انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

چهره ماه مه: اولریش بک به بهانه سالروز تولد او: ۱۵ مه ۱۹۴۴

گردآوری و برگردان مهسا شیخان/ حسین سراجی

اولریش بک استاد جامعه شناسی در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ است (LMU)، که از سال ۲۰۱۳ محقق اصلی پروژه ERC: “روش شناسی جهان وطن در آزمایشگاه تغییرات آب و هوا” یوده است. اولریش بک از سال ۱۹۹۷، استاد مدعو قرن ژورنال تخصصی جامعه شناسی در مدرسه اقتصاد لندن و از سال ۲۰۱۱ استاد بنیاد علوم انسانی در پاریس است. وی همچنین ویراستار مشترک مجله سوزیال ولت (Soziale Welt) و ویراستار کتاب های مدرنیته در شورکامپ است. از جمله حوزه های مطالعاتی وی می توان به جامعه خطر، فردیت گرایی نهادیه، مدرنیزاسیون واکنشی، جهان وطنی، و ظهور جوامع در خطر جهان وطنی اشاره کرد. وی مدیر مرکز تحقیقات مشترک بر روی مدرنیزاسیون واکنشی در دانشگاه مونیخ (با همکاری با دیگر دانشگاه ها در آن مناطق) است، که بودجه تحقیقاتی اش در خلال سال های ۱۹۹۹-۲۰۰۹ توسط بنیاد تحقیقات آلمانی تامین شد.

پروفسور بک واحدهای درسی متمرکز بر نظریه مدرنیزاسیون، جامعه شناسی مخاطره، تحول نابرابری های شغلی و اجتماعی را تدریس می کند. درمرکز LSE، وی سمینار کارشناسی ارشد را با تمرکز بر جنبه های نظریه اجتماعی مدرن به دانش جویان ارائه می کند. کتاب اولریش بک با تمرکز بر دنیا در خطر (تغییرات آب و هوایی، تروریسم، بحران های مالی) حوزه های سیاسی، تجربی و نظری وی را برای سال های متمادی شکل داده اند.

اکثر فعالیت های تحقیقاتی وی شامل مطالعه تجربی دراز مدت بر کاربردهای سیاسی و جامعه شناسی مدرنیزاسیون واکنشی است، که پیچیدگی ها و عدم اطمینان به فرآیند تحول را از مدرنتیه اول تا دوم بررسی می کند. خصوصا، وی بر روی چارچوب جامعه شناسی برای تحلیل بر پویایی ها و دو سوگرایی جوامع جهان وطن کار می کند. کتاب های پروفسور بک به بیش از ۳۵ زبان زنده دنیا ترجمه شده اند. وی به صورتی منظم مقالاتی را در روزنامه های ملی اروپا منتشر می کند. برخی از کتاب های وی عبارتند از عشق از راه دور (۲۰۱۴)، اروپای آلمانی (۲۰۱۳)، بیست مشاهده دنیای پر هرج و مرج و آشفته (۲۰۱۲)، خدایی از خود (۲۰۱۰)، اروپای جهان وطن (با ای. گراند) (۲۰۰۷). در زیر یکی از مقالات وی با عنوان چگونه به قطعه ای از موزه تبدیل نشویم؟ را ملاحظه می کنید.

چکیده

در این مقاله من می خواهم که به دو پرسشی که در طی مطالعات شخصی ام بر مبنای کار الهام بخش مایکل بوراوی ایجاد شده بود بپردازم. در ابتدا، با روحیه وی در مورد بازسازی روشنگری جامعه شناسانه از طریق قایل شدن تفاوت میان انواع مختلف جامعه شناسی های مختلف موافق هستم، اما خوشبینی وی را در این مورد که جامعه شناسی می تواند به راحتی می توان به بخش حیاتی گفتمان عمومی و فعالیت ها تبدیل شود را بر نمی تابم. دوم، اینکه فکر نمی کنم که جامعه شناسی رایج حقیقتا برای انجام چنین ماجراجویی ای آماده شده باشد. بحث من نکاتی مخالف را ارائه می دهد: تمام انواع مختلف جامعه شناسی عمومی و غیر عمومی در خطر تبدیل شده به قطعه هایی در موزه هستند. بنابراین، جامعه شناسی نه تنها نیازمند یک صدای عمومی است، این همچنین نیازمند احیاء و بازسازی است در ابتدا- برای اینکه کلا برخوردار از چنین صدای عمومی باشد.

جامعه شناسی نه تنها نیازمند صدای عمومی است، همچنین نیازمند بازسازی و احیاء برای قرن بیست و یکم است.

مایکل بوراووی قطعه ای الهام بخش برای جامعه شناسی عمومی (۲۰۰۵) را نوشت. چندین سال است که فکر نمی کنم که من بابت این مقاله و یا هر مباحثه جامعه شناختی دیگری هیجان زده شده باشم. شاخص شخصی من برای اینگونه مباحث تعداد زیاد علامت های تعجب است که من در تمام طول این مقالات خواهم گذاشت. می خواهم به دو مورد از این علامات در اینجا بپردازم. اول، با به اشتراک گذاری روحیه احیاء روشنگری جامعه شناختی و با قائل شدن تمایز میان انواع مختلف جامعه شناختی عمومی، من با خوشبینی وی در این مورد که جامعه شناسی به آسانی می تواند به یک بخش حیاتی گفتمان عمومی و کنش تبدیل شود مخالفم. دوم، فکر نمی کنم که جامعه شناسی رایج و متداول واقعا برای چنین ماجراجویی آماده باشد. بحث من به مسیری کاملا متضاد جاری می شود: تمامی انواع مختلف جامعه شناسی غیر عمومی و عمومی در خطر تبدیل به قطعه هایی در موزه هستند. بنابراین، جامعه شناسی نه تنها نیامند یک صدای عمومی است، همچنین نیازمند احیایی دوباره است- برای اینکه اول از همه بتواند هر گونه صدایی داشته باشد.

برای مطالعه کامل مقاله روی فایل پیوست کلیک کنید.

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

ویژه نامه ی نوروز ۱۳۹۳
http://www.anthropology.ir/node/22280