انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پاسخ به «تحقیق جادویی»

محمد حنیف

دربارهٔ کتاب بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران[*]، نقدهای متنوعی منتشر شده است. اغلب منتقدان، با نگاهی مثبت به اثر نگریسته‌اند؛ منتقدانی نیز که ایرادهایی بدان داشته‌اند، به محاسن آن نیز اشاره کرده‌اند. درمجموع، مؤلفان، نقدها را سازنده دانسته و از منتقدان محترم بسیار آموخته‌اند. نقدها به معرفی کتاب، شکافتن موارد مبهم رئالیسم جادویی و گسترش دانسته‌های ادبی مخاطبان کمک بسیاری کرده‌اند.

اما در شمارهٔ ۱-۳ مجلهٔ جهان کتاب  (فروردین – خرداد ۱۳۹۹) مطلبی با عنوان «تحقیق جادویی» منتشر شد که نویسندهٔ آن، مضمون کتاب را با ذهنیت خود دگرگون ساخته و نقد مطلب قلب‌شده را با زبانی نابایسته ارائه داده بود. درنتیجه، نه‌تنها به جدا کردن سره از ناسرهٔ آن کمکی نکرده، که درنهایت، تحلیل غلطی نیز از مبحث ارائه داده بود. در یک‌کلام، لحن بغض‌آلود و رکاکت کلام این نوشتهٔ زیان‌بار در راستای ترویج فرهنگ لمپنیسم و خشونت عمل کرده است. منتقد محترم، حتی یک نقطهٔ روشن نیز در کتاب ندیده و فقط به تخطئهٔ مؤلفان، مصاحبه‌شوندگان و نویسندگان ایرانی و غیرایرانی پرداخته است. مهم‌ترین عناوین ایرادات وی به همراه پاسخ آن‌ها از این قرارند:

 

ناتوانی در ارزیابی منابع و استفاده از منابع کهنه و مشاوران غیرقابل اتکا

در کتاب علاوه بر گفت‌وگو با دکتر عباس پژمان و دکتر محمد رودگر، از ۵۴ کتاب فارسی، هفت مقالهٔ ادبی، دو پایان‌نامه و رسالهٔ کارشناسی ارشد و دکتری و ۸۰ کتاب و مقالهٔ انگلیسی استفاده شده است. منتقد محترم، نه‌تنها مقالات فارسی کتاب را کهنه و بی‌ارزش معرفی کرده، که به نظرات نویسندگان غیرایرانی و مصاحبه‌شوندگان نیز تاخته است. قطعاً نمی‌توان ادعا کرد که مقالات و کتاب‌ها، بهترین‌های ممکن بوده‌اند، اما همین مقالات را داورانی معتبر برای نشر در مجله‌های معتبرِ عموماً دانشگاهی و یا انتشار در نشرهای صاحب‌نام داخلی و خارجی انتخاب کرده‌اند.

مثلاً منتقد محترم در مبحث داستان‌های فانتزی و تفاوت آن با رئالیسم جادویی، به نوشته‌ای از اَن هگرفیلد (بومی‌سازی…، ص ۵۴) ایراد می‌گیرد. درحالی‌که اَن هگرفیلد به‌درستی بر این باور است که در داستان فانتزی، با اینکه مخاطب می‌داند با دنیای خیال و جادو روبه‌روست، نویسنده هم باید قانون‌های حاکم بر دنیای داستانی خود را بیافریند؛ اما نویسندهٔ داستان رئالیسم جادویی، چنان دنیایی باید خلق کند که جادو در آن امری واقعی جلوه کند و مخاطب بپذیرد که در چنان دنیایی خرق عادت طبیعی است. ایرادات منتقد محترم به اینجا ختم نمی‌شود، او با رد تمامی مطالب کتاب، درواقع نظرات صاحب‌نظرانی را زیر سؤال می‌برد که هر یک کتاب یا مقالاتی مرجع دربارهٔ رئالیسم جادویی نوشته‌اند؛ ازجمله لویی پارکینسون زامورا، استادتمام ادبیات تطبیقی دانشگاه هوستون آمریکا؛ مگی آن باورز، استاد ادبیات انگلیسی و نظریهٔ پسااستعمار دانشگاه پورتموث؛ ایوا آلدیا، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه لندن؛ خسوس بنیتو سانچیز، استاد دانشگاه والادولید در اسپانیا؛ وندی فاریس، استادتمام مطالعات تطبیقی دانشگاه تگزاس، و یا جسی متز، استادتمام کنیون‌کالج آمریکا.

منتقد محترم حتی دکتر عباس پژمان، طبیب، رمان‌نویس و مترجم مسلط به زبان‌های انگلیسی و فرانسه (و تا حدودی اسپانیایی) و داور جوایزی چون گلشیری، کتاب سال… را هم نمی‌شناسد، طبیعی است که نداند مترجم نادیای آندره برتون، والس خداحافظی میلان کوندرا، در جستجوی زمان ازدست‌رفته مارسل پروست (بازنویسی برای تئاتر)، همهٔ نام‌ها از ژوزه ساراماگو، سال مرگ ریکاردو ریش اثر ژوزه ساراماگو و ده ترجمهٔ دیگر، همین دکتر پژمان است؛ بیهوده نیست که وی سخنِ درستِ مترجمِ آثارِ برشمرده دربارهٔ شکل گرفتن تدریجی رئالیسم جادویی را به سخره می‌گیرد. پس قطعاً نمی‌داند که محسن حنیف نیز، که سهم اصلی را در تألیف بومی‌سازی…داشته، رئالیسم جادویی را نه‌تنها در کلاس‌های دانشگاه با زبان انگلیسی برای دانشجویان ایرانی و غیرایرانی درس می‌دهد، که از طریق ارتباط با استادان برجستهٔ دانشگاه‌های معتبر کشورهای دیگر، به دنبال به‌روز کردن دانش خود در این زمینه است.

از منتقد محترم انتظار می‌رفت به احترام ده‌ها صاحب‌نظر و به رسم هر مقالهٔ پژوهشی و نقد روشمندی، لااقل به اصل منابع غیرایرانی کتاب مراجعه می‌فرمود، از آن‌ها ایراد می‌گرفت و یا از منابع اصلی دیگری در نقض نظرهای مطرح‌شده استفاده می‌کرد. چنانچه در نوشته‌های دکتر طاهره رضایی و منصوره شوشتری در نقدنامهٔ زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، شمارهٔ دو، سال ۱۳۹۷ و خبرگزاری ایرنا، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ در نقد کتاب بومی‌سازی…آمده است.

 

اشتباه در ارائهٔ تاریخچهٔ درست رئالیسم جادویی

در کتاب بومی‌سازی…، ذیل عنوان تاریخچه و زمینه‌های پیدایش رئالیسم جادویی، چنین آمده است:

«ادبیات غرب در نیمهٔ دوم قرن بیستم علی‌الخصوص در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی به سمتی رفت که امروزه نام آن را پسامدرن گذاشته‌اند. اغلب نویسندگان پسامدرن مثل ولادیمیر ناباکوف، ویلیام باروز، جان بارت، دونالد بارتلومی، ای. آل. دکتروف، توماس پینان و دون دِلیلو تأکیدشان بر تنهایی انسان و جداافتادگی او از جامعه و فردیت‌گرایی در دنیای پسامدرن بود…. رئالیسم جادویی سبکی بود که بیش از هر روش دیگر به آنها در این راه کمک می‌کرد. (ص ۱۸) … «این اصطلاح دوباره در دههٔ ۱۹۲۰ روی کار آمد. فرانس روه این اصطلاح را برای آثار هنری گروهی از هنرمندان آلمانی به کار برد. سپس در سال ۱۹۲۷ در ایتالیا و در سال ۱۹۴۳ در موزهٔ هنرهای نیویورک از این اصطلاح استفاده شد… آلخو کارپانتیه، رمان‌نویس کوبایی که در اروپا زندگی و تحصیل می‌کرد، در سال ۱۹۴۹ این اصطلاح ادبی را به عنوان یک سبک جدید نوشتاری متعلق به کشورهای آمریکایی دانست… و در سال ۱۹۶۷ با خلق رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز، شیوهٔ رئالیسم جادویی به بلوغ کامل رسید و به صورت بسیار گسترده و جهان‌شمول جایگاهش تثبیت گردید.» (ص ۲۰)

در این چند جمله، دو نکته کاملاً آشکار است، اول اینکه وقتی پسامدرن‌ها ظهور کردند، رئالیسم جادویی به عنوان یک شیوهٔ نوشتاری وجود داشت و آن‌ها از رئالیسم جادویی استفاده کردند؛ دوم اینکه رئالیسم جادویی، یک‌باره به وجود نیامد و تاریخچه و سیر تحولی دارد؛ برخی از ویژگی‌هایی که بعدها با نام رئالیسم جادویی ثبت شد، در آثار داستانی دهه‌ها و قرون قبل وجود داشته است؛ همچون چرم ساغری انوره دو بالزاک و مرشد و مارگریتای میخائیل بولگاکف. البته مطالب فوق از کشفیات مؤلفان کتاب نیست، بلکه برای هر بخش آن به منابع صاحب‌نظران بزرگ روز دنیا ارجاع داده شده است.

حال ببینید که منتقد محترم چگونه این مطلب کتاب را دگرگون می‌کند و درنهایت به این نتیجه می‌رسد که مؤلفان کتاب دچار اشتباه شده‌اند:

«در قسمت بعدی این فصل قرار است تاریخچه‌ای از رئالیسم جادویی به دست داده شود. تاریخچه با این آغاز می‌شود که در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ گروهی از نویسندگان در برابر باورهای نویسندگان پست‌مدرن شروع به نوشتن به این سبک و سیاق کردند؛ شروعی مجادله‌برانگیز…. درجا از فرانتس روه منتقد آلمانی دههٔ ۱۹۲۰ یاد می‌شود که این اصطلاح را برای گروهی از هنرمندان آلمانی به کار برد. حال در پاراگراف بعدی نوبت آلخو کارپانتیه است که در ۱۹۴۹ “این اصطلاح ادبی را به‌عنوان یک سبک نوشتاری متعلق به کشورهای آمریکایی دانست…” سرانجام در پایان این پاراگراف به این می‌رسیم که در سال ۱۹۶۷ با خلق رمان صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز، شیوهٔ رئالیسم جادویی به بلوغ کامل رسید و به‌صورت بسیار گسترده و جهان‌شمول جایگاهش تثبیت گردید. مگر همین دو صفحهٔ قبل در سرآغاز تاریخچه نیامده بود که این ادبیات از درون واکنشی به ادبیات پست‌مدرن دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ متولد شد؛ حال چطور متولد نشده در ۱۹۶۷ به بلوغ کامل رسید؟ بله متوجهیم! رئالیسم جادویی است دیگر، حتی تاریخش هم شگفت‌انگیز است.» (مقالهٔ «تحقیق جادویی»)

اگر مطلب بالا و به‌ویژه سه سطر پایانی مقاله، با عین سطرهای کتاب مقایسه شود، قلب مطلب آشکارا خود را نشان می‌دهد؛ زیرا در کتاب، عکس مطلب نقد آمده است. یعنی به‌روشنی نوشته شده که پسامدرن‌ها بعد از ظهور در دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی، از رئالیسم جادویی برای بیان آثارشان کمک گرفتند، اما منتقد محترم به‌غلط از قول نویسندگان کتاب می‌نویسد که رئالیسم جادویی از درون واکنشی به ادبیات دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی شکل گرفته و بعد، این مردِ هنرمند از این مقدمهٔ خودساخته نتیجه می‌گیرد که: «حال چطور متولد نشده در ۱۹۶۷ به بلوغ کامل رسیده است؟» و عجیب نیست که خود به این گفتهٔ اشتباه خود هم می‌خندد: «بله متوجهیم!…» خوش‌بینانه این است که گفته شود، منتقد محترم، کتاب را دقیق نخوانده و دچار اشتباه شده است. اما متأسفانه این اشتباه بارها تکرار شده است.

 

پرداختن به مطالب غیرضروری مثل انواع رئالیسم

مگر می‌توان بدون شناخت دیگر رئالیسم‌ها، به رئالیسم جادویی پرداخت؟ در تعریف انواع رئالیسم است که تفاوت آن‌ها با هم روشن‌تر می‌شود. از سویی در این کتاب، به معرفت‌شناسی انواع رئالیسم پرداخته شده است، نه‌فقط با یک عنصر مثل جادو. کلمهٔ جادو در اصطلاح «رئالیسم جادویی» نمایندهٔ لشکر عظیمی از کلمات دیگر است. ولی رئالیسم به‌تنهایی از یک فلسفه و جهان‌بینی مجزایی برخوردار است که بررسی معرفت‌شناسانه عقبهٔ آن کمک به فهمیدن رئالیسم جادویی می‌کند.

 

ارائهٔ حرف‌های کلّی در نقد داستان‌ها

اغلب نقد داستان‌های رئالیسم جادویی مربوط به نویسندگان غیرایرانی، ترجمهٔ تمام یا بخش‌هایی از مقاله‌ها و کتاب‌هایی است که در مجلات معتبر دانشگاهی و یا توسط ناشران صاحب‌نام دنیا منتشر شده است. داستان‌ها نیز فقط از منظر عناصر جادویی نقد شده‌اند. به‌عنوان‌مثال، اگر قرار بود جهان داستانی و یا درون‌مایه‌ها و مضمون‌های رمان ستودنی بیوه‌کشی یوسف علیخانی نقد شود، قطعاً خواننده با مطالب دیگری روبه‌رو می‌شد. در این رمان شخصیتی حضور دارد که بر هیزم خشک باورهای معنوی مردم شعله می‌کشد. این شخصیت در انتهای رمان، روستاییان را به این باور می‌رساند که رفع نحوست از ده منوط به قتل بیوه است. فقط نوشتن از این شخصیت، خود به‌تنهایی می‌توانست عنوان مقاله‌ای جداگانه باشد و یا دیدگاه علیخانی به شهر و روستا چنین قابلیتی را داشت. همچنین است شرم اثر سلمان رشدی…. اصولاً آثاری که در کتاب بدان‌ها پرداخته شده است، چنین قابلیتی دارند که با پشتوانهٔ علمی و فلسفی برخی دیگر از صاحب‌نظران ادبی نیز نقد و بررسی شوند. اما فقط از منظر استفاده از ویژگی‌های مبنایی و ساختاری رئالیسم جادویی بدان‌ها پرداخته شده است.

 

شک در صلاحیت داورانی که اثر مذکور را به‌عنوان اثر برگزیدهٔ قلم زرین، جایزهٔ جلال آل احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده‌اند.

برخلاف نظر برخی که نوشتن نقد «تحقیق جادویی» را از سر عناد و یا مسئله‌ای شخصی قلمداد کرده‌اند، باورم این است که اغلب چنین پرت‌گویی‌هایی، در ناآگاهی و بدتر از آن شناخت ناقص از علوم انسانی و ادبیات داستانی و به‌روز نبودن اطلاعات ریشه دارد. مثلاً اگر به فردی که هنوز با اینترنت آشنایی ندارد گفته شود که نامه‌ای برای دوستم در کشوری دوردست فرستادم و چند دقیقه بعد پاسخ آن را دریافت کردم، احتمالاً شما را دروغگو خطاب خواهد کرد.

حالا بعضی اظهار فضل‌ها و نقدهای ادبی ما هم چون نقد «تحقیق جادویی» از دانشیار محترم دانشگاه هنر این‌گونه است. در کتاب بومی‌سازی… به هشتاد منبع انگلیسی اشاره شده است؛ اما منتقد و استاد محترمی که به «جایزهٔ جادویی برای کتاب جادویی» کنایه می‌زند، بر محفوظات خود تکیه می‌کند و از ارائهٔ حتی یک منبع فارسی هم برای پشتوانهٔ نقدش عاجز است. این در حالی است که شاخصه‌های ساختاری و مبنایی رئالیسم جادویی را صاحب‌نظران غیرفارسی‌زبان تدوین کرده‌اند.

از سویی، پیش‌تر افرادی این اثر را به‌عنوان کتاب برگزیده انتخاب کرده‌اند که سوابق درخشانی در حوزه‌های ادبیات فارسی و انگلیسی دارند. وقتی چنین صاحب‌نظرانی در حوزه‌های ادبیات فارسی و انگلیسی درمجموع به کتاب بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران عنایت دارند، شایسته است سخن در این باب، لااقل با همان زبانی باشد که اساتید بزرگوار نامبرده با آن مأنوس‌اند.

 

سخن آخر

خاستگاه ادبیات داستانی، غرب است، نوشتن دربارهٔ قالب ادبی که کشور ما حدود دویست سال بعد به ساحت آن وارد شده، کار آسانی نیست. قطعاً نوشتن دربارهٔ رئالیسم جادویی و بومی‌سازی آن، بی‌نقص و کامل نیست. مؤلفان این اثر، پیشنهاد سازنده و نقد عالمانه را می‌پذیرند و از آن استقبال می‌کنند. به همین دلیل در مقدمهٔ کتاب آمده است: «این پژوهش تنها درآمدی است بر موضوع مهمی چون بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران. بی‌شک نهادینه کردن این مهم نیاز به تحقیقات جامع‌تر و ورود صاحب‌نظران ارجمند به این حوزه دارد.» (بومی‌سازی …، مقدمه، ص پانزده) نقد لازمهٔ پژوهش پویا محسوب می‌شود. اما اگر اصول آن رعایت نشود، نتیجهٔ درست نمی‌دهد.

نقد را فرایند اصلاح اطلاعات می‌دانند. «اطلاعات در صورت خدشه‌دار شدن صحت و درستی، اعتبار، کاربرد، تأثیر، ارزش و اثربخشی اطلاعات، ممکن است سبب خسارت و زیان‌های فراوانی در زندگی بشر شود.» (درودی، فریبرز، فصلنامهٔ نقد کتاب، سال اول، شماره ۳ و ۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۲، ص ۲۲۲) وقتی فردی بدون وقوف کافی از موضوع بحث، وارد این عرصه شود، و بدتر آنکه مطالب کتاب را با تغییرات و استنباطات شخصی خویش بنگرد، معلوم است که نتیجه بهتر از این نخواهد شد. بر این کاستی، به‌ویژه باید لحن دور از ادب و اخلاق منتقد محترم را نیز بدان افزود. «هرچه سطح نوشتاری در نقد، بیشتر بر رعایت اخلاق حرفه‌ای استوار باشد، بیشتر از راستی و درستی ناقد حکایت می‌کند. بسیاری از سخنان غیرواقعی یا بزرگ‌نمایی دربارهٔ ضعف‌ها و مشکلات متن، به ناتوانی ناقد در تحلیل مناسب و بهره‌گیری صحیح از شواهد و ساختار نوشتار بازمی‌گردد.» (همان، ص ۲۲۳)

اساتید بزرگ ادبیات داستانی دنیا، هنوز هم خود را نیازمند تحقیق دربارهٔ تعریف‌های مختلف این شیوه نوشتاری و حتی بومی‌سازی آن می‌دانند. از آن جمله است دو رویداد زیر دربارهٔ رئالیسم جادویی مربوط به سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۱۸:

http://hippocamp2019.hippocampusmagazine.com/sessions/making-the-unbelievable-believable-in-memoir-magical-realism-for-non-believers/

https://call-for-papers.sas.upenn.edu/cfp/2018/02/09/reality-interrupted-new-perspectives-on-magical-realism

و کنفرانسی که در سال ۲۰۱۶ توسط انجمن نویسندگان و برنامه‌های آموزشی در آمریکا برگزار شده است.

https://www.awpwriter.org/awp_conference/event_detail/5332

در این کنفرانس نویسندگان و منتقدان دربارهٔ تعریف‌هایی (بر جمع بودن کلمه تأکید می‌کنم) از رئالیسم جادویی نه به‌عنوان مکتب و یا گونهٔ ادبی بلکه به‌عنوان یک سبک نوشتاری صحبت کرده‌اند. وقتی بزرگان این حوزه، هنوز خود را نیازمند تکمیل دانش خویش دربارهٔ رئالیسم جادویی می‌دانند، آیا رد نظرات اندیشمندان بزرگ جهانی دراین‌باره، آن‌هم بدون دادن یک منبع و یا حتی پرداختن به متن اصلی نظرات ایشان، جفا در حق خود نیست؟

جناب آقای دکتر کامران سپهران، استاد گرامی! بنده افتخار شاگردی استادان بزرگواری را داشته‌ام، که از آن جمله‌اند: دکتر امیرحسین آریانپور که استاد راهنمای پایان‌نامه‌ام در دورهٔ فوق‌لیسانس بودند، دکتر رضا شعبانی استاد رسالهٔ دورهٔ دکتری و استاد عبدالعلی دستغیب در شورای رمان سیما فیلم. در طول جلسات مشاوره و راهنمایی، که معمولاً در منزل این بزرگواران برگزار می‌شد، شاهد اقیانوسی از دانش و تواضع و اخلاق‌مداری بوده‌ام. در طول سال‌های شاگردیِ این گنجینه‌های دانشِ فروتن، یک‌هزارم ادعای قطعی‌نگری، غرور و تمامیت‌دانی شما را در این بزرگواران ندیدم. لطفاً یک ‌بار دیگر کتاب بومی‌سازی… را تورق بفرمایید، اغلب مطالب اساسی و پایه‌ای، به منابع معتبر ارجاع داده شده‌اند. آنگاه از خودتان بپرسید که با کدام پشتوانهٔ علمی، به اتکای چند مقالهٔ منتشرشده دراین‌باره، به کسانی تاخته‌اید که عمر خود را در بزرگ‌ترین دانشگاه‌های دنیا در پژوهش پیرامون رئالیسم جادویی سپری کرده‌اند؟ بهتر نیست به‌جای تخطئهٔ یکدیگر، به این بیندیشیم که وقتی نویسندگانی چون مارکز، کوئیلو و بورخس… با نگاه به ادبیات شرقی رمان رئالیسم جادویی نوشته‌اند، چرا ما باید در استفاده از عناصر جادویی خودمان دچار تردید شویم؟ خلق رمان‌های موفقی چون اهل غرق منیرو روانی‌پور، آخرین انار دنیای بختیار علی و مرگ عزیز بیعار لطیفه تکین برای اثبات این ادعا کافی نیست؟ دوستتان دارم و از شما برای نقدتان سپاسگزارم.

 

[*]  بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران، نوشتهٔ محمد و محسن حنیف، (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۷).