انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کارگاه ترجمه انگلیسی(۲):صفر بزرگ

پل کروگمن ترجمه پرویز صداقت

شاید در سطحی ناخودآگاه و غریزی می‌دانستیم که این دورانی خواهد بود که بهتر است فراموش شود. به هر دلیل، ما نخستین دهه‌ی هزاره‌ی نو را پشت سر می‌گذاریم بدون آن که حتی توافق کنیم که آن را چه بنامیم. سال‌های پوچ‌، سال‌های دهه‌ی صفر؟ هرچه باشد. (بله، می‌دانم که به طور دقیق این هزاره پیش از ۲۰۰۱ آغاز نشد. آیا واقعاً برای ما اهمیتی دارد؟)

اما از نظرگاه اقتصادی، پیشنهاد می‌کنم که دهه‌ی گذشته را «صفر بزرگ» بنامیم. دهه‌ای بود که هیچ چیز خوبی در آن اتفاق نیفتاد و هیچ‌یک از خوش‌بینی‌هایی که گمان می‌کردیم تحقق می‌یابند به حقیقت نپیوست.

در این دهه، اشتغال‌زایی اساساً صفر بود. درست است، جمع شاغلان در دسامبر ۲۰۰۹ اندکی بیش از دسامبر ۱۹۹۹ بود، اما تنها اندکی. و اشتغال در بخش خصوصی عملاً کاهش یافت ـ این نخستین دهه‌ای است که چنین اتفاقی ‌می‌افتاد.

این دهه‌ای بود که دستاورد اقتصادی یک خانواده‌ی متعارف صفر است. در عمل، حتی در اوج رونق ادعایی بوش در سال ۲۰۰۷، درآمد خانوار میانی پس از تعدیل تورم، کم‌تر از ۱۹۹۹ بود. و می‌دانید که بعد چه اتفاقی افتاد.

این دهه‌‌ی دستاورد صفر برای مالکان خانه‌ها بود، حتی اگر زود خرید کرده باشند: درست امروز بهای مسکن بعد از تعدیل تورم به‌سختی در سطح آغاز دهه است. و درد آنانی را می‌فهمم که در سال‌های میانی دهه خانه خریده‌اند ـ زمانی که همه‌ی آدم‌های جدی، هشدار دادن درباره‌ی این را که این قیمت‌های مسکن هیچ مفهومی ندارد و ما در میانه‌ی حبابی غول‌پیکر هستیم به سُخره می‌گرفتند. تقریباً ارزش اسمی یک چهارم وام‌های رهنی در امریکا و ۴۵ درصد وام‌های رهنی در فلوریدا کم‌تر از ارزش بازار آن‌هاست با مالکانی که بدهی‌شان بیش از ارزش خانه‌هایشان است.
سرانجام و کم‌اهمیت‌تر برای بیش‌تر امریکایی‌ها ـ البته برای حساب‌های بازنشستگی بسیار مهم است، بگذریم از مجریان حرّاف تلویزیون‌هایی که اخبار مالی را پوشش می‌دهند ـ این دهه‌ی مزایای صفر برای سهام بود، حتی بدون در نظر گرفتن تورم. هیجان آن زمان را به خاطر می‌آورید که شاخص «داو» برای نخستین بار به ۰۰۰ر۱۰ واحد رسید، و کتاب‌های پرفروشی مانند «داو ۰۰۰ر۳۶» پیش‌بینی می‌کردند دوران خوب همچنان استمرار می‌یابد؟ بله، این در سال ۱۹۹۹ بود. هفته‌ی گذشته شاخص در سطح ۵۲۰ر۱۰ واحد بسته شد.
بنابراین، صفر‌های بسیاری است که در زمینه‌ی معیارهای پیشرفت اقتصادی یا موفقیت وجود داشت. جالب است که ببینیم چه طور این اتفاق افتاد.
زیرا وقتی این دهه آغاز شد، حس فراگیری از پیروزمندی اقتصادی در دستگاه‌های تجاری و سیاسی امریکا وجود داشت، باور به این که ما ـ بیش از هر کس دیگری در جهان ـ می‌دانستیم که چه داریم می‌کنیم.
اجازه دهید از سخنرانی لارنس سامرز در سال ۱۹۹۹ که آن موقع خزانه‌دار بود (و اکنون اقتصاددان ارشد دولت اوباما است) یاد کنم، وی گفت «اگر بپرسید که چرا نظام مالی امریکا موفق می‌شود، دست‌کم مطالعه‌ی من از تاریخ نشان می‌دهد که هیچ نوآوری‌ای مهم‌تر از اصول عموماً پذیرفته‌شده‌ی حسابداری نیست: یعنی هر سرمایه‌گذاری می‌تواند اطلاعات ارائه‌شده را برمبنایی قابل مقایسه درک کند، یعنی انضباطی در مدیریت شرکت در زمینه‌ی شیوه‌ی گزارش‌دهی و نظارت بر فعالیت‌هایشان وجود دارد.» و او در ادامه ادعا کرد که «فرایندی مستمر وجود دارد که باعث می‌شود بازار سرمایه‌مان با همان ثبات کنونی همچنان به کار خود ادامه دهد.»
پس این چیزی است که آقای سامرز ـ و اگر منصف باشیم تقریباً همه‌ی سیاست‌سازان آن زمان ـ در ۱۹۹۹ بدان باور داشتند: در امریکا حسابداری شرکت‌ها صادقانه است؛ این موجب می‌شود سرمایه‌گذاران تصمیمات درستی بگیرند و علاوه بر آن مدیران را مجبور می‌کند مسئولانه تصمیم بگیرند؛ و نتیجه نیز نظامی مالی با عملکرد خوب و باثبات است.
چه درصدی از این همه راست از آب درآمد؟ هیچ.

اما آنچه در دهه‌ی گذشته واقعاً تاثیرگذار بود عدم‌تمایل ما، به‌مثابه یک ملت، از آموختن از اشتباهات‌مان بود.

حتی وقتی حباب شرکت‌های فن‌آوری اطلاعات کاهش یافت، بانکداران و سرمایه‌گذاران بادکردن حبابی دیکر در بخش مسکن را آغاز کردند. حتی شرکت‌های معروف و تحسین‌شده‌ای مانند «انرون» و «وردکام» نشان دادند که شرکت‌هایی پوشالی بوده‌اند با ظاهری ساختگی از حساب‌سازی، و تحلیل‌گران و سرمایه‌گذارانی که ادعاهای بانک‌ها در مورد قدرت مالی آن‌ها را باور کردند و به سرمایه‌گذاری‌هایی خو گرفتند که از آن سردر نمی‌آوردند. حتی بعد از آغاز سقوط اقتصادی جهان، و نجات آن‌ها به هزینه‌ی مالیات‌دهندگان، بانک‌ها وقت را تلف نکردند و بلافاصله به فرهنگ پاداش‌های خارق‌العاده و وام‌های بی‌رویه بازگشتند.
پس از آن، سیاستمداران هستند. در میان دموکرات‌ها، و ازجمله اوباما، حتی امروز نمی‌توان نقدی عمیق از رویه‌هایی یافت که ما را به افتضاحی کشانده که امروز گرفتارش هستیم. و در مورد جمهوری‌خواهان: امروز که سیاست‌های کاهش مالیات و مقررات‌زدایی ما را به این باتلاق اقتصادی کشانده، آنچه آن‌ها برای بهبود اقتصادی تجویز می‌کنند کاهش مالیات‌ها و مقررات‌زدایی است.
پس بیایید وداعی نه‌چندان عاشقانه با این «صفر بزرگ» بکنیم ـ دهه‌ای که دستاوردش هیچ بود و هیچ از آن نیاموختیم. آیا دهه‌ی بعد بهتر خواهد بود؟ به‌هوش باشیم. و راستی؛ سال نو مبارک.

پال کروگمن، اقتصاددان برجسته، استاد دانشگاه پرینستون ، برنده‌ی نوبل اقتصاد ۲۰۰۸ و ستون‌نویس دایم نیویورک تایمز است. یادداشت بالا را وی ۲۷ دسامبر در نیویورک تایمز منتشر کرد.

متن انگلیسی
The Big Zero
By PAUL KRUGMAN
Published: December 27, 2009
Maybe we knew, at some unconscious, instinctive level, that it would be an era best forgotten. Whatever the reason, we got through the first decade of the new millennium without ever agreeing on what to call it. The aughts? The naughties? Whatever. (Yes, I know that strictly speaking the millennium didn’t begin until 2001. Do we really care?)
But from an economic point of view, I’d suggest that we call the decade past the Big Zero. It was a decade in which nothing good happened, and none of the optimistic things we were supposed to believe turned out to be true.
It was a decade with basically zero job creation. O.K., the headline employment number for December 2009 will be slightly higher than that for December 1999, but only slightly. And private-sector employment has actually declined — the first decade on record in which that happened.
It was a decade with zero economic gains for the typical family. Actually, even at the height of the alleged “Bush boom,” in 2007, median household income adjusted for inflation was lower than it had been in 1999. And you know what happened next.
It was a decade of zero gains for homeowners, even if they bought early: right now housing prices, adjusted for inflation, are roughly back to where they were at the beginning of the decade. And for those who bought in the decade’s middle years — when all the serious people ridiculed warnings that housing prices made no sense, that we were in the middle of a gigantic bubble — well, I feel your pain. Almost a quarter of all mortgages in America, and 45 percent of mortgages in Florida, are underwater, with owners owing more than their houses are worth.
Last and least for most Americans — but a big deal for retirement accounts, not to mention the talking heads on financial TV — it was a decade of zero gains for stocks, even without taking inflation into account. Remember the excitement when the Dow first topped 10,000, and best-selling books like “Dow 36,000” predicted that the good times would just keep rolling? Well, that was back in 1999. Last week the market closed at 10,520.
So there was a whole lot of nothing going on in measures of economic progress or success. Funny how that happened.
For as the decade began, there was an overwhelming sense of economic triumphalism in America’s business and political establishments, a belief that we — more than anyone else in the world — knew what we were doing.
Let me quote from a speech that Lawrence Summers, then deputy Treasury secretary (and now the Obama administration’s top economist), gave in 1999. “If you ask why the American financial system succeeds,” he said, “at least my reading of the history would be that there is no innovation more important than that of generally accepted accounting principles: it means that every investor gets to see information presented on a comparable basis; that there is discipline on company managements in the way they report and monitor their activities.” And he went on to declare that there is “an ongoing process that really is what makes our capital market work and work as stably as it does.”
So here’s what Mr. Summers — and, to be fair, just about everyone in a policy-making position at the time — believed in 1999: America has honest corporate accounting; this lets investors make good decisions, and also forces management to behave responsibly; and the result is a stable, well-functioning financial system.
What percentage of all this turned out to be true? Zero.
What was truly impressive about the decade past, however, was our unwillingness, as a nation, to learn from our mistakes.
Even as the dot-com bubble deflated, credulous bankers and investors began inflating a new bubble in housing. Even after famous, admired companies like Enron and WorldCom were revealed to have been Potemkin corporations with facades built out of creative accounting, analysts and investors believed banks’ claims about their own financial strength and bought into the hype about investments they didn’t understand. Even after triggering a global economic collapse, and having to be rescued at taxpayers’ expense, bankers wasted no time going right back to the culture of giant bonuses and excessive leverage.
Then there are the politicians. Even now, it’s hard to get Democrats, President Obama included, to deliver a full-throated critique of the practices that got us into the mess we’re in. And as for the Republicans: now that their policies of tax cuts and deregulation have led us into an economic quagmire, their prescription for recovery is — tax cuts and deregulation.
So let’s bid a not at all fond farewell to the Big Zero — the decade in which we achieved nothing and learned nothing. Will the next decade be better? Stay tuned. Oh, and happy New Year.