انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ژولیتای ارواح

مقدمه : ژولیتای ارواح فیلم بلندی به کارگردانی فدریکو فلینی است ؛ در باره ی زنی میان سال که در رابطه ی زناشویی خود با ابهام عشق و خیانت مواجه می شود . فلینی در این فیلم به دغدغه ها و ترس های ژولیتا ، واکنش های او و اعتقادات مذهبی اش می پردازد . موجودات وهم الودی به ژولیتا هجوم می اورند در حالی که او تلاش می کند خود و همسرش رابشناسد و دریابد که حقیقت چیست : حقیقت روابط همسرش و حقیقت جهان و قوانین ان . فیلم به سه مسئله ی عمده می پردازد : زنان و خیانت ، اوهام و شهودها و مذهب . در سال ۱۹۶۰ جنبش حقوق زنان که دچار افول شده بود ؛ باردیگر مرکز توجه قرار گرفت . این اثر در سال ۱۹۶۵ ساخته شده است .

ژولیتا و خدمه ی خانه در حال تدارک شبی به یادماندنی و عاشقانه در پانزدهمین سالگرد ازداج ژولیتا و جورجیو( همسر او ) هستند که جورجیو با همراهانی وارد می شود . جورجیو مهمانان را سورپرایز خود برای مناسبت می داند . در حالی که خلوت رویایی شبی عاشقانه با حضور انان و برقراری فضای رعب آور احضار ارواح بر هم زده می شود . ژولیتا تلاش می کند تا غم خود را از ورود آنان و گریز همسرش از تنهایی شان پنهان دارد . پیشگویی که مهمانان با خود اورده اند و واسطه ی ارواح ( جهان ماورا) و حضار است ؛ پیامی به ژولیتا می رساند : ” تو فکر می کنی برای همه بی ارزش هستی ! هیچ کس نیازی به تو ندارد . ” از ان لحظه است که شهود های ژولیتا و نشانه های جهان حقیقی با او همراه می شوند و گوشزد می کنند که زن دیگری در میان است و جورجیو او را دوست ندارد . ارواح اگاه هستند . ان ها افکار اشخاص را می دانند و می توانند پیام رسانی کنند . ارواح نمادی هستند از اندیشه ای که ذره ذره بر ژولیتا نمود می یابد . ایا ارواح ناخوداگاه ژولیتاست که نشانه هایی را که او نمی خواهد ببیند و جمع بندی کند ؛ گرد می اورد و به او تحمیل می کند ؟ و انان که این بساط را برقرار کرده اند جامعه ای هستند که بی توجهی جورجیو را درک کرده اند و به او نهیب می زنند که آگاه باشد ؟ رد پای یونگ در سراسر داستان دیده می شود . جلسه ی احضار ارواح قرابت بسیاری با سال های جوانی یونگ دارد . شهود هایی که برای ژولیتا رخ می دهد ؛ تصاویری اسطوره گون هستند که مدت ها ذهن یونگ را به خود مشغول کرده بودند . ” یونگ دریافت که محتواهای جدا شده از اگاهی می توانست یا به صورت شخصیت انسانی دیگر به شکل توهمات درایند ، یا کنترل خوداگاه را در دست گیرند ، و این همان اتفاقی بود که در جلسات احضار روح می افتاد . ناخوداگاه قادر به جبران منش های خوداگاه بود . منش هایی که به ظهور رسیدن شان وجود نیت یا منظوری را القا می کرد . بنابراین نیروی روانی ، کنشی هدفمند و معطوف به مقصد ( غایت گرا) داشت . “( هاید و مک گینس ۲۵)

در ساحل دریا رویا های ژولیتا ادامه می یابد . دوست پزشکی او را به عشق بازی بیشتر توصیه می کند . نگاه سنگین جامعه از او می خواهد تا روابط زناشویی اش را مدبرانه پیش برد . حتا پیش گوی دیگری که ژولیتا با او ملاقات می کند او را به طنازی فرا می خواند . اما ژولیتا این اندیشه را پس می زند . او به استقلال و محوریت خود باور دارد و حاضر نیست تن خود را میدان نبرد قرار دهد . در بازگشت از ساحل مادر و خواهران ژولیتا با ظاهری دل فریب ظاهر می شوند . خواهر کنایه هایی در باره ی علاقه همسر ژولیتا به او می زند و خواهر دیگر از قراری که جورجیو سعی داشته با او بگذارد اما زمانی که فهمیده دوست پسر خواهر، او را همراهی می کند ؛ قرار را به وقت دیگری موکول کرده است . در انتها مادر به او توصیه می کند که کمی آرایش کند . گویی او باید تاوان بی مبالاتی های همسرش را بپردازد . زنان دیگر داستان موجودات پر مشغله ای هستند . آن ها قرار های کاری و یا مشغولیات زنانه ای دارند که از محیط خانه دور نگاه شان می دارد . ژولیتا در خانه عمده وقت خود را می گذراند و همه ی زندگی او با حضور همسرش گره خورده است . او در پاسخ به دعوت دوستی که از او می خواهد با یکدیگر به دیدن پیشگوی قهاری بروند می گوید : “ممکن است ، جورجیو زنگ بزند ومن خانه نباشم .” اوصادق است و ظاهر ساده ای دارد . اما نیروی وحشیانه ای می خواهد او را به شی بدل کند . همان طور که سیمون دوبوار در جنس دوم می گوید : ” زن با نپذیرفتن وظیفه ی شی بودن خود ، جامعه را به ستیز می طلبد : یعنی انارشیست است .” ( دوبوار ۴۱۲) مسئله خشونتی است که جامعه به ژولیتا روا می دارد . تک تک این کلام ها که از او می خواهد خود را بیشتر ارزه کند نوعی از خشونت علیه اوست . . ” از دیدگاه فوکو ، هر جا قدرت وجود دارد حتمن خشونت هم باید باشد ، به این دلیل که یکی از ابزارهای اساسی اعمال قدرت ، حتا در پایین ترین سطح آن خشونت است ؛ و این خشونت ضرورتن ایجاد آسیب های فیزیکی نیست . این شکل آسیب ( فیزیکی ) شاید یکی از ابتدایی ترین صورت های خشونت باشد . به نظر فوکو ، خشونت انحای بسیاری دارد که در واقع در ساحت روانی قابل طرح است و نیز در ساحت اجتماعی که اتفاقن تبعات بسیار گسترده ای دارد .” (قزلسفلی ص ۱۹۴ ) ژولیتای قد کوتاه باظاهری ساده در موقعیت فرو دستی در مقابل خواهران ، مادر ، زن همسایه و دیگر زنانی که در داستان با ان ها مواجه می شویم قرار دارد . آن ها قدرت مند ترند ؛ زیرا ظاهر دل فریبی دارند که برای شان قدرت به همراه می آورد . جورجیو نیز مردی با موقعیت مالی مناسب است . اموال و جنسیت به او برتری می دهد . پس جولیتا مورد هجمه ی تمامی آنان قرار می گیرد . در رویای نیمه شب ، جورجیو نام زنی ( گابریلا) را به زبان می اورد . ژولیتا در پی یافتن گابریلا و یا زنی که وارد روابط زناشویی اش شده ابتدا از جورجیو سوال می کند و زمانی که پاسخ خود را نمی یابد ؛ در حالتی تعارض آلود و به اصرار خواهرش به کاراگاه خصوصی مراجعه می کند . او مشاهدات دیگری هم دارد : صحبت های تلفنی جورجیو را در نیمه شب با زنی شنیده است . نکته ی برجسته ی دیگر نوری است که چشم های جولیتا را روشن نگاه می دارد . در صحنه های اتاق خواب در حالی که جورجیو چشم بند به صورت دارد ؛ نور به چشم های ژولیتا می تابد و گوشزد می کند که شخصیت آگاه در داستان ژولیتا است . کسی که نشانه ها را دریافت می کند و ارواح با او سخن می گویند . ژولیتا در دو دلی خدای عدالت را در نظر می اورد و به کارگاه اجازه می دهد ؛ همسرش را دنبال کند . ” انسان برای آشتی دادن چندین نیروی متضاد به دین نیاز دارد : نیازهایش و براوردن این نیاز ها ، آن چه باید انجام دهد و ان چه واقعن انجام می دهد ، منظر ایده الش از جهان و واقعیت . “(زیمل ۱۱۶)خدای عدالتی که به او در تصمیم گیری کمک می کند ؛ مدیر مدرسه ایست که از تدریس پدر بزرگ پس از گریختن با رقاصه ای جوان که در تصویر ذهنی ژولیتا زن زیبای همسایه است ؛ در همه ی مدارش کشور جلوگیری کرده است . در این جا اندیشه ی مذهبی او رخ می نماید . تمییز خوب از بد در این خاطره و خاطره ای دیگر از نمایشی کودکانه که درباره ی قدیسی شهید است که ژولیتا در کودکی نقش ان را بازی کرده ، شکل گرفته است : ژولیتا خردسال است و در انتهای نمایش به خاطر پا فشاری برموضع خود در مسیحیت سوزانده می شود . پدر بزرگ با دیدن این صحنه منقلب شده ، ناسزا می گوید ، نمایش را به هم زده ژولیتا را با خود می برد . ژولیتا هرگز نمی تواند پاسخ دوست اش را که از او خواسته بوده وقتی ان بالا ( بالای صحن نمایش ) خدا را دید ، از او سوالی بپرسد ؛ بدهد . ” روحیه ی دینی ، دست کم به طور بالقوه ، در هر لحظه ی زندگی آن شخص حضور دارد ، زیرا برای او دین همانا اساس زندگی است ، خاست گاه تمام انرژی های اوست . … . حالت روحانی خاصی که ما مذهبی می نامیم شامل تمام این حرکات روح است ، یا به بیان دقیق تر از رهگذر آمیزش ان ها خلق می شود . و درست همان طور که ما به سادگی به این باور می رسیم که اشتیاقی که ظاهرن از طریق انرژی های روحانی پایان ناپذیر درون ما شعله ور می شود همانا سرچشمه ی این انرژی هاست ، شخص مذهبی معتقد است که دین داری او خاست گاه تمام این عواطف متضاد است ؛ در حالی که در واقع ، دین آن فرم ویژه ی اوست که در آن تمام تناقضات روحش رفع می شود و در نقطه ی کانونی واحدی وحدت می یابد . ” ( زیمل ۱۰۹-۱۱۰)

چندی بعد تر ژولیتا نتیجه ی جست جوی کاراگاه را در می یابد و مشاهدات او را بر تنوع طلبی همسرش تایید می شود .

“در بخش جنسیت ، نرها و ماده ها دارای راهکارهای مشابهی نیستند . چون ارزش مولد بر حسب نوع جنس بسیار متفاوت است . نرها می توانند نسل خود را به میزان زیادی از طریق روبه رو شدن با تعداد زیادی ماده افزایش دهند . اما چنین امکانی برای جنس ماده که بایستی طول مدت بارداری را تحمل کند و پس از ان دوره ی شیردهی ومراقبت از بچه ها را نیز طی نماید ، وجود ندارد .

بنابراین تمایل به ولگردی جنسی در انسان جنس مذکر ناشی از طبیعت اوست . از طرف دیگر آن ها مجذوب زنان جوان و زیبا می شوند ، زیرا مشخصه های عمومی – شکل کفل و تهیگاه ، چهره ، اندازه ی سینه ها ، شکل باسن – از جمله نشانه های زیبایی عمومی هستند که مشخص کننده ی یک مولد خوب است … که شرایط ادامه ی نسلیک مرد را فراهم می کند . در مقابل ازدید همسر برای زنان نفع چندانی ندارد ، زیرا این کار نمی تواند تعداد فرزندان ان ها را چند برابر کند .” ( دورتیه ۱۴۹ و ۱۵۰) در جهان مدرن به واسطه ی انباشت فرهنگی پیروی از طبیعت وجه منفی یافته است . اما جورجیو با پیروی از طبیعت اش با مدل ۲۴ ساله ای وارد رابطه شده است .

ژولیتا غمگین از شرایط اش به دیدن زن همسایه می رود . زن همسایه او را به مهمانی دعوت و اعضای خانواده اش : خواهرش که از عشق بیمار و چند بار خودکشی کرده و مادر بزرگی که پنج سال است نخوابیده و همه ی حقایق را می داند ؛ را به او معرفی می کند . در مهمانی زن همسایه ، هم خوابگی با مردی زیبا به ژولیتا پیشنهاد داده می شود . او که زن همسایه ( سوزی ) را معلم خود می داند . تلاش می کند از استاد اطاعت کند . اما اندیشه ی مذهبی و اوهام بار دیگر به سراغش می ایند و او می گریزد . تصویر ژولیتا از ازدواج همان طور که خود قبل تر می گوید ؛ یعنی : “من همیشه فکر می کردم ازدواج باید این گونه باشد ؛ همه ی وجود من متعلق به او و همه ی وجود او متعلق به من باشد . جورجیو اولین عشق و همه ی وجود من شد . ” تصویری مذهبی است . تعارض شدیدی ژولیتا را آزار می دهد . خیانت همسر بر او مسلم شده ، ناتوانی او در داشتن رابطه ای دیگر بنابر اعتقاداتش و اوهامی که او را به خاطر خطایش و گناهانی که دیگران مرتکب می شوند و اقدام خودش برای گناه او را به مرض جنون می رسانند .حال آن که اقدام گناه آلود او نیز تحت تاثیر موقعیت قدرتمندی است که جورجیو در ذهن او دارد . سرانجام شبی که جورجیو با گابریلا به سفر می رود . ژولیتا با پدر بزرگ همراه می شود . اوهام و اندیشه ی مذهبی را می راند و در ان لحظه است که موجودات وحشت انکیزی که او را احاطه کرده بودند ؛ بار عزیمت می بندند .

نتیجه گیری

تحقیقات یونگ نشان داده است میان اوهام افراد و افسانه ها نزدیکی بسیاری وجود دارد . رویاهای ژولیتا به مغفهوم ” فیله مون ” یونگ شباهت دارد . ” فیله مون صورت مثالی روح است که برگرفته از گنجینه ی تصورات ناخوداگاه بوده می تواند ذهن بیمار را به شدت آشفته نماید . اما او در عین حال قالب تخیل افسانه پرداز ماست که در دوره ی تعقل ما محو شده است . هر چند این تخیل همه جا حاضر است اما در عین حال هم ممنوع است و هم وحشت زا “( هاید و مک گینس ۵۷) زمانی که ژولیتا موقعیت حاضر را می پذیرد و بر ناخودآگاه خود مسلط می شود ؛ می تواند خود را از بند اوهام خلاص کند . او هم زمان موقعیت خود را به عنوان انسانی کاملن مستقل ، جدای از همسرش درک می کند . این مسئله زمانی که او خانه را ترک می کند و از دور به نظاره ی آن می پردازد رخ می دهد . او کل زندگی خود را می بیند و این نگاه کردن به او آگاهی می دهد .

منابع

هاید و مک گینس ، مگی و مایک /یونگ / مترجم نودالدین رحمانیان / تهران : شیرازه ۱۳۸۹

دوبوار، سیمون / جنس دوم / مترجم قاسم صنعوی / تهران : توس ۱۳۸۸

قزلسفلی ، محمد تقی / فلسفه فلسفه ی سیاسی / تهران : رشد آزمون ۱۳۹۰

دورتیه ، ژان فرانسوا / انسان شناسی / مترجم جلال الدین رفیع فر / تهران : خجسته ۱۳۹۱

زیمل ، جورج / مقالاتی درباره ی دین : فلسفه و جامعه شناسی دین / مترجم شهناز مسمی پرست / تهران : ثالث ۱۳۸۸

 

nasrinriahi30@yahoo.com