ژان کوکتو
مریم شرافتی
نوشتههای مرتبط
دربارهی ژان کوکتو، نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس، نقاش و سینماگر فرانسوی در ایران بسیار کم نوشته اند و به همین دلیل نسل جوان او را به خوبی نمی شناسند. بعضی کوکتو را شیاد، برخی دیوانه و بسیاری او را نابغه می دانند. ژان کوکتو طعم موفقیت را در سنین جوانی چشید و تا زمان آغاز جنگ جهانی اول درسال ۱۹۱۴ درمحافل اشرافی وهنری رفتوآمد میکرد. از سال ۱۹۱۷و بعد از آشنایی با پیکاسو، آپولینِر و ساندرار، با بسیاری دیگر از نوابغ قرن آشنا شد و از آن پس درتمام جنبش های [ادبی وهنری] آن زمان؛ از بالههای روسی تا کوبیسم و سورئالیسم شرکت کرد. در سال های دههی۳۰ [میلادی] به سینما و تاتر روی آورد: خون شاعر، والدین ترسناک، وصیتنامهی اورفه و… همگی نشان از استعداد او داشتند. اولین بیانیه روز جهانی تئاتر در ۱۹۶۲ را او صادر کرد. کوکتو که در جستجوی تجربه و کشف مرزهای تازه بود، شاهکارهای درخشان وخلاقانهای از خود بر جای گذاشته است که نه تنها فرانسویان بلکه بسیاری از مردم جهان میراث فرهنگی قرن بیستم را مدیون کوکتو هستند.
بیش از پنجاه سال از مرگ ژان کوکتو میگذرد و همزمان با پنجاهمین سال درگذشتاش فعالیتهای بیشماری آغاز شد؛ از برگزاری نمایشگاهها، میزگردها، کنفرانسها، انتشار کتاب گرفته تا دورههای آموزشی و …. . اینک زمان مناسب آن فرارسیده تا به اهمیت و نقش بسزایی که او در تحول و تکامل هنرها در آغاز قرن بیستم داشته پیببریم میزان این تاثیرات تا بدانجاست که تا دورهی ما نیز ادامه دارد. اثرگذاری کوکتو بهقدری پیچیده است که در یک نظم خاص نمیگنجند. او از بستری به بستر دیگر و از یک عرصه به عرصهی دیگر می رود- ادبیات، هنرهای تجسمی، تئاتر و سینما و حتی موسیقی- او برای آنکه افکارش را بهتر بیان کند مدام ابزار و روشهایش را تغییر می دهد. از این روست که روابطش را با چهرههای سرشناس و با تمامی گروههای و جنبشهای هنری حفظ کرده بود.
در این میان هنرمندان بی شماری با کوکتو روابط دوستانهای داشتند که هر یک از آنان در واقع «استاد» نسل قبل ازخود هستند: اریک ساتی، گیوم آپولینر و مارسل پروست، از همدورهایش میتوان به پابلو پیکاسو، فرانسوا موریاک، فرانسیس پولنک اشاره کرد و بالاخره اوست که نسل بعد را معرفی میکند هنرمندانی مثل ژان ژُنه، اوژن یونسکو، ژان آنوی و فرانسوا تروفو. آنچه که در این چشمانداز به وضوح دیده میشود مجموعهای از نوابغ است که در کنار هم هستند و علیرغم تفاوتهای آشکاری که باهم دارندو غالباًپیچیده است؛ با یکدیگر همکاری میکنند.
در آغاز قرن بیستم گفتگوها و مناظره های هنری [در فرانسه] بسیار رواج داشت و کوکتو در تمامی آنها بسیار فعال بود و حضور داشت؛ یعنی- مدرنسیم و آوانگارد- تا بازگشت به کلاسیسیزم، موضوعات مذهبی و سیاسی و اگزیستانسیالیسم و سپس تئاتر نو، موج نو[سینمای فرانسه]و نکته قابل تامل این است که در هیچ یک نه ادبیات نادیده انگاشته شده و نه خلق ژانر فراموش میشود. از این رو، پژوهشگران و متخصصان هنوز نتوانستند میزان سنجشی برای کهکشانی که کوکتو پدید آورده بیابند چرا که هنوز نقاط کور و دست نیافتنی بسیاری در فضای گستردهی کاری او وجود دارد.
در کتابخانهی تاریخ شهر پاریس، در موزه ی نامه ها و دست نوشته ها در پاریس، موزهی منتون آثار کوکتو قرار دارند و در جستجوی سرچشمهی الهام شاعر- جریان پستسمبولیسم، اولین سینمای [به سبک]آمریکایی. تمامی اینها شاعر را در بستر ادبی و هنری زمانهاش قرار داد و او را مشغول به کار کرد که تاثیر این ارتباط به خوبی در آثارش دیده میشود. از طرفی نباید فراموش کرد که او بر بزرگانی چون موریس بژار، تنسی ویلیامز، یوکیو میشیما، پدرو آلمادوار و یا فیلیپ گلاس نیز تاثیر گذاشته است.
کوکتو میدانست چهگونه در خلق آثارش تصورات شاعرانه را جان بخشد. وی با آثارش بر سینمای فرانسه و نیز بر موج نو فرانسه بسیار تاثیرگذاربوده است. کوکتو را بیشتر با نمایشنامه ی والدین وحشتناک (۱۹۲۹)، فیلم خون شاعر (۱۹۳۰) و وصیت نامه اورفه (۱۹۶۰)میشناسند. البته اجرای پیتر بروک از ماشین جهنمی او ( درسال۱۹۴۵) نیز در گسترش شهرت کوکتو بی تأثیرنبوده است.
کوکتو به آهستگی شیوه و سبک اش را در دنیا گسترش داده. شیوه ای مرکب از سبک کلاسیک و فانتزی عاشقانه و تخیلی که به شدت با تکنیک های سورئالیستی درمیآمیزد. او می کوشد که در کارهایش به مفهوم کلی از افسانه برسد و عناصر شعر و داستان را که لازمهی هنر در هر دورهای است را به بهترین شکل ممکن به کار گیرد. کوکتو به آنارشیسمی که فرانسه با آن تعریف میشود متعلق است. این هنرمند در گذری دائمی از حقیقت به رویاست و مرزی بین رویا و واقعیت قائل نیست و این مفهوم آشکارا در طرحها و نقاشیهایش به چشم میخورد.کوکتو معتقد است آدمی نمیتواند سرنوشت خود را با زرنگی و یا تقلب عوض کند ولی شاعر می تواند و شاید بازی را یک جا ببرد.
کوکتو هرگز در پی تکرار نبود، چشم انتظار فرصتی بود که دوباره بشود تجربه کرد. آنچه امروز روی می دهد اشتیاق به روی دادن چیزی تازه است که یکبار فرصتی پیش آمد و هدر رفت. از این نظر کار کوکتو شبیه کار پروست است.کارکرد حافظه نزد کوکتو و پروست پیش از آن که یادآوری باشد، ساختن است. زمان گمشده و زمان ازدست رفته، عمر رفته، تجربه های انجام نشده، همگی کارهایی هستند که تا ابد درک ناشدنی اند. ما مرگ آنها را با تجربه ی امروزی جبران می کنیم، با نوشتن و ساختن.
کوکتو، همیشه نسبت به داوری پیکاسو بسیار جدی بود و آرزویش این بود که رفیق شفیق او باشد. این دو مردکه در تئاتر با هم همکار بودند، از اینکه دوستی را کارگردانی میکردند لذت می بردند.
در دسامبر ۱۹۱۵ است که کوکتو پیکاسو را ملاقات میکند. پیش از هر چیزی باید این نکته را در نظر داشت که نقاش به واسطهی مهارت وخوش زبانی که داشت و علیرغم آنکه هشت سال کوچکتر بود اجازه داشت بر او چیره شود. در سال های پایان زندگی اش کوکتو نوشته هایش را دربارهی هنرمند [تحت عنوان] پیکاسو ۱۹۱۶-۱۹۶۱ جمع آوری کرد. او که از رفت وآمد به محافل خسته شده بود مجبور شد شیوه معاشرت اش را با پیکاسو کمی تغییر دهد. به این ترتیب بود که ارتباط میان آن دو فراتر از دوستی معمولی شد. مارس ۱۹۲۵ کوکتو شعرش را که از نقاش الهام گرفته بود؛ «فرشتهی اورتوبیز» سرود . در وصیتنامه اورفه (۱۹۶۰) نقش اصلی را به یک نقاش داد. از آنجا که پیکاسو و کوکتو رابطه دوستی داشتند طبیعی بود که کوکتو قبل از هرکسی فیلمش را به پیکاسو نشان دهد. پیکاسو بعد از دیدن فیلم می گوید: اینجا دیگر از مسخره بازی خبری نیست. واقعا شوخی نیست. انگار با نظمی قافیه دار نوشته شدند. اشاره پیکاسو به کمال بیان است که کوکتو در فیلمش از آن بهره برده است. زیرا واژه ها و اصطلاحات به دقت انتخاب شدند.
به نظر کوکتو آن مقطع زمانی؛ دوره بسیار مبهمی بوده که در آن به سر می بردند و معتقد بود که دیگر نمی توان قاطعانه درباره کوبیسم و سورئالیسم نظر داد. از آنجا که هر چیزی شروعی و پایانی دارد و با چیزهایی که شروع و پایان هم دارند زندگی میکنیم شاید نتوانیم این تصور داشته باشیم که در چیزی جاودانه به سر می بریم یعنی آنچه که هرگز خلق نشده است پایانی هم نخواهدداشت.
در آوریل ۱۹۱۶ پیکاسو لباس آرلکین را طراحی کرد که کوکتو در قصیده برای پیکاسو در سال ۱۹۱۹ به آن اشاره می کند. پیکاسو و کوکتو در بالهی روسی پاراد (رژه) با یکدیگر همکاری می کنند که در تئاتر شاتله در ۱۸ مِه ۱۹۱۷ اجرا می شود و هر چند با اقبال مواجه نمی شود اما در نوع خودش تجربه شایان توجه ای است. این همکاری سبب می شود که پیکاسو با اُلگا کوکلوا آشنا شود و در سال ۱۹۱۸ آن دو با هم ازدواج می کنند. با پیوستن اُلگا به آنها، این همکاری ادامه پیدا می کند: نمایش آنتیگون درسال ۱۹۲۲،باله قطارآبی درسال ۱۹۲۴.
کوکتو در بسیاری ازآثارش به پیکاسو اشاره می کند: پلان شان (۱۹۲۳) که در واقع گرامیداشت نقاش است که تقدیر هنری نقاش را روایت می کند. در پوتوماک، نویسنده درباره نقاش می نویسد. درسایه روشن (۱۹۵۴) در قالب یک مخاطب تصویری از مبارزه یک تصویرگر را ارائه می دهد.
ساتی و کوکتو در ۲۱ مارس ۱۹۱۵ در اتاق پذیرایی گودبسکی یکدیگر را دیدند. ساتی در آن جا مشغول خواندن اشعارش به نام شعرهای عشق با همراهی پیانوی ریکاردو بنیس بود. کوکتو، در آنجا درباره پروژه ای که از مدت ها قبل در ذهنش نقش بسته بود با وارِس صحبت کرد. کوکتو در فکر برگزاری نمایشگاهی آمیخته با عناصر سیرک بود. کوکتو؛ این ایده را از ده سال قبل در ذهن داشت اما تا آن زمان عملی نشده بود. از این رو کوکتو در صدد برآمد تا آن را با همراهی استراوینسکی به شکل یک باله پیاده کند که موفقیتآمیز نبود. اما در پاراد است که کوکتو و ساتی با یکدیگر همکاری می کنند و یافته هایشان را به کار می گیرند. این باله رئالیست در ۱۸ می ۱۹۱۷ یک جنجال راه می اندازد شب اول باله تقدیس بهار با شکست مواجه شد و کوکتو متوجه این نکته شد که موفقیت های عمومی چه ارزشی دارند. آنچه که در باله پاراد حائز اهمیت است چینش و حضور هنرها در کنار یکدیگر است؛ موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و کورئوگرافی (طراحی رقص). در حقیقت باله پاراد نخستین باله کوبیست است که در تاریخ رقم خورده است. کوکتو برآمیختگی عناصری که در این باله از آنها سود جسته بود تاکید داشت؛ اِلِمان های برآمده از سیرک، بازار مکاره، از موزیک هال و حتی سینمای صامت. موسیقی ساتی، صدای زندگی روزمره و عادی بود (ماشین تحریر، دینام، سوت کشتی های مسافربری، بوتیوفون و همینطور کورئوگرافی لئونید ماسین بود که موومان های تجزیه پذیر موسیقی ساتی را به خوبی باز نمایاند و بالاخره حضور بزرگان هنرهای تجسمی از جمله پابلو پیکاسو است که طراحی آن را برعهده داشت.
کوکتو به مفهوم دقیق کلمه، هنرمند کاملی است که به تمام آنچه که در دنیا به نام هنر فرانسه میشناسندآشنا بود. او نمایشنامهنویس، نقاش، شاعر،کارگردان،فیلمسازی بود که میدانست چطور در خلق آثارش تصورات شاعرانه را جان بخشد.
این مطلب در همکاری با مجله آزما منتشر می شود