ویوین ایوانز برگردان زهرا خلجی
استفاده از ایموجی ها به یک پدیده جهانی تبدیل شده است. تا سال ۲۰۱۵ بیشتر از ۹۰ درصد جمعیت آنلاین جهان اینترنت هر روز بیش از ۶ میلیارد ایموجی ارسال میکردند. امروزه حتی دامنه گسترش انگلیسی را نیز تحت الشعاع قرار داده است.
نوشتههای مرتبط
برای برخی ایموجی حامل هشدار درباره مرگ زبان واقعی است. منتقد هنری حرفهای و خلاف گرا، جاناتان جونز در سال ۲۰۱۵ مطلبی در روزنامه گاردین منتشر کرد و معتقد بود که «بعد از هزاران سال پیشرفت های جان فرسا از بی سوادی و شکسپیر و فراتر از آن، انسانیت با شتاب زدگی میخواهد آن را دور بیندازد.» ایموجی به اعتقاد او «قدمی بزرگ به عقب برای انسانیت» است. او به وضوح این موضوع را حقیر میداند : «شما اگر میخواهید از ایموجی استفاده کنید، من به همان زبان شکسپیر پایبند میمانم.»
اما واقعا زبان مهم ترین عامل تاثیر گذار در دنیای هر روزه ارتباطات ما است؟
تعاملات عادی هرروزه و رو در رو را در نظر بگیرید، وقتی ما غیبت میکنیم، زمان را میگذرانیم یا به هر شکلی حرف های بیهوده میزنیم – میتوان تخمین زد که حدود ۷۰ درصد تعاملات روزانهمان اینگونه سپری میشوند. درحالیکه این تعاملات بدون تردید شامل زبان میشوند – واژه هایی که ما در ترتیبی به ظاهر دستوری ادا می کنیم – آنها هم یک گونه مخصوص از ایراد شدن را در خود دارند: گفتار. با این حال زبان گفتاری فضای خالی یک صفحهی نوشتار وجود ندارد که به ما کمک میکند بفهمیم کجا یک واژه تمام میشود و دیگری شروع میشود. هم چنین علامت های نگارشی و نکته سنجی های دفترچه نویسنده را نمیتوان در آن ها دید که به ما کمک میکند بفهمیم واژه ها چه گونه در گروه های فکری نظم و ترتیب داده میشوند.
در گفتار در عوض ما عناصر هموندی را داریم: ویژگی های تاکید، زیر و بمی، بلندی صدا، مکث، شتاب و کندی؛ این ویژگی ها به ما اجازه میدهند تا جریان کلام را که از واژه های مجزا و واحد های آهنگ جمله تشکیل شده اند تحلیل کنیم. ریتم و وزن به ما سر نخ هایی می دهند که اطلاعات چه گونه مرتب میشوند. آهنگ خیز و افتان کلام گوینده نیز به ما اجازه میدهد بفهمیم آیا «تو اهل اینجا نیستی» یک پرسش است یا میخواهد به ما بگوید از آنجا دور شویم. حالت های دیگر نیز هم وجود دارند: نگاه ممتد، حالت های چهره، اشارات دست و دیگر ویژگی های «زبان بدن».
با یک تخمین می توان گفت که تنها ۳۰-۳۵ درصد ابعاد اجتماعی معنا در تعاملات روزانه ما با دیگران از زبان میآید که ۷۰ درصد اعظم آن از نشانه های غیر کلامی به دست میآید. این شامل نشانه های بصری مانند زبان بدن دیگر افراد، حالت های چهره و اشارات دست به علاوه اینکه آن ها چه قدر با ما فاصله دارند – ما همه معمولا نسبت به افرادی که مقدار زیادی از فضای شخصی آرامشبخش ما را میگیرند احساس دلپذیری نداریم و معمولا عکس العمل احساسی ما به آن ها همواره با احتمال زیاد منفی بوده است. ما هم چنین به ظاهر جسمی، لباس ها و محیطی که با آن ها در آن رو به رو میشویم نیز عکس العمل نشان میدهیم که به ما اطلاعاتی از شغل آن ها و شیوه زندگیشان میدهد.
متون دیجیتالی به تنهایی ضعیف و در مواقعی از احساسات تهی هستند.
ما هم چنان از حس لامسه نیز برای گرفتن اطلاعات استفاده میکنیم، یک تاجر بسیار موفق را میشناختم که ادعا میکرد میتوانست قابل اعتماد بودن مشتریانش را از اینکه چه گونه با او دست میدهند تشخیص دهد. قدرت دست دادن، احساس کف دست دیگری و اعمال دیگری که مربوط دست دادن میشوند و پیچیدگی خاصی ندارند می تواند تمام اطلاعاتی را که ما برای گرفتن نتیجه های ژرف درباره یک همکار تجاری بالقوه نیاز داریم به ما بدهد.
اما آیا این ادعا تا چه حد حقیقت دارد؟ طبق تحقیقات انجام شده واقعا اینطور است: قدرت دست دادن ما درباره شخصیت ما نشانه های فاش کنندهای را میدهند. در یکی از اولین تحقیقات در نوع خود پژوهشگران رابطه بین قدرت دست دادن و شخصیت افراد را بررسی کردند. در این تحقیق ۱۱۲ نفر با چهار نفر متخصص دست دادند -با هر متخصص دو بار- تا میزان قدرت دست دادن آن ها اندازه گیری شود. هم چنین از آن ها آزمون های ویژگی های شخصیتی نیز گرفته شد. تحقیقات نشان دادند که دست دادن محکم در هر دو جنس با برون گرایی و ابراز احساسات رابطه مستقیم دارد. به همین ترتیب دست دادن با قدرت کم هم با درون گرایی و ابراز احساسات کم تر رابطه مستقیم دارد.
ما هم چنین وفتی افراد خود را لمس میکنند نیز میتوانیم اطلاعاتی به دست بیاوریم: کسی که به موهایش دست میزند احتمالا حوصلهاش سر رفته است. ما از اینکه افراد در هنگام تعاملات ما با آنها زمان را چه گونه پشت سر میگذارند – زمانی که بین تغییر نوبت گفتگو میگذرد – و همچنین رابطه چشمی و گشاد شدن مردمک چشم و حتی سرعت چشم زدن میتوانیم اطلاعاتی کسب کنیم.
همه این ابعاد ارتباطات غیر کلامی توسط انسان شناس آمریکایی رِی بردویستل، یکی از افراد مهم در زمینه تحقیقات ارتباطات غیر کلامی بررسی شده است. او رشتهی اشاره شناسی(kinesics) را ابداع کرد که شامل مطالعه نقش «حالت چهره، اشارات، طرز قرار گیری بدن، طرز راه رفتن و حرکات مشخص دست و بدن» در انتقال معانی اجتماعی میشود. طبق تحقیقات گسترده بردویستل تخمین زد که ما قادر هستیم حدود ۲۵۰۰۰۰ حالت چهره را هم تولید و هم شناسایی کنیم، اگر از این دریچه به این موضوع نگاه کنیم شاید تصادفی نباشد که ایموجی با تنوع گیج کننده صورت های زرد از گوناگونی های اساسیاش از یک لبخند گرفته تا حالت های مختلف گیج شدن، آزرده خاطر، ناراحت، عصبانی برای ارتباطات تصویری در پیام های نوشتاری بسیار مناسب هستند.
جنبهی دیگر ارتباطات غیرکلامی شامل ویژگی های پیرازبانی گفتار میشود که اولین بار توسط زبان شناس آمریکایی جورج تراگر مطالعه شد. پیرازبانی مطالعه ویژگی هایی هستند که زبان گفتار را همراهی میکنند، پیامد های وسیلهی بیان تولید که میتواند به روی معانی کلماتی که ادا میکنیم تاثیر بگذارد و یا آن ها را تغییر دهد. ویژگی های پیرازبانی که در بالا اعلام کردیم از سیگنال های صوتی مانند خنده تا عناصر هموندی گفتار را در بر میگیرند. عناصر هموندی شامل ریتم، بلندی صدای نسبی، زیروبمی، آهنگی و بازه زیروبمی که صدا در آن عمل میکند که به صورت متوسط در زنان بیشتر از مردان است.
همانطور که بخش اعظم معنا در یک پیام ارتباطی در تعاملات اجتماعی از اطلاعات غیرکلامی به دست میآید، بنابراین دلیل موجهی است که متن به تنهایی – وجه زبانی- تنها یک بخش نسبتا کوچک از اطلاعاتی را که ما در گفتار به آن دسترسی داریم انتقال میدهد. در متون دیجیتال قسمت بسیار وسیعی از چیزی که میتواند متنقل شود از قلم میافتد. بسیاری از اطلاعاتی که به عبارت های احساسی مربوط هستند، نمایشگر شخصیت و ظرافت هایی که در کنار کلام زبان گفتار هستند، وجود ندارند. این مسئله تعجب آور نیست، بنابراین در بعضی از مواقع همه ما میتوانیم دچار پدیده رفتن در نقش یک بداخلاق عصبانی بشویم: یک ایمیل نوشته شده با عجله، پیامک خودمانی ممکن است سرد، بی ادبانه یا حتی بدتر به نظر برسد. آن ها فاقد اطلاعات غیرکلامی تکمیل کننده تعاملات رو در روی ما هستند. همانطور که منابعی که به حس همدردی ما اجازه فعالیت میدهند اینجا حضور ندارند، ما به سرعت در وضع نابرابر نسبت به فرستنده پیام قرار میگیریم و نمیتوانیم خودمان را جای او بگذاریم.
همبافت غنی و ارتباطی که در برخورد های رو در رو وجود دارند در ارتباطات دیجیتالی غایب اند. متن دیجیتال به تنهایی ضعف دارد و در مواقعی از احساسات تهی است. متن گفتاری به نظر میرسد که این قدرت را دارد که همهی اشکال ظرافت عبارات را حتی از بهترین افراد بگیرد. اما اینجا ایموجی میتواند کمک کند: کارکرد مشابهی که اشارات دست، زبان بدن و آهنگ کلام در تعاملات گفتاری ایفا میکنند، ایموجی در ارتباطات دیجیتال دارد. ایموجی در پیام های متنی و دیگر اشکال ارتباطات دیجیتال به ما اجازه میدهد تا لحن کلام و اطلاعات عاطفی بهتری را ابراز کنیم، بدین ترتیب قادر خواهیم بود که جریان حاضر اطلاعات را بهتر مدیریت و مقصود واژه های استفاده شده را نیز بهتر تفسیر کنیم.
در حقیقت این تفکر که متن دیجیتال که تنها استفاده شود ظرافت و فحوای کلام را از آن میزداید برای خود نامی پیدا کرده است: قانون پو. بر اساس نظر های اصلی نیتان پو دربارهی چگونگی ساختن یک تقلید مضحک از دیدگاه بنیادگرایان، قانون پو اکنون یک حکایت اینترنتی است و در بسیاری از اتاق های گفتگو و انجمن های اینترنتی نقل میشود و حتی صفحه ویکیپدیا خودش را دارد. طبق روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف، قانون پو به شرح زیر هستند: «بدون یک شکلک چشمک زن یا نشان واضحی از شوخی تقریبا خلق یک تقلید مضحک از بنیادگرایان که کسی آن را با اصلش اشتباه نکند غیر ممکن است.» به طور خلاصه هنگامی که در ارتباطات دیجیتال قرار است چیزی مورد تمسخر قرار بگیرد، ایموجی ها بهترین راه برای جلوگیری از تردید هستند.
بیراه نیست که من در تحقیقی درباره استفاده ایموجی ها در بریتانیا انجام دادم به این نتیجه رسیدم که ۷۲ درصد افراد انگلیسی ۱۸ تا ۲۵ ساله فکر میکنند ایموجی به آن ها اجازه میدهد تا احساساتشان را بهتر بیان کنند. ایموجی باعث پایین بردن سطح معیار ها نمی شود بلکه حتی افراد به خصوص جوانان را قادر میسازد تا در زندگی های دیجیتال خود ارتباطات بهتری داشته باشند. میتوان از این دید به ظهور ایموجی ها نگاه کرد که یکی از نیرو های نیرومند و مثبت در ارتباطات قرن ۲۱ به شمار میروند.
کسانی که از ایموجی استفاده میکنند ارتباطات موثرتری دارند.این موضوع بسیار واضح است و هر روانشناس توانمندی نیز میتوان به ما گوشزد کند که: رابطه همبستگی علیت را در پی ندارد. رسیدن به این نقطه که دو چیز با هم ارتباط دارند به این معنا نیست که یکی علت دیگری است. شما نمیتوانید فقط از ایموجی های بیشتری در پیامک های خود استفاده کنید و انتظار داشته باشید که افراد بیشتری شما را دوست داشته باشند. بلکه استفاده از ایموجی نشان دهنده چیز دیگری است. ایموجی باعث میشود که طرف مقابل شما پیام شما را بهتر درک کند. ایموجی درجه بندی و بیان بهتری از احساسات ما را در ارتباطات دیجیتال ممکن میسازد. هلن فیشر، انسان شناس زیستی در دانشگاه راتجرز در باره یافته هایشان یکی از پژوهش های مرتبطشان این طور نظر داد: «تکنولوژی در اینجا کاملا قابلیت شما برای ابراز احساساتتان را به خطر می اندازد… دیگر خبری از آهنگ صدای پیچیده نیست… بنابراین ما راه دیگری برای ابراز احساساتمان خلق کردهایم و آن ایموجی است.»
اساسا استفاده از ایموجی صرف باعث نمیشود که شما محبوبیت به دست بیاورید: بلکه کسانی که از ایموجی استفاده میکنند ارتباطات موثرتری دارند. پیام های آنان دارای شخصیت بیشتری است و نیت های احساسی پیامک هایشان را بهتری منتقل میکنند. به همین ترتیب این در سوی دریافت کننده به تلالو بیشتر احساسات منجر میشود.
اگر بخواهیم آن را تعمیم بدهیم، استفاده عمده جهانی از ایموجی واقعا به احساسات ربط دارد. یک شرکت برنامه نویسی مستقر در لندن به نام Swiftkey در تحقیقی که انجام داده، بیش از ۱ میلیارد از اطلاعات متنی کاربران در ۱۶ زبان مختلف در سراسر جهان تحلیل کرده است. جالب است که تمام ۳ دسته بندی اول ایموجی ها همه به بیان احساسات ربط دارند. شکلک های خوشحال که شامل چشمک ها، بوسه ها، خنده ها و لبخند ها ۴۵ درصد استفاده کل ایموجی ها را تشکیل میدهند. شکلک های ناراحت (همینطور عصبانی) ۱۴ درصد استفاده کل ایموجی ها را تشکیل میدهند. ایموجی های قلبی (از همه رنگ، همینطور قلب شکسته) حدود ۱۲.۵ درصد استفاده از کل را تشکیل میدهند. بیش از ۷۰ درصد ایموجی های استفاده شده به گونه ای به بیان احساسات ربط پیدا میکنند. این یافته ها نتایح تحقیق من را نیز تایید میکنند که نشان میدهد ایموجی یک وسیله قدرتمند در بیان احساسات است که به گفته خود کاربران به آن ها اجازه میدهد با دیگران ارتباطات دیجیتالی بهتری داشته باشند.
منبع: مجلهNautilus منتشر شده در ۶ ژولای ۲۰۱۷
http://nautil.us/issue/50/emergence/why-you-need-emoji
utm_source=ticker&utm_medium=article&utm_campaign=why-you-need-emoji