پرونده شخصیت/ لورل و هاردی
خسرو دهقان
نوشتههای مرتبط
آقای لورل و آقای هاردی
آخر نهیلیسم هم خودش یک چیز است، لورل و هاردی آن «چیز» هم نیستند، یک وقتی آدم به یک چیزی میرسد و فکر میکند آن چیز بیارزش است، در لورل و هاردی آن چیز اصلا وجود ندارد.
من تصور میکنم راجع به لورل و هاردی هیچ وقت نمیشود حرف زد. آدم بهراحتی نمیتواند مکنونات درونیاش راجع به لورل و هاردی را بیرون بریزد. کوششهای زیادی شده و نوشتههای زیادی هست و زحمت کشیدهاند ولی من تصور میکنم حرف نهایی را راجع به لورل و هاردی نمیشود زد. این ربطی به شرایط و وضعیت ما در اینجا ندارد. در هیچ نظامی در جهان نمیشود راجع به لورل و هاردی حرف زد. همیشه یک در بسته برای ابد وجود دارد. چرایش را توضیح خواهم داد.
همه همدورههای لورل و هاردی یک ممیزه و مشخصه دارند. مثلا باستر کیتن سردی و سرعت دارد ولی در مورد لورل و هاردی هیچچیز نیست؛ یک چاقی خیلی عادی و یک لاغری. هنوز گاهی اشتباه میشود که لورل کدام بود و هاردی کدام. هیچچیز خاصی ندارند و فکر میکنم جادویش هم از همین است. به یکجور آبستره رسیدهاند، یکجور استیلیزه. کوششهای زیادی میشود که برسند به یک خط اما جهان یک نقطه است. عالمها و دانشمندان یک نقطه را تبدیل به یک خط و مثلث و غیره کردهاند، خلاصه شلوغش کردهاند اما جهان همان یک نقطه است. این شوخی و جدی به نظرم حرف قشنگی پشتش است و لورل و هاردی را هم توضیح میدهد. بعد از مرارتهای خیلی زیاد، بالاخره جهان همان یک نقطه است؛ این نقطه آغاز، این نقطه ساده و کماهمیت آغاز. همین نقطه همهچیز هم هست. لورل و هاردی این نقطه هستند. این سادگیای که به آن رسیدهاند، همین نقطه است. این لباس، این صورت همه از همان نقطه میآیند. شما دقت کنید که در لورل و هاردی کم و بیش کلوزآپ مهمی نمیبینیم. هیچوقت حرکات ابروی آنها را مثل رسم زمانه دوران صامت نمیبینیم. اصلا نیازی به هیچچیز نیست. آنها سیر و سلوکی کردهاند و رسیدهاند به هیچ. فکر میکنم «چارلز بار» خوب تعبیری دارد که اگر بعد از هزاران سال، همه جهان نابود شود و سکنهای در آن نماند و فقط دو حلقه فیلم از لورل و هاردی مانده باشد، این فیلمهای لورل و هاردی کل سرنوشت بشر، از آغاز تا به آخر را نشان میدهند. نوع بشر این است. همین جنگها و جدلها و عشقها و همهچیز. به همین دلیل است که لورل و هاردی بیش از اینکه محبوب باشند، برخی را حرص میدهند. خیلیها حوصله اینهمه حماقت را ندارند. این آدمها کسانی هستند که خودشان را جلوی آینه نمیتوانند تحمل کنند. به این خاطر که همه ما همین هستیم. این همه دویدن و صبح از خواب بیدار شدن و سوار تاکسی شدن و رفتن و آمدن، همهاش همین جهان لورل و هاردی است. این نهیلیسم نیست. فکر میکنم بیشتر ابزورد است؛ با پوچی فرق دارد.
آخر نهیلیسم هم خودش یک چیز است. لورل و هاردی آن «چیز» هم نیستند. یک وقتی آدم به یک چیزی میرسد و فکر میکند آن چیز بیارزش است. در لورل و هاردی آن چیز اصلا وجود ندارد. مثلا آدم باید به پوچی برسد که خودکشی کند اما این پوچی هم خودش یک چیز است. در لورل و هاردی چیزی وجود ندارد. اینکه در ابتدا اشاره کردم درباره لورل و هاردی نمیشود حرف زد، به این خاطر بود. هر دورانی و هر جایی، صاحب یک رشته چیزها اعم از ارزشها و باید و نبایدهاست. در لورل و هاردی هیچچیز نیست. به همین دلیل نمیشود راجع به آنها حرف زد. کسی تاب نمیآورد. دوستی دارم به نام «ژوزف بهنامی» که یک روز به اصرار از من خواست راجع به لورل و هاردی حرف بزنم. چهار، پنج دقیقه حرف زدم که او خودش کات داد. گفت بس است. تمام سیستمش به هم ریخت. چون لورل و هاردی نظام ارزشی را نفی میکنند. مثالش مسئله سکس است. از اول بشر – آدم و حوا – دعوایی هست سر این مسئله؛ غریزه است، باید باشد، باید مهار شود، مهار نشود، در چارچوب خانواده، تمدد زوجات و هزار بحث دیگر که بخشی از تاریخ بشر است. بخشی از زندگی است. اما در لورل و هاردی؟ هیچچیز نیست. اصلا برای آنها معنی ندارد. همهچیزهای دیگر هم همینطور؛ شغل، خانواده، زندگی، لباس و همه تکاپوی جهانی. لورل و هاردی ضد همه چیزهاست. لورل و هاردی حتی وقت و حوصله خودکشی را هم ندارند. آنها باید برای یک چیزی ارزش قائل شوند که عکس آن، یعنی خودکشی را انجام دهند. لورل و هاردی برای هیچچیز ارزش قائل نیستند. باید چیزی آنها را به درد بیاورد اما آنها دردشان نمیآید.
مسئله دیگر بشر ابزار است. انسان از ابتدا تا به حال ابزارساز بوده، برای راحتی زندگیاش اما لورل و هاردی بهکل با ابزار بیگانهاند. آنها هیچوقت نمیتوانند حتی یک لیوان آب را پر کنند و بخورند. آنها همه عمر جدل ملحفه و رختخواب دارند. خیلی ساده است که آدم به رختخواب میرود و ملحفه را هم رویش میکشد. آنها از همین کار هم عاجزند. هیچوقت این مسئله را نتوانستهاند حل کنند. هیچوقت مسئله کلاههایشان را که یکی بزرگ است و دیگری کوچک، نتوانستهاند حل کنند. همیشه اشتباه میکنند. هزاربار دست به دست میشود و باز بالاخره کلاه کوچک گیر کله بزرگ میافتد و کلاه بزرگ گیر کله کوچک. در لورل و هاردی هیچچیز آغاز نمیشود و هیچچیز به انجام نمیرسد اما آنها آغاز و انجام تاریخ سینما هستند. برای من آنها در تمام تاریخ سینما شماره یک هستند.