انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ویژه همایش زبان و مفاهیم علوم اجتماعی: گفتگو با ناصر فکوهی

کمیته «زبان، مفاهیم و واژگان علوم اجتماعی» انجمن جامعه‌شناسی ایران در راستای برنامه‌های تعریف شده خود در دوره جاری بر آن است «همایش زبان و مفاهیم علوم اجتماعی» را در ۲۶ و ۲۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ برگزار می‌کند. این اقدام جهت فراهم آوردن زمینه‌ای برای بیان دیدگاه‌ها و چشم اندازهای اساتید و پژوهشگران این حوزه در دنیای چند زبانی علوم اجتماعی معاصر است. بدین وسیله از تمامی علاقمندان به موضوع واژگان و مفاهیم علوم اجتماعی در شاخه‌های مختلف آن اعم از جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، جمعیت‌شناسی، ارتباطات و همچنین زبان‌شناسان، نویسندگان و مترجمین این حوزه درخواست می‌شود با مشارکت خود در این همایش بر غنای آن بیافزایند.

دبیر علمی همایش: دکتر ناصر فکوهی

دبیر اجرایی همایش: مرضیه دافعیان

انسان شناسی و فرهنگ به تدریج گفتگو ها و اخبار این همایش را به نقل از سایت انجمن جامعه شناسی ایران منتشر می کند. در زیر گفتگو با ناصر فکوهی مدیر کمیته «زبان، مفاهیم و واژگان علوم اجتماعی» را می خوانیم.

گفتگو با دکتر فکوهی:کنشگران علوم اجتماعی و انسانی در اشراف بر زبان و مهارت‌های استفاده از آن ناتوان و کم توان هستند

دکتر ناصر فکوهی، عضو هیأت علمی گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر کمیته «زبان، مفاهیم و واژگان علوم اجتماعی» در انجمن جامعه‌شناسی ایران و دبیر علمی همایش زبان و مفاهیم علوم اجتماعی است. گفت و گوی سایت انجمن جامعه‌شناسی ایران را با او، که به مناسب برگزاری این همایش انجام شده است را در ادامه میخوانید.

۱-زبان به مثابه ظرف اندیشیدن در حوزه علوم انسانی نقش کلیدی دارد و با توجه به گسترش مطالعات زبان شناختی و همچنین علوم شناختی این امر ابعاد زیادی پیدا کرده است. لذا در علوم اجتماعی چگونه می توان به موضوع زبان نگاه کرد و آن را به کارگرفت؟
علوم اجتماعی و انسانی، اصولاً و در نهایت دو ابزار بیشتر برای بیان و ارائه خود ندارند. این دو ابزار یکی گفتار و دیگری نوشتار است؛ و از این دو ابزار گفتار بیشتر در حوزه ترویج از جمله ترویج آموزشی(تدریس) و ترویج عمومی(رسانه ها) به کار می‌رود ، در حالی که ابزار نوشتار ، محوری‌ترین ابزار برای پژوهش از مرحله آماده سازی آن و کار اسنادی لازم برای انجام این امر تا انجام پژوهش و ارائه نتایج و سپس ارزیابی آن به حساب می‌آید.
متاسفانه در نظام آموزشی ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی به دلایل گوناگون در طول پنجاه سالی که شاید طولانی ترین عمری باشد که برای این علوم در معنای آکادمیک قضیه در نظر بگیریم، برخلاف نظام‌های باستانی اندیشه اجتماعی و سیاسی ایرانی و اسلامی ، به هیچ یک از این دو ابزار چندان توجهی نشده است. به همین دلیل نیز دانشجویان ما امروز در مقاطع مختلف از کارشناسی تا کارشناسی ارشد و دکترا فارغ التحصیل می‌شوند بدون آنکه لزوماً در هیچ یک از این دو ابزار به توانایی لازم رسیده باشند یعنی نه می‌توانند به صورت مناسب سخن بگویند و تدریس کنند و نه می‌توانند به صورت شایسته بنویسند. این امر گویای ناتوانی و دستکم کم توانی کنشگران علوم اجتماعی و انسانی در ایران در اشراف بر زبان و مهارت‌های استفاده از آن است که به نظر من در علوم اجتماعی از علوم انسانی پایه هم ضعیف‌تر است . یکی از دلایل اصلی این مسئله نیز آن بوده که دانشجو هرگز تشویق به نوشتن و سخن گفتن نمی‌شود و حتی زمانی که به یک استاد تبدیل می شود همه کار صورت می‌گیرد که او را از نوشتن در حوزه عمومی باز داشته و به محدود ماندن در حوزه به اصطلاح علمی و بدون مخاطب ترغیب کنند. جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان ما بسیار کم در حوزه‌های واقعی اجتماعی به عنوان متخصصی که اظهار نظر شفاهی یا کتبی کند حضور دارند و به همین دلیل نیز جامعه آن ارزشی را که برای حوزه علوم دقیقه قائل است به آنها نمی‌دهد. نتیجه دیگر نیز عدم توانایی آنها به استفاده از زبان است و یا از آن بدتر توانایی آنها صرفاً در به کار بردن یک زبان تخصصی و قابل فهم برای خودشان. نظام‌های دانشگاهی هنجارمند و رسمی ما نیز با عنوان به اصطلاح «تولید علم» این امر را تشویق می کنند و نتیجه همان است که می‌بینیم: اینکه در این علوم ما یکی از ضعیف‌ترین نتایج را در جهان داریم و دیگران در سراسر جهان جای ما را گرفته و ادعای جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی و تاریخ‌شناسی و … جامعه ایران را از راه دور و به زبان‌های غیر از زبان فارسی دارند. لذا باید توجه داشت که مهارت‌های زبانی و به کاربردن آنها کلیدی اساسی برای حضور چه در جامعه عمومی و چه در جامعه علمی است.

۲-آیا اندیشمندان علوم اجتماعی برای این علم، باید به لزوم وجود یک زبان مستقل بیاندیشند؟

زبان مستقل لزوماً وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد. ما به این زبان، زبان تخصصی علوم اجتماعی می گوئیم، یعنی زبانی علمی که کنشگران حرفه‌ای این علم برای مبادله علمی با یکدیگر به کار می برند. این زبان بیش از هر کجا در متون کاملاً علمی و تخصصی به کار می‌رود. بدون شک چنین زبانی مورد نیاز است و برای آن ما نیاز به کار زیادی داریم تا بتوانیم بر سر ابتدا واژگان (یا برابر نهاده‌هایی که برای واژگان تخصصی سایر زبان‌ها به کار می‌بریم) به اجماعی ولو نسبی برسیم، سپس باید در مفاهیم و ساختارها و در شاکله‌های نظری، اجماعی نسبی داشته باشیم تا بتوانیم با یکدیگر و با دیگران سخن بگوئیم و در نهایت باید زبان علمی و تخصصی خود را با بسیاری زبان‌های بین المللی و منطقه‌ای و محلی هماهنگ کنیم که هر یک از این فرایندها کاری پیگیرانه و جدی را طلب می‌کند.

اما در کنار این زبان تخصصی و حرفه‌ای ما نیاز به زبان‌های دیگری نیز داریم. مثلاً زبانی که بتوان به وسیله آن با مخاطبان متخصص در سایر حوزه علوم انسانی (به جر علوم اجتماعی) سخن گفت و یا با سایر متخصصان در علوم دقیقه و سرانجام زبانی بیشتر عام برای سخن گفتن علمی با همه مردم. در اشکال توسعه یافته علوم اجتماعی و دقیقه حتی زبان‌های علمی را برای سخن گفتن با کودکان نیز تقویت کرده و توسعه می‌بخشند. هر کدام از این زبان‌ها باید قواعد و واژگان و ساختارهای خودشان را داشته باشند و برای این کار ما نیاز هم به مطالعات درون رشته‌ای داریم و هم نیاز به مطالعات بین رشته‌ای یعنی کمک گرفتن از رشته‌های دیگری جون زبان‌شناسی، تاریخ و حتی در علوم دقیقه، از رشته‌های مثل علوم شناختی و اطلاعاتی.

۳-با توجه به اینکه سابقه تاریخی علوم اجتماعی نسبت به سایر علوم بسیار کوتاه تر است و ظهور این علم در مغرب زمین صورت گرفته است آیا انتقال نظریات و دیدگاه اندیشمندان اروپایی صرفاً از راه ترجمه امکان پذیر است؟

بستگی به آن دارد که منظور از انتقال چه باشد؟ اگر منظور یک انتقال صرفا مکانیکی، سامان نایافته، بی نظم و قاعده و بدون کنترل علمی باشد، بله چنین کاری ممکن است اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که اولاً این انتقال کیفیتی در برداشته باشد و ثانیاً اثری کوتاه و یا دراز مدت و سودی برای علوم اجتماعی ما و رشد آنها در برداشته باشد. این تقریباً همان اتفاقی است که افتاده است. امروز در کشور ما بنا بر آمار رسمی هر ماه بیش از هزار کتاب در زمینه علوم اجتماعی منتشر می‌شود که نزدیک به نیمی از آنها ترجمه است. امروز در زبان فارسی هزاران هزار ترجمه در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی وجود دارد اما اثر این امر رشد این علوم، شکل گیری نظریه پردازی درونزا، و یا حتی حضوری قابل اعتنا در عرصه بین المللی و بالا رفتن رده بندی دانشگاه‌ها و مراکز علمی ما در این زمینه نبوده و حتی از لحاظ نیز ما با مشکلاتی بی حد و حصر سروکار داریم که اغلب جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان محلی از دخالت در آنها پرهیز می‌کنند یا اصولاً نمی‌توانند چنین دخالتی انجام دهند و یکی از دلایل این امر نیز در کنار موانع موجود سیاسی و دیوان سالارانه و فضای آمرانه، نداشتن توان علمی و تمرین لازم در حوزه زبان و نظریه است.

این نشان می دهد که ترجمه مفید نبوده، مگر برای ارائه فهرست بلند بالا و ارقامی خیره کننده از تعداد عناوین و نویسندگانی که کارهایشان ترجمه شده است. اما مطالعه بر کیفیت ترجمه‌ها، چگونگی انتخاب و دلایل این انتخاب، قابلیت و صلاحیت مترجمان، نظمی که در ترجمه‌ها باید چه از لحاظ ترتیب انتشار تاب‌ها بنا بر رشته و چه از لحاظ شیوه ترجمه و غیره وجود داشته باشد و همین طور ارزیابی، نقد و کنترل علمی بر ترجمه‌ها، یکی هم به دلیل اساسی نبود قانون کپی رایت، اصولاً وجود ندارد و این ما را درون آشفته بازاری برده که همه در آن مدعی اند و حوزه ترجمه همچون بسیاری از حوزه‌های دیگر به جزیره‌ها و محافلی تقسیم شده که افراد در آن به یکدیگر «نان قرض می‌دهند» و افراد غیر از قبیله خود را اصلاً قبول ندارند و هر کدام نیز بر مشروعیت‌هایی تکیه می‌زنند که نه در حوزه دانشگاهی و نه در حوزه غیر دانشگاهی اغلب قابل دفاع نیستند. البته برای حل این مشکلات نیاز به زمان است اما اگر ما ابتدا مشکلات را نشناخته و نپذیریم زبان لزوماً کمکی به ما نمی‌کند زیرا می‌توان تا ابد در یک دور باطل به دور خود چرخید.

۴-تحولات یک قرن اخیر در حوزه صنعت و تکنولوژی ما را با ابزارهای بسیار نوینی در حوزه روابط انسانی مواجه ساخته است و لذا در حیطه اندیشه و پیام علوم اجتماعی نقش زبان تصاویر در کنار زبان کلامی را چه طور می‌توان بررسی نمود؟

این نقش دائماً در حال افزایش است و دقیقاً برای آنکه مسئله را درک کرد باید از اشکال کاملاً کلاسیک قرن نوزدهمی و بیستمی علوم اجتماعی (و البته سایر علوم که من در اینجا به آنها نمی‌پردازم) به اشکال مدرن این علوم رسید. برای مثال چند رشته‌ای و بین رشته‌ای شدن علوم، چند رسانه‌ای شدن و حضور عمومی علوم، و همچنین مسائلی چون تعمیم و مردمی کردن علوم مسائلی بسیار جدی در علوم اجتماعی امروز را تشکیل می‌دهند که برای آنها نیاز به استفاده از ابزارهای جدیدی چون رسانه‌های تصویری، صدا و غیره وجود دارد. امروز یک کار علمی کاری است که بتوان چه در مرحله پژوهش و چه به ویژه در مرحله انتقال از همه این ابزارها استفاده کند. اما متاسفانه هنوز این آگاهی در کشور ما به وجود نیامده است که بتوانیم اهمیت ابزارهای جدید رسانه‌ای نظیر شبکه‌های اینترنتی و غیره را درک کنیم و تصورمان این است که باید در ابزارهای قرن گذشته به کمال برسیم که طبعاً نتیجه پیش رویمان است و نیازی به نمک پاشیدن بر زخم نمی‌ببینیم.

۵-رابطه زبان های بین المللی و زبان محلی در حوزه اندیشه اجتماعی چه شکلی می تواند داشته باشد. آیا می‌توان ایرانی بود و به مثابه یک جامعه شناس یا انسان شناس به زبان انگلیسی درباره این جامعه اندیشید؟

به نظر من در چشم اندازی بلند مدت که فعلاً ما داریم یعنی مثلاً یک چشم انداز پنجاه ساله، دولت‌های ملی هر چند ممکن است در برخی از ساختارهای خود تضعیف شوند و حتی رو به زوال بروند، اما هنوز اصل و اساس ساختار اجتماعی باقی خواهند ماند. البته من معتقدم که اشکال مافیایی و دیکتاتوری به پایان خود رسیده‌اند و جز در قالب‌ تنش‌های بزرگ نظیر انقلاب‌ها و جنگ‌ها قادر به اداره جوامع مدرن نیستند، در کنار این اما، دموکراسی‌ها نیز اگر نتوانند گذار خود را به صورتی آرام و منطقی از اشکال نمایندگی و دموکراسی غیر مستقیم به اشکال مشارکتی و دموکراسی مستقیم انجام دهند، و اگر نتوانند اهمیت انقلاب‌های اطلاعاتی و فناورانه ای را که در جهان به وجود آمده و نیازی که برای تغییر جهان از وضعیت نابسامان کنونی آن به وضعیتی قابل تحمل‌تر وجود دارد را تشخیص و در جهت آن اقدام کنند، ممکن است زمینه‌های نابودی خود و پسرفت جوامع انسانی را به سوی اشکال غیر دموکراتیک، جماعت‌گرا، قبیله‌گرا و غیره فراهم کنند.

به همه این دلایل من فکر می‌کنم که دستکم در گروهی از زبان‌های مهم جهان که من فارسی را هم جزو آنها قرار می‌دهم هم به دلیل تعداد گویشور (بالای صد میلیون)، هم به دلیل قدمت تمدنی که این زبان امروز محور اصلی آن است و هم به دلیل حضور قدرتمند این زبان بر روی شبکه و ارتباطات بین المللی، نیاز به آن است که ما راهبرد خاصی را در زمینه زبان پیش ببریم که به آن راهبرد تکثر زبانی می گویم. در این راهبرد اصل بر آن است که مطالعه بر هر فرهنگ ملی در درجه اول در همان فرهنگ متمرکز باشد و در صورت آنکه فرهنگ ملی از طریق یک زبان محوری بتواند از حد یک دولت ملی فراتر رود، مثلاً در آمریکای لاتین، یا حتی در خود ایران، این مطالعات می‌توانند بر گرد آن زبان متمرکز باشند. اما در این راهبرد دو گروه از زبان‌ها باید به موازات زبان مادر مطالعات را در خود جای دهند. نخست زبان‌های بین المللی کلاسیک و به ویژه انگلیسی و فرانسه و سپس زبان‌های بومی و محلی. بدین ترتیب برای پاسخ به پرسش شما باید صریحاً بگویم که من معتقد به جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی از راه دور و در چارچوب زبان «دیگری» نیستم ، این یک مفهوم استعماری است که اصرار به تداوم بخشیدن از آن از جمله به وسیله دایاسپورای بومی (نظیر نمونه ایرانیان مشغول به کار در دانشگاه‌های خارج از کشور) صرفا یک توهم است، مگر آنکه این حوزه شناخت با یک حوزه شناخت مرکزی ترکیب شود. به عبارت دیگر موقعیت آرمانی به نظر من آن است که مطالعات اصلی را بتوان در زبان فارسی و در نهادهای ایرانی انجام داد (که البته برای این کار باید شرایط مادی، اقتصادی، سیاسی و غیره) فراهم باشد و سایر مطالعات به زبان‌های دیگر به صورت ترکیبی با این مطالعات و به شکل حاشیه‌ای انجام بگیرند. این امر سال‌های سال است که در مورد هم کشورهای توسعه یافته و هم حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه (نظیر آمریای لاتین) انجام گرفته و اگر ما هنوز تصوری اسطوره ای از «خور در جهان» از طریق «زبان انگلیسی» داریم، دلایل بیشتر به خودمان بر می‌گردد تا به موقعیت‌های تحول در نظام‌های علمی و البته از این لحاظ اسطوره‌هایی هم برای خودمان ساخته‌ایم مثل اینکه «علم زبان ندارد» و غیره که کاملاً در تناقض با تمام دستاوردهای علمی یک قرن اخیر قرار دارد.

بنابراین در یک کلام ایجاد شرایط کار و انجام کار در زبان اصلی و مادر و سپس ایجاد بیشترین امکانات برای مبادله ابتدا با زبان‌های بین المللی و سپس با زبان‌های بومی خودمان و سایر زبان‌های جهان به نظر من راهبرد و راهکارهای اصلی است که باید از آنها استفاده کنیم.

۶- واژه سازی در علوم اجتماعی چه اهمیتی دارد و چگونه باید از آن برای اعتلاء این رشته استفاده کرد؟

واژه سازی مسئله و فرایندی کلیدی است زیرا ما تا زمانی که واژگانی نداشته باشیم که در آنها به اجماعی ولو نسبی برسیم نمی‌توانیم از وجود واقعی یک علم صحبت کنیم چون بلافاصله این سئوال مطرح می‌شود که کنشگران این علم چگونه با یکدیگر ارتباط بر قرار می‌کنند در حالی که قاعدتاً واژگان مشترکی ندارند که این کار را بکنند. پاسخ ساده است، چنین ارتباطی بر قرار نمی‌شود، چون علم چندانی در کار نیست، و چون علم چندانی در کار نیست، دغدغه زیادی نیز برای ایجاد زبان مشترک و به رسمیت شناختن یکدیگر وجود ندارد. کنشگران جامعه‌شناس امروز بزرگترین افتخارشان آن است که در زبان انگلیسی مطلب بنویسند و منتشر کنند و از این لحاظ نگاهشان به حوزه انگلیسی زبان و بسیار کمتر البته به حوزه فرانسه زبان همچون مردمان جهان سومی دوران استعمار است که تصور می‌کردند اگر لباس اروپایی‌ها را بپوشند و مثل آنها راه بروند و حرف بزنند تبدیل به اروپایی خواهند شد. تصویر هم مسخره و هم دردناکی است اما به نظر من واقعیت است. ما تا زمانی که دچار این از خود باختگی و این ناباوری نسبت به خود هستیم مسلماً نخواهیم توانست با جهان رابطه برقرار کنیم به ویژه که آن سوی سکه این ناباوری هم نوعی باور بی مورد و بی پایه و اسطوره‌ای به «ذاتی ارزشمند در خود» به نام «ایران» و «ایرانی بودن» است که نیاز به زبان ندارد و می‌توان از خلال هر زبانی به آن رسید. معلوم نیست که اگر چنین است چرا دوستانی که در دانشگاه‌های خارجی و با استفاده از امکانات و شرایط آن دانشگاه‌ها در حال خدمت به همان دانشگاه‌ها، همان زبان‌ها و همان فرهنگ‌ها و کشورهاهستند، موضوع ایران، مردم و تاریخ آن را انتخاب می‌کنند. متاسفانه در این رویکرد نوعی بازسازی چهره پژوهشگر دوران استعمار دیده می‌شود که بسیار ناخوشایند است و عمری هم ندارد. بهتر آن است که رابطه به رابطه‌ای منطقی و دو جانبه تبدیل شود که اساس آن زبان فارسی و بالا بردن اهمیت آن در جهانی باشد که حتی بدون آنکه نظر ما را بپرسد و صرفاً بر اساس نیازهای استراتژیک و اهمیت این زبان، تا به حال این کار را کرده است وجود شبکه‌هایی چون یورونیوز و سایر شبکه‌های به زبان فارسی خود گواهی بر این ادعا است.

۷-آیا می توان از تخصص‌های غیر علوم اجتماعی اعم از علوم انسانی و علوم دقیقه در تعریف و ساخت واژگان و مفاهیم اجتماعی اندیشید؟

نه تنها ممکن است بلکه باید این کار را کرد. زبان تخصصی علوم اجتماعی البته می‌تواند برای خودش آزادی بیشتری در اختیار کردن واژگانی اختصاصی نائل باشد که لزوماً در نظام‌های دیگر زبان شناختی در علوم دیگر قابل درک و استفاده نباشند. اما حتی آن زبان نیز نیازمند ایجاد رابطه با علوم دیگر است تا واژگان وساختارهایش را با آنها هماهنگ کند. آنجا هم ما وارد زبان‌های میانی می‌شویم یعنی زبان تخصصی برای مخاطبان علمی در سایر علوم و زبان علمی برای ایجاد ارتباط با همه مردم، این نیاز به داشتن هماهنگی با سایر علوم و به خصوص علوم دقیقه به مراتب بیشتر می‌شود چون وارد یک حوزه عمومی زبان می‌شویم که باید نسبت به آن حساس باشیم.

۸- به نظر شما در زمینه واژه سازی و کاربرد آنها تجربه ما در ایران تا چه اندازه مفید و کارآمد بوده است؟

ما دارای تجربه‌ای نسبتاً طولانی هستیم که به نظر من به نسبت، هم مفید بوده و هم کارا، البته این تجربه اگر شرایط اقتصادی و اجتماعی سیاسی و غیره به گونه‌ای دیگر بود شاید ازاین هم بهتر می‌شد، اما همین حالا هم به نظر من خوب بوده است. فارسی امروز ما زبان قدرتمندی است و واژگان بی شماری برای بیان و بیان قدرتمند مفاهیم از ادبیات گرفته تا همه علوم دارد. قدرتی که بی شک سی ، چهل یا صد سال پیش نداشت. ترجمه‌ها و همین طور تالیف ها در این زمینه هر چند ضربات زیادی زده اند اما خدمات زیادی هم کرده اند.

ما همچنین تجربه تقریبا صد ساله فرهنگستان‌های زبان وتلاش برای رسیدن به زبانی قدرتمند چه از لحاظ واژگان، چه از لحاط ساختارها و دستور و چه از لحاظ رسم الخط هستیم. شیوه‌ای که امروز فرهنگستان ادب و زبان فارسی برای واگذاری معادل یابی برای واژگان تخصصی به انجمن های علمی پیش گرفته است به نظر من بسیار مفید است و می‌تواند کارایی زیادی داشته باشد. اما به هر تقدیر در زمینه زبان باید بسیار صبور بود و از دست زدن به برنامه‌های شتاب زده و خود نمایی‌های شبه اشرافی خودداری کردو این چیزی است که در میان اهل قلم ما زیاد دیده می شود و البته جر ضربه زدن به خودشان، به زبان، به روند ترجمه و علوم اجتماعی حاصلی ندارد و کسی چندان این ماجراجویی های زبان شناختی را جدی نمی‌گیرد.

۹-راهکار شما برای بهبود کیفیت در تألیف و ترجمه متون علوم اجتماعی چیست؟

به نظر من ما نیاز به نسل جدیدی از ناشران، مولفان و مترجمان داریم و باید همه آنان حرفه ای باشند. نشر یک کار حرفه‌ای و علمی است و ناشر باید هم خودش اهل علم باشد و هم در تدوین کارهایش به صورت گسترده از متخصصان علمی استفاده کند. همین امر در مورد مولفان صدق می کند که باید در حوزه خاص خودشان تالیف کنند و بالاخره مترجمان که به نظر من نیاز بزرگ نه فقط جامعه ما و امروز بلکه نیاز بزرگ همه جوامع و در چشم اندازی بی پایان هستند. مترجمان باید هر چه بیشتر هم از لحاط رشته و هم از لحاظ زبان حرفه‌ای شوند. امید ما آن است که در آینده ای بیست یا سی ساله دیگر نیازی نباشد که اساتید دانشگاهی کتاب ترجمه کنند، بلکه این مهم بر عهده مترجمان حرفه‌ای در هر حوزه‌ای باشد. افزون بر همه این ها و شاید مهم تر از همه پیوستن ما به قانون کپی رایت است که ما را از این جنگل و هرج و مرج بی قانونی خارج کند و امکان کنترل‌های علمی را ایجاد کند. و البته همه این‌ها نیاز به فضای باز دموکراتیکی دارد که بتواند به تمرین دموکراسی و نقد بدون ایجاد تنش امکان دهد.

۱۰-چه طور می توان به روش های کارآمدتری در تدریس و نقد زبان تخصصی دست یافت؟

با استفاده هر چه بیشتر از مدرسانی که خود دستی در کار دارند و به خصوص با واداشتن هر چه بیشتر دانشجویان به آنکه بنویسند و ترجمه کنند. نظام آموزشی ما به شدت بر پایه علم شفاهی وآن هم بیشتر یک شفاهیت مبتنی بر حفظ کردن مکانیکی استوار است. باید از این موقعیت خارج شویم و علم اجتماعی را مبتنی بر بالا بردن مهارت‌های نوشتاری، تحلیلی، زبان شناختی و حساسیت و دخالت بیشتر در مسائل جامعه قرار دهیم و نظام آموزشی را به این سو هدایت کنیم. این تنها راهی است که بتوانیم علوم اجتماعی جدی داشته باشیم و از این راه به حضور بین المللی خود نیز کمک کرده وتدریجاُ آن را بر اساس یک رشد سالم و منطقی بالا ببریم و به خصوص موفقیت دانشگاه‌های دیگر را که با به کار گیری متخصصان ما در مدارهای خود ایران شناسی از راه دور را به راه انداخته اند را به حساب رشد علم در کشور خود نگذاریم.

پرونده «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/node/9132