انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پرسش از فرهنگ (۲۱): آیا نام ها و نام گزاری می توانند تاثیری بر شکل و محتوای پدیده های فرهنگی داشته باشند؟

نام ها و فرهنگ

نام و نام گزاری(name and naming) از مهم ترین فرایندهایی هستند که در نظام زبان به مثابه نظامی شناختی وجود دارد، زیرا به انسان امکان می دهند که از طریق طبقه بندی اشیاء و مفاهیم آنها وارد نظام های رده بندی کرده و نه تنها «تشخیص» صوتی و تصویری آنها (از طریق صدای ملفوط و نوشتار قابل رویت) در کنار تصویر واقعی و یا نماد آن شیئی و مفهوم، تسهیل شود، بلکه همچنین امکان می دهند که از طریق نپام زبان شناختی بتوان آن شیئی یا مفهوم را «ثبت»، «نگه داری» و پردازش فکری کرده و یا در ساختار های تحلیلی و زنجیره های زبانی به کار برد. از این رو هر چند نام ها، بنا بر نظریه هایی که بیشترین اجماع درباره آنها وجود دارد، صرفا ابزارهای قراردادی در زبان ها هستند تا بتوان دستگاه نمادساز زبان را کارا کرد، اما در عمل به دلیل درونی شدن در نظام ذهنی، بسیار فراتر از این قرارداد رفته و به گونه ای رابطه ای تقریبا تفکیک ناپذیر میان آن شیئی نامش ایجاد می کنند که به شدت دیالکتیک است و هر تغییری در یکی را بر دیگری موثر می کند. هم از این رو، در نظام های اجتماعی نام و نام گزاری جزو سیاست هایی است که جامعه برای ایجاد انسجام و تداوم خود به کار می برد و تبعا ابزرای است کنترل شده، ساختار مند و ساختار دهنده و باز به همین دلیل است که هیچ نظام هژمونیک قدرت از ساده ترین و غیر کارا ترین آنها تا پیچیده ترین و کاراترین آنها را نمی توان یافت که به شدت متمایل بر کنترل فرایند نام ها و نام گزاری ها نداشته باشد.

در جوامع باستانی و در جوامع موسوم به «ابتدایی»، نظام اجتماعی به شیوه های گوناگونی بر نظام نام گزاری تاثیر می گزارد. برای مثال، در جوامع گروه دوم، عموما ما با نظام های توتمی سروکار داریم بدین معنا که انسان ها، و تجمع های انسانی، خود را «متعلق» به یک گروه غیر انسانی (یک جانور، یک گیاه، یک شیئی و غیره) می دانند و نام گزاری ها را بر اساس این تعلق سامان می دهند. در جوامع باستانی ، نظام های خویشاوندی که می توانند توتمی باشند یا نه، باز هم از طریق نام گزاری تلاش می کنند انسجام خود را حفظ کرده و تحول خود را سازماندهی کنند. در این جوامع گاه ما با نام گزاری بر اساس نظام های کاستی روبرو بوده ایم که همان تقریبا همان نظام های حرفه ای اما بسته بوده اند. این نام گزاری با محدودیت های اجتماعی بسیار زیاد دیگری نیز از جنمله در نظام همسر گزینی همراه بود به صورتی که فردی که به یک کاست تعلق داشت درون همان کاست می توانست زوج خود را بیابد. نظامی که هنوز در هند باقی است. در بسیاری از جوامع انسانی که نظام های پدر سالار حاکم بوده و هستند، نام گزاری های بر اساس تبار پدری انجام می شد و این امر تا امروز هنوز بقایای خود را نشان می دهد به صورتی که «زاده» ، «داد»، «داده»، «پور» در فارسی، «بن» و «ابن» در عربی، «اوغلی» و «وردی» در آذری و ترکی، «یان» در ارمنی ، «سون» و «سان» در زبان های اروپایی و… برخی از پیشوندها یا پسوندها و اجزائی هستند که تبار پدری ( و گاه تباری مقدس) را برای ایجاد نام فرزند مورد استفاده قرار می دهند و بدین ترتیب فردی را از فرد دیگر جدا می کنند.

نظام های نام گزاری، در جوامع انسانی درباره انسان ها و سایر پدیده ها، در بسیاری موارد با مناسک زیادی نیز همراه هستند که به این امر جنبه عمومی تری بدهد، اعلام عمومی نام، فرد را رسما در قالب آن نام جای می دهد و تغییر نام دیگر جز با هزینه های اجتماعی گوناگون امکان پذیر نیست. دولت های ملی از دویست سال پیش در فرایند عمومی به دست گرفتن کل جامعه و کنترل عمومی بر تمام سازوکارهای آن، تلاش کردند که نظام نام ها را نیز به طور کامل در تصاحب خود در بیاورند. به گونه ای که نهادهای «ثبت اسناد» و «صدور شناسنامه» و «کارت شناسایی» ، موجودیت طبیعی و حتی اجتماعی فرد را به موجودیت «اسنادی» او وابسته کردند و فرد یا هر پدیده دیگر و حتی گاه بسیاری از مفاهیم دیگر نیز تا زمانی قادر بودند به صورت واقعی موجودیت خود را نشان دهند که این موجودیت، دارای قابلیت «استنادی» می بود، و یا به عبارت دیگر به صورت نهادینه و در چارچوب نظام قدرت «تثبیت» و «تایید» شده بود. حتی نظام های دانشگاهی برای مثال نظام های «علمی استناد» از این قاعده مستثنی نبوده اند. «انحراف» از این نام ها نیز به صورت های مختلف تنبیه می شده اند، چنانچه مفهوم «جعل عنوان» یا «نام» دارای معنایی کاملا روشن در این زمینه است و به معنی استفاده از «هویت دیگری» به جای هویت است. جامعه مدرن به خصوص این امر را تحمل نمی کند ، زیرا چنین فرایندی تمام نظام های کنترل و دسته بندی و انسجام و برنامه ریزی و ساختارمندی و ساختارهندگی آن را به زیر سئوال می برد. آزاد ترین جوامع انسانی نیز در این زمینه نمی توانند، از حدی فراتر روند، و این حد ، حد شفافیت نظام است، یعنی آنکه هر فردی بتواند مرزها «خود» و «دیگری» را کمابیش به صورت روشنی تشخیص داده و همچنین مفاهیم و اشیاء را با نام های تقریبا یکسانی درک کند. تعییر نام اگر هم ممکن باشد، باید قابل «توجیه » بوده و از فرایندهای هژمونیک و نهادینه عبور کند.

وجود این فرایندها، خود گویای تاثیر بسیار بالای نام در نظام های شناختی و بنابراین در نظام های اجتماعی – سیاسی است. اما پرسشی که در اینجا مطرح می شود رابطه این سیاست های نام گزاری در محور های عمودی و افقی با خود آن فرهنگ و با فرهنگ های دیگر زبانی است . در واقع، نباید تصور کرد که چون نامی در یک مقطع زمانی/مکانی مشخص مثلا در دوره و مکان خاصی در یک زبان مشخص دارای مفهومی معلوم و تاثیر مشخص در حوزه اجتماعی است، باید در دوره های دیگر، یا در میان همه اقشار و افراد آن فرهنگ و به خصوص در رابطه با فرهنگ های دیگر دارای همان معنا باشد. مثال های روشنی از بسیاری از نام ها که در جهان امروز شکل جهانشمول یافته اند این را نشان می دهند، برای نمونه نگاه کنیم به واژگانی چون «تلویرزیون» ، «رادیو»، «فوتبال»، «سینما» و … اندکی تامل کافی است که دریابیم نه تنها افراد مختلف در یک فرهنگ این واژگان را به یک صورت درک نمی کنند و در مقابل آنها و با استفاده از آنها واکنش ها و فرایندهای کنشی یکسانی را به اجرا در نمی آورند ، بلکه دوره های مختلف در یک فرهنگ، و فرهنگ های مختلف نیز در این زمینه کاملا متفاوت هستند.

بنابراین می توان نتیجه گرفت که نام ها یکی از پر اهمیت ترین ابزارهایی هستند که ما برای تحلیل فرهنگ ها در دست داریم: تبار شناسی وایگان، چگونگی استفاده از آنها در اقشار مختلف اجتماعی، فاصله میان مفهوم ایدئولوژیک، هژمونیک و تعریف عمومی یک نام در یک نظام اجتماعی، همگی از مواردی هستند که باید به آنها توجه کرد. نام هایی که کشورهای مختلف یعنی در واقع دولت های مختلف به مکان های جغرافیایی می دهند از کوچه و خیابان گرفته تا جایگاه های طبیعی، نام گزاری بر جنگ ها و حوادث تاریخی، گسترش گروهی از نام ها در نام گزاری کودکان در دوره هایی خاص و غیره، همگی راهگشای درک فرهنگ ها هستند و در اینجا نیز همچون همیشه، درک نظام های ایدئولوژیک ساده تر از درک فرایندهای بسیار پیجیده اجتماعی هستند که به خود این نظام های ایدئولوژیک نیز حیات می بخشند. همین امر نیز ما را وا می دارد که در حوزه سیاستگزاری فرهنگی نیز افزون بر درک و شناخت پدیده های فرهنگی به موضوع نام ها و نام گزاری ها توجه خاصی نشان دهیم و تلاش نمائیم نظام های ساختاری و پیچیده ای را که روابط اجتماعی را در این موارد تعیین می کنند و به آنها شکل داده و تاثیر گزاری میان آنها را ایجاد می کنند، درک کرده و به ویژه به عنوان پژوهشگر خود را اسیر و به نوعی بازیچه چنین نظام هایی نکنیم.

یادداشت هفتگی نگارنده در روزنامه شرق (دوشنبه ها)