[در رمان کلاسیک] همه عناصر فنی ِ روایت، از جمله استفاده از گذشته ساده (ماضی مطلق)، سوم شخص مفرد، استفاده بی قید و شرط از حرکت زمانی، و پی رنگ ها خطی، منحنی ِ قاعده مند شورها و عواطف، تنش هایی که در هر بخش ما را تا به انتها هدایت می کنند و غیره، همه این عناصر در پی آن بودند که جهانی را نشان دهند که در آن ثبات، انسجام و پیوستگی و تک صدایی، همگی به سادگی به خوانش در می آیند. و از آنجا که ادراک جهان به هیچ رو به زیر سئوال نمی رفت، روایت کردن آن نیز مشکلی در بر نداشت. نوشتار ِ رمان وار بدین ترتیب می توانست با معصومیت همراه باشد.
اما از فلوبر به این سو، همه چیز دگرگون شده و به نوسان در می آید. صد سال بعد، تمام نظام های ادبی پیشین، خاطره ای بیش نیستند؛ و از این روست که می بینیم هر ترفندی به کار می رود که این خاطره، این نظام مُرده را به گونه ای حفظ کنند و رمان را در بند آن نگه دارند. اما باز هم در اینجا کافی است که رمان های بزرگ قرن خود را بخوانیم تا ببینیم نه فقط فروپاشی پی رنگ در طول این سال ها به صورت پیوسته افزایش یافته است، بلکه این حکایت سر دراز دارد و از مدتها پیش از آن نیز دیگر سازه اساسی روایت را تشکیل نمی داده است. نیاز به داستان داشتن، بی شک در نزد پروست کم تر دست و پاگیر است تا در نزد فلوبر؛ در نزد فالکنر باز هم کمتر از پروست؛ و در نزد بکت کمتر از فالکنر… از این پس [تاریخ] به چیزهایی دیگر می پردازد و حکایت کردن به شیوه گذشته به معنای واقعی کلمه ناممکن شده است.
نوشتههای مرتبط
درباره پاره های هنر:
مطالب «پاره های هنر»، برگزدان ناصر فکوهی از تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد. برای دستیابی به پاره های هنر پیشین روی برچسب پاره های هنر کلیک کنید. «پاره های هنر» و «پاره های معماری» به صورت متناوب هر هفته شنبه ها منتشر می شوند.