والتر بنیامین (۱۸۹۲-۱۹۴۰)، در تاریخ ۱۵ ژوئیه ۱۸۹۲ در برلین متولد شد. وی یک چهره نامتداول در تفکر قرن بیستم میلادی محسوب می شود، او خود را با کتابش با عنوان ” نامه ها” می شناساند، بیشتر یک منتقد ادبی است تا اینکه بخواهد عنوان برجسته فیلسوف را برگزیند. دوره تحقیقاتی کوتاه وی در طی ده سال به جنگ جهانی دوم منتهی شد، و انتشار مقاله وی در مورد گوته با عنوان “خویشاوندان انتخابی” در سال ۱۹۲۴ برای وی شهرتی بسیار به بار آورد. وی دکترای خود را در سوییس در سال ۱۹۱۹ اخذ کرد اما یافتن کار مناسب با توانایی هایش را برای وی بسیار دشوار بود. کاری که در سال ۱۹۲۸ پیدا کرد تنها مطالعه طولانی مدتی بود که با عنوان ریشه های درام تراژدی آلمانی وی چاپ کرد، و احتمالا از سوی هیات منصفه به درستی درک نشد، چرا که اصولا در برگیرنده یک شبکه پیچیده از نقل قول های مناسب بود.
در دوره میان سال های ۱۹۲۵ و ۱۹۳۳ بنیامین زندگی خود را به عنوان یک منتقد ادبی و مترجم به پیش می برد، به عنوان نویسنده آزاد و بدون مرز برای مجلات و مجلات تخصصی، و با تعدادی از متفکران چپ گرا آشنا شده بود. وی مقدمه ای را بر روی برتولت برشت نوشت، متحدی که همانند بنیامین تمایلاتی به چپ نشان می داد، و به دیالکت سوء ظن داشت (مفهوم بنیادین که در آن زمان کاربرد بسیاری داشت). زمانی که نازی ها در سال ۱۹۳۳ دولت را گرفتند، بنیامین به پاریس فرار کرد، و کاری را به عنوان نویسنده برای موسسه تحقیقات اجتماعی در فرانکفورت بر عهده گرفت. پاریس الهام بخش بنیامین بود، و در طی این دوران بود که وی برخی از تاثیرگذارترین مقالات خود برای ژورنال های تخصصی ادبی نوشت، که شامل خوانشی جاه طلبانه (و البته ناتمام) از طرح آرکادس بودلر در متن سرمایه گذاری قرن نوزدهم میلادی بود. در سال ۱۹۳۹ نازی ها به این پایتخت نزدیکتر و نزدیکتر می شدند، و بنیامین تصمیم گرفت که فرار کند و به میو رفت، که در آن جا لشکرهای نازی مستقر شده بودند؛ احتمالا خطرناک ترین محل در فرانسه در اولین دوره اشغال آن. بنیامین مجبور بود که به دویدن ادامه دهد، و به سوی جاده ای مرزی میان فرانسه و اسپانیا پیش می رفت، و در صدد بود که قایقی را برای فرار به آمریکا پیدا کند. به دلیل مشکلات قلبی، عبور از مرز کوهستانی فرانسه و اسپانیا برای بنیامین بسیار دشوار بود. درست زمانی که دریافت که برای خروج از فرانسه به ویزا نیاز دارد، بسیار ناامید شد و به زندگی خود در سن ۴۸ سالگی پایان داد.
نوشتههای مرتبط
بنیامین بیشتر زندگی مرموزی را پشت سر گذاشته است، و مطالب به جا مانده از وی بسیار تکه تکه هستند، و مترجمان، دانشمندان و مورخان را در مباحثه در مورد ماهیت تفکرات و متون وی دست بسته می گذارد. بسیاری از نوشته ها مفقود شده اند، و زندگی پرفراز و نشیب و کوتاه وی پر است از ناسازگاری های فردی و سیاسی، که مباحث بسیاری را حول زندگی وی بر می انگیزد. مقدمه هانا آرنت در کتاب ” روشن سازی” بینش های جدیدی را در حوزه شخصیت وی ارائه می دهد، چرا که آن ها در پاریس کمی قبل از اشغال آلمان ها با هم دوست بودند. هانا آرنت همچنین ویراستاری ترجمه انگلیسی کتاب روشنگری (۱۹۶۸) را نیز بر عهده گرفت. میراث بنیامین اصولا در دستان تئودور آدورنو و گرشون شولم است که توانست علاقه به کارهای وی را در دوره بعد از جنگ احیاء کند. مجموعه هایی از مقالات وی کم کم منتشر شدند، اصلی ترین کارهای وی شامل روشنگری (۱۹۶۸)، ریشه واصل درام آلمانی (۱۹۷۷)، تفکرات (۱۹۷۸)، خاطرات موسکو (۱۹۸۶)، و طرح آرکادس (۱۹۹۹) است.این تاخیر در انتشار تفکرات وی بر اهمیت این تفکرات تاثیری نداشت، چرا که تفکرات فلسفی وی بر نظرات ادبی، فلسفی، ارتباطات، و فناوری، و نیز مطالعات فرهنگی، نظریات پسا-استعماری، فمینیسم، و مطالعات تاریخی و نیز مطالعات در حوزه هنرهای مدرن تاثیرات ویژه ای باقی گذاشتند. تاکید ویژه و غیر عادی وی بر روی مارکس (اجتناب از دیالکت مارکس)، مفاهیم یهودی، به همراه تلاش هایش برای عبور از متافیزیک، ارتباط دائمی وی را با تفکرات روز برقرار کرده است. ماهیت بی همتای تفکرات وی در مقاله ای با عنوان، خویشاوندان انتخابی گونه، و نیز مقالات روشنگری مشهود است. تاریخ، مدرنیته، ظهور فرهنگ توده در ارتباطات درونی هنر و فناوری، و نیز ادبیات قرن نوزدهم و بیستم از جمله علائق خاص بنیامین محسوب می شدند.
بنا به فلسفه های وی در مورد تاریخ و ماهیت ترجمه و تاثیرات آن بر زبان ها، زمان، و ادبیات، نوشته های بنیامین اغلب معاصرانش را شوکه می کرد. جالب توجه است که نقد وی در مورد مفاهیم خطی، و تاریخ بیشتر استعاره صور فلکی را برای توصیف یک ارتباط فضایی میان متن ها و رویدادها که در آن مورخ باید حال را به گذشته متصل کند به کار می برد. هیچ چیز بیشتری در مورد ارتباط زندگی به تاریخ گفته نشده است، و برای بنیامین مهم بود که هر فرد یک تاریخ مختص به خود داشته باشد، و بنابراین زندگی خود را داشته باشد، بر خلاف این باور که هر کدام تنها بافتاری برای تاریخ باشند. زندگی پس از مرگ هر کدام از افراد بر مبنای دوام وی بر ضد هنجارگرایی در زندگی مدرن شکل می گیرد. چیزی که وی شهادت می دهد که بدان محدود است، پتانسیل ها به عنوان یک وجود تاریخی که چیزی را در زندگی تجربه می کند، یک تصوری که در شکل یک طبیعی و یا طبیعت شکل نگرفته است. چنین شهادت هایی از موجود زنده امکان ترجمه، شناسایی، و شناخت را به عنوان موجودات تاریخی در یک آینده تعیین نشده فراهم می کند. بنابراین بنیامین به شخصیت های کلیدی که دست اندر کار ادبیات و شعر زمان خود علاقه مند بود.
وی تحلیل هایی را بر روی هولدرلین، بودلر، کافکا، و برشت نوشت. وی کارهای آن ها را نقد کرد نه در مفهوم عادی تایید مثال هایی (مدرن) ایده آل در حوزه کارهای هنری مدرن، بلکه به دلیل رها کردن آن کارها از خصوصیات و مشخصه های متنی برای اهداف آتی، و حفظ آنچه که وی آن را به عنوان زنده در حال حاضر می بیند. این آن چیزی بود که وی جدای از نقد وظیفه خود می دانست. کار هنری در عصر بازتولید مکانیکی قطعا یکی از تاثیرگذارترین مقالات بنیامین است، که در آن وی تحولی را از موضع سنتی هنر به عنوان روش های فنی بازتولید مثل عکاسی و فیلم ارائه می دهد که کم کم تسلط بر تخیل رسانه های جمعی را. بنیامین ویژگی تولید دستی یک اثر هنری سنتی را به عنوان یک فرآیند تاریخی نسبت به خود آن شیئ بی همتا می داند، که این بی همتایی در تجلی آن ها منعکس می شود. بازتولید های فنی بعدی از یک اثر هنری تنها یک محرک تخیلی است نسبت به اصل آن، و فاقد آن تجلی ها و بنابراین هر ارتباطی را با بعد تاریخی واقعی آن ندارد. ترجیح تدریجی رسانه فنی از طریق رسانه های جمعی برای بنیامین هم به عنوان یک تحول رادیکال در هنر نسبت به سیاست در معنای مارکسیستی آن بود، با اینکه این تحول در موقعیت هنر نسبت به سیاست همچنین به تفکرات زیبایی شناختی اجازه می داد که از تجربیات زیسته افراد مستقل نامرتبط باشد. مشاهده کننده هنر، از موقعیتی ناپیوسته نسبت به خود رسانه فنی، یک منتقد بی علاقه می شد، که تنها شئی و فعالیت هنری تولید شده را تنها در حالت کنونی آن ارزیابی می کند. با این حال، بنیامین توجه می کند که تلاش های متعدد توسط احزاب سیاسی، یعنی، فاشیست ها که بنیامین از آن ها متنفر بود، تا سیاست های زیباشده، و یا به گونه ای که وی بیان می کند: “تمامی تلاش ها برای ارائه سیاست و زیبایی به یک چیز منجر شد: جنگ”. خوانش های متعددی از این متن وجود دارند، که از بیانیه های دموکراتیک تا مارکسیست را در بر می گیرند، تا تحلیل های پیچیده تری از بیننده، و مشاهده کننده، و ماهیت کلی کردن فرهنگ رسانه جمعی توسط اشخاصی چون آدونرنو و هورخایمر، مک لوهان، و اخیرا، آگامبن.
به طور قطع، بنیامین بدنه پیچیده ای از کارهایش را به جا گذاشته است که از محدودیت های متن نوشتاری آن فراتر می رود، که هم مبتنی بر پیشگویی است و هم زمان بر است، و نه کاملا آکادمیک است و نه تنها اظهار نظری شخصی، بلکه رازی است، همانند زندگی اش به عنوان یک نویسنده، یک منتقد، یک یهود، و یک نویسنده نامه که همچنان پوشیده مانده است.
ایمیل مترجم: sheykhan.m@gmail.com