انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کالای گیفن، ناقض عقلانی قانون تقاضا

کالای گیفن، کالایی ویژه است. رفتار مصرف‌کننده این نوع کالا، قانون تقاضا را نقض می‌کند. بر اساس قانون تقاضا، افزایش قیمت با کاهش تقاضا همراه است و بر عکس با کاهش قیمت، تقاضا افزایش می‌یابد. اما در مورد کالای گیفن، چنین نیست. کالای گیفن[۱] کالایی است که افزایش قیمتش، موجب افزایش تقاضا برای آن می‌شود و کاهش در قیمت آن، باعث می‌شود که مصرف‌کننده، مقدار کمتری از آن را تقاضا کند. اولین بار اقتصاددانی به نام رابرت گیفن[۲] به وجود چنین کالایی اشاره کرده است.(فرگوسن، ۷۸:۱۳۷۶)

 

با اینکه ممکن است در نگاه اول، رفتار مصرف‌کننده کالای گیفن غیرعقلانی به نظر برسد، اما بر اساس تئوری اقتصاد خُرد[۳] که بر پایه عقلانیت[۴] بنا شده است، نشان داده می‌شود که این رفتار مصرف‌کننده، عقلانی است. در واقع شرایط مصرف‌کننده کالای گیفن موجب می‌شود که رفتارش در زمینه تقاضای کالای گیفن، غیرمعمول باشد و قانون تقاضا را نقض کند اما این تناقض، استثنایی نظری و مشروع بر قانون تقاضا می‌باشد(فرگوسن، ۸۰:۱۳۷۶) و بر اساس عقلانیت روی می‌دهد.

 

در اینجا مثالی می‌آوریم. فرض کنیم شخصی قصد دارد یک مسیر را با ترکیبی از دو نوع اتوبوس درجه۱ و درجه۲ بپیماید و فرض می کنیم این شخص می‌خواهد با توجه به اینکه فقط ۱۰۰هزار تومان پول در اختیار دارد، نیمی از سفر را با اتوبوس درجه۱ با هزینه ۶۰هزار تومان و نیمه دیگر سفر را با اتوبوس درجه۲ و با مبلغ ۴۰هزارتومان، طی کند. اما ناگهان صبح روز سفر هنگامی که او می‌خواهد بلیطها را تهیه کند، متوجه می‌شود که اتوبوس درجه۲ گرانتر شده است و مثلا قیمت آن به ۵۰هزار تومان رسیده‌است. طبعا این مسافر در این وضعیت مجبور می‌شود، بخش بیشتری از مسیر را با اتوبوس درجه۲ طی کند تا از عهده هزینه این سفر برآید. در واقع با گرانتر شدن اتوبوس درجه۲ این مسافر علاوه بر آنکه مبلغ بیشتری بابت خرید آن می‌پردازد، مقدار بیشتری هم از آن خریداری می‌کند، در حالی که در حالت معمول توقع این است که بر اساس قانون تقاضا با گرانتر شدن یک کالا، خریدار از میزانِ خریدِ خود از آن کالا بکاهد. برای مسافر مثال ما اتوبوس درجه۲، کالای گیفن است. (Heijman,2012:1)

 

علاوه بر این مثال، در عالم واقع نیز با شواهد مختلفی از بروز این وضعیت مواجه می‌شویم. به عنوان نمونه، بر اساس پژوهشی که درباره مصرف گندم در ایران صورت گرفته است، در دوره زمانی سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۸ میلادی، این محصول کالایی گیفن بوده است. (Yazdanshenas,2011:49)به این معنی که در این بازه زمانی، تغییرات تقاضا و قیمت گندم در ایران همجهت بوده‌اند. نمونه دیگر کالای گیفن در ایران، طلا در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ شمسی است. در آن زمان، افزایش قیمت طلا موجب هجوم خریداران به بازار می‌شد و کاهش قیمت نیز با کاهش در تقاضا همراه بود.(موسوی،۱۳۹۰) اشاره به این نمونه‌ها از آن جهت حایز اهمیت است که در متون کلاسیک اقتصاد خُرد، معمولا عنوان می‌شود که شواهد واضحی درباره وجود کالای گیفن دیده نشده است(فرگوسن، ۸۰:۱۳۷۶) در حالی که یافته‌های پژوهشی و حتی شواهد میدانی معمولی، این ادعای کلاسیک را زیر سوال می‌برند.

 

در اینجا و پیش از ادامه بحث به این نکته اشاره می‌کنیم که در پژوهشهای اقتصادی که در زمینه تقاضای مصرف یک کالا صورت می‌گیرد، تورم نیز لحاظ می‌شود به این معنی که قیمت واقعی یک محصول را مبنای پژوهش قرار می‌دهند و این گونه نیست که بر اساس قیمتهای اسمی، پژوهش صورت گرفته باشد. به بیان دیگر، در تحقیقات مورد اشاره، وجود کالای گیفن بر اساس قیمت‌های واقعی به اثبات رسیده‌است.

 

اکنون به این پرسش پاسخ می‌دهیم که اهمیت شناخت کالای گیفن در چیست؟ موارد متعددی را می‌توان در پاسخ به این پرسش مطرح کرد اما شاید مهمترین نکته قابل پیش‌بینی شدن رفتار مصرف‌کننده کالای گیفن باشد. به بیان دیگر اگر یک ناظر از وجود کالای گیفن آگاه نباشد، با مشاهده رفتار مصرف‌کننده این نوع کالا، سردرگم و حتی شگفتی‌زده می‌شود زیرا نمی‌تواند رفتار چنین مصرف‌کننده‌ای را بر اساس قانون تقاضا تحلیل کند.

 

اهمیت دیگر شناخت این نوع کالا، سیاست‌های اقتصادی دولت است. مثلا هنگامی که سیاستگذاران بدانند که گندم برای مصرف‌کنندگان، کالایی گیفن است؛ برای کاهش در مصرف آن، قیمتش را افزایش نمی‌دهند، بلکه به سراغ راه‌حل دیگری می‌روند. به بیان دیگر آگاهی از گیفن بودن یک کالا مانع از آن می‌شود که دولت برای تغییر در مصرف آن، سیاست تغییر قیمت را در پیش بگیرد زیرا این سیاست نتیجه‌ای برخلاف خواست سیاستگذاران در پی خواهد داشت.

 

اما شاید مهمترین اهمیت شناخت کالای گیفن، دستیابی به قیمت تعادلی در بازار است زیرا در حالت عادی، انتظار این است که تعامل میان عرضه و تقاضای یک محصول خاص، قیمت آن را در بازار به تعادل برساند. اما در مورد کالای گیفن با توجه به اینکه تابع تقاضا وضعیتی غیرعادی دارد، قیمت تعادلی بر اساس مکانیسم بازار، به راحتی به‌وجود نمی‌آید. در واقع بازارِ این نوع کالا در برابر شوک‌های قیمتی آسیب‌پذیر است. حتی اگر اندازه شوک کوچک باشد.

 

شرایط بروز کالای گیفن

 

براساس تئوری اقتصاد خُرد، کالاها از دو دیدگاه طبقه‌بندی می‌شوند. دیدگاه تغییر درآمد و دیدگاه تغییر قیمت. در دیدگاه اول که کالاها از دیدگاه تغییر درآمد طبقه بندی می‌شوند، کالاها در دو دسته عادی[۵] و پَست[۶] قرار می‌گیرند. کالای پَست کالایی است که با افزایش درآمد، فرد مقدار کمتری از آن را خریداری می‌کند. (سایر کالاها، کالاهای عادی محسوب می‌شوند) در دیدگاه دوم نیز، کالاها بر اساس تغییر قیمت در دو دسته قرار می‌گیرند. کالای معمولی[۷] و کالای گیفن. همانگونه که در ادامه نشان خواهیم داد، یک کالای گیفن، کالایی پَست است اما هر کالای پَستی لزوما کالای گیفن نیست.(فرگوسن، ۷۹:۱۳۷۶) به بیان دیگر، مجموعه کالای گیفن، زیر مجموعه کالای پَست است.

 

در اینجا بر این نکته تاکید می‌کنیم که کالاها با اینکه در ابتدا از دو دیدگاه مختلف درآمد و قیمت طبقه‌بندی می‌شوند و کالاهای پَست و گیفن،‌ هر یک برآمده از این دو دیدگاه مختلفند، اما در نهایت مشخص می‌شود که بخشی از کالاهای پَست، گیفن هستند.

 

اکنون برای اینکه توضیح دهیم که تغییر در قیمت چگونه بر رفتار مصرف‌کننده تاثیر می‌گذارد، لازم است به دو مفهوم اثر درآمدی[۸] و اثر جانشینی[۹] اشاره کنیم. اثر درآمدی به معنی تاثیری است که تغییر در درآمد بر مصرف یک کالا می‌گذارد. اثر جانشینی نیز توضیح می‌دهدکه تغییر قیمت یک کالا چگونه موجب می‌شود مقادیری از یک کالا با کالای دیگر جانشین شود.

 

هنگامی که یک کالای عادی گران می‌شود، اثر درآمدی موجب می‌شود که مصرف‌کننده مقدار کمتری از آن کالا را خریداری کند چرا که افزایش قیمت در واقع موجب کاهش در درآمد مصرف‌کننده می‌شود و اثر جانشینی نیز موجب می‌شود که کالای دیگری جانشین آن کالا شود، چون گران شدن یک کالا به معنی ارزان شدن نسبی کالای جانشین آن است. به عبارت دیگر اثر درآمدی و اثر جانشینی برای کالای عادی همجهت است، اما برای کالای پَست چنین نیست.(Frank,2008:102)

 

در واقع هنگامی که یک کالا گران می‌شود، این افزایش قیمت از یک سو به معنی کاهش در درآمد و از سوی دیگر به معنی ارزان شدن کالای جانشین است. وقتی یک کالا پَست است با کاهش درآمد، تقاضای مصرف‌کننده بیشتر می‌شود اما اگر کالا عادی باشد، از تقاضای مصرف‌کننده کاسته می‌شود، البته ارزان شدن کالای جانشین برای هر دو نوع کالا، تاثیر یکسانی دارد و تقاضا برای هر دو نوع کالا را کاهش می‌دهد.

 

نکته مهمی که در اینجا باید مورد اشاره قرار گیرد، ویژگی کالای پَست است. در واقع این نوع کالا وضعیتی خاص دارد، چون تغییرات درآمد و تغییرات مصرف آن ناهمجهت است. همین ویژگی است که موجب می‌شود که تغییر قیمت، تاثیری دوگانه بر تقاضای آن بگذارد. برای درک آسانتر تفاوت کالای پَست با کالای عادی، اثر جانشینی را به عنوان یک شاخص در نظر می‌گیریم، زیرا اثر جانشینی بر تقاضا برای این دو نوع کالا تاثیری یکسان دارد. برای کالای عادی اثر درآمدی با اثر جانشینی همجهت است و آن را تقویت می‌کند ولی برای کالای پَست، اثر درآمدی بر خلاف اثر جانشینی است و موجب تضعیف آن می‌شود. (هندرسون، ۴۶:۱۳۸۰)

 

حال فرض کنیم که اثر جانشینی برای یک کالای پَست، صفر باشد. مثلا یک کالای پَست هیچ جانشینی نداشته باشد. در این صورت گران شدن این کالا موجب می‌شود که فقط اثر درآمدی بر این کالا تاثیر بگذارد و موجب افزایش تقاضای آن ‌شود، چون گران شدن این کالا به معنی کاهش درآمد مصرف‌کننده است و ویژگی کالای پَست نیز این است که کاهش درآمد با افزایش در مصرف همراه است. اکنون همانگونه که مشاهده می‌شود، افزایش در قیمت موجب افزایش در تقاضای این کالای پَست شده‌است. این کالای پَست، همان کالای گیفن است. در واقع اگر یک کالای پَست جانشین نداشته باشد و به تنهایی قابل مصرف باشد، تغییرات قیمت و تقاضا برای آن همجهت است، چنین کالایی علاوه بر پَست بودن، گیفن نیز خواهد بود.

 

نکته‌ای که اشاره به آن در اینجا دارای اهمیت است، وجود داشتن یا وجود نداشتن کالای مکمل است. در واقع برخی کالاها همچون نمکِ طعام بدون مکملی مانند گوشت قابل مصرف نیستند. چنین کالایی در صورت پَست بودن، هرگز گیفن نمی‌شود؛ چون مصرف آن وابسته به کالایی همچون گوشت است که غالبا غیرپَست است. به بیان دیگر اگر یک کالای پَست به تنهایی قابل مصرف نباشد، بلکه مصرف آن منوط به مصرف یک کالای مکمل عادی (غیرپَست) باشد، در این صورت این کالا گیفن نخواهد شد. زیرا وقتی چنین کالایی گران می‌شود، این گران شدن به معنی کاهش در درآمد مصرف‌کننده است و این مصرف‌کننده مجبور می‌شود از مصرف کالاهای غیرپَست بکاهد. این کاستن از مصرف کالاهای غیرپَست موجب می‌شود که او نتواند بر مصرف کالای پَست وابسته بیفزاید، بنابراین این کالا گیفن نخواهد شد.

 

البته اگر کالای مکمل پَست باشد به این معنی که مصرف چند کالای پَست به یکدیگر وابسته باشد، همه آن کالاها به همراه یکدیگر، کالای گیفن خواهند بود.

 

اکنون وضعیت جانشینی را توضیح می‌دهیم. اگر یک کالای پَست فقط دارای جانشین یا جانشین‌هایی باشد که کمتر از آن پَست باشند نیز، گیفن خواهد بود. البته اگر یک کالای پَست دارای جانشینی پَست‌تر از خودش باشد، گیفن نخواهد شد. در اینجا منظور از پَست‌تر بودن حساسیت بیشتر نسبت به درآمد است. مثلا اگر درآمد به مقدار مشخصی کاهش یابد، برای کالای پَستِ اول تقاضا یک درصد و برای کالای پَستِ دوم تقاضا پنج درصد افزایش یابد. کالای دوم پَست‌تر است.

 

اشاره به این نکته ضروری است که همه این مطالب با فرض ثابت بودن رتبه پَستی کالاها مطرح شده‌است اما اگر این رتبه تغییر کند، نتیجه متفاوت خواهد بود.

 

در اینجا و پیش از پایان این بخش، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که چگونه وضعیت کالای گیفن، برای برخی کالاها رخ می‌دهد که ظاهر آنها نشان نمی‌دهد که کالایی پَست باشند. مثلا همانگونه که پیشتر اشاره شد،‌ برای طلا در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ شمسی در ایران، چه وضعیتی پیش آمده بود که افزایش قیمت، افزایش تقاضا برای آن را در پی داشت؟ همچنین در برخی متون به نوعی کالای لوکس به عنوان کالای وبلن[۱۰] اشاره شده است که هنگام کاهش قیمت، مصرف‌کننده از خرید آن کالا می‌کاهد به این دلیل که احساس می‌کند آن کالا حالت لوکس خود را از دست داده‌است. آیا این کالای لوکس هم می‌تواند کالایی پَست باشد؟

 

در پاسخ به این پرسش‌ها اشاره به این نکته ضروری است که پَست بودن یا عادی بودن ویژگی ذاتی هیچ کالایی نیست. بلکه شرایط حاکم بر یک کالا و نحوه تصمیم‌گیری مصرف کننده است که نوع آن را تعیین می‌کند. در واقع در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ در ایران، طلا در میان سایر اقلامی که مردم می‌توانستند برای سرمایه‌گذاری انتخاب کنند، پَست‌ترین بود. در آن دوره تقاضای سرمایه‌گذاری برای طلا بود که موجب شد طلا به کالایی گیفن مبدل شود ولی در همان دوره در میان اقلام مصرفی غیرسرمایه‌گذاری طلا کالایی پَست نبود. بنابراین لازم است هنگام بررسی وضعیت یک کالا، شرایط محیطی برای آن را بررسی کنیم و فقط به ظاهر آن اکتفا نکنیم.

 

در مورد کالای وبلن هم باید گفت که این نوع کالا در میان اقلام لوکس مورد مصرف، پَست‌ترین مورد است و هنگامی که بخشی معین از درآمد به اقلام لوکس اختصاص داده‌باشد، در میان این نوع کالاها اگر کالای پَستی وجود داشته باشد، وضعیت گیفن پیدا می‌کند. به بیان دیگر وقتی از یک سو وضعیت پَستی یک کالا با تغییر قیمت تغییر کند و از کالای عادی تبدیل به کالای پَست شود و از سوی دیگر این کالا در میان سایر اقلام، پَست‌ترین مورد هم باشد،‌ این وضعیت آن را به کالای گیفن تبدیل می‌کند، گرچه ظاهر آن کالا این وضعیت را نشان ندهد.

 

عرضه کالای گیفن

 

برای بررسی وضعیت عرضه کالای گیفن باید این نکته را یادآور شویم که کالای گیفن در درجه اول یک کالای پَست است. بنابراین درک تفاوت رفتار مصرف‌کننده کالای پَست و عادی گام اول برای شناخت رفتار عرضه‌کننده کالای گیفن است. یک مصرف‌کننده کالای عادی هنگامی که درآمدش افزایش می‌یابد، خریدش بیشتر می‌شود؛ اما مصرف‌کننده کالای پَست، هرچه فقیرتر شود، مصرفش را از این نوع کالا افزایش می‌دهد. بنابراین عرضه‌کننده کالای پَست همواره علاقه‌مند است که مصرف‌کننده فقیرتر شود تا فروش محصولاتش افزایش یابد.

 

البته وضعیت کالای گیفن از وضعیت کالای پَست پیچیده‌تر است. چرا که علاوه بر اینکه فقیرتر شدن مصرف‌کننده، خرید بیشتر ‌آن را در پی دارد، افزایش قیمت این نوع کالا نیز موجب خرید بیشتر مصرف‌کننده از آن می‌شود. در واقع یک عرضه‌‌کننده کالای گیفن بر خلافِ سایرِ عرضه‌کنندگان با افزایشِ قیمت، بر فروش خود می‌افزاید و این وضعیتی است که کالای گیفن را نسبت به سایر کالاها متمایز می‌سازد. به بیان دیگر، در زمینه کالاهای معمولی (غیرگیفن)، یک عرضه کننده سعی می‌کند تا آنجا که ممکن است قیمت را کاهش دهد تا رغبت مصرف‌کننده را برای خرید بیشتر، برانگیزد اما عرضه‌کننده کالای گیفن، با کاهش قیمت، متضرر می‌شود چون با این شیوه، از میزان فروش او کاسته می‌شود و در مقابل افزایش قیمت بر میزان فروش این نوع کالا تاثیر مثبت می‌گذارد. بنابراین قابل درک است که یک عرضه‌کننده کالای گیفن بر خلاف سایر عرضه‌کنندگان به دنبال بهانه‌ای برای افزایش قیمت کالای مورد عرضه خود باشد. بدیهی است که در چنین وضعیتی بازار به تعادل نرسد، زیرا مکانیسم بازار نمی‌تواند چنین عرضه‌کننده‌ای را محدود کند. البته مصرف‌کنندگان در این شرایط به صورت انفرادی فقط می‌توانند تا سقف درآمد خود، از کالای گیفن خریداری کنند و قدرت خرید بیش از این را نخواهند داشت.

 

نکته مهم قابل اشاره در اینجا، توجه به نوع بازار است. در واقع اگر بازار یک کالا به صورت انحصاری کامل باشد، انحصارگر می‌تواند هر واحد از کالای تولیدی خود را با بالاترین قیمتی که مصرف کننده حاضر به پرداخت آن است، به فروش برساند.(هندرسون، ۲۶۸:۱۳۸۰) بنابراین قابل تصور است که عرضه کالای گیفن در چنین شرایطی می‌تواند از یک سو، حداکثر میزان فروش و سودآوری را برای عرضه‌کننده به همراه داشته باشد و از سوی دیگر این وضعیت به نسبت سایر بازارها می‌تواند تداوم بیشتری داشته باشد.

 

یادآوری این نکته نیز حایز اهمیت است که در بازارهای غیرانحصاری، گیفن شدن و گیفن ماندن یک کالا چندان دوام ندارد چرا که با ورود عرضه‌کنندگان جدید و ارایه کالاهای جانشین وضعیت به سرعت قابل تغییر است اما این وضعیت قابل تصور است که در بازارهای رقابتی نیز در کوتاه مدت، برخی کالاها گیفن باشند.

 

در اینجا و پیش از پایان این بخش، به اهمیت ثبات عوامل غیراقتصادی موثر بر بازار برای حفظ وضعیت گیفن بودن یک کالا اشاره می‌کنیم. اگر یک عامل غیراقتصادی بتواند رتبه پَستی کالای گیفن را نزد مصرف‌کننده تغییر دهد، آن کالا دیگر گیفن نخواهد بود. بنابراین بدیهی است که یک عرضه‌کننده اجازه ندهد چنین تغییری در سلیقه مصرف‌کننده صورت گیرد. از این روست که عرضه‌کننده کالای گیفن، همواره عوامل تاثیرگذار بر ذائقه مصرف‌کننده را به چشم تهدید می‌نگرد و تلاش می‌کند قدرت تاثیرگذاری این عوامل را محدود کند تا شرایط گیفن بودن را برای کالای مورد عرضه خود، نگهدارد.

 

مفهوم کالای پَست

 

همانطور که پیش‌تر هم اشاره شد کالای پَست کالایی است که مصرف‌کننده با کاهش درآمد، آن را بیشتر مصرف می‌کند و بر عکس، با افزایش درآمد، تمایل کمتری برای مصرف این نوع کالا دارد. اما این به چه معناست؟ هدف ما از طرح این پرسش این است که به این مفهوم نزدیک شویم که یک مصرف‌کننده وقتی یک کالای پَست را مصرف می‌کند چه احساسی دارد و در درون خود چه چیزی را تجربه می‌کند؟

 

از آنجایی که مصرفِ بیشترِ کالایِ پَست برای مصرف‌کننده نشانه کاهش درآمد اوست، مسلما یک مصرف‌کننده هنگام مصرف این نوع کالا احساس خوشایندی ندارد، چرا که احساس می‌کند کاهش درآمد او را ناچار کرده‌است که این نوع کالا را بیشتر مصرف کند. در مقابل مصرف کالاهای عادی (غیرپَست) چنین حسی را به او منتقل نمی‌کند.

 

اهمیت پرداختن به این موضوع وقتی روشن می‌شود که بدانیم، یک کالای گیفن، در درجه اول یک کالای پَست است. در واقع یک مصرف‌کننده کالای گیفن، علاوه بر تجربه احساسِ ناخوشایندِ مصرفِ کالای پَست، احساس ناخوشایند دیگر را هم تجربه می‌کند و آن اینکه شرایط او را وادار کرده که بر خلاف قانون تقاضا عمل کند و با وجود افزایش قیمت، آن کالا را بیشتر مصرف کند در حالیکه از اول هم به دلیل پَست بودن کالا، احساس خوبی برای مصرف آن نداشته است. جالب اینجاست که از دیدگاه یک ناظر بیرونی، ممکن است اینگونه به نظر برسد که یک مصرف‌کننده کالای گیفن، چنان علاقه‌مند به مصرف آن کالاست که با وجود افزایش قیمت، آن را بیشتر مصرف می‌کند، اما واقعیت چنین نیست.

 

در واقع یک مصرف کننده هنگامی که با افزایش قیمت، مصرف خود را از یک کالا افزایش می‌دهد، در حال مصرف کالایی گیفن است و کالای گیفن، خود نوعی کالای پَست است، کالایی که در صورت افزایش درآمد، از مصرف آن کاسته می‌شود بنابراین آنچه او را به این سو کشانده‌است، ناچاری مضاعف است.

 

رهایی از کالای گیفن

 

اکنون این سوال مطرح می‌شود آیا یک مصرف‌کننده که به مصرف کالای گیفن گرفتار شده‌است، می‌تواند به صورت عقلانی خود را از مصرف این کالا نجات دهد؟ پاسخ به این پرسش بر اساس عقلانیت آسان نیست. در واقع با ثابت ماندن  درآمد و با فرض اینکه رتبه پَستی کالاها ثابت باشد و کالای جانشینی پَست‌تر از کالای گیفن در دسترس نباشد، یک مصرف کننده نمی‌تواند به صورت متعارف و برپایه عقلانیت از این وضعیت خلاص شود. چنین مصرف‌کننده‌ای همواره مجبور خواهد بود با افزایش قیمت، مقدار بیشتری از این کالا را مصرف‌کند. اما اگر این فرض‌ها تغییر کنند، امکان تغییر وضعیت وجود دارد.

 

بنابراین به صورت آنی هنگامی که یک مصرف‌کننده متوجه وضعیت مصرف خود می‌شود، لازم است افزایش مصرف خود از کالای گیفن را به تاخیر بیندازد و مصرف خود از این نوع کالا را در سطح قبلی نگهدارد. در کوتاه مدت نیز یک مصرف‌کننده لازم است در جستجوی کالای جانشین باشد تا بتواند در هنگام افزایش قیمت، آن را جانشین کالای گیفن قرار دهد. در بلندمدت نیز یک مصرف‌کننده می‌تواند راهکارهای مختلفی را برای جلوگیری از بروز این وضعیت در پیش بگیرد. راهکار اول تجدیدنظر در الگوی مصرف است. یک مصرف‌کننده باید بتواند مصرف هر یک از کالاهای پَست خود را به مصرف کالاهای عادی (غیرپَست) وابسته کند و از مصرف تکواره[۱۱] کالاهای پَست پرهیز کند. همچنین یک مصرف‌کننده باید برای هر یک از کالاهای پَست مصرفی خود جانشین‌هایی داشته باشد و به مصرف هیچ یک از این کالاها وابسته نباشد. همچنین با مدیریت مصرف، مداوما رتبه پَستی اقلام پَست مصرفی خود را تغییر دهد. راهکار دوم بلندمدت نیز افزایش درآمد است. اگر مصرف‌کننده بتواند با افزایش درآمد، موارد مصرف کالاهای پَست خود را محدود کند و این موارد را به حداقل برساند یا اینکه به طور کلی از میان بردارد، زمینه گرفتار شدن خود در مصرف کالای گیفن را از بین برده است. چراکه فقر بسترساز اصلی مصرف کالای گیفن است.

 

جمع‌‌بندی

 

رفتار یک مصرف‌کننده در مورد کالای گیفن، در مقایسه با سایر کالاها نامعمول به نظر می‌رسد. این رفتار گرچه ناقض قانونِ تقاضاست، ولی بر اساس تئوری اقتصاد خُرد نشان داده می‌شود که عقلانی است. درک چرایی انجام رفتار مصرف‌کننده کالای گیفن موجب می‌شود که هنگامه بروز این وضعیت قابل پیش‌بینی شود. برای یک ناظر خارجی که از کالای گیفن شناخت نداشته باشد، رفتار مصرف‌کننده چنین کالایی نامفهوم است. حتی چنین ناظری ممکن است تصور کند مصرف‌کننده کالای گیفن، رفتاری غیرعقلانی دارد، اما این واقعیت ندارد. در واقع کالای گیفن کالایی پَست است که مصرف‌کننده نمی‌تواند برای آن جانشینی پیدا کند و همین شرایط است که موجب می‌شود این مصرف‌کننده در برابر تغییرات قیمت چنین کالایی، چنان رفتاری را از خود بروز دهد.

 

#

 

 

 

فهرست منابع و مآخذ

 

– فرگوسن (۱۳۷۶) نظریه ‌اقتصاد خُرد، ترجمه محمود روزبهان، جلد اول، چاپ پنجم، تهران: مرکز نشردانشگاهی

 

– موسوی، سیدمحمدهادی (۱۳۹۰) «جویندگان طلا»، روزنامه دنیای اقتصاد(۲۵/۱۰/۹۰)، شماره۲۵۵۵، کد خبر DEN-434124.

 

– هندرسون، جیمز ام. ؛ ریچارد ای. کوانت (۱۳۸۰) تئوری اقتصاد خُرد (تقرب ریاضی)، ترجمه مرتضی قره باغیان و جمشید پژوهیان، چاپ‌ سوم، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.

 

–  Frank, Robert H. (2008) Microeconomics and Behavior, 7th edition, New York: The McGraw-Hill/Irwin.

 

– Heijman, W. ; Mouche P. (2012). New Insights into the Theory of Giffen Goods, Berlin: Springer.

 

– Yazdanshenas, L. ; Moghadasi R. ; Yazdani S. (2011). A Model for the Wheat Market in Iran, International Journal of Agricultural Science and Research, Vol. 2, No. 2, Spring, pp. 49-55

 

 

 

 

[۱] Giffen good

 

[۲] Robert Giffen

 

[۳] Microeconomics theory

 

[۴] Rationality

 

[۵] Normal

 

[۶] Inferior

 

[۷] Ordinary

 

[۸] Income effect

 

[۹] Substitution effect

 

[۱۰] Veblen good

 

[۱۱] Singular