند و از بلندی به کوتاهی می گرایند و چادریسفید و بزرگ (به عنوان روپوش همه پوشاک ) سرتاپای هیکل بانوان را می پوشاند وروبنده و جوراب به پوشاک اضافه می شوند و سرپوش هایی که به صور مختلف وسیله تزئین و سرپوشی بانوان بود، تبدیل به عمامه ودستار می گردد» توصیفی که ذکر آن رفت به ما در ارائه نگرشی کلی کمک می‌کند. از این توصیف می‌توان فهمید که آن چه در سطح کلان جامعه در حال تحول و تغییر است همان طور که گفتیم خود را در سطوح خردی مانند لباس به ویژه لباس های زنان نیز نشان می دهد و لباس از این تاثیرات مستثنی نیست.

نگرش کلی که ارائه شد، مرز پوشش زنان را در داخل وخارج از منزل نشان نمی دهد.زیرا با توجه به آن جه گذشت ، می دانیم مذهب این دوره ایرانیان ، تشیع بوده واین آئین دارای دستورات خاصی در حوزه پوشش وحجاب زنان است.بنابراین باید دانست ، لباس بانوان ایرانی در خارج وداخل منزل باهم تفاوت داشته است.در بخش چهارم به بررسی لباس زنان ایرانی در داخل وخارج منزل می ‌پردازیم.

پایان یادداشت شماره سوم- این یادداشت ادامه دارد.

منابع در نزد نویسنده محفوظ است.