نوشتۀ یانیس واروفاکیس*
*اقتصاددان، وزیر اقتصاد یونان (ژانویه تا ژوییه ۲۰۱۵)، بنیانگذار جنبش دموکراسی در اروپا ۲۰۲۵ (DiEM25)
نوشتههای مرتبط
برگردان: نیما قدرتی
بحران مالی سال ۲۰۰۸ (که {بحران} ۱۹۲۹ نسل ما بود) واکنشی زنجیرهای در سراسر اروپا به راه انداخت. این بحران تا سال ۲۰۱۰ صدمات جبرانناپذیری به ساختار حوزۀ یورو وارد کرده بود، به گونهای که نظام بر آن شد تا قوانین خود را زیر پا بگذارد و دوستان بانکدار خود را نجات دهد. تا سال ۲۰۱۳، ایدئولوژی نئولیبرالی که تا آن زمان وجود تکنوکراسی الیگارشیک اتّحادیۀ اروپا را توجیه میکرد، با ناتوان کردن میلیونها اروپایی بنیان خود را نیز به لرزه انداخته بود. با پیادهسازی سیاست «سوسیالیسم برای سرمایهداران» و سختترینِ شکلهای ریاضت اقتصادی برای مردم. در تابستان سال ۲۰۱۵، تسلیم شدن دولت سیریزا باعث ایجاد تشتّت و ناامیدی در میان چپگرایان شد و این رویا را بر باد داد که خیزش نیروهای پیشرو از خیابانها توان جابجا کردن موازنۀ قدرت در اروپا را دارد.
از آن زمان تا کنون، خشم و ناامیدی خلاءای ایجاد کرده است که به سرعت توسط موج انسانستیزانۀ «بینالملل ملّیگرایان» در سراسر اروپا در حال پر شدن است. امری که مایۀ خشنودی فراوان دونالد ترامپ در آنسوی اقیانس اطلس است. در پس پردۀ نهادی که بیش از پیش یادآور سرنوشت تلخ جمهوری وایمار است، و نژادپرستان سرسختی که فرزندان نیروهای رکودزای بحران هستند، اتّحادیۀ اروپا در حال فروپاشی است. با رفتن آنگلا مرکل و شکست پیشاپیش برنامۀ اروپایی امانوئل ماکرون، انتخابات اروپایی ماه مۀ آینده به احتمال فراوان آخرین فرصت برای نیروهای پیشرو است تا در مقیاس اروپایی تاثیرگذار باشند.
جنبش دموکراسی در اروپا ۲۰۲۵ (DiEM25)، از زمان تاسیس خود در سال ۲۰۱۶ مصمم است تا از این فرصت به بهترین نحو استفاده کند. ما ابتدا برنامۀ خود، یعنی نیو دیل{برنامۀ جدید} ای برای اروپا را آماده کردیم. سپس از دیگر جنبشها و حزبها دعوت کردیم تا برای توسعۀ آن به ما کمک کنند، تا در کنار هم بهار اروپاییمان را بسازیم، نخستین لیست فراملّی کاندیداها که برنامهای واحد در سراسر اروپا اجرا خواهند کرد. پیش از معرفی عناصر اصلی برنامۀ نیودیل برای اروپا، ابتدا باید به دو مسئلۀ مهم اشاره کنم که باعث ایجاد شکاف در میان چپگرایان شده و در نتیجه نیروهای پیشرو را در اروپا تضعیف میکند: مرزها و اتّحادیۀ اروپا.
اتّفاق عجیبی در سالهای اخیر رخ داده است: بسیاری از چپگرایان به این باور رسیدهاند که مرزهای گشوده برای طبقۀ کارگر زیانآور است. به گفتۀ ژان لوک ملانشون «من هیچوقت با آزادی ورود {اتباع خارجی} موافق نبودهام». به عقیدۀ او مهاجران «نان کارگران فرانسوی را میدزدند.» (۱)
این موضوع بحث تازهای نیست. در سال ۱۹۰۷، موریس هیلکوئیت، بنیانگذار حزب سوسیالیست آمریکا پیشنهاد پایان «واردات بیحد و حصر نیروی کار ارزان خارجی» را داد، چرا که به عقیدۀ او مهاجران «تودهای که ناخودآگاه اعتصابها را میشکستند» تشکیل میدادند. موضوع تازه این است که به نظر میرسد امروز، بسیاری از چپگرایان واکنش شدید لنین را به پیشنهاد هیلکوئیت مبنی بر ایجاد محدودیت برای مهاجرت فراموش کردهاند: « ما عقیده داریم نمیتوان همزمان انترناسیونالیست بود و به این محدودیتها تمایل داشت…همچو سوسیالیستهایی که در واقع صرفاً شوونیست هایی هستند که رگ غیرتشان بیرون زده است.» دو سال پیش از آن لنین پیشزمینهای برای این پاسخش فراهم کرده بود : « شکّی نیست که فقر شدید به خودی خود مردم را وادار میکند تا سرزمین مادریشان را ترک کنند، و سرمایهداران به بیشرمانهترین شکل ممکن از کارگران مهاجر بهرهکشی میکنند…امّا تنها افراد مرتجع میتوانند چشمشان را بر اهمّیّت پیشروی مهاجرت مدرن ملّتها ببندند… نظام سرمایه مشغول جابجایی تودههای کارگری سراسر جهان است… موانع و تعصّبات ملّی را از میان میبرد وکارگران تمام کشورها را متّحد میکند.»
جنبش DiEM25 تحلیل بجای لنین را تمام و کمال نقشه راه میکند: دیوارهایی که رفت و آمد آزاد مردم و کالاها را محدود میکنند پاسخی مرتجعانه به نظام سرمایه هستند. پاسخ سوسیالیستی این است که دیوار ها را فرو بکشیم و در همان حال که نظام سرمایه مشغول تیشه زدن به ریشۀ خود است، مقاومت فراملّی را علیه بهرهکشی سرمایهداری در هر کجای جهان سازماندهی کنیم. این مهاجران نیستند که شغل کارگران بومی را میدزدند، سیاست ریاضت اقتصادی دولت است که موقعیتهای شغلی را از بین میبرد و این فقط بخشی از این مبارزۀ طبقاتی است که دولت به نیابت از بورژوازی بومی به راه انداخته است.
به همین دلیل است که ما در DiEM25 مصرّانه بر این باوریم که « دیگرهراسی » نباید هیچگاه بر برنامۀ ما لکّهای بیندازد. همانطور که دوستم اسلاوُی ژیژِک میگوید، ملّیگرایی(ناسیونالیسم) چپگرا پاسخی درست به ناسیونال سوسیالیسم(نازیسم) نیست. بنابراین موضع DiEM25 دربارۀ این تازهواردان دو جنبه دارد: ما به تمایز میان مهاجران و پناهجویان قائل نیستیم و اروپا را فرامیخوانیم که : #بگذاریدواردشوند (#LetThemIn).
زندگی اکثریت افراد می تواند در چارچوب قوانین موجود بهبود یابد
همۀ رفقایمان در اروپا ما را آرمانشهرگرا (اوتوپیست) می پندارند، آنها میگویند این اتّحادیۀ اروپا قابل اصلاح نیست..فرض کنیم چنین است، در این صورت آیا بهترین پاسخ نیروهای پیشرو لِگزیت ( Lexit) است ؟ (کارزار چپگرایان برای فروپاشی مهار شدۀ اتّحادیۀ اروپا)
بخشی از زیباترین خاطرات من از دورانی است که مقابل جمعیّت بزرگی در سال ۲۰۱۵ در آلمان، کمی بعد از تسلیم شدن سیریزا مقابل آنگلا مرکل و ترویکا، سخنرانی میکردم. مردمی که آنجا جمع شده بودند سعی داشتند این پیام را برسانند که آنچه در حق یونان شد از جانب آنها، مردم آلمان، نبوده است. به یاد میآورم که فراخوان DiEM25 برای تشکیل یک جنبش فراملّی تا چه حد خاطرجمعشان کرد. جنبشی برای اتّحاد، مبارزۀ مشترک و تسخیر نهادهای اتّحادیۀ اروپا (همچون بانک سرمایهگذاری اروپا (EIB) و بانک مرکزی اروپا (ECB)) و به کار گرفتن شان برای تامین منافع همۀ اروپائیان.
هنوز سرخوشی رفقای آلمانی را به یاد دارم وقتی این ایدۀ ما را شنیدند که یونانیها در آلمان و آلمانیها در یونان کاندید شوند، تا نشان بدهیم جنبش ما فراملّی است، تا نشان بدهیم قصد دارد همگی نهادهای نظام نئولیبرال را هر کجا که باشند یک مرتبه تسخیر کند، نه برای نابود کردنشان، بلکه برای به کار گرفتن شان برای عموم، در هر کجا، بروکسل، برلین، آتن، پاریس و…
حال تصّور کنید دقیقاً خلاف این را به آنها میگفتم: اتّحادیۀ اروپا غیرقابل اصلاح است و باید بر هم بخورد. ما یونانیان باید به دولت-ملّت خودمان بازگردیم و سعی کنیم سوسیالیسم را آنجا برپا کنیم، شما آلمانیها هم همینطور. سپس، زمانی که موفق شدیم، نمایندگانمان بر سر همکاری میان دولتهای پیشروی جدیدمان مذاکره خواهند کرد. بدون شک شور رفقای آلمانیمان رنگ میباخت و با ناامیدی به خانههایشان بازمیگشتند، با خود میگفتند با این وضع باید دست تنها، به عنوان یک آلمانی، با نظام آلمان مبارزه کنند، و نه به عنوان عضوی از جنبشی فراملّی.
اگر تحلیل من درست باشد، مهم نیست که اتّحادیه قابل اصلاح هست یا نه. نکتۀ حائز اهمّیّت این است که ما چه طرح پیشنهادی منسجم و معیّنی برای به کاربستن نهادهای اتحادیۀ اروپا داریم. این طرحها باید نه پیشنهادهایی آرمانشهرگرا (اوتوپیست) و خیالبافانه، بلکه توصیفهایی دقیق باشند از آنچه این هفته، ماه آینده و سال آینده به وسیلۀ ابزارهای فعلی به انجام خواهیم رساند. این که چگونه نقشی جدید برای به اصطلاح سازوکار پایداری اروپایی (ESM)(2) طرّاحی میکنیم، چگونه سازماندهی برای تسهیل کمّی (۳) بانک مرکزی اروپا را جهتدهی میکنیم و اینکه چگونه به سرعت و بدون اعمال مالیاتهای جدید گذار به سبز و یا کارزار علیه فقر را تامین مالی خواهیم کرد.
چرا چنین برنامۀ مدوّنی ارائه میدهیم؟ تا به رایدهندگان نشان بدهیم که جایگزینی وجود دارد، حتّی با وجود قوانینی که برای پیشبرد منافع یک درصد بالا طراحی شدهاند. هیچکس، و به خصوص خود ما، بدون شک انتظار ندارد که نهادهای اتّحادیۀ اروپا این طرحها را بپذیرند. نه! همۀ آنچه ما میخواهیم این است که رای دهندگان ببینند چه میشود کرد، به عوض آنچه که امروز در حال انجام است، تا درون نظام حاکم را ببینند، بی آن که به راستِ دیگرهراس روی بیاورند. این تنها راهی است که چپ میتواند از محدودیتهایش بگریزد و ائتلافی بزرگ و پیشرو بسازد.
هدف نیو دیل برای اروپا ی DiEM25 دقیقاً همین است: اول این که، نشان میدهد که چگونه سطح زندگی عموم را میتوان، با وجود قوانین و نهادهای فعلی، در بازهای کوتاه شدیداً بهبود بخشید. دوم این که نقشهای از دگردیسی نهادهای اروپایی و روندی برای تشکیل مجلس موسسان ترسیم میکند، که در بازهای طولانیتر، قانون اساسی دموکراتیکی برای اروپا را رقم خواهد زد. بر اساس همین قانون اساسی تمام معاهدههای فعلی جایگزین خواهند شد. و سوم این که چه سازوکارهایی از روز اوّل باید به کار انداخت تا اگر اتّحادیۀ اروپا، با وجود تمام تلاشهایمان فروپاشید، زیر آوار آن باقی نمانیم.
همه دربارۀ اهمّیّت گذار به سبز صحبت میکنند. امّا اینکه چه کسی آن را برنامهریزی میکند و تامین مالی آن از کجا خواهد بود مسکوت مانده است. پاسخ ما روشن است: اروپا به ۲ تریلیون یورو سرمایهگذاری بین سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۳ در فناوریهای سبز، انرژیهای سبز و غیره نیاز دارد. پیشنهاد ما: بانک سرمایهگذاری اروپا حجم اضافهای از سهام به ارزش ۵۰۰ میلیارد یورو به صورت سالانه و به مدّت چهار سال صادر میکند. به صورت همزمان، بانک مرکزی اروپا اعلام میکند در صورت کاهش ارزش این سهام، آن را در بازار سهامهای دست دوم خواهد خرید. بر اساس این اعلان و بدلیل فراوانی پساندازهایی که در جای جای جهان وجود دارد بانک مرکزی اروپا یک یورو هم خرج نخواهد کرد و تمام سهامهای بانک سرمایهگذاری به فروش خواهند رفت. سپس نهادی جدید به نام موسسه اروپایی گذار سبز، که بر اساس نقشۀ مارشال برای سازمان همکاری اقتصادی اروپا (سَلَفِ OECD) طرّاحی شده است، این سهامها را برای اجرای پروژههای سبز در سراسر اروپا به کار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است که طرحی که در بالا پیشنهاد شده است به هیچ شکلی از مالیات احتیاج ندارد، با اوراق قرضه اروپایی فعلی (سهام EIB) کار میکند، و مطابق تمامی قوانین فعلی است. این ویژگی دربارۀ تمام دیگر طرحهای پیشنهادی برنامۀ ما صادق است. به عنوان مثال صندوق ذخیرۀ ضد-فقر پیشنهادی ما : میلیاردها یورو سود حاصل از نظام اروپایی بانکهای مرکزی (European System of Central Banks ) (مانند سودهای حاصل از داراییهای خریداری شده تحت سازوکار تسهیل کمی بانک مرکزی اروپا، و یا سامانۀ حسابداری Target2 (4)) برای تامین امنیت غذایی، انرژی و سرپناه اروپائیانی که زیر خط فقر زندگی میکنند استفاده شود. مثال دیگر میتواند برنامۀ ما برای بازسازی ساختاری بدهی عمومی حوزۀ یورو باشد: بانک مرکزی اروپا نقش میانجی را میان دولتها و بازارهای مالی ایفا میکند تا حجم بدهی کلی آنها را کاهش دهد، بدون چاپ کردن پول و یا ایجاب آلمان به پرداخت، یا تضمین بدهی عمومی کشورهایی که بدهکارترند.
همانطور که مثالهای بالا نشان میدهد نیو دیل ما ترکیبی است از راهبردهایی کارآمد، قابل اجرا در چارچوب موجود اتّحادیۀ اروپا و در عین حال درضدّیتی عمیق با منطق ریاضت و خروج به شرط کفالت ترویکا. بهجز اینها، نیو دیل ما پا را فراتر میگذارد و بنیان نهادهای جدیدی را مینهد که مقدّمهای برای آیندهای پساسرمایهداری در اروپاست.
یکی از نمونههای برنامههای ما برای دوران پساسرمایهداری طرح سوسیالیزه کردن نسبی سرمایه و سودهای حاصل از خودکارسازی است: حقِّ فعالیت شرکتهای بزرگ در اتّحادیۀ اروپا مشروط به انتقال درصدی از سهامشان به صندوق اروپایی عدالت خواهد بود. سود قابل توزیع این سهامها وظیفۀ تامین مالی سودسهام پایۀ همگانی (UBD) را که به هر اروپایی (فارغ از دیگر پرداختیهای رفاه، بیمۀ بیکاری و غیره) پرداخت میشود، بر عهده خواهد داشت.
اتّحاد عاملی حیاتی است، امّا نباید به قیمت زیر سوال رفتن همخوانی فکری به دست آید
مثال دیگری از تغییرات ریشهای مربوط به طرحهای پیشنهادی ما برای اصلاح یورو است. پیش از آنکه خود را گرفتار پیچ و خمهای تغییر دادن آئیننامۀ بانک مرکزی اروپا کنیم، بنا داریم بستری عمومی در هر کشور حوزۀ یورو برای پرداختهای دیجیتال افتتاح کنیم. با استفاده از بسترِ دیجیتالِ نهاد جمعآوری مالیات هر کشور، مالیاتدهندگان این امکان را خواهند داشت که اعتبارات مالیاتی دیجیتال تهیّه کنند. از این اعتبارات میتوان برای پرداخت وجه به یکدیگر و یا پرداخت مالیاتهای آتی با تخفیف استفاده کرد. این اعتبارات بر حسب یورو هستند امّا تنها قابل انتقال به مالیاتدهندگان یک کشورند و بدین تریب مشمول فرار سرمایه نمیشوند.
دولتها نیز این امکان را خواهند داشت میزان محدودی از این یوروهای مالیاتی ایجاد کنند، که به شهروندان نیازمند و یا تامین مالی پروژههای عمومی تخصیص داده خواهد شد. دولتهای تحت فشار به کمک یوروهای مالیاتی میتوانند میزان تقاضا را بالا ببرند، بار مالیاتی را سبکتر کنند و نهایتاً از نیروی اثرات تخریبی بانک مرکزی اروپا و هزینههای خروج از حوزۀ یورو (و یا فروپاشی آن) بکاهند. در بلند مدّت نیز، این بسترهای پرداختی دیجیتال قابلیت شکل دادن سامانهای مدیریت شده از یوروهای مختص هر کشور دارند که طرز کارش مانند اتحادیۀ مبادلات بینالمللی، نمونهای مدرن شده از طرح پیشنهادی جان مینارد کینز در سال ۱۹۴۴ برای نظام برتون وودز (که متاسفانه به کار گرفته نشد) است.
به طور خلاصه، نیو دیل برای اروپا برنامهای جامع برای (الف) بازبهکاربستن هوشمندانۀ نهادهای فعلی به سود عموم، (ب) برنامهریزی برای آیندهای پساسرمایهداری، رادیکال و سبز، و (پ) آمادگی در برابر تبعات فروپاشی اتّحادیۀ اروپاست.
چپ دو دشمن بزرگ دارد: تشتّت و ناهمخوانی فکری. اتّحاد عاملی حیاتی است، امّا نباید به قیمت زیر سوال رفتن همخوانی فکری به دست آید.به عنوان نمونه، وضعیت حزب چپ اروپایی امروز را در نظر بگیرید : چگونه میتوانند در انتخابات ماه مه گزینۀ قانعکنندهای برای رای دهندگان باشند وقتی نمایندهشان در یونان حزبی است که به عنوان دولت، به نیابت از ترویکا، سختترین شکل ریاضت اقتصادی تاریخ سرمایهداری را اعمال میکند، در حالی که در فرانسه و آلمان نمایندگانش ضداروپایی هستند؟ رایدهندگان از این ناهمخوانی بیزارند، اوضاعی که نتیجۀ مجموعهای بینظم از ائتلافهاست که تنها هدفشان رای جمع کردن است.
دوستان چپگرایمان که نیتی خیر دارند از ما میپرسند: «چرا DiEM25 با فرانسۀ سرکشِ ژان-لوک ملانشون یا خیزشِ سارا واگنکنخت و اسکار لافونتن در آلمان متّحد نمیشود؟ (۵) چگونه چپ میتواند تاثیرگذار باشد وقتی شما توان اتّحاد ندارید؟» دلیل این موضوع ساده است: وظیفۀ ما اتّحاد بر اساس شالودهای از انسانگرایی بینالمللیِ رادیکال و عقلانی است. این به معنی برنامهای مشترک برای همۀ اروپاییان و سیاستی رادیکال برای اروپایی گشوده است که مرزها را زخمی بر پیکر زمین میداند و به تازهواردان خوشامد میگوید. این همان حداقلی است که می تواند پایه همخوانی فکری چپ باشد.
فراخوان ما برای اتّحاد بر اساس ایدۀ سادهایست: DiEM25 از همۀ نیروهای پیشرو دعوت میکند تا با ما در تقریر نیو دیل برای اروپا بر اساس یک اروپاگرایی انسانگرا و رادیکال همکاری کنند. ندای ما پاسخ داده شد. Generation-s(فرانسه)، Razem (لهستان)، Alternativet (دانمارک)، Dema (ایتالیا)، MeRA25 (یونان)، Demokratie in Europa (آلمان)، Wandel (اتریش)، Actua (اسپانیا)، Livre (پرتغال) به ما پیوستند. جنبشهای دیگری نیز در حال پیوستن هستند. ما در کنار هم ائتلاف بهار اروپایی را تشکیل دادهایم که در انتخابات پارلمان اروپا در ماه مه شرکت خواهد کرد و برنامۀ نیو دیل برای اروپا را پیش خواهد برد.
پیام ما به نظام اقتدارگرای اروپا این است: ما با برنامهای رادیکال و به مراتب هوشمندانهتر از برنامۀ شما در برابرتان میایستیم
پیام ما به دیگرهراسهای فاشیست این است: ما در هر کجا با شما مبارزه میکنیم.
پیام ما به رفقایمان در جبهۀ چپ اروپا، فرانسۀ سرکش و غیره، این است: از ما انتظار همدلی بیپایان داشته باشید و ما نیز انتظار داریم روزی به سوی انسانگرایی فراملّی و رادیکال هممسیر شویم.
(۱) او بعدها، با اینکه تحلیلش از تاثیر مهاجرت بر حقوق کارگران بومی تغییری نکرده است، از این سخنان خود اظهار پشیمانی کرد.
(۲) European Stability Mechanism سازمانی بیندولتی است که در سال ۲۰۱۲ در شهر لوکزامبورگ تاسیس شد. وظیفۀ آن حفاظت از حوزۀ یورو با ارائه برنامههای کمک مالی به کشورهای بحرانزدۀ حوزۀ یورو است. (م)
(۳) تسهیل کمّی نوعی سیاست نامتعارف پولی است که بانکهای مرکزی برای جلوگیری از افت عرضۀ پول هنگام نامؤثر بودن سیاستهای استاندارد پولی مورد استفاده قرار میدهند: بانک مرکزی با خریدن مقادیری مشخص ذخایر مالی از بانکهای تجاری و دیگر نهادهای خصوصی تسهیل کمّی پایۀ پولی را افزایش میدهد. (م)
(۴) Trans-European Automated Real-Time Gross settlement Express Transfer system سامانهای پرداختی است که به بانکهای اتّحادیۀ اروپا این امکان را میدهد تا ذخایرشان را به صورت در لحظه (real time) در سراسر اتّحادیه جابجا کنند. (م)
(۵) La France Insoumise و Aufstehen .(م)