گاه به گاه، و بسیار به ندرت، رویدادی خوش از راه می رسد و انسان هایی پدید می آیند که احساس و آگاهی آنها کم تر درگیر تعلقات زندگی است [گویی] طبیعت از یاد برده باشد قوه دریافت ِ آنها را به قوه کنش ِ ایشان گره بزند . [در نتیجه] وقتی آنها چیزی را تماشا می کنند، نگاهشان معطوف به همان چیز است و نه در پی یافتن سودی در خدمت خودشان از تماشای آن چیز،…. دریافت آنها [از جهان بیرونی] دیگر تنها با هدف کنش صورت نمی گیرد، بلکه دریافت، به قصد خود ِ دریافت، انجام می شود – هیچ هدف دیگری در کار نیست؛ هیچ چیز در کار نیست جز لذت بردن از این دریافت. بدین ترتیب، چنین انسان هایی از برخی جنبه ها، از خلال آگاهی یا از طریق احساس هایشان در گونه ای «رها شده» و «جدایی» [باز] زاده می شوند؛ و بنا بر آنکه این رهایی به کدامین احساس و کدامین پاره از وجدانشان پیوسته باشد، ما به آنها، نقاشان، مجسمه سازان، موسیقی دانان یا شاعران نام می دهیم. از این لحاظ، در این فرایند، ما با بینشی مستقیم از واقعیت سروکار داریم که آن را در هنرهای گوناگون باز می یابیم و دقیقا به دلیل آنکه هنرمند در پی بهره کشیدن از دریافت های خود نیست، می تواند شمار بسیار بزرگتری از پدیده ها را دریافت کند.
هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی (۱۸۵۹-۱۹۴۱)، اندیشه و حرکت، ۱۹۶۶.
نوشتههای مرتبط
برگسون در ویکیپدیا
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.