کریستین جوردن برگردان مهسا شیخان
مقدمه ای بر این مقاله: یکی از مهمترین حوزه های مباحث انسانشناسی شناختی، مطالعات زبان و فرهنگ بوده است. در انسانشناسی شناختی، مساله زبان به عنوان مقوله کلیدی برای فهم مکانیسم های شناختی فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته است. در این حوزه مطالعاتی، موضوع محوری، مساله تولد زبان های جدید و پیامدهای مواجهه های فرهنگی و زبانی است. اینکه چگونه دو زبان مختلف با هم مواجه شده و چه پیامدهایی بر یکدیگر داشته و چه تاثیری بر فرهنگ خودشان دارند، امری است که بیش از همه از منظر انسانشناسی شناختی مورد توجه بوده است. مساله خلق زبان جدید، هم در قالب پیچین و هم در قالب کریول، بخشی مهمی از این مطالعات است. فرض اصلی مطالعات انسانشناسی شناختی در بررسی زبان، رابطه زبان و فرهنگ است، لذا خلق یک زبان جدید و فرآیند تولد آن، بیانگر فرایند خلق و توسعه یک فرهنگ هم هست. از این منظر انسانشناسی شناختی با مطالعه و بررسی زبان های پیجین و کریول، نه تنها فرآیند خلق یک زبان جدید، بلکه فرآیند خلق یک فرهنگ جدید را در عرصه ای میان فرهنگی مورد بررسی قرار مید هد. در این نوشتار، نویسنده مقاله توضیح می دهد که شرط تولد زبان در یک فرآیند فرهنگی که فرآیندی شناختی نیز هست آغاز می شود ، و در ادامه کریستین جوردن نشان می دهد که تا چه میزان مطالعه پیجین و کریول برای انسان شناسان از دوره استعمار اروپایی و مهم بوده اند. تمرکز وی بر ارتباطات اجتماعی بر تکویل پیجین و کریول از چهار بخش برخوردار است. اول، یک مقدمه ای کلی به مطالعات پیجین و کریول ارائه می شود، بخش دوم، توجه خاصی به محیط های فرهنگی مرتبط مثل اقتصاد اجتماعی دارد. در بخش سوم، تکویل پیجین و کریول در قالب نظریه قدرت تحلیل می شود. علاوه بر این، نویسنده بیان می کند که تفکر درباره یک اصل مشترک برای تمامی زبان ها عقلانی نیست. و در نهایت، بخش چهارم، موقعیت شناخت در تکوین پیجین و کریول را روشن می کند.
نوشتههای مرتبط
با توجه به توسعه علم انسانشناسی در ایران و وجود سنتهای فرهنگی غنی ، به نظر میرسد این حوزه علمی میتواند محرکی برای تحقیقات علمی در زمینه انسانشنای شناختی در ایران باشد. از این رو سایت “انسانشناسی و فرهنگ” با همکاری “ستاد راهبری توسعه علوم و فناوریهای شناختی”، مجموعهای از متون را در این حوه جدید علمی به صورت ترجمه و تالیف منتشر خواهند کرد. این مجموعه به دنبال معرفی این حوزه علمی علمی و مباحث شناختی در عرصه جهانی است. این کار از یکسو به هدف آشنایی محققان حیطه فرهنگ با این رویکردهای علمی است و از سوی دیگر به دنبال فراهم آوردن فرصتی برای تالیف در این زمینه علمی در ایران می باشد.
پیدایش پیجین و کریول: یک بحث انسان شناختی / کریستین جوردن
در میان حوز های مختلف زبانشناسی کنونی که انسان شناسان آن را به صورتی بالقوه با رشته مطالعاتی خود مرتبط می دانند، مطالعات پیجین و کریول بسیار مهم شمرده می شود. به چهار دلیل حیاتی این نوع مطالعات اهمیت دارند: اول، پیجین و کریول در موقعیت های اجتماعی فرهنگی ایجاد شده اند که برای انسانشناسان از دهه ۱۹۵۰ میلادی در مطالعاتشان بسیار مهم و جالب بوده اند، یعنی موقعیت های فرهنگی تماس فرهنگی که اغلب توسط استعمار اروپایی شکل میگرفتند. دوم، پیجین و کریول به صورت همزمان با دنیاهای فرهنگی جدید توسعه پیدا کرده اند، و بنابراین به انسان شناسان در درک شان از زبان به عنوان بخشی از فرهنگ و همچنین زبان به مثابه فرهنگ کمک کرده اند. ریشه های فکری بخشی از این رویکرد را می توان در کارهای فیلسوف آلمانی هردر[۱] یافت، که در در شکل دادن به بخش بزرگی از انسان شناسی فرهنگی آمریکای شمالی نقش ابزاری داشته است. سوم، فرآیندهای فرهنگی مرتبط با فرآیند پیجین و یا کریول، فرآیند زبانی شدن (enlanguagement) را نشان می دهند، که در اینجا به عنوان فرآیندی تعریف می شود که از طریق آن گروه های اجتماعی-فرهنگی، زبانی را برای خود ایجاد می کنند که ابزار زندگی فرهنگی جدید آنها می شود، چنین فرآیندی به همان اندازه که فرهنگی است، شناختی نیز هست. اما در کل، پرسش [درباره] شرایط تولد این زبان های جدید آن چیزی است که توجه بسیاری از انسان شناسان را به خود جلب کرده است. و داستان های مرتبط با آن بسیار جالب هستند، نه تنها به این دلیل که یک درام انسانی در فرآیند تولد این زبانها به روی صحنه بوده است (استعمار، بردگی، کار قراردادی)، بلکه به دلیل آنچه که چنین تولدی در مورد کنشگری و عاملیت (agency) انسانی بروز می دهد.
مطالعات پیجین و کریول (PCs به اختصار) تا مدت های زیادی نسبت به پرسش هایی که در زبان شناسی مدرن مرکزیت داشتند، حاشیه ای بوده اند، خصوصا در بحثهای مربوط به تناسخ یا تجسم زایشی (generative incarnation). مطالعات پیجین و کریول از زمانی که به عنوان مطالعات دورافتاده زبانشناسی شناخته شدند، تا امروز راهی طولانی را طی کرده اند و به یک حوزه پویا و چالش برانگیز نظری در زبانشناسی کنونی تبدیل شده اند. به دلیل تاریخ کوتاه این زبان ها (برخی از آن ها مثل پیجین ملانزی به سختی ۲۰۰ سال قدمت دارند) این حوزه مطالعاتی مفاهیمی را در مورد تعامل شناخت و فرهنگ در فرآیند تکامل زبانی معرفی کرده است. در این زمینه یک پرسش مهم باقی می ماند: آیا مطالعه کریول می تواند نقش دقیق توانایی جهانشمول زبان را در شکل گیری زبان و ارتباطات میان زبانی[۲] توضیح دهد؟
پیجین و کریول زبان های “جدید” هستند، و دانشمندان امیدوارند که بتوانند توسعه آن ها را ” رمزگشایی” کنند، و احتمالا دیدی اجمالی به ظهور و اصل زیستی زبان انسان و توسعه زبان های دنیا پیدا کنند. البته، این امیدها نادرست بوده اند، و ریشه در خطاهای معرفت شناسانه دارند. به عنوان مثال این مفروض نادرست را دارند که زبان انسان در یک خلاء زبانی توسعه یافته است. این مسئله در مورد پیجین و کریول صادق نیست: نشان گرهای (markers) آنها همانند آنچه که در مورد انسان راست قامت میتوان تصور کرد، با یک لوح سفید (Tabula Raza) آغاز نشده اند (فولی ۱۹۹۷ را ملاحظه کنید)، بلکه با اندوخته های زبانی (زبان های بستر و superstrate) که برای خلق زبان های مورد نیاز نوین خود لازم داشتند، ظهور کردهاند. بنابراین این فرآیندها منجر به ایجاد یک سر شاخه اصلی زبان (protolanguage) شده اند (بیکرتون ۱۹۸۱) و این در مورد مطالعات پیجین و کریول از منظر هستی شناسانه از یک نوع و یکسان نبوده است. دوم، از منظر تاریخی، و اگر تنها با شرایط دراماتیکی که در آن، این دو زبان پدید آمده اند را لحاظ کنیم، توسعه اولیه و تنوع زبان های گوناگون دنیا مسیرهایی متفاوت با فرآیندهایی که به ظهور پیجین و کریول منجر شده اند را در پیش می گرفتند.
با تمرکز بر جایگاه ارتباطات اجتماعی در تکوین پیجین و کریول، این مقاله حول چهار بخش اصلی شکل گرفته است. بخش اول مقدمه ای کلی را در ارتباط با محورهای کنونی تحقیقات در حوزه پیجین و کریول را ارائه می دهد. بخش دوم، توجهی خاص به معمولترین محیط های فرهنگی، یعنی همان جوامع کشت و زرع دارد که در تکوین پیجین به عنوان ماتریس نقش داشته اند (آلین ۱۹۷۱). من پیشنهاد خواهم کرد که کار و فعالیت های مرتبط با کار را می توان مرکز شناختی و فرهنگی تکوین پیجین دانست. با در نظر گرفتن این نکته که بدنه مطالعات پیجین و کریول، مورد مطالعه در پیشینه مطالعاتی کشت و زرع در در دوره استعمار اروپا ظهور کرده است، تحلیلی که من در اینجا ارائه می کنم به صورت مستقیم و محدود به این انواع محیط های اجتماعی- اقتصادی متمرکز است. با این حال، احتمالا با برخی متغیرها که به دیگر مراکز تمرکز پیجین و کریول که در آن کار، تجارت، و دیگر انواع تبادلات اقتصادی نشان دهنده هسته ارتباطات فرهنگی هستند، مرتبط است. در بخش سوم این مقاله، تکوین پیجین و کریول با توجه به نظریه قدرت تحلیل خواهد شد. و برای من این ایده بسیار دورتر از ایده توضیح جهان شمول ها برای تولد و پیدایش پیجین و کریول است: اگر ما در طول چهل سال گذشته تحقیقات بر روی این زبان ها چیزی آموخته باشیم، آنگاه بسیار نابخردانه خواهد بود که فرض کنیم که تمامی این نوع زبان ها ریشه مشابهی داشته اند، و یا مسیر توسعه مشابهی را طی کرده اند. با این حال، ما نمی توانیم این امر را نادیده بگیریم که این زبان ها محصول شکل های خاص شرایط اجتماعی و ارتباطات فرهنگی هستند. بخش چهارم موقعیت شناخت را در تکوین پیجین و کریول بررسی می کند. مباحثی که من در زیر ارائه می دهم به درک بیشتر ارتباط میان این شرایط و شکل های ارتباطات و تکوین پیجین کمک می کند.
پیجین و کریول: موقعیت کنونی
مباحثات کنونی در مطالعات پیجین و کریول حول چهار محور مهم شکل گرفته اند. اول، تلاش های جدی برای درک هم بافت های تاریخی و اجتماعی که منجر به ارائه محوری برای تکوین زبانی پیجین و کریول شده، صورت گرفته اند (آرندز[۳] ۱۹۹۳، ۲۰۰۱؛ بیکر و کورن[۴] ۱۹۸۲؛ کراولی[۵] ۱۹۹۰؛ دوتون[۶] ۱۹۸۳؛ گودمن[۷] ۱۹۸۷؛ کیسینگ[۸] ۱۹۸۸؛ مک ورتر[۹] ۱۹۹۲؛ سمرین[۱۰] ۱۹۸۲ الف، ۱۹۸۹؛ سیگل[۱۱] ۱۹۸۷؛ سینگلر[۱۲] ۱۹۹۳ ب؛ ۱۹۹۳ د؛ تروی[۱۳] ۱۹۸۵؛ وولفورد و واسابا[۱۴] ۱۹۸۳). گویی که در پاسخ به درخواست گیلیان سانکوف[۱۵] (۱۹۷۹)، دانشمندان حوزه پیجین و کریول به مورخان بهتری تبدیل شده اند. در نهایت، تاریخ اجتماعی فرهنگی سخنورانی که این زبان ها را “خلق” کرده اند، در تحلیل های زبان شناسی و نظریه هایی که به دنبال توضیح این تکوین بوده اند مرتبط شده اند. توجه به تاریخ تنها خاص مطالعات پیجین و کریول نیست بلکه به صورت موازی با “تحول تاریخی کلی در علوم انسانی” که در حول دهه ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت، رشد کرده است (مک دونالد ۱۹۹۶). مطالعه دقیق ارتباطات اجتماعی که در آن سخنوران در حین فرآیند تولید پیجین (pidginization) و کریول (creolization) در آن فعالیت می کردند به درک از چگونگی شکل گیری این فرآیندها کمک های بسیار مهمی کرد. برای مثال، در کار بیکر و کوم[۱۶] (۱۹۸۲) بر روی ریشه Il de france، کریول تصویری دراماتیک و متفاوت را از تصاویر ارائه شده توسط چودنسون[۱۷] (۱۹۷۴) ارائه می دهد. به همین ترتیب، مطالعه تاریخی کیسینگ به هیچ وجه تصویر تاریخ این زبان ها را که توسط مولهوسلز[۱۸] (۱۹۷۸) ارائه شده است، و به نوبه خود با ارائه خوانش متفاوتی از ریشه پیجین ملانزی توسط بیکر (۱۹۹۳) بازبینی شده است را تغییر نمی دهد. تحلیل دقیق آرندز (۱۹۹۳، ۱۹۹۵) بر روی تاریخ و جمعیت سورینام در زمان تکوین سرانا (Srana)، کریول آنچه که امروزه داچ گویانا (Dutch Guyana) خوانده می شود، وی را قادر ساخت تا یک چرخه آهسته توسعه ای را که حقایق تثبیت شده را معکوس می کرد و به مباحث این زمینه جانی دوباره داد، را پیشنهاد کند. اینها مثال های اندکی هستند از یک ارتباط غنی. ممکن است تعجب کنید که چرا برای تاریخ نگاران جامعه شناسی زبان این مدت زمان زیاد برای شروع فعالیت شان در این حوزه صرف شده است. این احتمال وجود دارد که این توسعه باید منتظر شکوفایی مطالعات جامعه شناسی زبان و قوم نگاری ارتباطات در درون زبان شناسی می شده – یعنی، منتظر مفهومی از مطالعات زبان که سخنوران را واقعی، و نه ایده آل می انگارد، و آنها را در مرکز نظریات قرار می دهد. علاوه بر این، ظهور تاریخ در مطالعات کریول بدون شک به این توافق رو به رشد مرتبط است که ” نمی توان فرآیند کریولیزه شده را بدون ارجاع به تاریخ و داده های انسان شناسی مرتبط با ظهور کریول کاملا درک کرد” (استولر[۱۹] ۱۹۸۵: ۱-۲). گذشته از این، آیا یک زبان گذشته از یک پدیده زبانی، یک پدیده اجتماعی نیست؟ در حالیکه “تمایل برای تحقیقات در این حوزه برای رفع محدودیت های بیرونی فرمالیسم و همچنین برای دانشمندان که به طور خاص متمرکز بر انسان ها به مثابه یک جزء اجتماعی بودند، ناپدید شد” (هنکاک ۱۹۸۶، ۷۳)، رویکرد های اجتماعی تاریخی و جامعه شناسی زبان به پیجین و کریول، که توسط دی. هایمز[۲۰]، ام. گودمن، دبلیو. لیباف[۲۱]، جی. سنکاف، ای. والدمن[۲۲]، و دی. وینفورد[۲۳]، توسعه یافتند، به ما یادآوری می کنند که کنش گری زبانی و پراکسیس ها (praxis)، چه فردی و چه جمعی، بر مبنای ماهیت و میزان تعاملات اجتماعی، تولید شده و شکل می گیرند. واضح به نظر می رسد که بخواهیم ماهیت و جوهره دنیاهای فرهنگی که به تولد زبان های جدید منجر شده اند را درک کنیم.
سوم، علاقه دانشمندان پیجین و کریول به پراکسیس زبانی سخنوران آنها، تنوع و گوناگونی پیجین و کریول را نشان می دهد. واقعیات قابل مشاهدهای که با نظریه های فرمال محو شده بودند و بواسطه داده های غنی اکنون قابل دسترسی هستند که تنوع دیالکتیکی را در درون پیجین و کریول های خاص نشان می دهد (اسکیو[۲۴] ۱۹۹۷؛ گارت[۲۵] ۲۰۰۰؛ جوردن ۱۹۸۵؛ میرهوف[۲۶] ۲۰۰۰؛ پاتریک[۲۷] ۱۹۹۹؛ ریکفورد ۱۹۸۷؛ اسمیت ۲۰۰۲). آنها همچنین نشان دادند که پیجین و کریول ها در شرایط اجتماعی متنوعی ایجاد شده اند (حتی با اینکه اکثریت آن ها همراه با استعمار اروپایی ظهور کرده اند)، و الزاما یک مسیر توسعه ای مشابه را طی نکرده اند. تاریخ مرتبط پیجین ملانزی (تروی ۱۹۸۵؛ کیسینگ ۱۹۸۸؛ کراولی ۱۹۹۰؛ سیگل ۱۹۸۷؛ ترایون و شارپنتییر[۲۸] ۲۰۰۴)، پیجین های آفریقایی، کریول های کارائیبی (لوفبر[۲۹] ۱۹۹۸؛ سینگلر ۱۹۹۵)، و کریول های گویانا (Guyana) (ریکفورد ۱۹۸۷؛ آرنز ۱۹۹۳) نمونه هایی از این موارد هستند.
چهارم، تحقیقات به صورتی پیشرفت کننده، و گاهی اوقات با دشواریهای خاصی، درمی یابند که ابزارهای نظری و تعاریف غالب کاری و مفاهیم محوری حوزه های مورد تحقیق داده ها با نگاهی به پیچیدگی های آشکار این موضوعات، ناکافی به نظر می رسند. در نتیجه، بسیاری از مهم ترین مفاهیم این حوزه، مثل جهان شمول ها، برنامه زیستی، تاثیرات لایههای فرعی؛ تسهیل بخشی، فرایند پیجین سازی، استعمار، بومی سازی، طیف کریول، و سری های لهجه ای یا”lects” آن با شدت بیشتری مورد بررسی قرار گرفته و بازبینی شده اند. اما اگر ابزارها برای درک فرآیندهایی که از طریق آن ها کریول و پیجین ظهور می کنند ناکافی باشند، به این دلیل نیست که سناریوهای تاریخی در حال ظهور و پیچیده تر، سیال تر و متنوع تر از آن چیزی است که ما فکر می کردیم؛ بلکه حوزه مطالعات پیجین و کریول تکلیف خود را به انجام رسانده است و به دنبال بازبینی مفاهیم محوری این حوزه مطالعاتی در سایه داده ها و نظریه های جدیدی است که در بیست سال گذشته ارائه شده اند. یکی از کمبودهای واضح فرمالیسم مفرط در تجسم و جسمیت دادن به پیجین و کریول و یکسان کردن آنها در یک گروه خاص زبانی، و بی تاثیر از تاثیرات فرهنگ، و کنار گذاشتن آنها از باقی زبانهای انسان، زبانهایی که “طبیعی” هستند، می باشد (جوردن ۱۹۱؛ دیکراف[۳۰] ۱۹۹۹، ۲۰۰۳؛ مک وورتر[۳۱] ۱۹۹۸ را ملاحظه کنید). مطالعات تاریخی و جامعه شناسی زبان در حوزه پیجین و کریول به تصحیح و پالایش ابزارهای جهانی سازی و موقله هایی که بر این حوزه غالب بوده اند کمک کرده است. نتیجه اینکه یک مکتب کاملا غنی جامعه شناسی زبان و قوم نگاری پیجین و کریول با تمرکز بر تنوع زبانی (خصوصا اسکیور ۱۹۹۷؛ گرت ۱۹۹۹، ۲۰۰۰؛ جوردن ۱۹۸۵؛ میرهوف ۲۰۰۰؛ پاتریک ۱۹۹۹؛ ریکفورد ۱۹۸۷؛ سیدل ۱۹۹۸؛ ۱۹۹۹، ۲۰۰۱)؛و تمرکز بر روی اجتماعی سازی (گارت ۲۰۰۰؛ اسمیت ۲۰۰۲)، یا در مورد ریشه های فرهنگی پیجین و کریول (جوردن ۱۹۸۵، ۱۹۹۴؛ جوردن و کیسینگ ۱۹۹۷؛ سامارین ۱۹۸۲ الف و لابرگ ۱۹۸۹ ب) توسعه یافته است. این گرایش جدید در مطالعات پیجین و کریول که با سانکوف و لابرگ (۱۹۷۳) راه اندازی شد با تغییرات مشابه در علوم اجتماعی موازی بود؛ تاریخ، نقد ادبی، انسان شناسی، و جامعه شناسی از مفهوم جدیدی از شکل گیری اجتماعی تاثیر پذیرفتند که افراد را در مرکز ارتباطات اجتماعی قرار می داد، و بنابراین بر ماهیت مکالمه ای، متنی، و سیال پراکسیسهای فردی و جمعی و عاملیت تاکید می کرد.
فرهنگ در تکوین پیجین و کریول
در بیست سال گذشته، فرضیه ها و نظریه هایی که در مورد تکوین پیجین و کریول های مختلف مطرح شده، مباحثه بسیار گرمی را ایجاد کرده و هنوز نیز این بحث ادامه دارد- برای مثال، در مباحثه میان نارو[۳۲] (۱۹۷۸، ۱۹۸۸) و گودمن (۱۹۸۷، ۱۹۸۸) با توجه به ریشه های پیجین زبان پرتغالی در قرن پانزدهم؛ در بازخوردی به فرضیه برنامه زیستی بیکرتون[۳۳] (۱۹۸۴) (گودمن ۱۹۸۴؛ کیل[۳۴] ۱۹۸۴؛ مارانتز[۳۵] ۱۹۸۴؛ موفوین ۱۹۸۴؛ مویسکن[۳۶] ۱۹۸۴؛ سورن[۳۷] ۱۹۸۴؛ و اخیرا موفوین ۱۹۹۹)؛ در تبادل میان چادنسون (۱۹۸۳، ۱۹۸۸) و بیکر (۱۹۸۳) و کورن (۱۹۸۳) در مورد کریول Il de France ؛ در تبادل میان بیکرتون (۱۹۹۰) و موفوین (۱۹۸۹) در مورد کار کیسینگ در مورد پیجینهای ملانزیان (۱۹۸۸)؛ در بحث میان لوفوبور (۱۹۹۸) و دیگران (۲۰۰۱) درمورد ریشه های کریول هائیتی؛ درباره مباحثی میان مک ورتر (۱۹۹۸) و دی گراف (۲۰۰۳) در مورد گونه شناسی زبان های پیجین و کریول. اینها تنها بخشی از مثالهای مرتبط هستند. با نگاهی به تاریخچه این مباحث، می توان مشاهده کرد که این مباحثات داغ و مجادلات مربوطه، به شیوه ای قابل قبول برای همه ما، با ناتوانی ما در توضیح چگونگی ظهور این زبان ها و تحول آنها شدت پیدا کرده اند.
با کنار گذاشتن تمامی فرضیات و نظریه های تکوین پیجین و کریول که هم اکنون محرک اکثر تحقیقات زبانشناسی و نتایج آنها بودهاند، در اینجا من بر نقش فرهنگ در تکوین پیجین تمرکز می کنم، و ایده من نیز اینست که که کار و فعالیت های مرتبط کاری از جمله ماتریس های حیاتی محسوب می شوند که این زبان های جدید در آن ظهور پیدا می کنند.
انسان شناسان فرهنگ را به شیوه های مختلف تعریف کرده اند، و تقریبا تعدادی از آن ها به نظر می رسد که در شیوه چگونگی ارائه بهترین تعریف اختلاف [نظر] دارند. در طول سال ها، دیدگاه های جدیدتر جای دیدگاه های قبلی را گرفتند، و برخی دانشمدان با منظرهای مختلف در این بحث در مقابل هم صف آرایی کردهاند، درحالیکه دیگر دانشمندان را کنار گذاشتند. با این حال، به نظر می رسد که در مورد درک فرهنگ به عنوان یک سیستم دانش که دنیایی را که در آن زندگی می کنیم معنادار می کند، توافقی وجود دارد: هیچکدام از ما نمونه یک گروه فرهنگی کامل که در آن زندگی می کنیم نیستیم، بلکه هر کدام از ما مخزنی از بخش کوچکی از سیستم دانش آن گروه هستیم. محصول آن سیستم دانش- که برخی می گویند از طریق رفتار فرهنگی مشاهده می شود- اغلب به عنوان یک بعد قابل مشاهده فرهنگ و یا شاهدی که از آن فرهنگ وجود دارد، تلقی می شود. خواه فرهنگ یک سیستم دانش باشد که اصولا کیسینگ (۱۹۷۱) و گودناف (۱۹۸۱) اصرار دارند که شناختی است، یا اینکه تنها از طریق ظهور عمومیاش شناخته شود، بنا به گفته گیرتز[۳۸] (۱۹۷۳) ، فرهنگ با ارتباطات اجتماعی تولید می شود که به نوبه خود زاییده فرهنگ هستند، و بنا به گفته بوردیو (۱۹۷۷:۷۲)، از طریق “ساختاردهی به ساختارها”. به بیانی دیگر، توسط نهادهای اجتماعی و فعالیت های اجتماعی تثبیت شده [تولید می شود]. در چنین تعریفی که من در اینجا به کار می برم نقش عاملیت (agency) انسان در خلق فرهنگ بسیار حیاتی است. در این دیدگاه، فرهنگ یک کل تغییر ناپذیر بسته بندی شده که از والدین و دوستان به ما به ارث رسیده باشد نیست، بلکه محصول ارتباطات اجتماعی است که در آن افراد هم کنشگر و هم مشارکت کننده، و نیز دریافت کننده و انتقال دهنده هستند. کنش انسان آن چیزی است که افراد را قادر می سازد تا با فرهنگ درهم آمیخته، و باعث تغییر آن شوند (جوردن ۱۹۹۴). فرهنگ هیچگاه بکر نبوده است، و همواره در حال تغییر است (برخی اوقات بیش از هر چیز دیگری)، و به دلیل کنش افراد، فرهنگ پذیری (enculturation) (فرآیندی که طی آن بزرگسالان فرهنگ خود را به فرزندان خود منتقل می کنند) هیچگاه کاملا موفق نبوده است: هر نسلی فرهنگ را با موادی که در دست دارد متعلق به خود می کند: از والدین، از دوستان، و آنچه که می توانند، را اخذ می کنند و در دیالوگی دائمی با ارتباطات اجتماعی عناصر فرهنگی را اخذ و تصاحب کرده و میسازند.
با این مفهوم از فرهنگ است که من تکامل و تکوین پیجین و کریول را بررسی می کنم. زبان های پیجین و کریول که یک حوزه تخصصیاند، همانند زبان هایی اند که در ارتباط با جوامع کشت و زرع آتلانتیک، اقیانوس هند و آرام هستند. به این دلیل من بر این انواع سازمان های اجتماعی تمرکز می کنم، چرا که من آگاه هستم مدلی که در اینجا پیشنهاد می کنم الزاما به تمامی موقعیت های تکوین پیجین و کریول منطبق نیست. اگر مفهوم فرهنگ در درک ما از چگونگی ظهور این زبان ها یک نکته اکتشافی باشد، باید قبل از هر چیز این پرسش مطرح شود که فرهنگ های این جوامع کشاورز چه بوده اند؟ چه دنیاهای اجتماعیای بودند؟ تحقیقات تاریخی، جمعیت شناختی، و اقتصادی توسط آلین[۳۹] (۱۹۷۱)؛ هنکاک[۴۰] (۱۹۸۶)؛ آرند (۱۹۹۵)؛ مینتز (۱۹۷۴)؛ موآت (۲۰۰۱)؛ پرایس (۱۹۸۳)؛ و سینگلر (۱۹۹۳ ب، ۱۹۹۵) برای کارائیب و آتلانتیک، و تحقیقات توسط گالنسون[۴۱] (۱۹۸۶)؛ تامپسون (۱۹۷۵) برای آمریکای انگلیسی؛ توسط کوریس[۴۲] (۱۹۷۳)؛ ساندرز (۱۹۷۴)؛ موور (۱۹۸۵)؛ و سیگل (۱۹۸۷) برای پاسیفیک، نشان داد که آن فرهنگها در ویژگی های بسیاری مشترک هستند: نیروی کار در اکثر موارد از زادگاه شان با زور و یا از طریق سیستمی از کار قراردادی تامین شدهاست؛ نسبت زنان به مردان در مزارع پاسیفیک در اولین دوره بیشتر نابرابر بود (کوریس ۱۹۷۳)، اما در مکان های دیگر برابرتر بود چنانکه از تحقیقات سینگلر (۱۹۹۵) در موریتانی و موزامبیک؛ توسط آرندز (۱۹۹۵) برای سورینام؛ توسط موآت (۲۰۰۱) برای گوآدلوپ بر می آید، تماس با زادگاه و زبان بومی با جانشینی گروه های کارگری حفظ می شد، به شیوه ای که بخشی از فرهنگ سرزمین مادری تا مدتی زنده نگاه داشته می شد؛ اکثر فعالیت های اجتماعی در حقیقت فعالیت های مرتبط با کار هستند (مینتز ۱۹۸۲)؛ و در نهایت، تمامی اعضای اجتماع خانه بازنمایی نمی شوند؛ کهنسالان غایب هستند، و همچنین هم تباران. علاوه بر آن، در جوامع محدود دیگر مثل زندان ها، نهادها، بیمارستان ها، مدارس، و غیره، زندگی اجتماعی محدود بود و از بالا ساماندهی و ساختاردهی شده بود (فوکو[۴۳] ۱۹۷۵). برنامه های زمانی بسیار سفت و سخت، محدودیتهای فیزیکی و در برخی موارد خشونتهای فیزیکی، ضربههای روانی، کمبود حریم خصوصی، تمامی اینها نیازهای فردی کارگران را نفی می کرد در حالیکه به دنبال تحول آنها به اعضایی انعطاف پذیر، و نه کاملا منطبق با اجتماع کاری بودند. علاوه بر این، بنا به گفته تامپسون (۱۹۷۵: ۳۸)، انزوا از دنیای بیرونی یک امر حیاتی بود، و تاثیراتش گسترده.
انزوا عموما به معنای ادامه همان آیین ها و عادت های قبلی شکل گرفته است. اما زمانی که یک سکنی گزینی جدید در قالب مجموعه ای از افراد که از پیشینه های مختلف آورده شده اند شکل می گیرد، و عموما این درمورد سکنیگزینیهای کشت و زرع صدق میکند، لازم است که برای خلق دوباره، تخریبی صورت داد. شکستن خواسته ها و عادتهای دیگران در شکل دهی به یک نهاد جدید، برای هدایت مجدد و حفظ یک مسیر جدید، نیازمند موقعیت انزوا هست.
ما می توانیم این دیدگاه را داشته باشیم که کشت و زرع اصولا به عنوان دنیاهای اجتماعی محدود عمل می کند، با جهان بینی ای که عمدتا محلی است. این در مورد بسیاری از این جوامع صادق بود. اما ما می توانیم، همانند آرندز (۲۰۰۱) که [مطالعه ای را ] برای سورینام در دوره سال های ۱۷۰۰-۱۷۷۵ انجام داد، این دیدگاه را داشته باشیم که ارتباطات شبکه ای و تماسی میان مزرعه داران وجود داشته است. و این هم برای بسیاری از مزرعه داران صادق بوده است. اینکه تا چه میزان کارگران با کارگران مزرعه های همسایه در ارتباط بوده اند، مسئلهای نیازمند گمانه زنی است، خصوصا برای دوره اول سیستم مزرعه داری، که همچنان لازم بود کار تاریخی انجام شود. اما قطعا موقعیت هایی بوده که کارگران برای ایجاد ارتباطاتی با کارگرانی از مکان های دیگر از طریق فعالیت های مرتبط کاری فرصت هایی داشتند. در این زمینه آرندز تعداد کمی را فهرست وار ارائه می کند: کار، تجارت، اوقات فراغت؛ که دو مورد اول خصوصا به مباحثی که من در اینجا ارائه می کنم مرتبط هستند. با این حال ما می توانیم حدس بزنیم که ماهیت و شدت ارتباط احتمالا در طول زمان متفاوت بوده است. و البته، marronage، خود یک نوع افراطی کانال تبادل و انتشار اطلاعات میان کارگران از مزرعه های مختلف بوده است. ما می توانیم همچنین حدس بزنیم که ساعات طولانی کاری که عموما بردگی و کار قراردادی است (موآت[۴۴] ۲۰۰۱؛ موور[۴۵] ۱۹۸۵؛ موریسی[۴۶] ۱۹۸۹) فضای زیاد و یا فرصت های بسیاری را برای توسعه دیگر انواع ارتباطات فرهنگی مبتنی بر گروه را در میان کارگران مزرعه داری، در ابتدا ایجاد نمی کرده است. به صورت خلاصه، به نظر می رسد که جوامع کشت و زرع واحدهای فرهنگی ناقصی بودند، که با هم مرتبط بودند و متمرکز برای بهره برداری اقتصادی زمین، که در آن کارگران در روابط قدرت با بیگانگان و مالکان و کارگران دیگر قرار می گرفتند. همچنین زمان محدود و یا فرصت محدود برای بیان نمادین جمعی و فردی وجود داشت، حتی با اینکه می توان انتظار داشت (و در زیر نشان داده خواهد شد) که کارگران دانش فرهنگی اولیه خود و همچنین هر گونه فعالیت های مختلف را از سرزمین مادریشان که می توانستند در محیط جدید ارائه دهند، را حفظ می کردند. با هر میزانی که در نظر داشته باشیم، این کارگران در موقعیتی نبودند که تغییراتی را در ساختار سیستم ایجاد کنند، و هر شکلی از فرهنگ تولید شده محلی که ظهور می کرد، در درون محدوده های آن سیستم بود. مهم است که میان شرایط ساختاری هژمونیک که مرکز زندگی اجتماعی را شکل می داد، و حالت های زندگی در درون این ساختار هژمونیک که فضاهای بینابینی، و یا مفرهایی را ایجاد می کنند، تمایز قائل شد، که در آن افراد با یکدیگر ارتباط دارند و می توانند این تبادلات را ایجاد کنند.
مهم تر اینکه، علاوه بر فشار بردگی و/یا کار قراردادی و انزوا از سرزمین مادری، دنیای اجتماعی که کارگران جدید زمانی آن را می شناختند به نظر می رسد که دیگر هیچ ارتباط مستقیمی با دنیای جدیدی که به آن آورده شده اند نداشتند. به ظاهر می توان گفت که سیستم دانش، شامل مقوله های ساماندهی زبان های شان، نمی تواند به آن ها کمک کند که دنیای جدیدی را که تجربه کرده اند معنا کنند. مدل های فرهنگی آنها (مثل باورهای مذهبی، ایدئولوژی های قبیله ای، سازمان اجتماعی، ارتباطات جنسیتی، و غیره…) اکنون با دنیایی که با آن مواجه بودند کاملا مغایر بود. با این حال، کارگران از درون دانش فرهنگی خود، زندگی جدید را که در آن قرار گرفته بودند درک می کرند، و قادر بودند که آن را بسنجند، درک کنند، تفسیر کنند و با آن بیامیزند. فرهنگ یکی از چارچوب هایی است که ما از طریق آن دنیا را تجربه می کنیم. برای مثال، در مقاله ای در مورد انتظاراتی که برده های آفریقایی از زندگی برده داری در آفریقا داشتند، لاوجوی و تروتمن[۴۷] (۲۰۰۲) نشان دادند که کارگران مزرعه در کارائیب می دانستند که بردگی در آفریقا چگونه بوده است، و انتظاراتی در مورد این فعالیت داشتند. با این حال، آنها بحث می کنند، که نوع کارگران برده که در آمریکا وجود داشتند، به شیوه ای مبتنی بر مقوله های نژادی بود، و بسیار متفاوت از برده داری آفریقا بود که آن ها در مورد آن آگاهی داشتند. کارگران جدید عکس العملی فرهنگی داشتند: هر گونه تفسیر و معنایی که می خواستند به این دنیای اجتماعی جدید بدهند از دیدگاه تجربه فرهنگی خودشان، و از دیدگاه تطبیقی، و مبتنی بر مهارت های فردی و فرهنگی شان بود. تفسیرهای فرهنگی جمعی و فردی احتمالا بسیار سریع اتفاق می افتاد. از یک سو جوامع مزرعه داری دنیاهای اجتماعی بودند که در آن ها سیستم های مختلف و متنوع دانش وجود داشت، سیستم های دانش کارگران و اروپایی ها که با هم آشنا و مواجه می شدند. از سوی دیگر، همچنین فضایی بود که آنها با هم درگیر می شدند: هر گروه، گروه دیگر را از دیدگاه فرهنگی خود درک می کرد و می سنجید.
روشن است که فرهنگ های جدید که به سرعت در حوزه مزرعه داری توسعه می یافتند در یک خلاء شکل نگرفته بودند. حتی در موارد جایگزینی دراماتیک مردم به طور خاص بردهها از آتلانتیک و یا سیستم کار قراردادی پاسیفیک؛ فرهنگ های اجدادی کارگران، درست مثل زبان های اجدادی شان به صورت کامل محو نمی شدند. آنها با ورود دائمی برده های جدید و یا کارگران زنده می مانند، اما مهم تر از آن، از طریق خاطرات افراد و گاهی اوقات خاطرات جمعی کارگران. این امر بقای ابعاد نمادین را ممکن می کرد. در ادامه کارهای هرسکوویتس[۴۸]، آلین (۱۹۷۱) ادعا می کند که ابعاد نمادین بیشتری از زندگی اجتماعی آفریقا مثل مذهب، موسیقی، جادو، و شکل های سرگرمی در مزرعه تحمل می شدند، در حالیکه دیگر شکل های سازمان های سیاسی، و ساختاری اینگونه نبودند. سینگلر (۱۹۹۳ ب: ۲۱۰) در مورد “آفریقایی بودن دائمی” صحبت می کند. کار تاریخی که توسط کوریس (۱۹۷۳) در کویینزلند و کارهایی که توسط موور (۱۹۸۵)؛ و ساندرز (۱۹۷۴) انجام شده، به وضوح نشان می دهد که در دوره اول ورودشان به مزارع کویینزلند، که در حول سال های ۱۸۶۰ آغاز شده بود، کارگران به دنبال زنده نگه داشتن برخی ابعاد فرهنگی جزیره محل سکونتشان بودند. محیط و متن اجتماعی به آنها دیکته می کرد که چه چیزی را می توانند نگه دارند، و همچنین چه چیزی را نمی توانند نگه دارند. تا حد ممکن، آنها باغ های سبزیکاری کوچکی را که در زادگاه شان نیز داشتند، پرورش می دادند، آنها اجداد خود را تسکین می دادند، و امور الهیاتی خود را همانطور که در سرزمین مادری شان انجام می دادند، به جا می آورند، و غذاها را به شیوه سرزمین شان می پختند، به صورت کبابی بر روی آتش، و یا پیچیده شده در پوست موز (فاتنوآنا[۴۹] ۱۹۸۹). برخی حتی خانه های مردان (men’s houses) را نیز برپا داشتند. اما نمی توانستند قوانین ازدواج را حفظ کنند (که مدل مطلوب برون همسری قبیله ای بود)، به دلایلی منطقی که تمامی اعضای جوامع آنها در آنجا نبودند، و تخمین اصل و نسب آنها بسیار دشوار بود و این اصل و نسب دیگر یک واحد معنادار اجتماعی نبود. نوشته های مینتز و پرایس ([۱۹۷۶] ۱۹۹۲) در مورد برده های آفریقایی در دنیای جدید (آمریکا)، نشان می دهد که اگر ایده ها در مورد نهادها را می شد حفظ کرد، خود آن نهادها را نمی شد حفظ کرد. این تحلیل در مورد پاسیفیک هم صادق است.
تمامی این تلاش ها برای حفظ ارتباط با فرهنگ گذشته بود، برای یافتن ریشه ای برای آن در دنیای فرهنگی که در آن بردگان و کارگران خود را می یافتند، و اینها مبانی بسیاری از جنبه های درهم آمیخته فرهنگ های کارائیب و آمریکای جنوبی را تا امروزه تشکیل می دهند. هر فرهنگ جدیدی که احتمالا در میان نیروی کار تکامل پیدا می کرد باید محدود به ساخت دنیای قدیمی می بوده که کارگران آن را می شناختند، و در سایه واقعیت جدید و از طریق جایگزینی بازتحلیل و متحول و کوتاه می شد. لازم است که در دیدگاه ناهمگنی فرهنگی که عموما از جمله مشخصه های بارز کشت و زرع محسوب میشود، به دنیاهای جدید فرهنگی فکر کنیم، تا یک دنیای فرهنگی کلیت پذیر. اما اگر این دنیاهای جدید فرهنگی بخشی از معنای شان را از ایدئولوژی نژادی می گیرند و آن ایدئولوژیای باعث پایداری برده داری است، و البته اغلب با کار قراردادی پایدار هستند، باید گفت که آنها با فعالیت های اجتماعی اقتصاد مزرعه محدود هستند.
اینکه آیا مزرعهها فرهنگ خاص خود را شکل دادند یا نه، به میزانی که تامپسون (۱۹۷۵) ادعا می کند موضوع بحثی است که به مورخان واگذار شده است. هر فرهنگ جدید که از مواجه های فرهنگی ظاهر می شد- با اینکه در زمینه نتایج اولیه محدود بود (با در نظر گرفتن ماهیت فضای اجتماعی که به عنوان ماتریس آن عمل می کند)، محصول گروهی از کارگران بود که دیگر جمعیتی از افراد محسوب نمیشدند، بلکه به یک اجتماع تبدیل شده بودند (مینتز و پاریس [۱۹۷۶] ۱۹۹۲: ۱-۱۸). این یک فرآیند ساده نبود: در بسیاری موارد، چند فرهنگی (و چند زبانی میان کارگران) به همراه سازمان ساختاری مرزعه تا مدتی مانعی بر تحول چنین گروهی از افراد بود؛ پاسخ های فردی آنها بسته به شرایط جدید زندگی در درون یک جماعت اجتماعی[۵۰] بود. با در نظر گرفتن این نکته که اشکال فرهنگی منتج، بیشتر مدیون فرآیندهای واکنشی باشند تا کاملا خلاقانه، باید دقت کنیم که رویکرد کاملا خلاقانه ای را برای تکوین فرهنگ اتخاذ نکنیم. با در نظر گرفتن این نکته، ما چهار ویژگی مشترک فرهنگ های مزرعه داری را در اولین دوره مرزعه داری شناسایی کردیم: (۱) فرهنگ های در حال ظهور در حقیقت حول کار و یا فعالیت های مرتبط کاری شکل می گرفتند؛ با کنترلی که بر روی بازه زمانی و مسائل دیگر کارگران انجام می شد این اطمینان البته به سختی، وجود داشت که زمان و یا فضایی برای اجتماعی سازی باقی نمانده بود؛ (۲) بخاطر ساختار سیستم کشت و زرع، فرهنگ های در حال ظهور که با کمبود و فقدان فرهنگ بومی غنی در موقعیت های اجتماعی مواجه بودند، و همچنین کمبود دسترسی به عمق فرهنگ اروپایی نیز سبب شده بود فرهنگ پذیری واقعی شکل نمی گرفت؛ (۳) فرهنگ های در حال ظهور در ابتدا در یک انزوای نسبی و در یک دنیای محدود اجتماعی و اقتصادی بودند، حتی با اینکه برخی اقدامات تماس فرهنگی برای مثال، میان مزرعه و کارگران آن، حول محل های فرآیندهای تولید شکر اتفاق می افتاد، وجود داشتند؛ (۴) فرهنگ ها می توانستند به شیوههای محدود موجود در آنجا با هم ترکیب شوند و به عنوان یک فرهنگ تنها زمانی قابل پذیرش بودند که جمعی از کارگران تشکیل یک جماعت کاگران را بدهند (مینتس و پرایس [همان]).
با این دنیاهای جدید فرهنگی،سوژههای (Subjectivities) جدید فرهنگی و هویتهایی شکل می گرفت که در فعالیتهای خاصی ریشه داشتند و کاگران تجربه آنها را نداشتند. هالند و همکاران (۱۹۹۸:۸) درباره نقش فاعلیت و منطق های فرهنگی در تحول سوژه پیشنهاد کردهاند: “در اینجا هدف ما این است: احترام به افراد به مخلوقات فرهنگی و اجتماعی و همچنین شناخت فرآیندهایی که با آن افراد و جمع های انسانی حرکت می کنند ( با امید، ناامیدی، و یا حتی با سرزندگی، و قطعا نه با یک طرح عقلانی)، همه اینها از یک دسته سوژههای اجتماعی و فرهنگی مرتبط به یکدیگر” شکل گرفتهاند.
ارتباط میان این شکل گیری های فرهنگی جدید با ظهور پیجین و کریول چیست؟ نگاهی به کار و فعالیت های مرتبط کاری برای پاسخ به این سئوال حیاتی است. علاوه بر “raison d’etre” اقتصادی مزرعه و کشت و زرع (و یا معادن، پست های تجارت، و غیره…)، عوامل دیگری نیز از قبیل کار و فعالیت های مرتبط کاری نیز قابل طرح هستند، البته تنها با این شرط که بواسهط آنها یک متن اجتماعی منظم، تکراری، و برخی اوقات ارتباطات طولانی مدت بتواند میان کارگران و مزرعه داران خارجی و مالکان و همچنین میان خود کارگران شکل بگیرد (یا “petit blancs” در هاییتی و مارتینیک، یا “mulatto” واسطه ها). این نکته همچنین در مورد دیگر انواع متن های اجتماعی که توسعه پیجین و کریول را تسریع میکند و یا بازسازی برخی زبان ها مثل سانگو (سامارین[۵۱] ۱۹۸۲ الف) و سواحیلی (فابیان[۵۲] ۱۹۸۶) نیز صادق است.
بخشی از بحث من که در اینجا ارائه می دهم شامل توجه بیشتر به فرهنگ ها به عنوان موانع، و نیز تسهیل کنندگان ارتباط است. اگر یک فرهنگ محلی بخواهد خارج از فضای فرهنگی مشترک کارگران توسعه پیدا کند، بسته به شرایط مواجهه با سایر گروهها و سنتهای فرهنگی طرفین دارد. همانطور که در بالا دیدیم، کارگرها در برخی از سنجش های انتظارات خود از شرایط ، و تجربه آنها از جابجایی فضایی مشترک بودند. اما آنها همچنین تجربیات شرایط کاری را در محیط مزرعه داشتند، با هم به اشتراک می گذاشتند: فشارهای مشابهی از یک برنامه زمانی فشرده و ساعت های طولانی کاری برای آنها وجود داشت؛ همان دشواریهای تحمیل شده بر روی بدن؛ نحوه و امکان ارتباط و یا فقدان آن با اروپایی ها؛ و غیره. کار فضای عمومی بود، به عبارت دیگر مخرج مشترکی که راه تبادل زبانی و فرهنگی را برای ظهور پیجین می گشود.
فرهنگ کار، خواه در مزارع و یا در کارخانه های نیشکر، مرکز استخراج و بهره برداری از معنا از طریق آزمون و خطا بود؛ همچنین مرکز شناختی جماعت مزرعه بود که پیرامون آن بخش زیادی از زندگی اجتماعی روزمره معنادار، تحول پیدا کردند. یکی از ویژگیهای اصلی آن فضا (فعالیت های فیزیکی، حالت ها، حرکت ها، برنامه ریزی)، این بود که کار به عنوان مرکز ایده آل ظهور و تولد لغت بود. تماس منظم و پایدار میان افراد، کارگران و دیگران، صرف نظر از نوع فعالیت های کاری کارگران در اقتصاد مزرعه، انتقال لغات عملی و فنی را ممکن و آسان کرد. با این خصیصه اصلی، کار، توسعه همکاری های ارتباطاتی را ارتقاء داد: بدون همکاری، چگونه یک نفر می توانست دستور را تفسیر کند، اجرای مورد انتظار را یاد بگیرد، به دیگران چگونگی انجام فعالیتها را توضیح دهد، فعالیتها را به گونه ای همزمان کند که کار سریعتر انجام شود (و یا آهسته تر؟)؛ یا طرز کار را مشخص کند؟ کار فضای اجتماعی بود که می شد هویت افراد را دوباره شکل داد و در ارتباط با آن لحظات و فعالیتها تعریف کرد. با در ذهن داشتن این مسائل، می توان پیشنهاد کرد که حول فعالیت های مرتبط کاری است که در ابتداء اشکال متنوع پیجین در یک مزرعه خاص ایجاد شد، و از آن حوزه فرهنگی به دیگر حوزه های فرهنگی زندگی اجتماعی مزرعه گسترش پیدا کرد، و با این حال در حد امکان، محدود بود. این فرآیند بدان معنا نیست که یک تاخیر طولانی میان زمان خلق پیجین در محیط های مرتبط کاری، و کاربرد/گسترش آن در محیط های دیگر وجود داشته است. و نیز بدین معنا نیست که هیچ فعالیت های جمعی دیگری بیرون از محیط کار که در نهایت توسعه یافتند، به توسعه این زبان ها کمک نکردند (مثل آشپزی برای مثال، صحبت، به اشتراک گذاری غذا، فعالیت های روزمره زندگی، ایجاد ارتباطات دوستی، جستجو کمک، و غیره). این بدان معنی است که پیجین اولیه به صورتی در حال رشد در زندگی اجتماعی کار مرکزیت پیدا کرد، که در آن اکثر تعاملات اجتماعی گروهی اتفاق می افتاد، در حالیکه زبانهای اجدادی که ریشههای فرهنگی عمیق در محل تولد افراد داشت، در همان حال باقی ماند. بنابراین، در حالیکه پیجین و کریول در پاسخ به و در همکاری با شرایط جامعه شناختی زبان و تقاضاهای آن ایجاد میشد (چند زبانی، الزامات خاص، عملکردگرایی، آگاهی گروهی، و سایر خصیصههای مهم)؛ زبانهای اجدادی مرکزیت حافظه فرهنگی کارگران بودند، و نسبت به آن فعالیت های فرهنگی که با گروه های قومی و با اعضای آن داشتند، برای هر آگاهی فرهنگی موجود در گذشته حیاتی باقی ماندند و قطعا انتقال روانشناختی و احساسی را به زمان حال تسهیل کردند. به دلیل هم زیستی این دنیاهای فرهنگی، پیجین و کریول اولیه و زبان های اجدادی نیز با هم همزیستی داشتند.
به صورت خلاصه، و مطابق با شواهد تاریخی در زمان تکوین پیجین و کریول ، مزرعه مذکور دنیاهای فرهنگی متعددی بودند این دنیاهای فرهنگی شامل این موارد بودند: (۱) فرهنگ های تکه تکه اروپایی شده و دنیاهای اجتماعی پایدار از طریق زبان های مسلط شکل میگرفتند، چنانکه از طریق گویشهای اجتماعی و محلی نیز نمایش داده می شدند؛ (۲) فرهنگ های بومی تکه تکه شده کارگران که با زبان های مرتبط شان حفظ می شدند، و تجربه زیسته شده توسط افرادی که به صورتی روزافزون از آن حذف می شدند؛ و (۳) یک فرهنگ کار مزرعه که با یک پیجین و کریول اولیه حفظ می شد، به صورتی فزاینده توسعه پیدا می کرد و تثبیت می شد، و ویژگی های ساختاری و ابعاد نمادین تفسیری را از فرهنگ های اروپایی بر خودش منطبق می کرد، و ویژگی هایی را از فرهنگ اولیه خود منتقل کرده و [زبان جدید را] بر روی هر دوی اینها بنا می کرد.
اما زبان های جدید که در چنین محیط ایجاد می شدند چه ویژگیای داشتند؟ برای نتیجه این بحث می توان یک حدس را ارائه داد، و این تنها یک حدس دانشی است، اما یک حدس معقول است. من معتقد هستم که کار علی رغم هم زیستی فرهنگ های جزیی اصلی، متن فرهنگی (cultural context) متحد کننده ای را فراهم می کرد که امکان توسعه زبان های پیجین و کریول را ایجاد می کرد (و یا در مواردی تثبیت آنها را که در آن کارگران برخی از دانش سحطی پیجین را در شرایط جاری به کار میبردند، البته بنا به گزارش های کیسینگ (۱۹۸۸)). درست همانطور که این فرهنگها دنیاهای فرهنگی را در درون ساختار اجتماعی مزرعه داری شکل می دادند، زبان های اجدادی انواع پیجین اولیه را شکل دادند که برای هر مزرعه توسعه پیدا می کرد.
قدرت، دانش، و مقاومت
دانشمندادن ایدئولوژی زبان نشان داده اند که زبان از نظر اجتماعی خنثی نیست و ابزار عملی ارتباطات است که به صورتی برابر برای همه قابل دسترسی است، بلکه، و در قیاس با دیگر ابعاد فرهنگ، نسبت به تناسب و روابط نمادین باز است (بوردیو ۱۹۷۵،و اخیرا وولارد و شییفلین ۱۹۹۴؛ و شیفلیین، وولارد[۵۳]، و کروسکریتی[۵۴] ۱۹۹۸). نکته کلیدی در این موضوع، در تفاوتی نهفته است: تفاوت میان زمانی که زبان به عنوان سیستمی از قوانین در نظر گرفته می شود یا زبان به عنوان یک فعالیت فرهنگی لحاظ شود. زمانی که زبان به عنوان سیستمی از قوانین مورد مطالعه قرار می گیرد، بدون توجه به سخنورانی که آن را ابداع کرده و به کار می گیرند، زبان تنها محصول ذهن انسان است. اما شرایط تولید زبان در ساختار و کاربرد آن مرکزیت دارند: آنها را نمی توان نادیده گرفت. گفتمان، که به عنوان فعالیت اجتماعی زبان تعریف شده است، خود تولید کننده قدرت است که آن نیز تولیدکننده واقعیت است. زبان را در یک فضای کنترل شده اجتماعی بصورتی قدرتمند بیان می کند که در آن سخنوران کنش گر هستند: آنها بیان می کنند، تعامل می کنند، و با دنیا و دیگر اعضای گروه اجتماعی شان درگیر می شوند.
همانطور که فوکو (۱۹۷۹) به ما یادآوری می کند، قدرت در ارتباطات میان افراد، خانواده ها، گروه ها، شرکت ها، و دیگر واحدهای زندگی اجتماعی وجود دارد: ” قدرت را باید در اولین مثال به عنوان کثرت ارتباطات اقتدار درک کرد که در حوزه ای که در آن عمل می کند ماندگار است و سازمان خود را دارد” (فوکو ۱۹۷۹: ۹۲). اما قدرت همچنین به متن هایی که در آنها این ارتباطات شکل می گیرند نیز مرتبط است: عواملی مثل زمان، مکان، و انگیزه ها ماهیت ارتباطات را تغییر می دهند و اغلب “بازی قدرت” را تغییر می دهند. بنابراین قدرت هم یک امر ارتباطی است و هم موقعیتی. همچنین قدرت امری چندوجهی است: قدرت مطلق تعداد، قدرت دانش (و اجزای تشکیل دهنده آن، کسب آن، وجه پنهان آن، انتقال آن)، قدرت حق تولد، قدرت پول. براساس بینش های فوکو (۱۹۷۹) انسان شناسی تشخیص داد که فرهنگ، به عنوان یک سیستم ایدئولوژیک مبتنی بر معنای نمادها و مرکز برتری مبتنی بر روابط قدرت است، به همان میزانی که مورد تمرکز ارتباطات قدرت نیز هستند. فعالیت و سیاست زندگی روزمره، آنطور که در بخش های پیشین این مقاله روشن شده، در گروه اجتماعی فرد نفوذ می کند، و از طریق تناقض، مقاومت، انطباق، موضع گیری نمادین، ساخت هویت، در خانه و در بیرون از خانه بیان می شود. به طور خلاصه، “ساخت واقعیت اجتماعی به خودی خود یک شکل مرکزی قدرت” (فیلیپ ۲۰۰۱:۱۹۰) است.
درست همانطور که تولید زبان را شرایط بیان و اظهار زبانی نشان می دهد، تولد یک زبان جدید را نیز به همین شکل نمی توان از نیروهای تولید کننده آن جدا کرد. در نمونههای مورد نظر ما در اینجا، متن در برگیرنده ارتباطات قدرتی است که معمول دنیاهای استعماری هستند: میان دنیاهای فرهنگی و ایدئولوژیهایی که با هم آشنا شده و در محیط مزرعه با هم مواجه می شوند؛ میان کارگران و اربابانشان؛ میان خود کارگران در طول تعامل روزانه، خصوصا در هنگام کار. برای به تصویر کشیدن این واقعیت، باید بتوان نژاد را به عنوان ماتریس فرهنگی تکوین پیجین اضافه کرد؛ که در گفتمان مرتبط با زبان محوریت دارد.
بنا به گفته تامپسون (۱۹۷۵:۳۸): “کشت و زرع نوعی از موقعیت را بازنمایی می کند که در آن مسئله کار و نژاد با هم تلاقی می کنند.” نباید متعجب شد که زبان های ایجاد شده در این شرایط تحت یک عنوان جمع و به پیجین محدود شوند که معنای آن در عین سادگی و ناکافی بودن، با مشاهده کننده و برخی اوقات نیز با سخنور مرتبط است. علاوه بر این آنها به شرایط چندزبانی و دسترسی محدود به موقعیت مسلط کسب شده توسط سخنوران در مزارع کشت توجه کردند. دانشمندان پیجین و کریول نشان داده اند که آنها مبحث قدرت را بسیار جدی گرفته اند. همانطور که در پیش نیز دیدید، متخصصان کریول توجه خاصی به قدرت تعداد و جمعیت داشتند: تمرکزی بر تعداد افراد درگیر در زمان تکوین، انواع زبان هایی که صحبت می شد، و تحلیل جمعیت شناختی دقیق دقیق از نسبت جنسیت ها، هرم های سنی و اندازه کلی برده ها در درک ما از تکوین پیجین حیاتی هستند، و در برخی موارد پایه های این مبحث را اصلاح کرده اند (آرندز ۱۹۹۳؛ بیکر و کورن ۱۹۸۲؛ سینگلر ۱۹۹۳ ب و ۱۹۹۳ د را ملاحظه کنید).
با تغییر توجه ما از تعداد به اجتماع گفتاری که در آن پیجین توسعه یافت، روشن شد که نظم روزانه کشت جای کمی را برای کارگران در تغییر سیستم لحاظ کرده بوده است:
“علاوه بر آن، در اکثر موارد همچنان یک نظم سختگیرانه اجتماعی سلسله مراتب کشت و زرع وجود داشت، و فرصت هایی که به افراد پایین این سلسله مراتب ارائه می شد برای تغییر موقعیت نسبی خود در نظم اجتماعی بسیار محدود بودند.” (مینتز ۱۹۷۴: ۵۲)
در چنین موقعیت هایی از آستانه اجتماعی، که در آن کارگران کشت و زرع در حاشیه این نظم اجتماعی بودند، عملکرد و اجرای هویت از طریق بیان نمادین سنت هایی که افراد پشت سر گذاشتهاند به دشواری ممکن بود. علاوه بر آن، حضور دائمی دیگریهای فرهنگی نیازمند آن شکلی از درگیری فرهنگی بود که در میان خود کارگران تصویب شود البته به شیوه ای که نیازمند مذاکره معنا و قبول دیگری باشد. این لحظات آگاهی از دیگری، به همراه آگاهی ای که فرد در یک تحول تاریخی رادیکال قرار گرفته است، بنا به گفته بهابها (۱۹۹۴: ۲) “توسعه یک مذاکره دائمی پیچیده که به دنبال اجازه برای آمیختگی فرهنگی است…” را ایجاد می کند. بحث برسر بیان قدرن و تفاوت از یک موضع در اقلیت در خلق شکل های مختلف فرهنگی جدید است.
همانطور که در جاهای دیگر هم نشان داده اند، دوگانه سازی و کریول سازی فرهنگی اغلب پیامدهای درگیری با آستانه فرهنگی است (جوردن ۱۹۹۴). در کشت و زرع، کارگران هر چقدر که می توانستند فضای قدرت را کسب می کردند، عموما در شکل مقاومت های پنهان، حتی در شکل زبانی بود.
آیا می توان ظهور پیجین را به عنوان شکلی از مقاومت در قبال هژمونی درک کنیم؟ به طرقی، قطعا می توان این تصور را داشت. بسیار فراتر از مزیتهای عملی و واقعی که پیجین ارائه می داد (برقراری ارتباط میان کارگران را ممکن کرده بود و همچنین به شکستن انزوای زبانی آنها کمک کرده بود)، زبان های جدید همچنین به شفافیت یک هویت فرهنگی در حال تولد که متفاوت بود، اجازه ظهور می دادند، هویتی که همچنان در تداوم نسبی زبانهای اروپایی و فرهنگهای بومی بود. اینکه آیا آنها این زبان را می خواستند یا نه، آیا “خالقان” زبان پیجین از خلق آن آگاه بوده اند یا نه، بحث دیگری است. خلق پیجین یکی از مهمترین فعالیت های عملی و نمادین بود که کارگران می توانستند آن را انجام دهند. خلق پیجین اولین گام به سوی کسب قدرت بود، اولین مرحله به سوی وارونه کردن هژمونی، محصول واقعی فاعلیت فرهنگی. منظور من در اینجا این نیست که زبان پیجین از یک تمایل عمدی از سوی کارگران برای به چالش کشیدن شرایط هژمونی که زندگی آن ها را کنترل کرده بود، توسعه یافته است. اما صحبت کردن، خلق است و بازنمایی؛ و همچنین ایجاد ارتباطی میان فرد و دنیا پیرامونش. بیان یک کلمه، خلق دنیا نیز هست. با کمک زبان جدیدی که در دسترس شان بود که در ادامه زبان بومی نیز قرار داشت و از المانهای مهم موقعیت مسلط استفاده می کرد؛ خالقان پیجین، خود را در یک استقلال زبانی قرار دادند که ارتباطشان با دنیا را تغییر داد.
در فرآیند تحلیل دوباره زبانی و فرهنگی که مبنای ظهور پیجین و کریول بود، بعد فرهنگ مسلط که بر اغلب کارگان تحمیل می شد، به شیوه ای خلاصه، این تحمیل از طریق زبان بود: کلماتی که به کار مرتبط بودند توسط مدیران مزرعه در رابطه با کارگران به کار می رفتند. معنای آنها به صورتی افزاینده شفاف بود و به عنوان یک مخرج مشترک زبانی در میان کارگران به کار می رفت. اگر یک زبان احتمالا در این محیط ها و شرایط ایجاد می شد، بیشتر روشن بود که موقعیت و فرهنگ مسلط مالکان مزارع در شکل گیری آن دخیل بوده است.
دانشمندان زبان های پیجین و کریول سناریوهای مختلفی را برای توضیح نقش موقعیت مسلط در تکوین کریول به کار برده اند و من در اینجا به آنها نمی پردازم. آنچه که برایم جالب است مسئله تعمدی بودن، و فراتر از تکوین پیجین بودن آنست. برخی دانشمندان پیشنهاد کرده اند که موقعیت مسلط زبان هدف کارگران بود و اینکه پیجین ها نتایج شکست اکتساب زبان دوم است. من انکار نمی کنم که ممکن است این نکته در مورد بسیاری از کارگران صادق باشد، خصوصا برای خدمتکاران خانگی در تقابل با کارگران مزرعه؛ اما می توان انتظار داشت که هر چه تماس ها با موقعیت مسلط پایدار تر بوده ، احتمال بیشتری وجود داشت که کارگران بتوانند آن ها را یاد بگیرند، و یا تنوع پیجین آن ها acrolectal بوده باشد. برای این افراد، زبان superstrate ممکن بوده که با قدرت همراه شود و احتمالا زبانی بوده که آن ها واقعا می خواستند که یاد بگیرند. در یک سطح نمادین تر، کلمات آن استفاده می شد، انگار که با گرفتن آن کلمات قدرت شان کنترل می شد، و قدرت به نظر می رسید که آن ها به سخنوران بومی خود می دادند. اما این افراد در اقلیت را بازنمایی می کرد. همانطور که پیشینه مطالعاتی پیجین و کریول نشان داده است، اکثریت کارگران دسترسی معمول به superstrate را نداشتند، و هیچگاه در موقعیتی نبودند که بتوانند آن را یاد بگیرند، و یا بخواهند یاد بگیرند. سناریویی که من ترجیح می دهم سناریویی است که در آن کارگران منابعی را ک به آن ها ارائه می شده مورد استفاده قرار می دادند، و آن المان های زبانی را که احتمالا عملیاتی بوده اند، همانند، کلمه که مخرج مشترک کلمه ای برای معنای کلمات به کار می بردند. در ذهن من، خلق کننده های زبان پیجین به زودی می دیدند که چقدر کلمات superstrate در غلبه بر تنوع زبانی مفید بودند.
با توجه به نظریه قدرت، ما چه داریم؟ از یک سو، یک اقلیت بسیار کوچک از کارگرانی را که احتمالا امکان داشتن superstrate را به عنوان یک زبان هدف داشتند، و در یادگیری آن یا موفق بودند و یا موفق نبودند. و یک اکثریت بسیار گسترده از کارگرانی که به superstrate به عنوان زبانی که نیازمندش بودند و یا می توانستند یاد بگیرند، نگاه نمی کردند. با نشاندار کردن (markedness) خواندن خود بر روی یک زبان دیگری، با کاربرد زبان های خود برای ایجاد یک شکل خاص به زبان جدید، خواه نسبت به این اعمال آگاه بودند یا نه، یک زبان اولیه متولد شد. من در اینجا بحث بیکر (۱۹۹۵) را به خاطر می آروم در مورد انگیزه در تکوین زبان گریول؛ به این دلیل که با تحلیل های من که در اینجا برابر است، حتی اگر من آمادگی آن را نداشته باشم که در مورد میزان عمدی بودن خودآگاهی اجتماعی که وی برای خلق کنندگان پیجین قائل می شود در فرآیند تکوین پیجین تا آن اندازه پیش بروم. مقاومت در برابری هژمونی فرهنگی اغلب مرتبط است با سنجش هر فضایی که خارج از کنترل است و آن را ادعا می کند. در این مورد، خارج و عاری بودن زبانی بود. دلایل نمادین و عملی هر دو یکدیگر را تشدید می کنند و به توسعه پیجین و کریول منجر می شوند. با هر انگیزه ای، و زبان ها تنها محصولات این کنش های اراده از طرف خالقان شان نیستند، و نتیجه باز شدن راهی به سوی یک هویت جدید است که می توانست، از آن به بعد، در قالب کلمات بیان شود. این یک در شرایط زندکی کارگران پیشرفت متمایز بود: و احتمالا به تغییرات ساختاری منجر نمی شد، اما احتمالا به شفافیت خودآگاهی گروه و بنابراین به یک حسی از قدرتمندسازی، و لو محدود، منجر می شد. پیجین و کریول به عنوان یک فرم ضد فرهنگ (counter culture)؟ خلق کننده های پیجین و کریول قطعا در حال خلق زبانی بودند که به صورت موازی با دیگران و با توسعه ارتباطات اجتماعی پایدار باشد. آن ها به این زبان جدید در شکل خود شکل می دادند، در حالیکه احتمالا به حاکمیت این احساس را می دادند که دارند به سختی superstrate را می آموزند، یا- و با در نظر گرفتن کلیشه های نژادی که گسترده بودند- که آن ها نمی توانستند تا آن زمان آن کار را انجام دهند.
اگر قدرت نمادین به نظر برسد که از مطالعات ما در تکوین پیجین غایب است، بنابراین قدرت منتج از دانش نیز همینطور است. با این حال می توانید به آسانی پرستیژ اولین کاگرانی را که قادر به کدشکنی معنای دنیایی که به آن کشانده شده بودندرا درک کنید، معنایی که می توانستند برای دیگران تفسیر کنند. این پرستیژ از این دانش بسیار ارزشمند بود: اینکه آیا از یک نظمی گرفته شده بود و دسترسی به این دنیا را ممکن می کرد؛ اینکه آیا از مشاهدات گرفته شده بود، و یا از تماس دائمی و مستقیم با فرهنگ superstrate، دانش احتمالا به برخی افراد میزانی از پرستیژ را که به آن ها مقداری قدرت عطا می کردو و هر چه speech community آن کارگران کوچکتر بود، اهمیت اینگونه افراد بیشتر بود، و یا گروه های فردی، در شکل دادن به برخی از انواع پیجین.
در سناریویی که برای مطالعه تکویت پیجین و کریول پیشنهاد شده است، ممکن است توجه زیادی به روابط قدرت های در حال کشمکش شده باشد و توجه زیادی به انواع رفتاری های همکاری که ممکن است به همراه این قدرت های در حال نزاع شکل گرفته باشند، نشده باشد. رفتارهای همکاری به همان اندازه مهم ؛ و در بسیاری موارد برای سلامت روانی و بقا کلیدی هستند. یک موقعیت که در آن رفتار همکاری مورد نیاز است قطعا توسعه یک زبان جدید است و این همکاری باید شکل های مختلفی به خود گرفته باشد، و احتمالا در سطوح مختلفی کار می کرد. یک پرسش اصلی در ارتباط با مرکز های مختلف که در آن همکاری مورد نیاز در هر موقعیت ارتباط مورد نیاز است: همکاری در تفسیر معنا؛ در اجازه دادن به افراد برای صحبت، در پیشنهاد کردن کلمات برای ایده ها، در درک نیت گفتگو کنندگان، در اجازه به تنوع دستوری و آوایی، در تصدیق گزینش کلمات فرد حتی می تواند اضافه و یا حتی حذف شود، و به همین شکل. ارتباطات همچنین یک داستان امتیاز و همکاری است، درست همانطوری که داستانی نوبت در صحبت، در دیدن ، و مسابقاتی همراه با دادو فریاد نیز هست. و قطعا ارتباط آنچیزی است که انطباق اجتماعی و زبانی را مقدور می کند (مثل سطح بندی گویش). به همراه این موارد، ما می توانیم صحبت بیگانه را به عنوان یک شکل از جامعه شناسی زبان ببینیم، درست مثل بیان قدرت از سوی صحبت سخنوران. ما همچنین می توانیم به اصول اجتماعی هدایت کننده ترکیب زبانی و یا koineization (سیگل ۱۹۹۷ را ملاحظه کنید) را به عنوان یک شکل دیگر از همکاری ببینیم: اگر ارتباطات کارآمد آن چیزی است که انتخاب و کاربرد ویژگی های زبانی را هدایت می کند، آنگاه، mutatis mutandis آن عواملی هستند که کارآمدی را ارتقاء می دهد احتمالا در زبان جدید ظاهر می شود. در این مقاله درخشان در مورد اصولی که ترکیب زبانی و سطح بندی آن را هدایت می کند، سیگل (۱۹۹۷) نشان می دهد که مهم ترین عوامل غیر نشاندار بودن، شفافیت، عمومیت، بسامد، اقتصاد شکل های زبانی است. تنها یکی از آن ها، گذار بودن نمادین، احتمالا به دلیل رفتار مبتنی بر همکاری نیست بلکه به تاثیر قدرت نمادین و یا قدرت کسب شده توسط سخنوران به دلیل اهمیت عددی آن بستگی دارد.
در یکی از مراحل متعدد تکوین پیجین، گویش درست قطعا یکی از آن عواملی است که نتیجه ترکیب رفتارهای همکاری و غیر همکاری میان خلق کننده های پیجین است. اگر ما سطح گویش را به عنوان گامی به سوی ارتباط کارآمد بدانیم، برخی امور همکاری باید نقشی در آن داشته باشند، به همراه درستی مناقشه ای. مورد دومی عموما محصول نیروهای اجتماعی است، مثل انطباق پیشروآنه یک شکل زبانی بر شکل دیگر توسط جماعت زباتی به دلیل تعداد سخنورانی که آن فرم خاص را به کار می برند و یا به دلیل نیروهای هژمونیکی که مسیر تغییر زبانی را هدایت می کنندو و آنچه که گویش درست است شکلی از تغییر زبانی است: هارمونی سازی شکل های زبانی در ارتباط با فشارهای اجتماعی و ارزش های فرهنگی مرتبط.
شناخت، superstrate، و جهان شمول ها
این بحث که پیجین و کریول نشان دهنده عناصر سازختارهای دستوری زبان های بومی هستند به کارهای شوچارت در قرن نوزدهم ([۱۸۸۳] ۱۹۸۰) باز می گردند. این مطالعه ، خصوصا در ارتباط با کرئول های کارائیب، از طریق ارجاع به موارد موازی که میان کریول کاراییب و زبان های آفریقای غربی وحود داشت (آلین ۱۹۸۰؛ بنتولیلا) توسعه یافت ، و نیازمند این بود که زبان شناسان توجه دقیقی به زبان های بومی کنند که از آن ها می شد مدل هایی را استخراج کرد. سیستماتیک ترین تطبیق در کارهای کایسینگ (۱۹۸۸) و افبور (۱۹۹۸) وجود دارد. با این حال، تصویر در حال ظهور به نظر می رسد که تعامل میان تاثیرات substrate، تاثیرات substrate، و ساختارهای جهان شمول باشد و ساده انگاری های قوه و توانایی زبان. بنا به گفته گودمن (۱۹۸۴)؛ موفوین (۱۹۸۶)؛ و کیسینگ (۱۹۸۸)، این نیروها دو به دو ناسازگار نیستند بلکه مکمل و تعاملی هستند؛ وزن های نسبی آن ها در موارد مختلف متفاوت است. موقعیت های substratum، مثل آنکه در لوفبور (۱۹۸۶، ۱۹۹۸) بیان شده است و همکارانش لفبور و لامسدن ۱۹۸۹) برای کریول هائیتی، در تفکر ما مهم است به این دلیل که ما را مجبور به طرح سئوالاتی مهم می کند: پس چرا، گویش هائیتی، گویشی از فون نیست. در مورد زبان های آفریقایی دیگر، که از نظر گونه شناسی متفاوت هستند، و توسط بردگان در هایئتی به کار می رود، چطور است؟ ما چگونه می توانیم در مورد ویژگی های بسیاری که کریول های هاییتی در آن با هم اشتراک دارند که در آن زبان فون زبان substratum نیست، توضیح دهیم (موفوین ۱۹۸۶)؟ داده های تاریخی و جمعیت شناسی که برای پاسیفیک و برای انگلیسی Liberian ارائه شده است (سینگلز ۱۹۸۸) روشن می کند که هرچه زبان های subdtratum همگن تر باشند (مثلا، به عنوان بخشی از همان خانواده زبان ها)، شانس اینکه به صورتی پیجین و یا کریول ایجاد شده توسط سخنوران معنادارتر باشد، بالاتر خواهد بود. این به روشنی وضعیت را در مورد کریول هاییتی نشان می دهد. در جرایز Solomon ساکنان جزیره که زبان های سولومونی جنوب شرقی را بلدند، در زمان ورود به پیژین به سختی سه یا چهار هفته زمان نیاز دارند که آن را یاد بگیرند (جوردن ۱۹۸۵، ۱۹۸۸). بحث من این است که آن ها می توانند دقیقا این کار را انجام دهند چرا که آن ها به صورت شهودی دریافته اند که چه مقدار از دستور زبان پیژین (Pijin)در زبان های بومی که آن ها به صورت بومی صحبت می کنند به کار گرفته می شوند- زبان هایی که آن را به صورت تاریخی شکل داده اند، همانطور که کیسینگ (۱۹۸۸) در مطالعات خود نشان می دهد. با این حال، شهری سازی و تغییرات هم زمان زباتی به سرعت شدت تاثیر superstrate را برای سخنوران شهری که این زبان برای آن ها زبان اصلی است، را تغییر می دهد، یعنی زبانی که فرد در دوره بزرگسالی نیاموخته است. به روشنی، بحث درباره برخی از موارد تاثیرات Superstrate نسبت به موارد دیگر دشوارتر است.
بیکرتون (۱۹۸۴)، با ارائه فرضیه برنامه زیستی زبان (Language Bioprogram Hypothesis) به دنبال توضیح فرآیند کریول سازی است است، دنیای آرام مطالعات پیجین و کریول را لرزاند (فوورنییر ۱۹۸۷). با مقایسه انگلیسی کریول هاییتی با زبان پیشینیان آن یعنی انگلیسی پیجین هاییتی، بیکرتون دریافت که تفاوت های میان این دو را نمی شد به هیچ زبان در دسترس سخنوران در آن زمان نسبت داد، و در عین حال باید به دلیل توانایی های شناختی عمومی تری باشد در میان این ایجاد کنندگان زبان کریول. این توانایی های شناختی، وی پبسنهاد کرد، بخشی از برنامه زیستی زبانی هستند. این قوه ها و توانایی ها با جهان شمول بودن خود توضیح می دهند که چرا ویژگی های زبانی متمایز کریول ها به صورت گسترده ای در کریول های نامرتبط گسترده شده اند. کاربردهای انسان شناسانه این ادعاهای ذاتی و جهانشمولی نیازمند بررسی های دقیق تری هستند. اگر، بنا به گفته بیکرتون، ” کودک انسان در ذهن خود تمامی انواع ممکن دستوری را داشته باشند، با اینکه وزن های مختلفی به محیط های مرتبط داده شده است این بدان معنی است که برخی انواع خاص از دستور یک موضع ترجیحی بوده است” (۱۹۸۴: ۱۷۸)، و اگر، آنطور که چامسکی ادعا می کند (۱۹۸۱)، زبان ها اصولا بر ساختارهای ذاتی و قوه هت مبتنی هستند، آنگاه انسان شناسان اجتماعی علاقه محدودی به زبان خواهند داشت. فرآیندهای تاریخی و جامعه شناختی، و قرارگرفتن فرهنگی زبان، پدیده های نسبتا سطحی ای خواهند بود. زبان ها به شیوه ای که به صورت اجتماعی خلق می شوند، ایجاد می شوند، تصدیق می شوند، و شکل های کنترل شده دانش توضیحات سحطی خواهند بود- تنوع صرف طرح های عمیق در گونه ما ذاتی هستند.
چنین موضع محکمی که در مورد ذاتی بودن و جهانشمولی زبان وجود دارد به نظر می رسد که به صورتی فزاینده مشکل ساز باشد، خصوصا در دیدگاه توسعه های اخیر در رویکردهای شناختی به ساختار زبان: در حالیکه آن ها جهان شمول ها را شناسایی می کنند، محققان آن ها را بیشتر مبتنی بر اشتراکات تجربی و محدودیت های عملکری می دانند، و بیشتر مستقیما مرتبط با ظرفیت های شناختی عمومی، در تقابل با آنچه که مدل های بیکرتون و چامسکی ارائه کرده اند (براون، همین نسخه را ملاحظه کنید). این رویکردها به جهان شمول ها، با نشان دادن اینکه آنها چگونه از موقعیت های تعاملی برخاسته و محدودیت هایی عملی بر روی ارتباطات اطلاعات و احساس اعمال می کنند، فضای بسیار بزرگی را برای تحلیل دانش زبانی به عنوان یک دانش ایجاد شده اجتماعی ارائه می کند. آنچه که در مورد زبان های پیجین و کریول بسیار جالب توجه است این نکته است که علی رغم اینکه داده های تکوین این زبان ها هنوز وصله ای هستند، تاریخ آن ها در یک دنیای اجتماعی دانش منتقل شده قرار داد، دنیای مذاکره معناها و شکل های زبانی. اگر ارتباط در تعامل اجتماعی نقش کلیدی داشته باشد، آنگاه قابلیت فهم شکل های در قابت منجر به یک حدس درست درباره معنا توسط سخنوران می شود: ” آن حدس ها که قابل فهم بودن را ارتقاء می دهد احتمالا حدس های درستی هستند” (توماسون و کافمن ۱۹۸۸: ۱۵۳). چنین حدس هایی، حدس هایی هستند که احتمالا در زبان پیجین و یا کریول به کار می روند. این جایی است که لایه اجتماعی و تاثیرات پایه زبانی و جهان شمول ها بر روی تکوین پیجین و کریول می توانند به خوبی با هم برخورد کنند.حتی ثابت قدم ترین حامی تاثیر بنیان در تکوین پیجین و کریول نقش جهانشمول ها را تصدیق خواهد کرد ؛ اما آن ها ممکن است تاثیرات بنیان را در شکل برنامه زبانی بیکرتون تایید نکنند. این درک شهودی ماست در مورد اینکه در یک زبانی که ما می شناسیم چه چیزی ارتباط را مجاز می کنند، که به ما اجازه می دهد که معناها را در ارتباط میان فرهنگی مذاکره کنیم. این ها حدس هایی هستند که توماسون و کافمن در مورد آن سخن می گویند، که درگیر کردن ویژگی های کمتر نشان دار را در یک پیجین ارتقاء می دهند.
شباهت میان کریول و پیجین ها، اگر ما اصرار کنیم که نشان دهنده نوع خاصی از زبان ها هستند، احتمالا نه به دلیل قوه هایی است که قابل دسترسی به کودکان هستند و در بزرگسالی ناپدید می شوند، بلکه به دلیل یک توانایی عمومی است از طریق و حذف بازنمایی های سحطی به عنوان معنا، آن ها بدین ترتیب به ما کمک می کنندکه به هسته معنایی دست پیدا کنیم (جوردن ۲۰۰۰ را ملاحظه کنید). تفاوت های ساختاری میان پیجین ها امکان دارد به دلیل تفاوت های میان زبان های منبع مختلف شان باشد. در نتیجه، زمانی که یک پیجین ظهور می کند، دستور زبان آن شامل (الف) برخی ویژگی های نشان دار و مشترک در زبان منبع آن ، و (ب) ویژگی های غیر نشان دار که از طریق جهانشمول های زبانی کسب شده اند.
همانطور که در بخش بالا توضیح دادیم، نه تمامی جنبه های دامنه های بومی فرهنگی، و نه تمامی جنبه های دامنه های فرهنگ اروپایی، در کشت و زرع حاضر بودند (و در دیگر بافت های اجتماعی که توسعه پیجین و کریول را ارتقاء می دهد، حتی با اینکه ما در مورد این مسائل به صورت واضح در اینجا صحبت نمی کنیم). اگر فرض کنیم که کارگرها با دنیای مزرعه داری اروپای مواجه فرهنگی دارند، آن ها به صورتی فزاینده دریافتند که بسیاری از مقوله های معنایی آن غیرکاربردی است. این، در دیدگاه من، توضیح می دهد، که چرا، علی رغم relexification و Calquing، پیجین و کریول با زبان های بنیادی شان کاملا مشابه نیستند. این توضیح می دهد که چرا جزایر سولومون و زبان پیژین ان ها یک کپی از کوآیو (Kwaio) زبان های قدیمی اش نیست، و چرا کریول های هائیتی یک کپی از فون نیست (لفبور ۱۹۹۸). تمامی این دانشمندان تصور نمی کنند که این زبان های جدید کپی های دقیق زبان های قدیمی باشند. آن ها، نیز، آگاه هستند که در انتقال میان دنیای خانه کارگران، و دنیای مزرعه، تغییرات فرهنگی بسیار زیادی رخ می دهد که برای کل دامنه های معنایی ناممکن می شود، و یا مقوله های واژگانی، و یا ساختارهای نحوی که به صورت سیستماتیک از زبان های بوکی به پیجین های اولیه صادر شوند. علاوه بر این، پدیده های فرهنگی جدید به صورت محلی توسعه پیدا کرده اند که خلق در پیجین موارد واژگانی که در آن زبان های بومی نبودند را ممکن می سازند.
دیدگاه فرهنگی که من در اینجا استفاده می کنم به من اجازه می دهد که پیشنهاد کنم که پیجین ها و کریول ها نیز، نتیجه یک فرآیند ترجمه فرهنگی موجود در تمامی مثال های موقعیت های تماس بودند (جوردن ۲۰۰۱)، و یک فرآیند خلق زبان. در این انواع ترجمه ها، تحلیل دوباره فرهنگ و تفسیر تنها برای زبانی مهم است که خلق شده و از نظر زبانی مورد تحلیل مجدد قرار گرفته است. این مورد حتی زمانی که گروه های اجتماعی در تمامی انواع یکسان از مقوله ها و ارجاعات فرهنگی مشترک نیستند (موقعیتی معمول یک مواجه استعماری) مصداق دارد. تفاسیر فرهنگی، و ترجمه های فرهنگی همچنین دربرگیرنده خلقی دوباره هستند: نتیحه این تفسیرها و ترجمه ها یک کپی نیست، بلکه یک تناسب معنا، و ارائه دوباره معنی در عباراتم ختلف، و با عناوین مختلف است.
نتیجه
پدید آوردن، نه تقلید: خلق و نه جعل. (ترنر)
در این فصل، من تلاش کردم که ربط مفاهیم انسان شناسانه را به درک مان از تکوین پیجین و کریول نشان دهم. با تمرکز بر محیط های کشت و زرع؛ و آغاز تحلیل با فرهنگ؛ من نشان دادم توسعه پیجین به صورت هم زمان با توسعه فرهنگ های محلی انجام گرفت. برای این کار، من همچنین نشان دادم که کنش فردی منجر به تحلیل دوباره فرهنگ و خلق فرهنگی می شود: مواجه با موقعیتی که در آن هیچ کنترلی وجود ندارد، و کاربرد ابزارهایی که در اختیار است، در حالیکه شرایط هژمونیک دنیاهای کشت و زرع را مورد مذاکره قرار می دادند، کارگران در دنیای ساختاری و اجتماعی درگیر می شدند که زندگی آن ها را کنترل می کرد و مهرهای فرهنگی و زبانی آن ها را باقی می گذاشت. نقطه بازگشت از این فرهنگ های جدید زبانی، و فرهنگ های کار که در مزارع مختلف توسعه پیدا کردند.
درست همانطور که فرهنگ های جدید نتایج مذاکرات معنایی هستند که با افراد آغاز می شود، بنابراین پیجین های جدید هم همین حالت را دارند. با کاربرد مفهوم معنا به عنوان یک نقطه ارجاع، من پیشنهاد کردم که زمانی که دنیاهای فرهنگی در تماس هستند، همانطور که در مزرعه هم بودند، این نیازمند آن است که افراد و گروه ها با این تفاوت کنار بیایند (accomodation)، آنچه را که ما در مطالعات انسان شناسی دیگری (otherness) می دانیم. تماس های فرهنگی و زبانی بیان کننده وجود موقعیت های میان ذهنیتی (intersubjectivities)است که همچنین دربرگیرنده تفسیر “دیگری” است: این در سایه تجربیات فردی اتفاق می افتد، و در درون رژیم های ایدئولوژیک تولید شده توسط زندگی فرهنگی و ارتباطات اجتماعی. این اغلب به دیدگاه های مختلفی منجر می شود که افراد در مورد دنیاهای فرهنگی خود دارند.
بحث درباره ماهیت گفتگویی قدرت این امکان را فراهم می کند که تحلیل های مختلفی از ارتباطات اجتماعی تکوین احتمالی پیجین و کریول را ارتقاء دهد. علاوه بر ارتباطات متعارض مختص دنیاهای استعماری، ارتباطات توافقی بیشتری نیز برای زبان های جدید لازم بودند، و یا شیوه های جدید صحبت در آن موضوع، ظهور می کردند. در موقعیت های بیگانه گرایی فرهنگی و یا محدودیت فرهنگی، ایجاد یک وسیله جدید ارتباطی را می توان به عنوان شکلی از مقاومت در شرایط اجتماعی هژمونیک دید، همانقدر که بیان هویت همینطور است. به این دلیل، تولد پیجین و کریول همانقدر که نتیجه نیاز عملی به شکستن انزوای فرهنگی زبانی است، به عنوان یک شکل قدرتمندسازی در سمت خالقانش عمل می کند. با در نظر گرفتن ماهیت کنش انسان، و شرایط اجتماعی فرهنگی که ماتریس این زبان ها عمل می کند، من به این نتیجه رسیدم که تکوین زبان های کریول و پیجین اجتناب ناپذیر بوده است.
[۱] Herder
[۲] interlingual communication
[۳] Arends
[۴] Baker and Corne
[۵] Crowly
[۶] Dutton
[۷] Goodman
[۸] Keesing
[۹] McWhorter
[۱۰] Samarin
[۱۱] Siegel
[۱۲] Singler
[۱۳] Troy
[۱۴] Woolford and Washabaugh
[۱۵] Gillian Sankoff
[۱۶] Baker and Come
[۱۷] Chaudenson
[۱۸] Muhlhausler
[۱۹] Stoller
[۲۰] Hymes
[۲۱] Sankoff
[۲۲] Waldman
[۲۳] Winford
[۲۴] Escure
[۲۵] Garrett
[۲۶] Meyerhoff
[۲۷] Patrick
[۲۸] Charpentier
[۲۹] Lefebvre
[۳۰] DeGraff
[۳۱] McWhorter
[۳۲] Naro
[۳۳] Bickerton
[۳۴] Keil
[۳۵] Marantz
[۳۶] Muysken
[۳۷] Seuren
[۳۸] Geertz
[۳۹] Alleyne
[۴۰] Hancock
[۴۱] Galenson
[۴۲] Corris
[۴۳] Foucault
[۴۴] Moitt
[۴۵] Moore
[۴۶] Morissey
[۴۷] Lovejoy and Trotman
[۴۸] Herskovits
[۴۹] Fatnowna
[۵۰] social community
[۵۱] Samarin
[۵۲] Fabian
[۵۳] Schieffelin and Woolard
[۵۴] Kroskrity
مطالب قبلی:
۱) انسانشناسی شناختی، نوشته پنلوپه براون، برگردان : مهسا شیخان
http://anthropology.ir/node/25904
فهرست منابع این مقاله به همراه کتابشناسی مربوط به حوزه انسان شناسی شناختی، در فایل پیوست مطلب قبلی با عنوان “انسانشناسی شناختی” آورده شده است.